پس از دورهای از تبلیغات و سر و صدای بیامان در مورد بیت کوین و سایر ارزهای دیجیتال مانند اتریوم، سولانا، دوج کوین، لونا و سایر ارزهایی اینچنینی در سال گذشته، اکنون شاهد فروپاشی کامل آنها هستیم.
"پایگاه رسانه ای گرداب جهت اطلاع و افزایش دانش و سواد فضای مجازی مخاطبان خود و به ویژه دانشجویان، پژوهشگران و تصمیم گیران، مقاله هایی که در این عرصه معرفی میشود. بدیهی است انتشار این مطالب، لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست."
به گزارش گروه ترجمه گرداب، چنین هیاهویی عمدتا ناشی از افزایش چشمگیرِ ارزش همهی ارزهای دیجیتال بود. بیت کوین از حدود ۴ هزار دلار به ۶۴ هزار دلار رسیده بود؛ افزایشی معادل ۱۶ برابر در طی ۲۰ ماه. سایر ارزهای دیجیتال در همان دورهی زمانی افزایش قیمت مضحکتری داشتند- اتریوم ۵۰ برابر، سولانا ۵۰۰ برابر و لونا ۱۰۰۰ برابر افزایش قیمت داشتند. اکنون این ارزهای دیجیتال در حال سقوطاند؛ بیت کوین ۵۵ درصد، اتریوم بیش از ۶۰ درصد، سولانا ۸۵ درصد و لونا به صفر رسیده است.
با این اوصاف، این چیزهای پیچیده و مرموزی که ارزش کلشان به تریلیونهای دلار افزایش یافته است و از آنها به عنوان آیندهی ارزها در عصر دیجیتال یاد میشود، چه منطقی دارند؟ آیا صرفا طرحهای پانزی مبتنی بر حدس و گمان نیستند؟ یا در دنیایی که تراکنشهای دیجیتالی به طور فزایندهای گسترش مییابند، واقعا استفادهی مشروعی خواهند داشت؟
برای یافتن پاسخی به این سوالها بیائید از بررسی توجیه و لزوم داشتن ارزهای دیجیتال شروع کنیم. بر روی کاغذ، ارزهای دیجیتال قرار است پرداختهای الکترونیکیِ بدون واسطه یعنی تراکنشهای نقدی همتا به همتا را فعال سازند. مشکل اصلی در انتقال پول به صورت الکترونیکی بین دو طرف بیشتر معطوف به تعیین موجودی پس از معامله است. ابتدا طرف ارسالکنندهی پول باید به مقدار لازم موجودی داشته باشد. پس از اتمام معامله، مبلغ نیز باید از موجودی او یعنی فرستنده کسر شود و به موجودی گیرنده افزوده شود. خب در واقع ما چندین دهه است که در حال کار با پول نقد دیجیتالیای هستیم که به خوبی جواب پس دادهاند و صدها هزار تراکنش در ثانیه را پردازش میکنند. کارتهای نقدی و اعتباری، حوالههای سیمی، سیستم رابط پرداخت یکپارچه (UPI) و کیف پولهای دیجیتال، همگی این عملکرد را در خود دارند و انجام میدهند. اما همهی اینها، برای تعیین و تعدیل ماندهها به واسطههای مرکزینی نیاز دارند.
خب، مشکل این واسطهها چیست؟ پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، قسمتی از جبههی بانکداری در غرب فروپاشید. بانکهای مرکزی غرب سعی کردند از طریق چاپ پول، از بانکها و اقتصاد به طور کلی حمایت کنند و آنها را احیا نمایند. این مسئله منجر به از بین رفتن اعتماد بخش بزرگی از مردم به بانکهای بزرگ و تشدید ترسشان از اینکه چاپ پول باعث کاهش ارزش ارزهای واقعی اقتصادهای بزرگ شود، شد.
رمزارزها در واقع برای رفع این مشکلات از طریق بهکارگیری تراکنشهای دیجیتالی بدون وجود بانکهای واسطه و در نتیجه رهایی از نیاز به داشتن بانکها، حداقل در ذهن حامیان آنها، طراحی شده بود. همچنین مشکل کاهش ارزش پول با محدود کردن عرضهی ارزهای دیجیتال (بیت کوین به ۲۱ میلیون سکه محدود شده است) و حذف نقش بانکهای مرکزی در خلق پول برطرف میشد.
