كشور هلند كه از سوي ناظران رسانه اي، پايتختي ويژه براي «ناتوي فرهنگي» لقب گرفته، فاز جديدي از جنگ تبليغاتي خود را عليه دين اسلام آغاز كرده است. اين جنگ تبليغاتي كه براساس بودجه مصوبه پارلمان هلند (موسوم به پلوراليزم رسانه اي) تغذيه مالي و با مشاركت سرويس اطلاعات و امنيت هلند و دفتر ويژه رسانه ها در وزارت خارجه اين كشور تئوريزه مي شود، همزمان با دنبال كردن دو خط مشي كلان اسلام ستيزي (با رويكرد فروپاشي ايدئولوژيك) و گسترش فحشا (آلترناتيو سرگرمي هاي ديني) در رسانه هاي فارسي زبان ادامه دارد.
اين گزارش كه يك سند زنده از كوشش براي بازتوليد امراض صعب العلاج تمدن سكولار غرب در ايران است، حاصل جمع بندي «دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان» از چندين پژوهش راهبردي و كاربردي مؤسسه در يك سال گذشته است كه متن كامل آن ها، در آينده منتشر خواهد شد.
پروژه اسلام ستيزي در احزاب راستگراي اروپا
اتحادي شوم و ميان قاره اي، براي گسترش شبح ناتوي فرهنگي بر آسمان ايران، در اروپا و آمريكا صورت بسته و دولت هلند در كانون اين اتحاد ايستاده است. احزاب راستگرا و محافظه كار دولت هاي ايالات متحده، آلمان، فرانسه و بلژيك از شركاي پروژه اسلام ستيزي دولت هلند به شمار مي روند. مجله «تايم» كه در شماره 28 فوريه 2006، از اين اتحاد شوم پرده برداشت، نوشت يكي از اعضاء حزب راستگراي هلند، به نام «خيرت ويلدرس» كه از مسلمانان با القابي مانند «اوباش اسلامگراي فاشيست» ياد مي كند، در راس استراتژيست هاي حركت ضد اسلامي در اين كشور قرار دارد.
همه ترفندهاي استراتژيست هاي ناتوي فرهنگي در حال رنگ باختن است. آنها با به رخ كشيدن ماهواره اي خود آغاز كرده بودند و پياده نظام هاي داخلي خود را نيز در رسانه هاي مكتوب داخل كشور خرج كردند. اكنون، هنگامه اوج «هتاكي بصري» ناتويست ها است. (كيهان، از كارگزاران ناتوي فرهنگي با واژه ناتويست ياد مي كند). نخستين رگه هاي اسلام ستيزي بصري و دولتي در هلند را مي توان در طرح ها و ايده هاي «تئو ون گوگ» يافت كه از مخالفان برجسته دين اسلام بود. او كه نوأ نقاش مشهور هلندي، ونسان ون گوگ بود، در سال 1383 فيلمي را به نام «تسليم» براساس داستاني از «ايان هيرسي علي» (نماينده پارلمان هلند كه خود را مرتد مي نامد) ساخت. اگرچه نمايش اين فيلم، پس از مدتي، منجر به كشته شدن كارگردان آن شد، اما همچنان احزاب راستگراي هلند در تعامل با سرويس هاي جاسوسي غرب، مي كوشند تا جنبش اسلام خواهي در اروپا را از عرصه عمومي طرد كنند و اكنون، بر اساس اصول «عمليات سياه رسانه اي»، ترور شخصيتي پيامبر اعظم اسلام(ص) و ائمه معصومين (عليهماالسلام) را در دستور كار خود قرار داده اند.
