نظريه پرداز جنگ نرم آمريكا در مقالهاي بیان كرد كه فضاي سايبر يك حوزه جديد و مهم از قدرت است و حتي كشورهايی مانند آمريكا، كه منابع عظيمي از قدرت سخت و نرم در
اختيار دارند، خود را در حال تقسيم عرصه با بازيگران جديد و مواجه شدن با
مشكلات بيشتر در كنترل مرزهايشان در حوزه سايبر مييابند.
به گزارش
گرداب، "جوزف اس.ناي" (Joseph S. Nye) استاد برجسته دانشگاه هاروارد در مقالهاي كه در سايت "مركز علوم و امور بينالمللي بلفر - دانشكده كندي هاروارد" منتشر گرديده است به شرح قدرت سايبري در جهان امروزي پرداخته است. اين مقاله برگرفته از كتاب خود اين نويسنده با عنوان "آينده قدرت در قرن 21" است كه به زودي (در سال 2011) در دسترس عموم قرار خواهد گرفت.
چكيدهاين نويسنده ابتدا به چكيدهاي از مقاله خود پرداخته و مينويسد: قدرت در زمينه معنا مييابد و
رشد سريع فضاي سايبر زمينهاي جديد و مهم در سياست جهان است. هزينه پايين ورود، گمنامي و نامتقارن بودن در آسيبپذيري، بدين معناست كه بازيگران كوچكتر در فضاي سايبر نسبت به حوزههاي سنتيتر سياست جهاني ظرفيت بيشتري براي اعمال قدرت سخت و نرم دارند. تغييرات به وجود آمده در اطلاعات هميشه تاثير مهمي بر قدرت داشتهاند، اما حوزه سايبر يك محيط مصنوعي جديد و غيرقابل پيشبيني است. ويژگيهاي فضاي سايبر برخي از اختلافات قدرت بين بازيگران را كاهش داده و بدين ترتيب مثال خوبي از پراكندگي قدرت را كه ويژگي سياست جهاني در قرن حاضر است، به نمايش ميگذارد. قدرتهاي بزرگ نخواهند توانست به اندازه حوزههايي چون دريا و خشكي بر اين حوزه مسلط شوند. نكته ديگري كه فضاي سايبر بر آن تاكيد ميكند اين است كه پراكندگي قدرت به معناي برابري قدرت يا جايگزيني دولتها به عنوان قدرتمندترين بازيگران سياست جهاني نيست.
اطلاعات و پراكندگي قدرتجوزف اس.ناي با اشاره به روند جديد پراكندگي قدرت در جهان مينويسد: انتقال قدرت از يك كشور برتر به كشور ديگر يك رويداد تاريخي آشناست، اما پراكندگي قدرت روندي جديد است. مشكل كشورها در عصر اطلاعات امروز اين است كه چيزهاي بيشتري خارج از كنترل قدرتمندترين كشورها حادث ميشوند. به قول يكي از مديران سابق برنامهريزي سياسي وزارت خارجه آمريكا،
گسترش سريع اطلاعات به اندازه گسترش تسليحات به غير قطبي شدن جهان كمك ميكند. برخي ناظران از اين روند استقبال کرده و آن را نشانه افول كشوري ميدانند كه از زمان صلح وستفالي در سال 1648، نهاد مسلط جهاني بوده است. آنها پيشبيني ميكنند كه انقلاب اطلاعاتي سلسله مراتب بروكراتيك را بر خواهد انداخت و سازمانهاي شبكهاي را جايگزين آن خواهد كرد. بيشتر وظايف حكومتي به عهده بازارهاي خصوصي و نهادهاي غيرانتفاعي گذاشته خواهند شد. جوامع مجازي در اينترنت با گسترش خود قلمروهاي سرزميني را به نوعي حذف كرده و الگوهاي حاكميتي خود را به وجود ميآورند. دولتها محوريت خود در زندگي مردم را از دست خواهند داد. مردم با قراردادهاي داوطلبانه زندگي خواهند كرد و به سادگي يك كليك به جوامع وارد يا از آنها خارج خواهند شد.
