یکی از کارکنان سابق رسانه دولتی کانادا از سوگیری شدید این رسانه به نفع صهیونیستها پرده برمیدارد.
به گزارش گرداب، در جهان امروز جنایتکاران و زورگویان بدون داشتن رسانههایی که اعمالشان را توجیه و سیاههی جنایاتشان را پاکسازی کنند، نمیتوانند به سلطه خود ادامه دهند.
در ماجرای دهها سال اشغالگری صهیونیسم رسانهها به عنوان بازویی از ماشین کشتار و ستمگری از طرفی سعی در قربانیسازی از رژیم صهیونیست و از طرفی سعی در انسانیتزدایی از مردم فلسطین دارد؛ گاه با نادیده گرفتن و روایت نکردن، و گاه با ارائه روایتهای یکجانبه و گزینشی، و گاه با ساختن دروغهایی که آنقدر بزرگ هستند که نمیتوان باورشان نکرد!
حافظه ما به خاطر دارد که تنها چند روز پس از حمله نیروهای مقاومت به پایگاههای ارتش اشغالگر در مهر 1402 رئیسجمهور دولت آمریکا مقاومت را متهم به بریدن سر کودکان کرد، اما همان دولت مزور و ریاکار پس از جنایت حمله به چادرهای آوارگان در رفح کوچکترین اقدامی ولو نمایشی و سیاسی علیه جنگ بیهدف و دیوانهوار صهیونیستها از خود نشان نداد.
بیتردید این دروغپردازیها و روایتسازیها که در رسانههای غربی صورت میگیرد، با هدف سفیدشویی و حمایت کمهزینهتر از نسلکشی فلسطینیان است.
روایت مفصلی که در ادامه میخوانیم اعترافات یکی از کارکنان سابق رادیو و تلویزیون دولتی کانادا (CBC) است. او که در پی فشارها و کارشکنیها (به درستی) احساس کرد در جنایات رژیم کودککش صهیونیستی شریک است، نه قصد حمایت از مقاومت را داشت و نه قصد نابود کردن این رژیم. او تنها میخواست اندکی روایت نابرابر رسانهای را به سمت برابر شدن پیش ببرد و روایت رسانه ملی کانادا را اندکی از سوگیری به نفع صهیونیستها به سمت بیطرفی سوق دهد، اما چنانچه در متن خود آورده است با انواع مخالفتها روبهرو شده، تا جایی که دیگر حتی او را جرم همدلی با کشتهشدگان غزه به اختلال روانی متهم کردند!
این روایت که در وبسایت خبری Breach منتشر شده به دلیل طولانی بودن در قالب دو بخش به مخاطبان گرامی ارائه خواهد شد تا شاهدی باشد بر ظلم باورنکردنیای که سردمداران رژیمهای غربی و زرمداران فاسد صهیونیست بر مستضعفان روا میدارند.
بخش اول این مقاله را در این پیوند بخوانید.
«پایگاه رسانهای گرداب جهت آگاهی و افزایش دانش مخاطبان خود به ترجمه و انتشار مطالبی در حوزههای مختلف فناوری اقدام میکند. انتشار مطالب به معنای تایید محتوای آن نیست».
بخش دوم
... من به تهیهکننده ارشد اعتراض کردم که چرا متنم را نابود کرده است. او شروع به بیان بهانههای جدید خودش کرد. به او گفتم که دیگر نمیتوانم این کار را انجام دهم و گریهکنان از اتاق خبر خارج شدم.
حقیقتگویی در مورد سیبیسی
آن شب در خانه، خشم و حالت تهوعم فروکش کرد. برای اولین بار در شش هفته اخیر احساس آرامش کردم. میدانستم که نمیتوانم در CBC بمانم.
در یک جلسه تیمی در هفتهی بعد، در نیمهی نوامبر، چیزهایی را گفتم که از آغاز حمله اسرائیل به غزه میخواستم بگویم. گفتم که مشکلات منحصر به گروه ما نیستند، بلکه در سراسر CBC وجود دارند.