از اين رو، يكي از مؤسسان كميته هلندي «از دين برگشتگان» فيلم «زندگي محمد]ص[» را با مشاركت شبكه سي.ان.ان. براي يكي از كانال هاي تلويزيون هلند كارگرداني كرده است. اين فيلم كه اشاره به زندگي پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) دارد، داستان مردي ديكتاتور را روايت مي كند كه اقدام به قتل سه يهودي بي گناه(!) كرده و در زندگي شخصي خود با دختر بچه 6 ساله اي ازدواج مي كند و او را مورد اذيت و آزار قرار مي دهد! سازنده اين فيلم در كسوت يك مرتد هلندي، پيش بيني كرده كه فيلمش بيش از كاريكاتورهاي موهني كه سال گذشته در چند روزنامه دانماركي و هلندي منتشر شد، جنجال به پا كند. اين شخص، به خيال خودش، استدلال هايي را هم براي پروژه «هتاكي بصري» دست و پا كرده است. او مي گويد كه اين فيلم در واقع گامي است در جهت مبارزه با اسلام افراطي و رسيدن به آزادي!
جنجال رسانه اي، معطوف به بسترسازي تبليغاتي براي اين پروژه همچنان ادامه دارد. اگر روزگاري روشنفكران لائيك مانند «رامين جهانبگلو» در دفتر تحكيم وحدت، چنان پرده نقد را دريدند كه نظام اسلامي را با حكومت هايي چون هيتلر در آلمان و ويشي در فرانسه مقايسه اي تطبيقي كردند، امروز پروژه اصلي ناتويست ها، با هدف گرفتن قلب اسلام، كليد خورده است. «گيرت وايلدرز»، رهبر حزب آزادي (PVV) در هلند، دو هفته پيش اعلام كرد كه در نظر دارد تا در ماه ژانويه فيلمي كوتاه درباره اسلام به نمايش درآورد. وايلدرز به آژانس خبري «نيس نيوز» گفته است كه «در اين فيلم كتاب مقدس «قرآن» با كتاب «نبرد من» نوشته ديكتاتور آلماني «هيتلر» مقايسه و «قرآن» بعنوان كتابي فاشيستي معرفي شده است.»
خبرها، ادامه دارد. هر روز، يك نما از پروژه ناتوي فرهنگي رونمايي مي شود. دل نگراني ها و دغدغه هاي مسلمانان، اين بار چه تقابلي را صورتبندي خواهد كرد؟!
«هتاكي بصري» در موزه دولتي لاهه
در تازه ترين پروژه هلندي ها، در هفته نخست آذرماه 1386، موزه شهرداري شهر لاهه، با پرپايي نمايشگاه عكس «سون آپ»، در حالي تصاويري از يك زوج همجنسگرا را به نمايش گذاشته است كه اين زوج(!)، ماسك تصويري دو اسطوره ديني مسلمانان را بر چهره دارند. پژوهشگران كيهان، از ذكر نام اين معصومين كه چنين مورد اهانت هلندي ها قرار گرفته اند، شرم دارد. اين تصاوير را كه «آدام و اوالد» نام دارند، يك عكاس ايراني تبار با نام مستعار «سوره حرا»، در اختيار شهرداري لاهه (پايتخت هلند) قرار داده و «فان كريمپن» (مدير كل موزه دولتي لاهه) نيز اجازه نمايش اين تصاوير بي شرمانه را صادر كرده است. عكاس اين عكس ها كه از افشاي نامش در اين جنگ تبليغاتي به هراس افتاده، مدعي است كه هفت سال پيش از ايران به هلند مهاجرت كرده است.
بستر پروژه هلندي «هتاكي بصري» در پشت صحنه يك بازي سازي امنيتي- رسانه اي رقم مي خورد. سرويس اطلاعات و امنيت هلند، پيش تر چنين بستري را در قالبي ديگر با عنوان «هنر برهنه» با همكاري «راديو زمانه» آزموده بود. اين راديو اينترنتي كه روابط خود را با نهادهاي براندازي نرم انكار نمي كند، پس از برگزاري نمايشگاه عكس «سون آپ» در لاهه، گفت وگويي را با «سوره حرا» ترتيب داد و كوشيد كه براي اين پروژه جديد، ادله جامعه شناختي دست و پا كند. «زمانه» كه خط مشي اي ستايش آميز را در معماري كلمات خود براي انعكاس اين خبر برگزيده بود، مدعي شد كه اين عكاس ناشناس هلندي- ايراني «قصد خود را از ترتيب دادن اين تصاوير، به چالش كشيدن رويكرد رياكارانه جهان اسلام نسبت به موضوع هم جنس گرايي اظهار مي كند!»