اين الگوي جديد تغيير جوامع و حاكميت، مشابه امروزي و مدنيتر دنياي فئودالي خواهد شد كه پيش از ظهور دولت مدرن وجود داشت.
چنين تغييراتي هنوز به واقعيت تبديل نشدهاند، اما انقلاب اطلاعاتي جديد در حال تغيير ماهيت قدرت و افزايش پراكندگي آن است. دولتها بازيگران غالب در عرصه جهاني باقي خواهند ماند، اما اين عرصه را خيلي شلوغتر و كنترل آن را مشكلتر خواهند يافت.
اكنون بخش خيلي بيشتري از جمعيت هم در داخل و هم خارج از كشورها به قدرتي دسترسي دارند كه از اطلاعات نشئت ميگيرد. حكومتها هميشه در مورد جريان و كنترل اطلاعات نگران بودهاند و دوره كنوني اولين دورهاي نيست كه از تغييرات چشمگير در فنآوري اطلاعات شديدا متاثر ميشود. به عنوان مثال، گفته ميشود كه اختراع دستگاه چاپ به دست يوهان گوتنبرگ در قرن پانزدهم كه منجر به چاپ انجيل و قرار گرفتن آن در دسترس بخش بزرگي از اروپا شد، نقش عمدهاي در شروع اصلاحات داشته است.
انقلاب اطلاعاتي كنوني، كه گاها "انقلاب صنعتي سوم" نيز خوانده ميشود، ريشه در پيشرفتهاي تكنولوژيكي سريع در زمينه كامپيوتر، ارتباطات و نرمافزار دارد كه متعاقبا منجر به كاهش اساسي هزينه ايجاد، پردازش و انتقال اطلاعات شده است. طي30 سال، سرعت محاسباتي در هر 18 ماه دو برابر ميشد، در حاليكه در آغاز قرن بيستويكم هزينه آن هزار برابر نسبت به اوايل دهه 1970 كاهش يافته بود.
در سال 1993 حدود 50 وبسايت در جهان وجود داشت؛ تا انتهاي دهه اين رقم از 5 ميليون فراتر رفته بود. تا سال 2010 چين به تنهايي نزديك به 400 ميليون كاربر داشت. پهناي باندهاي مخابرات به سرعت افزايش مييابد و هزينههاي مخابراتي حتي از هزينههاي قدرت محاسباتي نيز سريعتر كاهش مييابند. تا همين اواخر در سال 1980، تماسهاي تلفني روي سيمهاي مسي در هر ثانيه تنها يك صفحه اطلاعات را ميتوانستند منتقل كنند، در حاليكه امروز، يك رشته باريك فيبر نوري ميتواند نود هزار جلد كتاب را در يك ثانيه منتقل كند. در سال 1980 يك گيگابايت حافظه فضايي به اندازه يك اتاق را اشغال ميكرد؛ امروز 200 گيگابايت حافظه در جيب پيراهن شما جاي ميگيرد.
مقدار اطلاعات ديجيتال هر پنج سال ده برابر ميشود. اين موضوع براي قدرت و حاكميت در قرن بيستويكم چه معنايي ميتواند داشته باشد؟فضاي سايبر يك حوزه جديد و مهم از قدرت استاين استاد دانشگاه هاروارد در ادامه مقاله خود به تعاريف گوناگون قدرت پرداخته و مينويسد: "قدرت"، به عنوان مضموني كه به طور وسيع مورد استفاده قرار ميگيرد، به طور شگفتانگيزي نامحسوس بوده و اندازهگيرياش مشكل است. همانند بسياري از ايدههاي پايه، قدرت يك مفهوم مورد بحث است. هيچ تعريف واحدي وجود ندارد كه مورد قبول تمام كساني كه از اين واژه استفاده ميكنند قرار داشته باشد و تعريفي كه افراد براي آن انتخاب ميكنند منعكس كننده منافع و ارزشهايشان است. فرهنگ لغت به ما ميگويد كه قدرت ظرفيت انجام كارها است، اما اگر به طور ويژه به مسائل سياسي علاقمند باشيد، قدرت عبارت است از توانايي تاثير بر افراد ديگر به منظور نيل به نتايج مورد نظر. برخي افراد اين را نفوذ مينامند و قدرت را از نفوذ متمايز ميسازند، اما علت اينكه در اين تعريف سردرگمي وجود دارد اين است كه فرهنگ لغت اين دو واژه را طوري تعريف كرده است كه به جاي يكديگر به كار ميروند.
