يك بار ديگر نگاه كنيد

تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۳۸۹

مراجعه مکرر رهبر معظم انقلاب اسلامی به فتنه 88 و بازخوانی ابعاد مختلف آن نشان می‌دهد این فتنه اگر مرده باشد، فرایند درس آموختن از آن پایان نیافته است.

گرداب- مراجعه مکرر رهبر معظم انقلاب اسلامی به فتنه 88 و بازخوانی ابعاد مختلف آن در هفته‌ها و ماه‌های گذشته نشان می‌دهد ولو این فتنه مرده باشد فرایند درس آموختن از آن پایان نیافته است. از مرده‌ها هم درس‌هایی می‌توان آموخت. این درس آموختن به ویژه از آن رو ضرورت دارد که دست‌های توطئه گر و فتنه افروز هنوز از کار نایستاده‌اند و وقتی آزمون‌های بعدی از راه برسد کسانی سربلند خواهند بود که درس خود از حوادث پیشین را خوب آموخته باشند.

فتنه 88 بدون شک لااقل محصول یک برنامه ریزی 20 ساله بوده است. بسیاری کینه‌ها که ظرف سال‌های طولانی شکل گرفته بود، انبوهی از نقشه‌ها که سرفرصت و طی سالیان اندیشیده شده بود و حجم عظیمی از امکانات و شبکه‌ها که در زمانی دراز ساخته شده بود تحت یک سناریوی واحد گرد آمدند و فتنه 88 را ساختند. پدیده‌ای با این درجه از پیچیدگی قطعا نمی‌توانست یک شبه و در اثر مثلا یک شوک انتخاباتی به وجود آمده باشد. انتخابات فقط به عنوان یک "فرصت" عمل کرد و مجالی فراهم آورد تا پروژه‌هایی که در وضعیت عادی هرگز نمی‌توانست عملی شود، به یکباره و مسلسل‌وار به صحنه سیاسی و اجتماعی ایران تزریق شود.

از پیش از انتخابات البته علائمی وجود داشت که این بار قضیه از دید بعضی‌ها فرق می‌کند و می‌آیند که کاری غیر از "مبارزه انتخاباتی" بکنند، اما متاسفانه تعداد کسانی که هوشیاری کافی برای درک ابعاد نقشه مهیب دشمن و طراحی مقابله با آن را داشته باشند، فراوان نبود. برخی علائم واقعا هشدار دهنده بود، اما جز از جانب برخی چشم‌های تیزبین که مسلما رهبر بصیر انقلاب در صدر آن قرار داشت، به درستی دیده نشد.

یک نمونه این بود که غربی‌ها گفت‌وگوهایی مهم با ایران را که امید به دستیابی به راه حل در آن از هر زمان دیگری در طول تاریخ مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 بیشتر بود، تقریبا به یکباره و بی هیچ دلیل روشنی ترک کردند. وقتی به این نکته توجه کنیم که طرف غربی به دلیل حاد شدن مشکلات منطقه‌ای خود، تا چه حد در آن مقطع به توافق با ایران و جلب همکاری آن محتاج بود، مسئله عجیب‌تر می‌شود. چرا باید مذاکراتی که به نتیجه رسیدن آن حتی می‌توانست سرنوشت جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را دگرگون کند به یک باره متوقف شود؟ لابد آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیده بودند که چیزی هست که ارزش آن خیلی بیشتر از این حرف‌هاست و تداوم مذاکرات با ایران می‌تواند به آن لطمه بزند.

مذاکرات ژنو1، قربانی طراحی شد که آمریکایی‌ها برای ایام انتخابات ایران ریخته بودند. سیا، همانطور که برخی از تحلیلگران مرتبط با آن بعدها گفتند به این نتیجه رسیده بود که احمدی نژاد انتخابات را خواهد برد، اما به دلیل به فرجام رسیدن برخی طراحی‌های مشترک با کسانی در داخل ایران که می‌گفتند انتخابات 88 بازی مرگ و زندگی است، احساس می‌کرد فرصتی منحصر به فرد در اختیار دارد تا "ضربه‌ای خرد کننده" به نظام اسلامی در ایران بزند. حداقل نتیجه‌ای که تحلیلگران سیا از این ضربه انتظار داشتند این بود که موضع ایران در هرگونه رویارویی آینده با غرب را چنین ضعیف کند که ایران چاره‌ای جز امتیاز دادن و تعدیل اهداف خود نداشته باشد. اگر این فرصت نباید از دست می‌رفت. هم بازیگران آماده بودند و هم نقشه‌ها مهیا. به همین دلیل بود که سیا به تیم امنیت ملی بوش پیشنهاد داد که مذاکرات با ایران باید متوقف شود چرا که تصور می‌کرد تداوم یک فرایند مذاکراتی با ایران می‌تواند به "اتفاقی که درون ایران در حال وقوع است" صدمه بزند. ماه‌ها بعد بود که یکی از متهمان فتنه 88 اعتراف کرد: «به اوباما پیغام داده بودیم که هر گونه تعامل با ایران را تا بعد از انتخابات به تاخیر بیاندازد.»