تعداد زیاد مهمانان فلسطینی که مصاحبه آنها لغو میشد، فشار برای ضبطی بودن مصاحبهها با این گروه خاص، لغو کردن پخش مصاحبه زنده این افراد و سطح بیسابقهی نظارتهای دقیق بر روی آنها، الگوی استانداردهای دوگانه را نشان میدهد. گفتم که به نظر میرسد یک قانون نانوشته در مورد کلماتی مانند «نسلکشی» وجود دارد.
اشاره کردم که همکاران عرب و مسلمان، به ویژه کسانی که قراردادی بودند و نه استخدام رسمی، از بیان نگرانیهای خود میترسند و من و دیگران نظرات غیرانسانی در مورد فلسطینیها را در اتاق خبر نظارهگر بودیم.
بیان کردم که اکنون و دو دهه پس از حمله به عراق به رهبری آمریکا، همه اذعان کردهاند که رسانهها نتوانستهاند کار خود را برای تشخیص حقیقت از دروغهایی که به منظور توجیه جنگ و اشغالگری (که به قیمت جان یک میلیون عراقی تمام شد) انجام دهند و ما به عنوان روزنامهنگار مسئولیت ویژهای برای گفتن حقیقت داریم، حتی اگر ناراحتکننده باشد.
چند نفر از همکاران نگرانیهای مشابهی را مطرح کردند اما بقیه این حقیقت را انکار کردند. مدیران سیبیسی در پاسخ بیان کردند که به یاد نمیآورند شخص دیگری در این جلسه نگرانیهایی را مطرح کرده باشد، اما صوتهایی که مخفیانه ضبط کرده بودم چیز دیگری را نشان میدهد.
این سوال مطرح شد که چرا عصبانیت در مورد این موضوع وجود دارد. یادآور شدم که یکی از دلایلی که باعث میشد به مهمانان فلسطینی اجازه ندهیم از عباراتی مانند نسلکشی استفاده کنند، کارزارهای شکایت گروههای لابیگر دست راستی مانند HonestReporting Canada بود.
در واقع تنها در 6 هفته، 19 مورد جداگانه شکایتHonestReporting از خبرنگاران CBC وجود داشت، از جمله یک مجری در گروه ما. آنها همچنین مسئولیت اخراج دو خبرنگار فلسطینی از دو مرکز دیگر را نیز بر عهده داشتند، خبرنگارانی که یکی از آنها در مرخصی زایمان به سر میبرد.
همهی اینها تأثیرات دلسردکنندهای داشت. مجریها و همکاران ارشد به طور مکرر تهدید شکایات را به عنوان دلیلی برای پوشش ندادن اخبار اسرائیل-فلسطین نقل میکردند. در طول حضور من در آنجا، یک نویسنده ارشد پس از اینکه HonestReporting او را مورد حمله قرار داد، به جلسات مدیریتی فراخوانده شد تا در مورد سوگیریهای ادعایی خود بحث کند. درنهایت قرارداد او به طور ناگهانی قطع شد.
این نظارت بر خروجی کارکنان رسانهها گرایشهای نهادی موجود را تقویت کرد که تضمین میکرد CBC به ندرت از طیف محدودی از نظرات به اصطلاح «مشروع» که توسط طبقه سیاسی موجود کانادا ارائه میشود منحرف شود.
مشخص است که برخی از برنامههای سیبیسی مغرضانهتر از دیگران است. برنامه نشنال یکی از بدترینها بود. بر اساس نظرسنجی پایگاه خبری Breach برنامه اصلی این شبکه در ماه اول پوشش خبری خود پس از حمله 7 اکتبر حماس، نظرات اسرائیلیها را 42 درصد بیشتر از نظرات فلسطینیها پوشش داد.