به قول يك اقتصاددان، هدف اصلي جامعهشناسان از كاربرد مفهوم "قدرت A در مقابل B"، تعريف احتمالات سياسي پيشروي A است. از ديدگاه "ماكس وبر"، ميخواهيم بدانيم امكان اينكه يك بازيگر در يك رابطه اجتماعي بتواند خواسته خود را پيش ببرد، چقدر است. حتي هنگامي كه بر روي عوامل يا بازيگران به خصوصي تمركز ميكنيم، بدون مشخص كردن قدرت براي "انجام چه چيز"، نميتوانيم بگوييم كه يك بازيگر "قدرت دارد". بايد مشخص شود كه چه كساني در رابطه قدرت درگير هستند، به علاوه اينكه چه موضوعاتي مورد بحث هستند. اظهارنظر در مورد قدرت هميشه به زمينه بستگي دارد و فضاي سايبر يك حوزه جديد و مهم از قدرت است.
جوزف اس.ناي معتقد است، تعاريف علوم اجتماعي نوين از قدرت رفتاري، گاها تحت عنوان "سه روي قدرت" خلاصه ميشوند. اولين جنبه يا "روي" قدرت در دهه 1950 از سوی "رابرت دال" [Robert Dahl] طي تحصيل در دانشگاه "نيو هاون" (New Haven) تعريف شد. تمركز او بر روي وادار ساختن افراد براي انجام كاري كه در شرايط ديگر آن را انجام نميدهند، امروزه به طور وسيعي كاربرد دارد، اگر چه تنها بخشي از رفتار قدرت را شامل ميشود. در دهه 1960 دو دانشمند علوم سياسي به نامهاي "پيتر باچراچ" [Peter Bachrach] و "مورتون باراتز" [Morton Baratz] به اين موضوع اشاره كردند كه تعريف دال فاقد چيزي است كه آنها "روي دوم قدرت" ميناميدند؛ و آن همان بعد تعيين برنامه، يا تنظيم مسائل به نحوي است كه مسئله تحميل و اجبار هرگز مطرح نشود. در دهه 1970، يك جامعهشناس به نام "استيون لوكز" [Steven Lukes] عنوان كرد كه عقايد و باورها نيز در شكل دادن به سلايق ديگران موثر هستند و فرد با تعيين خواستههاي ديگران نيز ميتواند اعمال قدرت کند. در سال 1990، من قدرت سخت و نرم را همراه با دامنهاي از رفتار اجباري تا انتخابي، از يكديگر متمايز كردم. رفتار قدرت سخت بر پايه اجبار و پرداخت قرار دارد. اما رفتار قدرت نرم بر اساس تدوين دستوركار، جذب يا ترغيب استوار است.
حتي كشورهاي بزرگي مانند آمريكا، كه منابع عظيمي از قدرت سخت و نرم در اختيار دارند، خود را در حال تقسيم عرصه با بازيگران جديد و مواجه شدن با مشكلات بيشتر در كنترل مرزهايشان در حوزه سايبر مييابند.
فضاي سايبر جاي فضاي جغرافيايي را نخواهد گرفت و حاكميت دولت را منسوخ نخواهد ساخت، اما پراكندگي قدرت در فضاي سايبر وجود خواهد داشت و اعمال قدرت در هر يك از اين ابعاد را به شدت پيچيده خواهد ساخت.