اما این ارزها چگونه خلق میشوند؟ بنا بر این شد که این ارزها صرفا به صورت الگوریتمی و از طریق فرآیندی به نام معدنکاوی دیجیتال (digital mining) به وجود بیایند. همانطور که بلافاصله نمایان شد، چنین هدفی به خودی خود از منظر سیاسی کاملا مشکلساز است؛ نقش و حاکمیت دولت بر پول و عرضهی آن حذف و در عوض نهادهای خصوصی جایگزین آن میشوند. بعلاوه، برای معدنکاوی دیجیتال به رایانههای قدرتمند و برق زیادی نیاز است؛ بنابراین افرادی که رایانههای بیشتر و قویتر و توانایی خرید مقادیر زیادی برق را دارند انحصار خلق پول را به دست میآورند و جایگزین دولت در ایفای این نقش میشوند. این رویای آزادیخواهانه، نیروی محرکهی ارزهای دیجیتال شده است و بسیاری از طرفداران اصلی آن، در این شکل از لیبرتارینیسم یا آزادیخواهی (Libertarianism) اشتراک نظر دارند. لیبرتارینیسم یک فلسفهی سیاسی راست افراطی آمریکایی است که با نقش دولت جز در حفظ نظم و قانون و حمایت از مالکیت خصوصی مخالف است.
اجازه دهید به مشکل نحوهی عملکرد بیت کوین و سایر ارزهای دیجیتال بدون واسطهای مرکزین بازگردیم. ارزهای دیجیتال مشکل راستیآزمایی و حفظ توازن را با عمومی کردن نام، اما با نام مستعار حل میکنند؛
بنابراین شما دیگر در دنیای رمزارزها «شما» نیستید. برخلاف سیستمهای بانکداری سنتی، اینجا دیگر احراز هویت مشتری (KYC) وجود ندارد. در عوض شما با دنبالهای اعداد تصادفی بسیار طولانی که توسط رایانهها تولید میشوند، نشان داده میشوید که به عنوان نام مستعار شما عمل میکند؛ اعدادی کاملا تصادفی برای اطمینان از ناشناش بودن؛ و دفتر کل موجودی همه در مالکیت عمومی قرار میگیرد، اما با این نامهای مستعار شناسایی میشود. این دفتر کل، بلاکچین نامیده میشود.
هنگامی که معاملهای بین دو نفر انجام میشود، بلاکچین برای انجام ماندههای اعتباری و بدهی لازم بررسی و به روز میشود. اما از آنجایی که بلاکچین عمومی است و هیچ واسطهی مرکزی وجود ندارد، چه چیزی تضمینکنندهی این است که کسی تراکنشهای جعلی انجام ندهد؟ یا به سادگی به موجود خود پول اضافه نکند؟
اینجاست که مفهوم معدنکاوی یا ماینینگ مطرح میشود. تراکنشها با حل مسائل رمزنگاری (که اساسا مسائل پیچیدهی ریاضی با استفاده از رایانه هستند) تائید و تصدیق میشوند. ماهیت این مسائل به گونهای است که برای حل آنها به زمان و منابع محاسباتی زیادی نیاز دارند. اما پس از حل شدن هر کسی میتواند راهحل را مورد تائید قرار دهد. ماینرها هر باری که مشکل تائید رمزنگاری را با موفقیت حل کنند، به عنوان پاداش رمزارز میگیرند؛ بنابراین سکههای جدیدی ایجاد یا به اصطلاح ماین میشوند؛ بنابراین مقدار زیادی منابع محاسباتی، برق و زمان باید صرف شود تا تراکنشها تائید شوند و سکههای جدیدی استخراج شود. به صورت تخمینی، شبکه بیت کوین به تنهایی به اندازهی یک کشور متوسط برق مصرف میکند؛ و در مقایسه با شبکههای کارت اعتباری که دهها هزار تراکنش در ثانیه انجام میدهند، فقط میتواند بین چهار تا هفت تراکنش در ثانیه پردازش کند؛ بنابراین در زمانی که گرمایش جهانی در اوج است، ظاهرا سیستمی برای آینده ساختهایم که یک تن انرژی هدر میدهد و نسبت به سیستمهایی که برای دههها وجود داشتهاند، دستورات را کندتر انجام میدهد.
مسئلهی دیگر این است که از آنجایی که هیچ واسطهی قابل اهتمادی وجود ندارد، تراکنشهای ارز دیجیتال که به اشتباه یا با کلاهبرداری یا سرقت از طریق هک از دست میروند، قابل بازگرداندن نیستند و هیچ مقام یا نهادی برای رسیدگی به شکایت وجود ندارد.
با توجه به چنین مشکلاتی، ارزهای دیجیتال واقعا نمیتوانند برا انجام تراکنشهای آنلاین مورد استفاده قرار بگیرند. همچنین همانطور که در ماههای اخیر دیدهایم، قیمت آنها به شدت در نوسان است که مسئله آنها را به عنوان ذخیره ارزش یا وسیله مبادله بیاستفاده میکند. ارزهای دیجیتال حتی به عنوان محافظی در برابر تورم غیرقابل استفادهاند. همانطور که در این دورههای تورم بالا دیدهایم، ارزش ارزهای دیجیتال از نظر اسمی به شدت کاهش یافته است، چه برسد به اینکه در شرایط واقعی خود را حفظ کنند؛ و این دقیقا یکی از انگیزههای اصلیِ ایجاد این ارزها در وهلهی اول بود؛ برای محافظت در برابر تورم ناشی از چاپ انبوه پول توسط بانکهای مرکزی. حسابهای زیادی از افراد آسیبپذیرِ کشورهایی مانند آرژانتین، نیجریه و پاکستان که نرخ تورمشان بالاست وجود دارند که پسانداز زندگی خود را در استیبلکوینها (رمزارزهایی که به عنوان ارزهای دیجیتال وابسته به دلار تبلیغ میشوند) سرمایهگذاری کردند تا از تورم در امان بمانند، اما همهچیز را از دست دادند.
