Gerdab.IR | گرداب

وبلاگ آهستان

۹ دی؛ پایان توهم "اکثریت" ِ اقلیت

تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۳۸۹

۹ دی اعتراض سراسری اکثریت مردم ایران در همه شهرها و روستاهای دور و نزدیک به توهم "اکثریت" اقلیتِ فتنه‌گران در چند خیابان تهران بود.

حمایت مادی و معنوی مردم از حکومت، پشتوانه بسیار مهمی برای هر حکومت و هر نظامی است. مشروعیت مردمی، نقش مهمی در قدرت، ثبات و عملکرد حکومت‌ها دارد و اگر نظام‌های سیاسی فاقد حمایت مردمی باشند، با مشکلات زیادی چه در داخل و چه در خارج از کشور مواجه می‌شوند.

در بسیاری از نظام‌های سیاسی، مشارکت سیاسی مردم به حضور آنها در انتخابات مختلف بستگی دارد. در نظام و حکومت ما هم، شرکت مردم در انتخابات یکی از راه‌های مشارکت سیاسی آنهاست و حکومت خود را مدیون این حضور مردمی می‌داند. بر این اساس حضور ۴۰ میلیونی مردم در انتخابات سال گذشته، یعنی مهر تایید بر نقش مردم و نیز مشارکت اکثریت مردم ایران در سرنوشت سیاسی خود و به رسمیت شناختن سیستم موجود.

البته در جمهوری اسلامی راه‌های دیگری هم برای نشان دادن حمایت مردم از نظام اسلامی وجود دارد از جمله حضور مردم در راهپیمایی‌های سراسری و تظاهرات مختلفی که هر ساله در حمایت و پشتیبانی از آرمان‌های انقلاب و جمهوری اسلامی برگزار می‌شود. قطعا یکی از باشکوه‌ترین و پرمعناترین تظاهرات سال‌های بعد از انقلاب، خروش سراسری مردم در ۹ دی سال ۸۸ بود.

به طور عام در سال‌های بعد از انقلاب و به طور خاص در سال گذشته، خیلی‌ها سعی کردند به اشکال مختلف این حضور آگاهانه مردم را زیر سوال ببرند. یک روز بالکل منکر پشتوانه مردمی نظام ‌شدند؛ روزی با اهانت به مردم، ساندیس و برگه ماموریت و مرخصی و اجبار را بهانه کردند و گاهی هم که زیرسوال بردن اصل حضور مردم ناممکن بود، همه جمعیت را همراه و هم جهت با خود و مخالف با نظام اسلامی معرفی کردند!

مثلا بعد از دوم خرداد سال ۷۶، برخی افراد و گروه‌های سیاسی که خود سالها در ارکان حکومتی این نظام حضور داشتند، یک دفعه ژست اپوزوسیون به خود گرفتند، گویی برای اولین بار به قدرت رسیده‌اند! به همین منظور آنها سعی کردند رای ۲۰ میلیونی مردم به سید محمد خاتمی را، مخالفت با نظام اسلامی تعبیر کنند! هر چند شکی نیست که یکی از دلائل پیروزی خاتمی، جواب "نه" به سیاست‌های جناح راست آن روزگار بود، همچنانکه یکی از دلائل پیروزی اصولگرایان در انتخابات مختلف سال‌های اخیر جواب منفی به سیاست‌های اصلاح‌طلبان در سال‌های زمان مسئولیتشان بود.



البته رفتار سیاسی اصلاح‌طلبان ثابت کرده است که آنها نه ظرفیت پیروزی را دارند و نه ظرفیت شکست را، نه تحلیل درستی از ۲ خرداد دارند و نه از ۲۲ خرداد! اصلاح‌طلبان که خود را افرادی بالغ (بلوغ سیاسی) می‌دانند، این بار هم مثل گذشته در اقدامی کودکانه و به دور از آداب و اصول دموکراسی، به آرای مردم احترام نگذاشتند و بخشی از حامیانشان را برای زیر سوال بردن رای اکثریت مردم به خیابان آوردند.