قدرت سايبريدر ادامه اين مقاله آمده است كه قدرت بر اساس منابع اطلاعاتي چيز جديدي نيست؛ اما قدرت سايبري چرا. تعاريف متعددي براي فضاي سايبر وجود دارد اما عموما "سايبر" پيشوندي است كه معناي فعاليتهاي مرتبط با كامپيوتر و الكترونيك را ميرساند. بر اساس يكي از تعاريف،
فضاي سايبر يك حوزه عملياتي است كه به منظور بهرهبرداري از اطلاعات از طريق سيستمهاي به هم پيوسته و زيرساخت يكپارچه آنها، با استفاده از علم الكترونيك شكل گرفته است. قدرت به زمينه بستگي دارد و قدرت سايبري به منابعي كه قلمرو فضاي سايبر را شكل ميدهند.
بعضي وقتها فراموش ميكنيم كه فضاي سايبر تا چه حد تازگي دارد. در سال 1969 وزارت دفاع آمريكا تحت پروژه ARPANET شروع به اتصال محدود چند كامپيوتر كرد و در سال 1972 كدهاي تبادل داده (TCP/IP) ايجاد شدند تا يك اينترنت اوليه را كه قادر به مبادله بستههاي اطلاعات ديجيتال باشد، تشكيل دهند. سيستم نام دامنه آدرسهاي اينترنتي در سال 1983 شروع شد و اولين ويروسهاي كامپيوتري در حدود همان زمان به وجود آمدند. شبكه جهاني (World Wide Web) در سال 1989 آغاز به كار كرد؛ معروفترين موتور جستجو، يعني گوگل، در سال 1998 تاسيس شد. دايرةالمعارف منبع باز ويكيپديا در سال 2001 آغاز به كار كرد. در اوخر دهه 1990 شركتهاي تجاري استفاده از فنآوري جديد را آغاز كردند تا توليد و فروش را در زنجيرههاي پيچيده تامين جهاني تغيير دهند.
پهناي باند و مزارع سرور براي پشتيباني از "پردازش ابري"، كه طي آن شركتها و افراد ميتوانند دادهها و نرمافزارهايشان را در وب ذخيره كنند، تنها همين اواخر به وجود آمدهاند. ICANN (شركت اختصاص اسامي و شمارهها در اينترنت) در سال 1998 به وجود آمد و دولت آمريكا تنها از ده سال پيش توسعه طرحهاي ملي جدي براي امنيت سايبري را آغاز كرده است. در سال 1992، تنها يك ميليون كاربر اينترنت وجود داشت؛ طي 15 سال اين رقم به يك ميليارد رسيد. در همان اوايل،
طرفداران آزادي انديشه اعلام كردند كه "اطلاعات ميخواهد آزاد باشد" و اينترنت را به عنوان پايان كنترل حكومتها و "مرگ فاصله" ترسيم كردند. در عمل، حكومتها و قلمروهاي جغرافيايي هنوز نقش مهمي ايفا ميكنند، اما پراكندگي قدرت چيزي است كه در اين حوزه بارز است.
استاد برجسته دانشگاه هاروارد در تشريح فضاي سايبري مينويسد:
فضاي سايبر را ميتوان به صورت لايههاي زيادي از فعاليتها تصور كرد، اما برداشت ساده و اوليه آن را به صورت يك رژيم مركب منحصر به فرد از خصوصيات فيزيكي و مجازي به تصوير ميكشد. لايه زيرساخت فيزيكي از قوانين اقتصادي
منابع رقيب و افزايش هزينههاي جانبي و قوانين سياسي
قدرت عاليه و كنترل پيروي ميكند. لايه مجازي يا اطلاعاتي، از ويژگي اقتصادي "بازده فزاينده نسبت به مقياس" برخوردار بوده و رسوم سياسي آن به گونهاي است كه كنترل قانوني را مشكل ميسازد. از حوزه اطلاعاتي، كه هزينهها در آن پايين است، ميتوان حملاتي را عليه حوزه فيزيكي، كه منابع آن كمياب و گران هستند، انجام داد. اما برعكس، كنترل لايه فيزيكي ميتواند آثار سرزميني و برونمرزي بر لايه اطلاعاتي داشته باشد.
