1. نواب با شاه هم دیدار کرده بود. شاه میخواست در مقابل نواب نمایش قدرت دهد و خوار و ضعیفاش کند. روزی شاه او را احضار کرد و در اطراف محل ملاقات عده زیادی نظامی مستقر کرد تا دیدن آنها نواب را تحت تاثیر قرار دهد.
اما نواب با دیدن نظامیها به شاه گفت: «این ضعیف الرایها را از خودت دور کن.» شاه قصد داشت نواب را به لکنت بیاندازد ولی خودش به لکنت افتاد بود.*
2. بنز سیاه رنگی وارد پادگان شد. همه کنار رفتند تا ماشین خود را به جنازه برساند، یک نفر از ماشین پیاده شد و در کنار جسد ایستاد. از آن نمونه گیری کرد و رفت...
سفیر بریتانیای کبیر بود. میخواست به دولت متبوعش اطمینان دهد که نواب دیگر زنده نیست.**
*خاطرات آیت الله خزعلی
** خاطرات آیت الله یزدی
حاشیههای مهمتر از متن