اگرچه برخی پادکستها و برنامههای رادیویی به شکلی دقیقتر به پوشش جنگ در غزه پرداختهاند، اما مشکل اصلی این بود که تبعیض ضدفلسطینی به طور گستردهای در تمام بسترها وجود داشت.
بر اساس تحقیقی که Breach انجام داد، حتی خود سیبیسی نیز به این نابرابری اعتراف و استدلال کرد که تنها کشته شدن اسرائیلیها سزاوار کلماتی مانند «جنایتکارانه» یا «وحشیانه» است، زیرا کشتار فلسطینیها «از راه دور» اتفاق میافتد. تصاویری از کودکانی که در بین طبقات یک ساختمان آپارتمان محبوس و کشته میشوند و گزارشهایی از نوزادان نارس که در دستگاههای نگهداری از گرسنگی میمیرند، این موضوع را تکذیب میکنند.
به نظر میرسد که تنها مهمان فلسطینی که CBC علاقهمند به مصاحبه با او بود، فلسطینی غمگین و فرمانبرداری بود که در مورد رنجهایش صحبت میکرد، بدون ارائه هرگونه تحلیل یا راهحل برای پایان دادن به آن رنجها.
من با بسیاری از همکارانی که نظرات مشابهی داشتند صحبت کردم تا ببینم آیا میتوانیم اقدامی برای مقابله با اینگونه پوشش خبری انجام دهیم، اما به شکل قابل درکی دیگران از انجام این کار حتی به صورت جمعی نیز هراس داشتند زیرا این کار ممکن است شغلهایشان را به خطر بیاندازد. برخی از این همکاران دوست داشتند که استعفا دهند، اما مسئولیتهای مالی آنها از انجام این کار وا میداشت.
در گذشته تلاشهایی در سیبیسی برای بهبود پوشش شبکه دولتی در مورد مسأله اسرائیل و فلسطین انجام شده است. در سال 2021 صدها خبرنگار کانادایی نامهای علنی امضا کردند که تبعیضها در رویکرد رسانههای اصلی به این موضوع را مورد انتقاد قرار میداد.
تعدادی از کارکنان سیبیسی که نامه را امضا کردهاند، به جلساتی احضار شدند و به آنها گفته شد که اجازه پوشش دادن به این موضوع یا هرگونه کاری در آینده در مورد این مسئله را نخواهند داشت. یک از همکاران بعداً از امضای نامه پشیمان شد، زیرا حس کرد که به عنوان شخصی متعصب شناخته شده است که منجر به رد سریعتر پیشنهادهای او در مورد فلسطین شد.
برچسب یهودستیزی
در نیمهی نوامبر و پس از ابراز نگرانیهای خود به همکارانم، جلسه هفتگی اتاق فکر برگزار شد. در آن زمان من دو محقق حوزهی نسلکشی را پیشنهاد داده بودم، قبل از جلسه با تهیهکننده اجرایی خود که در آن به من پیشنهاد داد که به مرخصی بهداشت روانی بروم، و همچنین پیش از جلسه دیگری در روز بعد که در آن دو مدیر نگرانیهای خود را در مورد پیشنهاد من بیان کردند. اما ناخوشایندترین ملاقات با مدیریت در حال هنوز در راه بود.
یک هفته بعد من به یهودستیزی متهم شدم، بر اساس چیزی که حتی بیان نکرده بودم. به گفته یکی از مدیران، کسی مرا متهم کرده بود که گفتهام این دست پنهان و ناشناخته [که عامل این سانسور است] لابی ثروتمند یهودی است.
این اتهام بسیار دردناک بود، هم به دلیل نسبت یهودی من و هم به خاطر آسیبهای عمیقی که زندگی پدرم - و در نتیجه، زندگی خودم - به دلیل یهودستیزی تجربه کرده بود. اما همچنین میدانستم که میتوانم اثبات کنم که این اتهام بیاساس است: من که نگران سوءاستفاده و تحریف صحبتهایم و بود، گفتههایم را ضبط کرده بودم.