رفتار قدرت سايبري بر مجموعهاي از منابع استوار است كه به ايجاد، كنترل و انتقال اطلاعات بر اساس الكترونيك و كامپيوتر مربوط ميشوند - يعني زيرساخت، شبكهها، نرمافزار و مهارت انساني. اين قدرت يك شبكه سراسري از كامپيوترهاي به هم پيوسته (اينترنت) را شامل ميشود، اما همچنين شبكههاي داخلي (اينترانت)، فنآوريهاي تلفن همراه و ارتباطات ماهوارهاي را نيز در بر ميگيرد. اگر بخواهيم از بعد رفتاري تعريف كنيم،
قدرت سايبري عبارت است از توانايي كسب نتايج مطلوب با استفاده از منابع اطلاعاتي الكترونيكي در حوزه سايبري. طبق يكي از تعاريف جامع،
قدرت سايبري يعني توانايي استفاده از فضاي سايبر براي خلق مزيتها و تاثير بر رويدادهاي محيطهاي عملياتي ديگر و ابزارهاي قدرت. قدرت سايبري ميتواند براي حصول نتايج مطلوب در داخل فضاي سايبر استفاده شود، يا ميتواند از ابزارهاي سايبري براي كسب نتايج مطلوب در حوزههاي ديگر خارج از فضاي سايبر استفاده كند.
وي ميافزايد: به همين سياق، قدرت دريايي به استفاده از منابع در حوزه دريا براي پيروزي در نبردهاي دريايي، كنترل نقاط بازرسي كشتيراني نظير تنگهها و نمايش حضور در درياها اتلاق ميشود، اما همچنين توانايي استفاده از درياها براي تاثير گذاشتن بر نبردها، تجارت و افكار در خشكي را نيز شامل ميشود. در سال 1890، "آلفرد تاير ماهان" [Alfred Thayer Mahan] اهميت قدرت دريايي را در زمينه فنآوريهاي جديد موتور بخار، زره و توپهاي دوربرد برجسته ساخت. در سال 1907 "تئودور روزولت" نيروي دريايي آبهاي آزاد خود را به شكل قابلتوجهي گسترش داده و آن را به سراسر جهان گسيل نمود. پس از معرفي هواپيما در جنگ جهاني اول، نظاميان شروع به نظريه پردازي در مورد حوزه قدرت هوايي و قابليت آن براي حمله مستقيم به مركز ثقل شهري دشمن بدون نياز به عبور ارتش از مرزها كردند. سرمايهگذاريهاي فرانكلين روزولت در قدرت هوايي در جنگ جهاني دوم حياتي بود. پس از ساخت موشكهاي قارهپيما و ماهوارههاي شناسايي و مخابراتي در دهه 1960، نويسندگان شروع به نظريهپردازي در مورد حوزه مخصوص قدرت فضايي نمودند. "جان اف كندي" برنامهاي را آغاز كرد تا از پيشگامي آمريكا در فضا مطمئن شده و يك انسان را به ماه بفرستد. در سال 2009، "باراك اوباما" خواستار يك پيشقدمي بزرگ و جديد در زمينه قدرت سايبري شد و كشورهاي ديگر نيز اين رويه را پيش گرفتهاند. به محض اينكه تغييرات تكنولوژيكي حوزههاي قدرت را تغيير ميدهند، رهبران سياسي نيز با آن همراهي ميكنند.
حوزه سايبر از اين نظر منحصر به فرد است كه مصنوعي و جديد بوده و به مراتب سريعتر از محيطهاي ديگر در معرض تغييرات تكنولوژيكي است. به طوريكه يك ناظر عنوان كرد "جغرافياي فضاي سايبر خيلي ناپايدارتر از محيطهاي ديگر است. جابجا كردن كوهها و درياها مشكل است، اما با فشردن يك كليد ميتوان بخشهايي از فضاي سايبر را خاموش و روشن كرد." گسيل كردن الكترونها به سراسر جهان ارزانتر و سريعتر از جابجايي كشتيهاي بزرگ در فواصل طولاني آن هم با اصطكاك آب شور است. هزينههاي ساخت هواپيمابرها و ناوگانهاي زيردريايي، موانع عظيمي را براي ورود كشورها به اين حوزه ايجاد ميكنند و ما را قادر ميسازد تا از تسلط دريايي آمريكا دم بزنيم. با اينكه دزدي دريايي يك گزينه محلي براي بازيگران غيردولتي در مناطقي چون تنگههاي سومالي و مالاكا است، كنترل دريايي از دست بازيگران غيردولتي خارج است. به همين ترتيب، با اينكه بازيگران دولتي و خصوصي بسياري در حوزه هوايي وجود دارند، يك كشور هنوز هم ميتواند به دنبال كسب برتري هوايي از طريق سرمايهگذاريهاي كلان در جنگندههاي نسل پنجم و سيستمهاي پشتيباني ماهوارهاي باشد.
