گرداب- یک آدم قلدر یا یک پدرخوانده مافیایی هرگز در بهانهجویی کم نمیآورد؛ همیشه بهانههایی برای تنبیه کسانی که در قلمرو او زیر سلطه نمیروند، وجود دارد.
بر همین اساس امپریالیسم امریکایی بسیار خلاقانه به تراشیدن انواع بهانهها دست یازیده تا ایران را که در مسیر استقلال ملی خود تلاش میکند، تنبیه کند. در این مسیر امریکا برای توجیه تحریمهای اقتصادی غیرقانونی خود علیه مردم ایران، در طول سالهای گذشته همیشه مصرانه مدعی بوده است که ایران از
تروریسم حمایت، منافع ملی امریکا را تهدید و برنامه ساخت سلاحهای هستهای را پیگیری میکند.
در حالی که باورپذیری نسبت به این اتهامات واهی به گونهای فزاینده در حال از دست رفتن است، ایالات متحده امریکا هم اکنون در حال دست و پاکردن فریبی دیگری برای توجیه تحریمهای بیشتر علیه ایران است و ایران را یک دیکتاتوری نظامی میخواند که ناقض حقوق بشر است؛ سخنانی که گاه و بیگاه از زبان هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه امریکا، غرولندکنان بیان میشود. اشکالات روشنی بر بهانههای اخیر امریکا مترتب است. برای شروع باید گفت بهانههای آمریکا در حکم دخالت آشکار در امور داخلی ایران است.
اما دومین اشکال؛ با در نظر گرفتن این موضوع که امریکا در منطقه خاورمیانه و حتی فراتر از آن متحدان خود را تا دندان مسلح ساخته است، محکوم کردن افزایش قدرت نظامی ایران به گونهای آشکار، مزورانه است. بر اساس ادعای مؤسسه پژوهشی صلح بینالمللی استکهلم سوئد، در حالی که مخارج نظامی ایران در سال 2009 تنها 9 میلیارد و 174 میلیون دلار (چیزی معادل 2.7 درصد سرانه تولید ناخالص ملیاش) بوده است، عربستان 39 میلیارد و 257 میلیون دلار (8.2 درصد تولید ناخالص ملی)، اسرائیل 14 میلیارد و 34 میلیون دلار (7 درصد تولید ناخالص ملی) و امارات متحده عربی 13 میلیارد و 500 میلیون دلار (5.9 درصد تولید ناخالص ملی) صرف هزینههای نظامی خود کردهاند.
سومین اشکال ادعای کلینتون؛ از آنجا که امریکا بزرگترین کشور نظامی شده جهان است، نق زدنهای این کشور درباره نظامی شدن ایران (که هزینههای نظامیاش حتی کمتر از یک درصد هزینههای نظامی امریکاست) به شکلی واضح طنزآلود است. در حالی که بودجه نظامی ادعا شده درباره ایران 174/9 میلیارد دلار و بودجه نظامی امریکا 663 میلیارد و 255 میلیون دلار است.
این بودجه کلان شامل بودجه امنیت داخلی، هزینههای جنگ عراق و افغانستان و چندین لایحه بودجه متممی که در طول سال مالی به بودجه نظامی افزوده میشود، نمیشود. اگر این بودجههای به حساب نیامده (پنهان شده) به بودجه رسمی پنتاگون اضافه شود کل مخارج نظامی سالانه امریکا به راحتی به مبلغ هزار میلیارد (یک تریلیون) دلار میرسد.
در یک مقایسه نسبی هم مخارج نظامی ایران در برابر مخارج امریکا بسیار ناچیز است. برای مثال سرانه بودجه نظامی برای هر فرد ایرانی معادل 131 دلار و این میزان برای هر امریکایی 3333 دلار است. در حالی که ایران 2.7درصد تولید ناخالص ملی را صرف بودجه نظامی میکند، این میزان برای امریکا 7 درصد است.
اما اشکال چهارم درباره ادعای نظامیگری ایران را این گونه میتوان مطرح کرد؛ در حالی که امریکا به طور کامل در مقابل نقض آشکار حقوق بشر در رژیمهای متحد خود ساکت است، ادعای نگرانی نقض حقوق بشر در ایران از سر دورویی و ناشی از نگاه یکجانبه به مسائل است.