۲۵ خرداد در حقیقت ادامه جو انتخاباتی و هیجانی روزهای تبلیغات قبل از انتخابات بود. در انتخابات سال گذشته، رقابت‌های انتخاباتی آنچنان گرم و پرشور بود که حامیان کاندیدها تا نیمه‌های شب در خیابان‌ها حضور داشتند. ۲۵ خرداد ادامه چنان جوی بود و طرفداران کاندیدای شکست خورده با دعوت او و اطرافیانش و با بهانه تقلب و البته برخی هم در اعتراض به دروغ "خس و خاشاک" به خیابان آمدند.

درباره ۲۵ خرداد تحلیل‌های اشتباه و اغراق‌آمیزی مطرح شده است. اصلاح طلبان و حامیان جریان فتنه با جنجال و هیاهو سعی کردند جمعیت این روز را میلیونی نشان دهند. اگر سری به سایتهای مختلف این جریان بزنید، ادعاهای متعدد و متناقضی درباره جمعیت ۲۵ خرداد می‌بینید: یک میلیون، دو میلیون، سه میلیون، چهار میلیون و این اواخر پنج میلیون!

کاری به تخمین جمعیت ندارم، مسئله مهم این‌است که ۲۵ خرداد هنوز یک صحنه انتخاباتی بود و ربطی به مخالفت مردم با نظام نداشت. چرا که عناصر پشت صحنه و شعارهای انحرافی و اهانت آمیز و برنامه‌های بعدی فتنه‌گران هنوز برای بسیاری از مردم و حتی حامیان موسوی مشخص نبود.

به همین علت، رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های ۲۹ خرداد، این قبیل تجمعات را "اردوکشی خیابانی" برای تحت تاثیر قرار دادن انتخابات تفسیر کردند :«زورآزمائى خیابانى بعد از انتخابات کار درستى نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردم‌سالارى است.» ایشان تاکید کردند که قدرت و جایگاه هر فرد و حزب و گروهی، در روز انتخابات و پای صندوق‌های رای مشخص می‌شود نه در کف خیابان‌ها و اگر قرار باشد  چهارچوبهاى قانونى شکسته شود، در آینده هیچ انتخاباتى دیگر مصونیت نخواهد داشت و هیچ انتخاباتى مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونیت پیدا نخواهد کرد.

البته شکی نیست که در همین راهپیمایی به ظاهر سکوت و آرام نیز، بسیاری از عناصر فرصت‌طلب و مخالف نظام و نیز ارازل و اوباش حضور داشتند که حضورشان ربطی به انتخابات نداشت. همچنانکه در پایان این راهپیمایی به اصطلاح آرام، گروهی به پایگاه بسیج حمله کردند و آنجا را به آتش کشیدند!

در این میان، دستگاه‌ها و رسانه‌های تبلیغاتی جریان فتنه تلاش زیادی کردند تا همچنان این اغتشاشات را، اعتراضات مردمی و معترضان را تا حد امکان اکثریت مردم ایران بنامند. به عنوان مثال سایت فتنه‌گر آینده، بعد از نماز جمعه آقای هاشمی در تاریخ ۲۶ تیرماه، در ادعایی مضحک و خنده‌دار، آنرا نمازجمعه تاریخی و بی‌نظیرترین نمازجمعه تهران بعد از نماز‌های اول انقلاب خواند! این در حالی بود که نمازجمعه مورد نظر، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی، اصلا و ابدا قابل مقایسه با نماز‌جمعه‌هایی که به امامت رهبر انقلاب برگزار شده و می‌شود، نبود.

همه این تبلیغات پرهیاهو و البته دروغ فتنه‌گران، به این خاطر بود که همچنان خودشان را دارای پشتوانه عظیم مردمی نشان بدهند، اما واقعیت آن است که بعد از خطبه‌های نماز ۲۹ خرداد رهبری، جمعیت معترضان روز به روز کاهش پیدا ‌کرد که این مسئله ناشی از فروکش کردن جو تبلیغاتی و هیجانی انتخابات، عدم ارائه پاسخ منطقی و مدارک کافی به ادعای تقلب و مطرح شدن شعارهای انحرافی از سوی فتنه‌گران و رو شدن چهره واقعی آنها بود.