در مقابل، به طوريكه قبلا ذكر شد، موانع ورود به حوزه سايبر آنقدر كم هستند كه بازيگران غيردولتي و دولتهاي كوچك نيز ميتوانند با هزينهاي پايين نقش برجستهاي ايفا نمايند. بر خلاف دريا، هوا و فضا،
"حوزه سايبر" در سه ويژگي با جنگ زميني مشترك است - ولو در ابعادي حتي بزرگتر. اين ويژگيها عبارتند از تعداد بازيكنان، آسان بودن ورود و شانس اختفا. بر روي زمين، تسلط معياري نيست كه به سادگي بتوان اندازه گرفت. با اينكه كشورهاي معدودي نظير آمريكا، روسيه، انگليس، فرانسه و چين استعداد بيشتري نسبت به ديگران دارند، اما صحبت از تسلط در فضاي سايبر، به طوريكه در مورد قدرتهاي دريايي و هوايي رايج است، بيمعناست. حتي اگر چنين چيزي وجود هم داشته باشد، وابستگي به سيستمهاي سايبري پيچيده براي پشتيباني از فعاليتهاي نظامي و اقتصادي، نقاط ضعف جديدي را در كشورهاي بزرگ به وجود ميآورد كه ميتوانند مورد بهرهبرداري بازيگران غير دولتي واقع شوند.
در ادامه جوزف اس.ناي به مقايسه مناقشات در جهان فيزيكي و در حوزه سابيري پرداخته و مينويسد:
مناقشه شديد در حوزه سايبر يا "جنگ سايبري" نيز متفاوت است. در جهان فيزيكي، دست حكومتها در استفاده از نيرو در مقياس وسيع تقريبا باز است، كشور مدافع شناخت كامل از عوارض دارد و حملات در نتيجه فرسايش يا خستگي پايان مييابند. منابع و تحرك، هر دو هزينهبر هستند. اما در دنياي مجازي، بازيگران متنوع و گاها ناشناس هستند، فاصله فيزيكي بياهميت است و
يك تهاجم مجازي تقريبا مفت تمام ميشود. از آنجا كه اينترنت بيشتر براي راحتي استفاده طراحي شده بود تا امنيت، در حال حاضر تهاجم بر دفاع مزيت دارد. با پيشرفت فنآوري در بلندمدت، از جمله "مهندسي مجدد " برخي سيستمها براي امنيت بيشتر، اوضاع نبايد به همين منوال ادامه يابد، اما در اين مرحله فعلا اينگونه است.
طرف بزرگتر توانايي محدودي در خلع سلاح يا نابودي دشمن، اشغال سرزمين، يا استفاده موثر از سلاحهاي راهبردهاي دارد. به طوريكه در ادامه خواهيم ديد، بازدارندگي ممكن است، اما به خاطر مسائلي كه در نسبت دادن حمله به يك منبع وجود دارد فرق ميكند.
ابهام در تمامي جنبهها وجود دارد و هرج و مرج را تقويت ميكند. افزونگي، انعطاف و بازسازي سريع مولفههاي حياتي دفاع هستند. به طوري كه يك كارشناس عنوان كرده است، تلاش براي انتقال مفاهيم سياسي از شكلهاي ديگر جنگ نه تنها ناكام خواهد ماند، بلكه در برنامهريزي و سياست اخلال ايجاد خواهد كرد.
