گرداب- از بدو پیدایش اسلام تاکنون، رویارویی دنیای اسلام و قدرت های ضد اسلامی در شکل های گوناگون، به انحاء مختلف و با شدت متغیر، بخش قابل توجهی از تاریخ انسانی جهان را در طی ۱۴ قرن گذشته به خود اختصاص می دهد. دشمنان اسلام در این کشاکش پرفراز و نشیب تاریخی، همواره سعی داشته اند تا از حضور و قدرت اسلام در جوامع اسلامی کاسته و از اسلام، همان دینی که مبارزه با هر نوع سرکشی و طغیان در برابر مبدأ هستی و جدال با هرگونه طاغوت و ستمکاری از تعالیم اساسی آن است، تنها اسمی برجای گذارند.
جنگ نرم، عملیات روانی، تهاجم فرهنگیغرب ضد اسلام در ابتدای رویارویی خود با اسلام با تمدنی روبرو بود که قسمت اعظم دنیای شرق را پوشش داده و با قدرت بی نظیر خود همواره مانع سلطه گری غرب بر شرق بود. گام اول غرب در مبارزه با اسلام در قالب جنگ های خانمان سوز صلیبی رخ داد که قریب ۲۰۰ سال به طول انجامید. علیرغم تلاش های بسیار، غرب در این راه به توفیقی هر چند اندک دست نیافت، زیرا روحیه جهاد و شهادت طلبی مسلمانان اکسیری بود که آنان را در جبهه نظامی مقابله با غرب، در اکثر میادین سرافراز بیرون می آورد.
دنیای غرب که تا قبل از این رویارویی مستقیم با تمدن اسلامی، در جهل و خرافات فرو رفته و حاکمیت کلیسای متعصب او را عقب نگاه داشته بود، درصدد برآمد تا از تمدن های اصیل آمیخته شده با دین مبین اسلام بهره های فراوان ببرد و پس از پایان جنگ های صلیبی رشد و ترقی صنعتی و علمی خود را آغاز کرد.
تهاجم نظامی که غرب را به هدف استثماری خود نرسانده بود، در ادامه مواجهه غرب و اسلام جای خود را به استعمار و تهاجم فرهنگی داد. ساده ترین شکل این تهاجم در ابتدا فرستادن مبلغین و مبشرین مسیحی به کشورهای اسلامی بود. این اقدامات فرهنگی اندک اندک هدفدار شده و با سازماندهی منظم از جانب حکومت های غربی اجرا می شد. به گواه تاریخ، این حربه تا حدود زیادی مؤثر افتاد. انحطاط تمدن اسلامی به واسطه درگیری های داخلی در کشورهای مسلمان، فروافتادن بعضی از جوامع در دام قدرت طلبی و فساد، سقوط سنگرهای اسلام در اروپا و فروپاشی امپراتوری بزرگ عثمانی، در نهایت امر، شواهد گویایی از توفیق غرب در استفاده از حربه تهاجم فرهنگی است.
شکست حکومت اسلامی در اسپانیا از طریق ارزش زدایی و گسترش فساد در میان جامعه اسلامی و به ویژه از درون تهی ساختن نسل جوان آن، یکی از پیامدهای این سیاست فرهنگی در اروپا بوده است.
این شیوه مؤثر نفوذ از آن جهت که تفاوت های آشکاری با تهاجم نظامی داشت و استعمار را در سلطه کم ضایعه تر بر کشورهای دیگر یاری می کرد، همچنان در موارد بسیاری مورد استفاده قرار گرفت.
در این شبیخون، فقط شکل و شیوه های اعمال بود که با توجه به مقتضات زمانی و مکانی تفاوت می کرد. غرب در این راه با عنایت به محورهایی چون مبارزه با مبانی عقیدتی اسلام و قرآن، زمینه سازی برای ایجاد جهل فرهنگی و علمی در میان مسلمانان، نفوذ در حکام و سردمداران کشورهای مسلمان و به خدمت درآوردن آن ها، نفوذ در سیستم های آموزش و پرورش کشورهای اسلامی و ترویج اندیشه های غربی، ترویج فساد، فحشاء و بی بند و باری جنسی از راه های گوناگون، وابسته نمودن کشورهای اسلامی در زمینه های اقتصادی و ایجاد تفرقه و دشمنی بین فرقه های عقیدتی مسلمین به منظور ممانعت از ایجاد یک وحدت همگانی در جهان اسلام، به سلطه همه جانبه بر کشورهای اسلامی اندیشیده است.
در این میان، کشور اسلامی ما ایران نیز همواره مطمع نظر قدرت های استعماری بوده است. کشور ایران با برخورداری از فرهنگ غنی و همچنین سابقه درخشان در تمدن اسلامی و نقش برجسته در پیشرفت علوم مختلف، به واسطه بی کفایتی بسیاری از حکومت های پیشین، در چند قرن اخیر عقب نگاه داشته شده است.