امریکا از آرمان متعالی دفاع از حقوق بشر برای تغییر چهره مقاصد مجرمانه خود جهت تحمیل تحریمهای اقتصادی یا تدارک تهاجم نظامی علیه ایران استفاده میکند. دفاع ریاکارانه از حقوق بشر همیشه انجام شده تا جنگهای متجاوزانه به عنوان "عملیاتهای انسانی" یا "جنگ عادلانه" توجیه شوند؛ چیزی که بارها در گذشته انجام شده است.
متأسفانه بسیاری از افراد یا سازمانهای چپ، لیبرال یا ضدجنگ در دام این هشدار دروغین امریکا میافتند. بنابراین جنگهای متجاوزانه امریکا آن هم بر پایه توجیهات اخلاقی چون مبارزه با دیکتاتوری یا تروریسم را به امید به دست آوردن آزادی و دموکراسی یا تأیید میکنند یا در برابر آن سکوت پیشه میکنند. البته برای قابل باور ساختن این فریب، قهرمانان جنگ و نظامیگری معمولاً کارشان را با شیطاننمایی از دیگران و تخریب چهره آنان شروع میکنند و بعد آن را با تجاوز و تهاجم ادامه میدهند.
همچنین
باید متوجه بود که حمایت مورد ادعای امریکا از حقوق بشر بر خط باریک مفاهیم فرهنگی همچون شیوه زندگی یا ماهیت سیاسی متمرکز است، یعنی مفاهیمی که جهتگیریهای مربوط به قومیت، جنسیت و رفتارهای جنسی را مشخص میسازند. بر همین مبنا این ادعای حمایت امریکا از حقوق بشر، نیازهای اولیه اقتصادی را دربرنمیگیرد. با یک مقایسه اجمالی مواضع حقوق بشری امریکا با بیانیه جهانی حقوق بشر و آزادی، برخی از نقایص بنیادین رویه حقوق بشری امریکا آشکار میشود.
با توجه به تأکید آشکار بیانیه حقوق بشر بر مواردی چون حق کار و حمایت در برابر بیکاری، دستمزدهای متناسب با شأن انسانی و ارائه انواع خدمات اجتماعی برای معلولان، بیماران، مادران، فرزندان و همچنین حق برخورداری از آموزش
باید گفت که بهرغم تبلیغات تهوعآور امریکا درباره پاسداشت حقوق بشر، حمایت این کشور شامل هیچ یک از این نیازهای بنیادین بشری که در بیانیه آمده است، نمیشود.
در واقع بسیاری از حقوق بنیادین اقتصادی که تحت عنوان رفرمهای "پیمان جدید" (New Deal) فرانکلین روزولت شناخته میشود و در پی مبارزات طولانی و قهرمانانه کارگران و سایر تودههای مردم به دست آمدهاند، اکنون به طور سیستماتیک به منظور پرداخت بدهیهای ناشی از ورشکستگی غولهای مالی والاستریت به تحلیل میرود.
سرانجام و شاید مهمترین مورد نقض ادعای امریکا درباره حمایت از حقوق بشر را بتوان اینگونه بیان کرد؛ هر قدر که قدرت نظامی ایران به گونهای نفیناپذیر افزایش یافته باشد، این نتیجه مستقیم تهدیدات مداوم امپریالیسم امریکایی و متحدانش علیه ایران است.
تقویت نیروهای مسلح ایران به منظور دفاع از خود در برابر تهدیدات جنگ، بیثباتسازی، خرابکاری، تحریم و همه انواع عملیات پنهان و آشکار مهندسی شده از سوی نیروهای صهیونیست-امپریالیست به ضرورتی حیاتی تبدیل شده است. با تقسیمبندی جهان به دو بخش "متحدان" و "دشمنان"، طبقه قدرتمند سودجو از صنعت جنگ در ایالات متحده یا همان مجتمعهای نظامی- صنعتی- امنیتی، هم متحدان و هم دشمنان خود را به نظامیسازی بیشتر وادار میسازد.
در حالی که دشمنان امپریالیسم چون ایران، ونزوئلا و کرهشمالی مجبور هستند قابلیتهای دفاعی خود را در مقابله با تهاجمات امپریالیستی تقویت کنند، متحدان امپریالیسم همچون رژیمهای مصر، عربستان سعودی و کلمبیا برای مقابله با مردم خودشان به سوی نظامیسازی میروند؛ زیرا رژیمهایی که امپریالیسم امریکا به آنها عشق میورزد، مورد نفرت اکثریت قاطع شهروندانشان هستند.