البته جماعت فتنه گر، خشونت و سرکوب را علت کاهش جمعیت معترضان می‌دانستند که این توجیه درستی نبود. برای آنها که با تقلید ناشیانه از انقلاب اسلامی، سعی داشتند نظام اسلامی را سرنگون کنند، خشونت نباید مانع کارشان می‌شد. چرا که مردم ایران در سال ۵۷ علی‌رغم افزایش خشونت‌ها از سوی رژیم طاغوت، یک لحظه هم عقب ننشستند بلکه روز به روز بر تظاهرات و حضور مردم افزوده می‌شد.

البته مقایسه حرکت عظیم مردم در انقلاب اسلامی با حرکت کاریکاتوری جماعت فتنه‌گر، مخصوصا مقایسه عملکرد خشونت بار و ضدانسانی رژیم شاه با جمهوری اسلامی، واقعا ظلم بزرگی است در حق انقلاب اسلامی. اما حرف این است که حتی اگر خشونت‌ها را بپذیریم، این نمی‌تواند توجیه درستی برای کاهش شدید جمعیت فتنه‌گران باشد. واقعیت آن است که با گذشت زمان و با کمرنگ شدن بهانه تقلب، خواسته‌ها و شعارهای دیگری به ادبیات گروه باقیمانده اضافه شد که شعار مورد انتظار اکثریت حامیان موسوی در انتخابات نبود.

همان طوری که قبلا هم نوشتم، رای ۱۴ میلیونی موسوی در انتخابات، به چند گروه، دسته و پایگاه اجتماعی مختلف تعلق داشت که تنها بخش کوچکی از آن، جماعت ضدانقلاب و مخالف با نظام بودند. بنابراین در اعتراضات و اغتشاشات سال گذشته، وقتی کم‌کم بهانه‌های دیگری جای دروغ تقلب را گرفت، اکثریت حامیان موسوی که دلبسته نظام و رهبری بودند، از صحنه کنار رفتند و مخالفین نظام و البته جمعی از اراذل و اوباش در صحنه باقیماندند که در مناسبت‌های مختلف از جمله روز قدس، روز دانشجو و روز عاشورا همچنان به فتنه‌گری خود ادامه دادند.

اوج اینها را می‌توان در شعارهایی چون "نه غزه نه لبنان"، "جمهوری ایرانی" و "مرگ بر اصل ولایت فقیه" و یا حوادث روز عاشورای سال گذشته دید که در نهایت منجر به خشم و خروش سراسری مردم در ۹ دی شد.

۹ دی را باید نتیجه طبیعی صبر، تحمل و گذشت مردم بر چند ماه حرمت‌شکنی، زیاده‌خواهی، قانون شکنی و اهانت جماعت فتنه‌گر دانست. مردمی که خود بهتر از هر کسی می‌دانستند به چه کسی رای داده‌اند. مردمی که می‌دیدند گروهی با توسل به زور و اجبار و جنجال و هیاهو و آشوب و اغتشاش، می‌خواهند رای آنها را نادیده بگیرند. مردمی که دروغ تقلب را در حقیقت توهین به خود و شعور خود می‌دانستند. ۹ دی اعتراض سراسری اکثریت مردم ایران در همه شهرها و روستاهای دور و نزدیک به توهم "اکثریت" اقلیتِ فتنه‌گران در چند خیابان تهران بود.

البته علت اصلی حرکت مردم در ۹ دی، دفاع از انتخابات نبود، چرا که مردم جواب خود را به اصلاح‌طلبان، در روز انتخابات و در پای صندوق‌های رای داده بودند. ۹ دی دفاع از نظام، انقلاب، ولایت فقیه و شخص رهبری بود که فتنه‌گران به بهانه‌ی انتخابات، اینها را هدف گرفته بودند.

آهستان