آنچه که در واقع گفته بودم، به صورت دقیق، این بود:
«میخواهم به موضوعی که محل اختلاف است بپردازم. دلیلی که ما میترسیم به مهمانان فلسطینی اجازه استفاده از عبارت ”نسلکشی“ را بدهیم این است که یک لابی یهودی ثروتمند وجود دارد و هر بار که ما این نوع مصاحبهها را انجام میدهیم، آنها شکایت میکنند و این مسألهای دردسرساز است. به همین دلیل ما این کار را انجام نمیدهیم. اما این دلیل خوبی برای وجود نداشتن اینگونه گفتگوها نیست.»
من به اظهاراتم پایبند هستم. HonestReporting توسط میلیاردرها تأمین مالی میشود.
در دسامبر ۲۰۲۳ HonestReporting در مورد در مورد سازماندهی کردن کاناداییها برای ارسال ۵۰ هزار نامه به رسانههای خبری لاف میزد. این گروه همچنین سیلی از حملات را به سمت روزنامهنگارانی در CBC و سایر نشریات که گزارش دقیق و درست در مورد فلسطین انجام دادهاند روانه کرد. آنها فهرستی آماده از ایمیلهای این افراد را ایجاد کرده است تا طرفداران خود را برای شکایت به نشریات در مورد خبرنگاران خاص تشویق کند.
گروههای مشابه حامی اسرائیل مانند کمیته دقت در گزارشگری در خاورمیانه در آمریکا (CAMERA) و مأموریت قناری ( (Canary Missionاز تاکتیکهای مشابهی استفاده میکنند تا سعی کنند خبرنگاران، دانشمندان و فعالانی که در مورد اسرائیل و فلسطین حقیقت را بیان میکنند را سرکوب کنند.
به مدیر گفتم که به جای پیگیری اظهارات نژادپرستانهای که از همکارانم در مورد فلسطینیها شنیده بودم، این من بودم که به یهودستیزی و تبعیض متهم شدم - بر اساس کلماتی که حتی به زبان نیاوردم.
بیاصالتی در سرپوش گذاشتن بر جنایات جنگی
وقتی در ۳۰ نوامبر استعفای خود را تسلیم کردم، احساس راحتی کردم که دیگر شریک جرم تولید رضایت برای نسلکشی و جنگ تلافیجویانه نیستم.
با وجود این تجربه هنوز هم معتقد هستم عمل کردن رسانه ملی در جهت منافع عموم اهمیت فراوانی دارد، مستقل از منافع دولتها و شرکتها گزارشها را ارائه داده و طیف گستردهای از دیدگاهها را عرضه کند.
بااینحال من اعتقاد دارم که CBC وظایف خود را در مورد پوشش اسرائیل و فلسطین به درستی انجام نداده است. من معتقدم که در آینده،تاریخنگاران به روشهای مختلفی که CBC و بقیه رسانههای اصلی نتوانستهاند به درستی در مورد این نسلکشی در حال انجام است گزارش دهند، نگاه خواهند کرد - و انجام این کار احتمالاً مشروعیت زدایی از آنها به عنوان منابع خبری قابل اعتماد را تسریع کرده است.
قبل از استعفا مسئله تبعیضهای دوگانه را با سطوح مختلف سلسلهمراتب CBC مطرح کردم. با وجود اینکه برخی از اعضای مدیریت قول دادند که نگرانیهای من را به طور جد پیگیری کنند اما بار دیگر وضعیت پخش عمومی ناامید کرد.
بعد از تقاضای من از همکارانم در نیمهی نوامبر یک مکالمه تلفنی با یک تهیهکننده ارشد داشتم. او گفت که فکر نمیکند سخنان من در جلسه شانس من برای به دست آوردن شغل دائمی که مدتها رویای آن را داشتم را افزایش دهد. با وجود این اطمینان، من مطمئن بودم که اکنون آن را دریافت نخواهم کرد: بسیاری از افراد در CBC فکر میکردند چون قبلاً تصمیم به استعفا گرفته بودم، از خطوط قرمز عبور کردم و حقیقت را با صدای بلند بیان کردم، اما در واقع اگر قبلاً تصمیم به استعفا نگرفته بودم حتی صحبت نمیکردم.