با این اوصاف ارزهای دیجیتال به چه دردی میخورند؟ به دلیل ناشناس بودنشان میتوان از آنها در راستای فعالیتهای مجرمانه مانند درخواست باج پس از حملات هک- حملات باج افزاری- و برای پولشویی و فرار مالیاتی استفاده کرد.
دستهی دیگری از مواردی که میتوان از ارزهای دیجیتال به طور گسترده در آنها استفاده کرد، طرحهای پانزی هستند. این طرحها مانند همهی طرحهای پانزی، کلاهبرداریهای مالیای هستند که با گرفتن وجوه از سرمایهگذاران جدید، به سرمایهگذاران اولیه بازدهیِ بالایی میدهند. این طرحها به محض اینکه سرمایهگذاران جدید و سادهلوح و در نتیجه جریان وجوه جدیدشان تمام شود، ناگزیر از بین میروند. با توجه به اینکه دولتها و بانکهای مرکزی در سرتاسر جهان برای مقابله با این ارزها سریع عمل نمیکنند، ارزهای دیجیتال خارج از محدوده مقررات مالی، بانکی و اوراق بهاداری باقی ماندهاند که از مردم در برابر پانزی و سایر طرحهای غارتگرانه محافظت میکنند؛ بنابراین ارزهای دیجیتال فرصتهای بزرگی برای انواع نهادهای مالی، از جمله صندوقهای سرمایهگذاری و سرمایهگذاران خطرپذیر فراهم آورده است تا میلیاردها دلار در این فضا سرمایهگذاری کنند و از طریق سفته بازی مالی و طرحهای پانزی سودهای کلانی کسب کنند.
یکی از این طرحها که منجر به ورشکستگی چند رمزارز شد، پروژهی ترا (Terra) بود که در ماه گذشته به پایان رسید و بیش از میلیارد دلار تبخیر شد. با این حال، این طرحها نه تنها همچنان ادامه دارند بلکه توسط افراد مشهوری نظیر کیم کارداشیان، مت دیمون، ایلان ماسک و جک دورسی بنیانگذار توئیتر و سایرین تبلیغ میشوند. این اینفلوئنسرها یا مبالغ هنگفتی برای بازاریابی این رمزارزها دریافت میکنند یا به محض اینکه هایپ شدند و ارزششان چندین برابر افزایش یافت، پولشان را نقد میکنند.
ارزهای دیجیتال در سیستمهای مالی مانند سرطان عمل میکنند. هیچ قابلیت مفیدی ندارند. منابع عظیمی مانند برق و توان محاسباتی را جذب میکنند و انواع فعالیتهای غیرقانونی را تغذیه. این ارزها یک صنعت چند تریلیون دلاری بوجود آوردن که به نهاد مالی قدرتمندی مانند صندوقهای سرمایهگذاری امکان شرکت در فعالیتهای غارتگرانه را میدهند که پسانداز زندگی مردم را در طرحهای پانزی بمکند؛ بنابراین دولتهای سرتاسر جهان باید نسبت به این خطرات هوشیار باشند و با آنها مقابله کنند. در این راستا چین در ممنوعیت همهی ماینینگها و تراکنشهای ارزهای دیجیتال پیشقدم شده است. دولت هند پس از صحبت در مورد ممنوعیت آنها، به نظر میرسد دچار سرماخوردگی شده است و ظاهرا به دنبال تنظیم مالیات از رمزارزها به عنوان ابزارهای مالی مشروع است. حال آنکه این سرطان نباید تنظیم شود بلکه باید از بین برود.
همزمان با ممنوعیت ارزهای دیجیتال، چین ارز دیجیتال بانک مرکزی به ای-یوان (e-Yuan) یا یوآن دیجیتال را نیز راهاندازی کرده است تا بدینترتیب نیازهای مشروع فضای تراکنشهای دیجیتالی کشورش را برطرف نماید. ارزهای دیجیتال بانک مرکزی (CBDC) را نباید با ارزهای دیجیتال اشتباه گرفت. برخلاف رمزارزها، ارزهای دیجیتال بانک مرکزی مورد حمایت دولت هستند و میتوانند به هزاران تراکنش در ثانیه بدون نیاز به ماینینگ دیجیتال برسند. اما در مورد ارزهای دیجیتال مسئله فرق میکند؛ آنها باید نابود شوند!
این مطلب ترجمه مقالهای با عنوان «Cryptocurrencies Must Die» نوشته باپا سینها (Bappa Sinha) است که در وبگاه People's Democracy منتشر شده است.