رسانه هاي هلندي، مانند «ان او اس ژورنال هلند»، در روزهاي گذشته خبر از خشم مسلمانان جهان از برگزاري اين نمايشگاه ضداسلامي دادند، اما مديركل موزه دولتي لاهه حتي حاضر نشد تا اين نمايشگاه عكس هاي موهن را كه شخصيت معظم دو تن از برجسته ترين نمادهاي معصومين و مظلومين مسلمان را هدف قرار داده، تعطيل كند. «فان كريمپن» با گذشت چند روز از اين اعتراضات و از هراس گسترش دامنه خشم مسلمانان، دستور داد كه فقط عكس همجنس بازاني كه صراحتاً ماسك اسطوره هاي ديني مسلمانان را برچهره دارند، از موزه خارج شود. در عين حال، او به رسانه ها گفت كه عكس هاي همجنس بازان را خريداري مي كند «تا شايد پس از ده سال بتوان آنها را به نمايش گذاشت!»
با اين حال «راديو زمانه» در خبري كه روز دوشنبه هفته گذشته منتشر كرد، مدعي شد كه «محافل اسلامي دو بار با اين هنرمند تماس تلفني گرفته اند كه خانم حرا لحن اين دو تلفن را خشونت بار توصيف مي كند.» در خبر «راديو زمانه» نيز، لحني بي ادبانه براي توصيف دو شخصيت معصوم مسلمانان برگزيده شده است. چرا «راديو زمانه»، همواره در پشت صحنه بازي سازي امنيتي- رسانه اي هلندي ها خوش رقصي مي كند؟!
راديو زمانه، ارگاني براي عمليات سياه رسانه اي
بودجه دولتي هلند، تنها براي خريد آثار موهن عليه شخصيت هاي بي بديل اسلام نفله نمي شود. اين بودجه براي تأمين مالي «رسانه هاي سياه» پروژه ناتوي فرهنگي، مانند «راديو زمانه» نيز داراي رديف ويژه اي است. روز 9 اكتبر 2007، روزنامه هلندي «فولكس كرانت» فاش كرد كه يارانه اي نزديك به سه ميليون يورو به اين راديو تخصيص داده شده و البته نوشت كه تخصيص بودجه دولتي هلند به اين فرستنده راديويي، هدر دادن پول ماليات دهندگان اين كشور است. اين بودجه، يك پنجم از كل بودجه 15 ميليون يورويي است كه چندي قبل از تعطيلات عيد ميلاد مسيح در سال 2004، پارلمان هلند به پيشنهاد فرح كريمي (عضو پيشين شاخه نظامي گروهك تروريستي منافقين و نماينده حزب سبزها در پارلمان هلند) و هانس فان بالن (نماينده حزب ليبرال در پارلمان هلند) آن را تصويب كرد.
اين راديو با شكست پروژه سازمان اطلاعات مركزي آمريكا به واسطه سايت هايي چون «گويا نيوز» در عرصه تهاجم فرهنگي، به واسطه بودجه پارلمان هلند و «دفتر امور ويژه رسانه ها و حقوق بشر» در وزارت خارجه اين كشور تأسيس شد و سازمان پرس نو (Press Now) كه به طور جهاني رسانه هاي به ظاهر مستقل را حمايت مي كند، ناظر بر فعاليت هاي «زمانه» مي باشد. محل استقرار «راديو زمانه» واقع در يكي از ساختمان هاي مؤسسهKIT است كه سابقه فعاليت هاي استعماري دارد. KIT مخفف عبارتHet Koninklijk Instituut voor de Tropen است كه معناي آن «مؤسسه سلطنتي مناطق گرمسيري(حاره)» مي باشد؛ اين سازمان دولتي در گذشته به نام مؤسسه استعماري(Colonial Institute) خوانده مي شد و وظيفه آن تحقيقاتي براي فعاليت هاي سودجويانه در زمينه هاي تجاري، سياسي، علمي و فرهنگي در مستعمرات هلند (اندونزي و سورينام)، با هدف استعمار بيشتر بود.
