همسر استاد شهید شهریاری جزئیات جدیدی از ترور وی را تشریح کرد.
همسر این شهید بزرگوار در گفتگو با خبرنگار واحد مرکزی خبر، ماجرای آن حادثه تلخ و فراموش نشدنی را اینگونه توصیف میکند:
روز قبل از حادثه دکتر از دانشگاه به من زنگ زد و گفت در دانشگاه جلسهای هست که من هم باید بروم، چون من یک طرح در دست اجرا داشتم که مدتی بود به مشکل خورده بودم و دکتر گفت مشکل طرح من در آن جلسه حل میشود.
فردای آن روز من خیلی خوشحال بودم. صبح روز بعد با دکتر از منزل بیرون رفتیم. به علت آلودگی هوا و زوج و فرد شدن خودروها، دکتر نمیتوانست خودرو بیاورد به همین دلیل با خودروی من رفتیم و به پسرم محسن هم گفتیم با ما بیاید، اما گفت کلاس دانشگاه او ساعت ۱۰ صبح است و نیامد و این لطف خدا بود که نیاید و شاهد این حادثه تلخ نباشد.
دکتر و راننده جلو نشستند و من هم عقب، دکتر مطابق معمول که بیشترین استفاده را از وقتش میکرد در ماشین شروع به گوش کردن تفسیر قرآن آیت الله جوادی آملی کرد. حدود پانصد، ششصد متر در بزرگراه ارتش رفته بودیم که یک موتوری نزدیک ماشین شد در همین حین راننده فریاد زد دکتر برو بیرون. دکتر پس از فریاد راننده گفت چی شده؟ من چون کمربند نداشتم بلافاصله از ماشین پیاده شدم راننده هم سریع پیاده شد من رفتم در سمت دکتر را باز کنم تا دکتر سریع پیاده شود که در همین حین بمب جلوی صورت من منفجر شد.
بیهوش نشدم، فقط حرارت اولیه انفجار را در صورتم احساس میکردم. خواستم بروم به مجید کمک کنم اما نمیتوانستم حرکت کنم و فقط میگفتم مجید من. راننده آمد بالای سر من به او گفتم برو مجید را کمک کن اما راننده که آمد بالای سر مجید، دیدم توی سر خود میزند. یک نگاه به من میکرد و یک نگاه به مجید. دیدم کسی نبود کمک کند خودم را کشان کشان رساندم به درب خودرو دیدم مجید بیسر و صدا سرش به سمت راننده بیحرکت افتاده فهمیدم که مجید شهید شده در این دقایق من فقط داد میزدم و ناله میکردم، مجید من.
لحظهای بعد فهمیدم روی برانکارد نیروهای امداد هستم، بیاختیار تا یاد مجید افتادم صحنه کربلا به ذهنم خطور کرد که سر فرزند زهرا(س) را بریدند و چه بلاهایی که بر سر اهل بیت نیاوردند، اما مجید من که خاک پای آنها هم نمیشود. گفتم الحمدلله.
همسر و همرزم شهید شهریاری گفت: من چون نزدیک بمب بودم خیلی صدمه دیدم و یکی از ترکشها تا نزدیکی قلبم نفوذ کرده بود و واقعا معجزه الهی بود که خطر مرگ رفع شد. پای چپ من هم از ده جا شکسته و تکه تکه شده بود که پزشکان با پیوند عضله آن را ترمیم کردند.
خون شهید شهریاری مایه عزت و افتخار ایران
همسر استاد شهریاری با تشکر از همه ملت فهیمده و شهید پرور ایران میگوید از اینکه خون شهید ما برای عزت و افتخار ایران و هموطنان ریخته شده افتخار میکنم. البته همه ملت ایران میدانند که امریکا و اسرائیل با پیشرفتهای ایران در همه زمینههای علمی و غیر علمی مخالفند.
بعد از شهادت دکتر علیمحمدی به ما هم تذکر داده بودند که مراقب باشیم و ما هم جدی گرفته بودیم. اما میگفتیم هر چه خدا بخواهد میشود حتی برخی اوقات در جمع دوستان خانوادگی شوخی میکردیم که این بار شهادت نوبت همسر شماست یا من. در مجموع دوری مجید خیلی برای من و فرزندان سخته. البته فقدان مجید برای جامعه علمی هم دشواره. اما مطمئنم که راه مجید ادامه پیدا خواهد کرد.
همسر شهید شهریاری میافزاید مجید واقعا آماده شهادت بود، چون وقتی زندگی این مرد را مرور میکنم میبینم رویه مجید در زندگی هیچ سرانجامی جز شهادت نداشت.
شهید شهریاری فردی متدین، با اخلاق و متواضع
اوایل ازدواجمان بود نیمههای شب از خواب بیدار میشدم میدیدم مجید نیست میرفتم میدیدم در اتاق مشغول نماز شب است این رویه مجید بود، به ندرت اتفاق میافتاد نماز شب مجید قضا شود، به ویژه در ماههای اخیر در نماز شب گریه میکرد و صدای الهی العفو شبانه او همچنان در گوش من زنگ میزند.
همسر دکتر شهریاری تواضع و حجب و حیای او را مثال زدنی میخواند و میگوید به جرئت میگویم در تمام زندگی مشترکمان کلمهای از مجید دروغ نشنیدم. اگر مجید شهید نمیشد عجیب بود.
همسر استاد شهریاری که در دانشگاه هم همکار او بوده است گفت: مجید آنقدر انسان با اخلاقی بود که علاوه بر بعد علمی از نظر اخلاقی هم همکاران و دانشجویان از او درس میگرفتند و من چون همکار مجید بودم این مطلب را عملا در دانشگاه مشاهده میکردم به همین دلیل اگر یک مجید شهریاری از دست ما رفت در آیندهای نزدیک شهریاریهای فراوانی تربیت خواهند شد.
خانم قاسمی میافزاید شهریاری شدن خیلی سخت نیست، فقط باید مقداری مراقب رفتار و احوالات درونی خود بود.
همسنگر مجید شهریاری، او را واقعا پشت و پناه، همدل و هم راز و همسنگر خود در زندگی میخواند و میگوید: تا عمر دارم شاخههای گل مریم را که همراه با یک دنیا محبت و پشتگرمی به من هدیه میداد فراموش نمیکنم.
او در وصف دوری از همسر شهیدش میگوید: هر وقت مجید چند روز ماموریت میرفت واقعا حالم خراب میشد گریه میکردم وابستگی ما خیلی شدید بود، اما اکنون مجید چهل روز است که خانه نیامده و من به لطف خدا این دوری را تحمل کردم. حضورش را حس میکنم.
دشمن بداند ما با این شهادتها و مصائب از میدان خارج نمیشویم
همسر استاد شهریاری خود را مدیون شوهر میداند و میگوید باید تلاش کنیم در عرصه انرژی هستهای یک جایگزین برای مجید پیدا کنم و طرحهای نیمه تمام او را تمام کنیم وگرنه دین خودم را به او ادا نکردهایم. ضمن آنکه دشمن بداند ما فرزندان امام روح الله هستم و با این شهادتها و مصائب از میدان خارج نمیشویم و دکتر شهریاری هم خود را فرزند امام میدانست و درک کردن دوران امام راحل را از الطاف خداوندی برای خود میخواند.
خانم قاسمی در پایان مصاحبه میگوید: با همسر شهیدش عهدی بسته است که به کسی نمیگوید، فقط خدا شاهد وفای به عهد او خواهد بود.