راقم این سطور در آن ایام، سخت درگیر مطالعه تحلیل‌هایی بود که منابع غربی از حوادث داخلی ایران منتشر می‌کردند. گرچه هنوز مجال حتی یک مرور کلی بر یافته‌های آن تفحصات دست نداده ولی این مقدار را اجمالا می‌توان گفت که هر چه به تحلیل‌های منابع متصل با دولت‌های اروپایی و آمریکا بیشتر دقت می‌کردیم، این موضوع عیان‌تر می‌شد که آنها چیزی را در ایران انتظار می‌کشند که از پیش نسبت به ابعاد آن آگاه هستند. به همین دلیل بود که می‌دانستند چه چیزی داخل پروژه است و چه چیزی خارج از پروژه و لذا در بزرگ نمایی یا کوچک نمایی حوادث اشتباه نمی‌کردند. خیلی اتفاق‌ها در آن ایام رخ داد که به اصطلاح "ارزش خبری" داشت ولی فقط بعضی از آنها به سوژه ماشین تولید انبوه خبر و تحلیل در منابع غربی تبدیل شد و برخی دیگر چنان نادیده گرفته شد که گویی هرگز وجود نداشته است. همین که غربی‌ها در رسانه، در دیپلماسی و در عملیات اطلاعاتی می‌دانستند که "نقشه راه" چیست، نشان می‌دهد از قبل برای آن تدارکی ویژه داشته‌اند. اینجا فرصتی برای شکافتن این بحث و مستند کردن آن نیست، ولی این جمله معروف در ادبیات استراتژیست‌های آمریکایی را به یاد داشته باشید که می‌گویند: «بهترین راه برای اینکه پیش بینی‌هایتان درست از آب در بیاید این است که دست به کار شوید و خودتان آینده را بسازید

حادثه هشدار دهنده دوم درون ایران رخ داد. کل جریان اصلاح طلب درون ایران روی کاندیدایی سرمایه گذاری کرده بود که خود او به اینکه بتواند در انتخابات 88 حتی به یک باخت آبرومندانه برسد هم ذره‌ای باور نداشت چه رسد به اینکه توان پیروزی بر حریف را در خود ببیند. این کاندیدای لرزان -که همین حالا هم سردمدار پروژه انتقاد درونی است- در حالی که بدنه اجتماعی جریان اصلاحات حضورش را قطعی می‌پنداشت، ناگهان از صحنه غیب شد. همان روزها برخی تحلیلگران باریک اندیش می‌گفتند که کسی چون او نمی‌تواند کاندیدای اصلی دست‌های پنهانی باشد که برای ماه‌ها و هفته‌های بعد از انتخابات خواب‌ها دیده‌اند چرا که به لحاظ شخصیتی ضعیف‌تر از آن است که قادر به ایفای نقش بازیگر اول در پروژه "کودتای انتخاباتی" باشد.

در واقع غربی‌ها نمی‌خواستند پروژه‌ای را که به خاطر آن موفق‌ترین مذاکرات در تاریخ گفت‌وگوهای خود با ایران را تعطیل کرده بودند، دست کسی بدهند که می‌دانستند با همان تشر اول جا می‌زند. در عوض وقتی این کاندیدای ناکام از صحنه خارج شد کسی جای او را گرفت که تمام ویژگی‌های لازم برای تبدیل کردن انتخابات به کودتا را داشت. پیرمردی عنود و بریده از جامعه و واقعیت، که به لجبازی با دیگران و با خویشتن و غوطه ور شدن در توهمات شهره بود. سوال این است: چه کسی آن کاندیدای دلچسب را کنار زد و گزینه‌ای را به جای آن نشاند که برخی عاقل‌ترها در جبهه اصلاحات می‌گفتند چون بهمنی از مصیبت کل جبهه اصلاحات را زیر بار تحمل ناپذیر اشتباهات خود دفن خواهد کرد؟ این پرسشی است که یافتن یک پاسخ اطلاعاتی درست برای آن اکنون در مراحل آخر قرار دارد به ویژه که می‌بینیم مشاوران این فرد یکی یکی به ارتباط با این سرویس و آن سفارتخانه خارجی اعتراف می‌کنند.

اینها فقط دو نمونه است. دو نمونه از حوادثی که نشان می‌دهد ماه ها قبل از انتخابات هم پیدا بود که توطئه‌ای عمیق و پیچیده برای به هم ریختن کل سپهر سیاست و جامعه در ایران وجود داشت.

پرسشی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها ذیل بحث از بصیرت مطرح کرده‌اند این است که چرا کسانی این شواهد روشن را که بعدها به ده‌ها و صدها مورد افزایش یافت، ندیدند و در مواردی هنوز هم نمی‌بینند. چگونه کسانی نمی‌بینند که طرف خارجی برای جایگزین کردن فتنه پیشین با فتنه‌های جدید دنبال "داوطلب انتحاری" درون جامعه سیاسی ایران می‌گردد؟ چگونه درنمی‌یابند که اگر زمانی فرمان آشوب جزء اصلی فتنه بود اکنون فرمان آشتی و مصالحه و برادری به هسته مرکزی آن تبدیل شده است؟ چگونه کسانی همچنان در فهم این نکته ساده در مانده‌اند که هدف حوادث سال 88 کلیت نظام بود نه دولت اما طراحان فتنه به این نتیجه رسیده بودند که جز با عبور از سد دولت اصولگرا نمی‌توانند به سمت هدف‌های بزرگ‌تر خود حرکت کنند و هنوز هم همین استراتژی را تعقیب می‌کنند؟

اینها پرسش‌هایی است که رهبر انقلاب پاسخ آنها را در دو کلمه یعنی داشتن "معرفت بسیجی" خلاصه کرده‌اند. فقط وقتی هوا و هوسی، و تعلق و مکنتی که بر نوع نگاه شما به حوادث اثر بگذارد نداشته باشید حقیقت چنان که هست خویش را به شما عرضه خواهد کرد وگرنه آنچه شما می‌بینید در واقع خواسته و منافع خودتان است نه حقیقتی که به واقع وجود دارد.
مهدي محمدي

منبع: کیهان