خط مشي سياسي و بدنه اجرايي
خط مشي كلان «راديو زمانه» در ظاهر خطوطي چند لايه را نمايان مي كند و از اين حيث با رويكردهاي متعارفي كه رسانه هاي متعلق به آژانس اطلاعات مركزي ايالات متحده(CIA) دنبال مي كنند، متفاوت است. براي همين، گاه توليدات اين فرستنده راديويي، مخاطب را فريب مي دهد كه در پي رعايت مرزهاي متعارف سياسي و اجتماعي ايرانيان است. از سويي ديگر، تحليل داده هاي اين رسانه به كاربرانش، نشان از حركت «راديو زمانه» در نقشه راه «كودتاي مخملي» در ايران دارد.
با تحليل پژوهش هاي گوناگون و برآورد يافته ها از اين راديوي سرويس امنيتي هلند، عملكرد اين رسانه را بايد در سه سطح متفاوت ارزيابي كرد: اول، نزديك شدن به گروه هاي اصلاح طلب كه به سوي تجديدنظرطلبي در اصول شرعي و قانوني انقلاب اسلامي مردم ايران حركت مي كنند. دوم، ترور شخصيتي پيامبر اعظم اسلام(ص)، ائمه معصومين(عليهم السلام) و اسطوره هاي قدسي ايرانيان. سوم، تشكيك در باورهاي ملي و گسترش فحشاي رسانه اي. تحليل خط مشي و عملكرد «راديو زمانه» نشان مي دهد كه مديران اين فرستنده مي كوشند تا خط مشي خود را از نزديك به بينش جريان منحرف روشنفكري ديني و احزاب مدعي اصلاح طلبي تعريف كنند و با چنين تعاملاتي، ضمن حفظ ارتباطات و منابع اطلاعاتي داخلي خود، زمينه هاي فروپاشي ايدئولوژيك را به مثابه مقدمه كودتاي مخملي در ايران، فراهم آورند. «رامين پرهام» از شاگردان جين شارپ (پدر كودتاهاي مخملي در جهان) و عضو «جنبش همبستگي ملي ايرانيان (هما)»، در پژوهشي پيرامون «راديو زمانه» به اين نتيجه رسيده است كه اين فرستنده ايدئولوژي «اصلاح طلبان ديني» وابسته به «محمد خاتمي» را تبليغ مي كند.
سياست جنگ نرم فحشا
سياستگذاران «راديو زمانه» براي تحقق دو پروژه موازي و درهم تنيده «ناتوي فرهنگي» و «كودتاي مخملي»، در كنار حمايت از روشنفكران به ظاهر ديني، سياست «جنگ نرم فحشا، براي فروپاشي از درون» را برگزيده اند. از اين رو، در كنار گسترش شبهه افكني هاي فرق ضاله و دراويش صوفي نما، تبليغ فحشا در هنر، مشروعيت بخشيدن به گرايش هاي بيمار جنسي (زناكاري، همجنس بازي و خودارضايي) را در صدر طبقه بندي سوژه هاي رسانه اي خود قرار دادند و از آغاز فعاليت، بارها خصوصي ترين مسائل جنسي و اروتيك نويسندگان را منتشر كرده اند.
نشر يافته هاي كيهان از چندين پژوهش ميداني و مستند پيرامون اين رسانه ممكن نيست، چرا كه تحليل «فحشاي سياه رسانه اي» روشي است پيچيده و دشواري هاي بي مانند خود را دارد. از اين رو، به ذكر نمونه هاي اندك اكتفا مي كنيم. اين راديو در يكي از مجموعه برنامه هاي «جنسيت و جامعه» در هفتم خرداد 6138، به بازگويي روابط جنسي نامشروع در ميان كارمندان ماهنامه كيان (كه عبدالكريم سروش پدر معنوي و ماشاءالله شمس الواعظين، سردبير آن بود) در دفتر آن نشريه پرداخت. در آن گزارش، «ب.ر» گرافيست ماهنامه «كيان»، صراحتاً از تمايل بيمارگونه اش به زن شوهرداري كه او نيز از اعضاء تحريريه ماهنامه «كيان» بود پرده برداشت. اين زن (م.م.ر) نيز كه با وقاحتي بي مانند در اين گفت وگوي راديويي به عنوان كارگردان حضور داشت، يك پادوي سازمان جاسوسي سيا است كه پس از همكاري با ماهنامه «كيان»، به روزنامه «انتخاب» (ارگان رسمي دفتر تبليغات اسلامي قم) رفت و در ابتداي دهه هشتاد، به پراگ گريخت و در راديو فردا (ارگان سازمان جاسوسي سيا) مشغول به كار شد.