قدرت سايبري بسياري از حوزههاي ديگر - از جنگ تا تجارت - را تحت تاثير قرار ميدهد. همانطور كه در مورد قدرت دريايي ميتوان قدرت دريايي در اقيانوسها را از قدرت دريايي در خشكي متمايز ساخت، در مورد قدرت سايبري هم دو نوع قدرت "داخل فضاي سايبري" و "بيرون فضاي سايبري" قابل تمايز هستند. به عنوان مثال، هواپيماي مستقر در ناو هواپيمابر ميتواند در نبردهاي خشكي شركت كند؛ در نتيجه كارآيي نسل جديد كشتيهاي كانتينربر تجارت و بازرگاني ميتوانند رشد كنند؛ و قدرت نرم يك كشور ميتواند با شركت كشتيهاي بيمارستاني در ماموريتهاي بشردوستانه افزايش يابد.
در داخل حوزه سايبر ابزار اطلاعاتي ميتوانند براي توليد قدرت نرم از طريق تدوين دستوركار، جذب يا ترغيب به كار روند. براي نمونه، ترغيب جامعه برنامهنويسان برنامههاي منبع باز (open source) براي اتخاذ يك استاندارد جديد مثالي از يك هدف نرم در داخل فضاي سايبر است.
منابع سايبري همچنين ميتوانند در داخل فضاي سايبر قدرت سخت توليد كنند. براي مثال، بازيگران دولتي يا غيردولتي ميتوانند با استفاده از "باتنتهاي" مركب از صدها هزار كامپيوتر آلوده (يا بيشتر) يك حمله انكار سرويس توزيع شده را سازماندهي كنند، به طوريكه سيستم اينترنت يك شركت يا كشور را زير حمله گرفته و آن را از كار بياندازد. سازمان دادن يك باتنت با نفوذ دادن يك ويروس به كامپيوترهاي بدون محافظ كار نسبتا سادهاي است و با چند صد دلار ميتوان به طور غيرقانوني باتنتها را در اينترنت كرايه كرد. بعضي وقتها تبهكاران با هدف اخاذي به اين كار مبادرت ميورزند.
موارد ديگر ميتواند "هكتيويستها" را شامل شود. هكتيويستها نفوذگراني هستند كه انگيزههاي ايدئولوژيك دارند. براي مثال، هكرهاي تايواني و چيني مرتبا سايتهاي يكديگر را هك ميكنند. در سال 2007، استوني دچار يك حمله "انكار سرويس توزيعشده" شد. اين حمله به "هكرهاي ميهنپرست" روسي نسبت داده شد كه از برداشتن يادبود سربازان شوروي مربوط به جنگ جهاني دوم آزردهخاطر شده بودند. در سال 2008، درست كمي پيش از تهاجم نيروهاي روس، گرجستان مورد يك حمله انكار سرويس قرار گرفت كه دسترسي به اينترنت را از كار انداخت. (اگرچه دولت روسيه تكذيب ميكند، ولي به نظر ميرسد كه در هر دو مورد دولت روسيه هكرها را تشويق به اين كار كرده است.)
شكلهاي ديگر قدرت سخت در داخل فضاي سايبر شامل جاسازي كدهاي مخرب براي اخلال در سيستمها يا سرقت داراييهاي اطلاعاتي ميشود. گروههاي تبهكار اين كار را براي سود انجام ميدهند و حكومتها ممكن است آن را به عنوان راهي براي افزايش منابع اقتصادي خود انجام دهند.
استاد دانشگاه هاروارد در ادامه مقاله خود مينويسد: اطلاعات سايبري همچنين ميتوانند در فضاي سايبري گردش كنند تا به وسيله جذب شهروندان كشورهاي ديگر قدرت نرم به وجود بياورند. يك برنامه تبليغات سياسي در اينترنت مثالي براي اين موضوع است.