در یک نگرش واقع بینانه به تاریخ گذشته کشورمان در می یابیم که حکومت ها با نابخردی ها و اهمال کاری ها به قدرت های استعماری اجازه دادند تا به غارت منابع این کشور پرداخته و تا جای ممکن ملت ایران را به عقب برانند. اگرچه در قرون گذشته، جنبش های متعددی در راه نجات ایران از چنگال استعمارگران شکل گرفت، اما تمامی آن ها به واسطه عواملی چون ضعف رهبری، عدم پشتیبانی توده ها و یا عدم اتکا به مردم، در مبارزه ناکام ماندند.
در این میان، سقوط رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی با هدف اجرای تعالیم عالیه اسلام، از شگفت انگیزترین رویدادهای سیاسی تاریخ معاصر جهانی است که نه تنها تحلیل گران سیاسی دنیا را دچار آشفتگی کرد بلکه حتی ابرقدرت های استکباری و حامیان رژیم پهلوی را که در جریان قدرت رژیم قرار داشتند، به تعجب واداشت.
با تشکیل حکومت جمهوری اسلامی در ایران، استکبار جهانی علاوه بر آن که یکی از نقاط استراتژیک خود در منطقه حساس خاورمینه را از دست داد، پس از چندی حرکت های انقلابی اسلامی را در کشورهای مسلمان شاهد بوده که با الهام از پیام معنوی انقلاب اسلامی با حاکمیت رژیم های ضد مردمی در کشورهای دست نشانده غرب و آمریکا به نبرد برخواسته و روز به روز بر نفوذ خود در میان توده های محروم کشورهای مسلمان می افزودند.
این جنبش های اسلامی که در غرب از آن ها با عنوان
"بنیادگرایی اسلامی" یاد می شود به اعتراف صریح خود غرب، نوعی دشمنی است که حاکمیت استکباری آمریکا و غرب را به شدت مورد تهدید قرار داده است. پس از یک قطبی شدن جهان در پی از هم فروپاشی بلوک شرق، آمریکا که اکنون به ابرقدرت بلامنازع جهان بدل گشته بود با ادعای برپایی
"نظم نوین جهانی" و ایجاد جنگ خلیج فارس که آغاز این استراتژی بود و اینک با ادعای
"مبارزه با تروریسم" درصدد استمرار و حاکمیت خود در صحنه جهانی است که تاکنون با فتح کشورهای مسلمان افغانستان و عراق و در انزوا نگه داشتن ملل اسلامی گام های مؤثری نیز در این زمینه برداشته است.
در راه تحقق این آرمان تاریخی آمریکا و غرب، انقلاب اسلامی ایران به عنوان مانعی عقیدتی و سیاسی به گونه ای قابل توجه مطرح است. آمریکا و غرب پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تجربه کردن انواع توطئه ها در جهت سقوط انقلاب اسلامی و یا به تسلیم کشاندن آن با شکست مواجه شده اند.
تهاجم فرهنگی غرب در سال های اخیر با توجه به پیشرفت های حیرت انگیز در تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات و درهم شکستن مرزهای جغرافیایی و سودجویی غرب از این تحولات فنی، به گونه ای جدی ارزش های اسلامی و عقیدتی ملت ما را هدف قرار داده است و با برخورداری از ده ها سال حضور مؤثر در ابعاد گوناگون جامعه ایرانی، درصدد است تا با حمله به آرمان های انقلابی و ارزش های ملی ملت مسلمان ایران، آن ها را از فرهنگ ایرانی – اسلامی خود کاملاً بیگانه نموده و فرهنگ غربی و تفکر مادی گرایی ضد اسلامی را جایگزین آن سازد.
همانگونه که ذکر شد این پیکار فرهنگی و تهاجم فرهنگی غرب در مورد انقلاب اسلامی ایران با توجه به ویژگی های اختصاصی آن و مبارزه آن با غرب، از ویژگی های خاصی برخوردار است.
موضوع تهاجم فرهنگی، چندی است که اذهان جامعه را به شدت معطوف خود کرده است. این توجه ویژه پس از سال ها گذشت از پیروزی انقلاب با عنایت به حضور روزافزون مظاهر فرهنگ ضد اسلامی در جامعه اسلامی و ظهور معضلاتی چون بی حجابی، فساد و فحشاء، رواج گسترده سی دی و نوارهای مبتذل ویدئویی و حاکمیت قریب الوقوع اینترنت و ماهواره بر صفحه تلویزیون ها صورت گرفته است. طبیعی است که نگرش خاص جامعه ایرانی به این خطر فرهنگی، تاکنون مباحث و اظهار نظرات گوناگونی را به همراه داشته و در طول این چند سال بخش قابل ملاحظه ای از صفحات روزنامه ها، مجلات و سخنان اندیشمندان را به خود اختصاص داده است.
اگرچه بسیاری از این اظهارات، تنها در حد شعار، نگرش های سطحی و جناح گیری های سیاسی صورت گرفته و کمتر از دیدگاهی همه جانبه و علمی به این مسئله نگریسته شده است. لذا با توجه به اهمیت موضوع و ارتباط آن با فرهنگ جامعه و حیات انقلاب اسلامی، مقابله آگاهانه با این هدف استکبار جهانی در همه ابعاد آن، امری ملزوم در کشورمان به شمار می رود.
محمد مهدی واعظی نژاد
منبع:
پایگاه اطلاع رسانی عملیات روانی و جنگ نرم