وقتی بچه بودم، این خیال کودکانه را داشتم که هیتلر را برای متوقف کردن هولوکاست بکشم. من نمیتوانستم درک کنم که چگونه اکثر آلمانیها با هیتلر همراه شدند. سپس، در ۲۰ سالگی، یک نسخه از آیشمن در اورشلیم نوشته هانا آرنت را خواندم. من در مورد این گزارش بسیار فکر کردهام، زمانی که سعی میکنم همدستی رسانههای لیبرال را در مبهم کردن واقعیت آنچه که در سرزمین مقدس اتفاق میافتد، درک کنم.
همانطور که آرنت نظریهپردازی کرد، کسانی که در نسلکشیها همراه میشوند، به طور ذاتی شرور و شیطانی نیستند؛ آنها اغلب فقط کارمندان کسلکننده هستند.
بدون شک، درحالیکه تعدادی از خبرنگاران سرپرست CBC به وضوح متعهد به دفاع از اسرائیل بدون توجه به اقدامات آن هستند، بسیاری از خبرنگاران فقط مسیر کمترین مقاومت را دنبال میکنند. واقعیت این است که مشاغل دائمی و تماموقت CBC بسیار اندک هستند و تهدید کاهش قریبالوقوع، تنها این مشکل را تقویت میکند.
هنوز هم از همکاران سابق میشنوم که برخی از برنامهها دیگر به ندرت در مورد غزه پوشش خبری ارائه میدهند.
روزنامهنگار بودن یک امتیاز و مسئولیت بزرگ است، به ویژه در زمان جنگ. شما اخبار را برای مخاطبان تنظیم میکنید؛ تصمیمگیری در مورد اینکه کدام حقایق بیان و کدام را حذف کنید، دیدگاههای کدام افراد را ارائه دهید و کدام را نادیده بگیرید. من معتقدم که یک خبرنگار خوب باید نه فقط به خبرها بلکه به گزارشهای خود از خبرها هم نگاه انتقادی بکند. اگر قادر به انجام این کار نیستید نباید در این حرفه باشید.
من عمداً اطلاعات قابل شناسایی در مورد همکاران سابقم را ارائه ندادم. در نهایت این در مورد آنها یا من نیست: این بخشی از یک مسئله بسیار گستردهتر در اتاقهای خبری در سراسر کشور کانادا و جهان غرب است و من معتقدم که این یک وظیفه اخلاقی است که روشنایی روی آن افکنیم. اگر این کار را نمیکردم، هرگز خودم را نمیبخشیدم.
همانطور که از همکاران سابق خود نام نبردهام، این متن را با استفاده از یک نام مستعار نوشتهام. با وجود اینکه طیف گستردهای از گفتوگوهای قابل قبول همچنان در حال تغییر است، عواقب شغلی برای افرادی که در این مسئله به عنوان خبرنگار عمل میکنند، همچنان قابل توجه است.
با همکاران همفکر خود در مورد اقدام جمعی صحبت کنند. برای نزدیک شدن به مباشر و نماینده اتحادیه خود، نمونههایی از استانداردهای دوگانه را در اتاقهای خبری خود ثبت کنند و آنها را با سایر کارکنان رسانهها به اشتراک بگذارند. با همکارانی که نظرات مشابهی دارند، در مورد اقدامات جمعی صحبت کنند. به نماینده اتحادیه خود مراجعه کنند و مواردی از تبعیضهای دوگانه در اتاقهای خبری خود را مستند کنند و آنها را با سایر کارگران رسانهای به اشتراک بگذارند.
تجربه وحشتناکی بود، اما از صحبت کردن دربارهی آن پشیمان نیستم. تنها پشیمانی من این است که این را زودتر ننوشتم.