اما اطلاعات سايبري همچنين ميتوانند به يك منبع قدرت سخت تبديل شوند، كه ميتواند به اهداف فيزيكي در يك كشور ديگر صدمه وارد كند. براي مثال، بيشتر صنايع مدرن و خدمات دولتي فرايندهايي دارند كه با كامپيوترهاي متصل به سيستمهاي SCADA (كنترل نظارتي و جمعآوري دادهها) پردازش ميشوند. نرمافزار مخربي كه به اين سيستمها وارد ميشود، ميتواند براي خاموش كردن فرايندي كه آثار كاملا فيزيكي دارد برنامهريزي شده باشد. براي مثال، اگر يك هكر يا يك حكومت برق يك شهر شمالي مانند شيكاگو يا مسكو را در وسط ماه فوريه (بهمن) قطع كند، خسارت وارده خيلي بيشتر از بمباران اين شهرها خواهد بود. در برخي تاسيسات نظير بيمارستانها، مولدهاي اضطراري ميتوانند در صورت قطعي برق اوضاع را به حالت اول برگردانند، اما بر آمدن از عهده خاموشيهاي گستردهي منطقهاي مشكلتر خواهد بود.
به طوريكه موارد بالا نشان ميدهد، ابزار فيزيكي ميتوانند منابعي از قدرت باشند كه از طريق آن ميشود دنياي سايبر را هدف قرار گرفت. براي نمونه، روترها و سرورهاي فيزيكي و كابلهاي فيبر نوري منتقلكننده الكترونهاي اينترنت، موقعيتهاي جغرافيايي در داخل قلمروهاي حكومتي دارند و شركتهاي گرداننده و استفاده كننده اينترنت تابع قوانين آن حكومتها هستند. حكومتها ميتوانند اجبار مادي بر شركتها و افراد اعمال كنند - چيزي كه "نشانه نظامهاي حقوقي سنتي" ناميده ميشود. پيگرد قانوني ياهو را وادار كرد آنچه را كه به فرانسه ميفرستد كنترل كند و گوگل مجبور شد ادبيات ضد يهود را از جستجوهاي آلمان حذف كند.
اگرچه در كشور محل اين شركتها، يعني آمريكا، "دفاع از آزادي بيان" شعار رايج بود، اما زندان، جريمه و كوتاه كردن دست آنها از اين بازارهاي مهم تاواني بود كه در صورت عدم برآوردن اين خواستهها باید بپردازند. حكومتها از طريق تهديد فيزيكي سنت واسطههايي چون ISPها، مرورگرها، موتورهاي جستجو و واسطههاي مالي، رفتار را در اينترنت كنترل ميكنند.
در رابطه با سرمايهگذاري در منابع فيزيكي به وجود آورنده قدرت نرم، بايد گفت كه حكومتها ميتوانند با راهاندازي سرورها و نرمافزار ويژه به فعالان حقوق بشر در كشورهاي مختلف كمك كنند تا با وجود تلاش دولتهاي آنان براي بايكوت كردن آنها، پيامهاي خود را منتشر سازند.
در نهايت، ابزارهاي فيزيكي ميتوانند هر دو منبع قدرت سخت و نرم را فراهم نمايند كه ميتوانند عليه اينترنت به كار روند. لايه اطلاعات سايبري بر روي يك زيرساخت فيزيكي قرار دارد كه در مقابل حمله مستقيم نظامي يا خرابكاري از سوي حكومتها يا بازيگران غيردولتي نظير جنايتكاران و تروريستها آسيبپذير است. سرورها ميتوانند منفجر شوند و كابلها ميتوانند قطع گردند. و در حوزه قدرت نرم، بازيگران غيردولتي و NGOها ميتوانند با ترتيب دادن تظاهراتهاي فيزيكي شركتها (و حكومتهايي) را كه به زعم آنها از اينترنت سوءاستفاده ميكنند، رسوا نمايند. به عنوان مثال، در سال 2006 تظاهر كنندگان در واشنگتن عليه ياهو و شركتهاي ديگري كه اسامي فعالان چيني را ارائه كرده و به دستگيري آنها از سوی دولت چين منتهي شده بودند، دست به راهپيمايي زدند.
منبع:
فارس