ظهر روز دهم – این بار در محرم الحرام – هنگامهایست که انبوه جماعت مسلمان هلهله کنان سنگهایشان را به امام میکوبند، آنانکه "قربانی شدن" در برابر امر ولی خدا را نیاموخته باشند، در بزنگاه عاشورا، ولی خدا را قربانی میکنند...
1. شاید تکراریترین جملهای را که درباره شکوه حج شنیده باشی نسبتی باشد که میان انبوه جمعیت یک شکل و شتابان جمع با روز محشر برقرار میکنند. درست میگویند؛ به ویژه برای افرادی که برای نخستین بار پریشانی و دلهره بیابانهای رازآلود "مزدلفه" و "عرفات" مسحورشان ميكند، این شکوه بیشتر به چشم میآمد.
ظهر روز دهم ذی حجه وقتی که در منا آرام میگیری و دلهرههایت زایل میشود، حقیقتی دیگر برایت آشکار میشود. این بار از ظاهر شکوهمند ضجهها عبور میکنی و به باطن حیران حج راه مییابی. کم کم در هجوم سوالهای بی پاسخ محاصره میشوی. چرا این انبوه سفیدپوش، دلِ سیاه هیچ شیطانی را نمیترساند؟ چرا هلهلههای کرکننده؟ وسوسههای جاهلیت مدرن را فراری نمیدهد؟ چرا همچنان شیطان از در و دیوار حرم امن الهی بالا میرود و به اندرونی حرم سرک میکشد؟ چرا گردن استکبار زیر قدمهای فشرده طواف کنندگان خرد نمیشود؟ استغفار میکنی و بلندبلند میگویی: الاسلام یعلوا و لایعلی علیه. ولی این جمله امیدبخش در لابلای این انبوه ناامیدکننده و فریادهای بی خاصیت و کسل کننده آرامت نمیکند.
2- ظهر روز دهم، پس از آنکه در وادی شعور، شام حیرت را سپری میکنی و به سرزمین آرزوها میرسی، هنگامه قربانی کردنت فرا میرسد. در ماجرای ذبح اسماعیل به دست ابراهیم، همگان خیره خیره به دستان مطمئن ابراهیم مینگرند و استواری ایمان او را میستایند و شیطان چه هنرمندانه اراده اسماعیل را میپوشاند. برای اهل ولایت "قربانی شدن" امتحانی بس عظیمتر است از "قربانی کردن". ابراهیم به مقام امامت و ولایت رسیده است و این صدای اهل ولایت است که: «یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی ان شاءالله من الصابرین» ظهر روز دهم حاجیان پریشانتر از پیش سنگریزههایشان را بر دیوار جهالت خود میکوبند و برای هیچ کدامشان فهم روشنی از "قربانی شدن" اسماعیل، گشایش دهنده راه اعتلای اسلام نمیشود.
3- ظهر روز دهم – این بار در محرم الحرام – هنگامهایست که انبوه جماعت مسلمان هلهله کنان سنگهایشان را به امام میکوبند، آنانکه "قربانی شدن" در برابر امر ولی خدا را نیاموخته باشند، در بزنگاه عاشورا، ولی خدا را قربانی میکنند. پریشان میشوی اگر تصور کنی که میانه سپاه عمر سعد هستند کسانی که با سرهای تراشیده برای رجم امام آمدهاند. از ظهر روز دهم ذیحجه تا ظهر روز دهم محرم، سی روز فاصله بیشتر نیست و چه بسا کسانی که سراسیمه آمدهاند تا با قربانی کردن ولی خدا، از احرام خارج شوند. تاریخ میان "قربانی شدن" برای ولی خدا تا "قربانی کردن" ولی خدا در دوران است.
4. چارهای نیست جز اینکه مسیر ظهور ودیعه الهی، از صحرای ابتلای مدعیان عبور خواهد کرد. زمانی امام حق ظهور خواهد کرد که حداقلی از مدعیان ولایت، "قربانی شدن" را آموخته باشند؛ چه اینکه این بار حضرت حق، امام را فدای جهالت بشر نخواهد کرد. صحرای ابتلای آخرالزمانی مدعیان، آنچنان که به ما آموختهاند معرکهای عظیم است. معرکهای که آغاز آن عاشورای سال 61 هجری است و پایان آن غربال سخت مدعیان. گریزی از هنگامه سخت ابتلا و فتنه نیست. امروز ولایت امر نازداری است که فقط "اهل البصر و الصبر" تاب تحمل آنرا دارند و عاشورای هر سال نهیبی است بر مدعیان تا تازیانههای بلا، جماعت کسل و کم خاصیت مسلمین را بنوازد و از میانه آنها سر اسماعیل را برای رفتن بر فراز نیزهها انتخاب کند.
کل یوم عاشورا و کل ارض
کربلا؛ عاشورای 88 فتنهای بود تا سیرت سیاه جماعت جهول روی دایره افتد و هلهله
مستانهشان در تهليل ابابیلهای سیاه پوش حسینی خرد شود. چه جای کلام که پیامبر خاتم
فرموده بودند: «از فتنههای آخرالزمان گلایه نکنید که نابودکننده منافقین است.»
در ایران، هر عاشورا امر عظیمی رخ میدهد و این امر مرحله به
مرحله آنچنان عظیمتر خواهد شد تا فرجام ملکوتی زمین رقم بخورد و اسماعیلهای
ایرانی، پرچمهای سیاه نصرت را به دست امام حق برسانند که هیچ قومی چون ایرانیان "قربانی شدن" در رکاب امام حق را به درستی نیاموختهاند: فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم
و یحبّونه...