منتقدان ایران غالبا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مورد حمله قرار میدهند، بدون آنکه توضیح دهند سپاه چگونه به وجود آمد یا چرا به این جایگاه رسیده است؟
کسانی که حتی آشنایی کمی با تاریخ سپاه دارند اقرار خواهند کرد که این نهاد به عنوان یک نیروی مقاومت در برابر نیروهای ضدانقلاب درایران تشکیل شد؛ نیروهای ضدانقلابی که همیشه از سوی امپریالیسم امریکا و متحدانش حمایت شدهاند. سپاه در بهار 1979 به عنوان یک نیروی کوچک شبهنظامی انقلاب برای مبارزه علیه حکومت شاه به وجود آمد و به خاطر مقاومت در برابر تهاجم صدام حسین که از سی امریکا علیه ایران تحریک شده بود در صحنه باقی ماند و به سوی یک قدرت نظامی تمامعیار در دفاع از تمامیت ارضی رو به گسترش نهاد. در طول هشت سال جنگ وحشیانه عراق علیه ایران (از1980 تا 1988)که طی آن امریکا و متحدانش با تمام وجود صدام حسین را حمایت کردند، دفاع قهرمانانه و فداکاری اسطورهوار سپاهیان از استقلال ایران، ابعاد پرستیژ و قدرت سپاه را افزایش داد.
اگرچه جنگ عراق علیه ایران در 1988 تمام شد اما سایر اشکال جنگ امریکا علیه ایران تا به امروز ادامه یافته است که شامل موارد زیر میشود: عملیات "قدرت نرم" بیثباتساز آن هم به نام دموکراسی، عملیاتهای پنهان تحت پوشش سازمانهای غیردولتی (NGO)ها و گروههای ستون پنجم، حمایت گروههای تروریستی مانند جندالله و مجاهدین خلق، تهدیدات مداوم نظامی، جنگ روانی و تحریمهای اقتصادی.
بر این اساس تعجبآور نیست که نقش و نفوذ سپاه و سایر نیروهای امنیتی در ایران افزایش یافته باشد. همچنین تعجبی ندارد که در چنین شرایطی قدرت سیاسی و همینطور قدرت اقتصادی نیروهای مسلح ایران افزایش یابد. من میگویم "تعجبآور نیست" چرا که این امر کاملاً طبیعی است که نیروهای مسلح بزرگ به طور تدریجی قدرت نظامی- امنیتی خود را به سوی قلمرو اقتصادی گسترش دهند. کاملترین و بهترین نمونه این پدیده ظهور هیولای مجموعههای صنعتی- نظامی در خود امریکاست که بر خلاف ماهیت دفاعی نیروهای ایران، معرف یک نیروی تهاجمی امپریالیستی است. تاریخ شرمآور عملیات پنهان امریکا در کشورهای دیگر شامل سرنگونی از طریق کودتا علیه تعداد زیادی از رهبرانی که به طور دموکراتیک انتخاب شده بودند، نشان میدهد اپوزیسیون یا دگراندیشان در کشورهای "دشمن" امریکا اغلب از سوی عوامل و مأموران امریکایی که به خوبی مسلح و از نظر مالی تغذیه شدهاند، به بیراه کشیده شدهاند و بنابراین روند توسعه سالم سیاسی- دموکراتیک در آن کشورها را منحرف شده است. چیزی که به روشنی مردمفریبانه میباشد این است که ماشین تبلیغات امریکایی با معیوب نشان دادن روند سیاسی- دموکراتیک این کشورها، مذهب و فرهنگ یا رهبران این کشور را سرزنش میکند و آنها را با ارزشهای دموکراتیک ناسازگار نشان میدهد.
در این رابطه واقعا جای تأسف است که نهتنها بیشتر مردم امریکا بلکه بسیاری از مردم دیگر کشورها از جمله مردم کشورهایی که هدف بیثباتسازی امریکا هستند نیز گرفتار این فریب میشوند و کار به آن جا میکشد که قربانی (کشور خود) را به خاطر جرائم مجرم (امریکا) سرزنش میکنند. بنابراین غرولندهای هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه اوباما یا سایر سیاستسازان امریکایی درباره افزایش قدرت نیروهای مسلح در ایران یک مورد بزرگ از سردرگمسازی افکار عمومی و آدرس غلط دادن به مردم دنیاست. سیاستگذاران امریکایی باید به جای سرزنش کردن سپاه، سیاست خارجی امپریالیستی خودشان را که نظامیگرایی و محدودسازی آزادیهای مدنی در همه جای جهان را به دنبال دارد، ملامت کنند.
دکتر اسماعیل حسین زاده
مترجم: محمد زمانی
منبع:
جوانآنلاین