او اكنون از سردبيران «راديو زمانه» است و شوهرش، مهدي خلجي، نيز كه يك طلبه و از نويسندگان «فصلنامه نقد و نظر» (درهنگام مديريت محمد مهدي فقيهي) بود، در «انستيتو تحقيقاتي واشنگتن براي سياست خاور نزديك»، كه از كارگزاران لابي اسرائيل در ايالات متحده (آيپك) است، كار مي كند. در هيات مشاوران اين انستيتو، مقامات صهيونيست سياسي و امنيتي ايالات متحده، مانند جيمز ولسلي (رئيس سابق سازمان سيا) پل ولفويتز، ريچارد پرل، وارن كريستوفر (وزير سابق دفاع)، الگساندر هيگ (وزير سابق خارجه)، جورج شولتز (وزير سابق خارجه)، جيمز روش (رئيس سابق نيروي هوايي ارتش)، و ساموئل لوييس (سفير سابق آمريكا در اسراييل) حضور دارند.
خانم «م.م.ر» كه برنامه «جنسيت و جامعه» را براي اين راديو كارگرداني مي كند، تمام كوشش بر اين است كه ادبيات اروتيك را در زير پوست طرح مسائل اجتماعي گسترش دهد. عناوين برنامه هاي ساخته شده توسط اين عضو سابق محفل كيان، شامل «سكس و جوان امروز»، «روسپيگري و جامعه»، «سكس و سياست جمهوري اسلامي ايران» و... است كه در 18برنامه از فروردين تا مرداد 1386، توسط فرستنده «راديو زمانه» پخش شد. اين راديو، در تازه ترين سري از برنامه هاي خود، سياست ستايش از عمل شنيع «خودارضايي» را برگزيده و با نشر نوشته هاي روانشناسي به نام «مژگان كاهن» در روز سوم آبانماه 1386، در پي القاء اين باور است كه اين عمل شنيع و حرام، از نظر پزشكي، تبعات روحي و جسمي ندارد و بلكه منشأ لذت است نه مبدأ گناه!
تحليل سياست «سرگرمي سازي» در «راديو زمانه» فاجعه بار است. اين سياست بر پايه ترويج موسيقي هاي موسوم به «زيرزميني»، مانند رپرها، بنا مي شود؛ موسيقي اي كه در آواهاي خود بيشترين فحاشي هاي سكسي و جنسي را بروز مي دهد. «ديسكو زمانه» به عنوان برنامه اي كه از فريبنده ترين جلوه هاي اروتيك تا ماجراهاي زنان در ايران را منتشر مي كند، نماد برجسته گسترش فحشاي رسانه اي است كه مي كوشد يك نمونه فانتزي و مبتذل را براي پركردن اوقات فراغت جواناني باشد كه سرابشان فاضلاب فريبنده غرب است. تصوير رسانه اي اين سراب، تنها با «ديسكو زمانه» ساخته نمي شود، بلكه مجموعه برنامه هاي «عبدي كلانتري» از 10شهريور 1385 كه زير عنوان «آمريكايي كه نمي شناسيم» پخش مي شود، در شكلي به ظاهر علمي و سياسي، مكمل ساخت تصويري مطلوب و مقبول از كليت غرب و ايالات متحده است.
چينش برنامه هاي «راديو زمانه» مخاطب را ترغيب مي كند تا مدل زندگي مادي محور (ماترياليستي) و انسان محور (اومانيستي) غربي را به مثابه الگوي برتر برگزيند و دست از ايدئولوژي هاي الهي بكشد. همگام با ساخت چنين تصويري، «زمانه» بيمارترين فرقه صوفي نما را كه به ظاهر، مدعي تبعيت از فقه شيعه هستند، تبلغ مي كند. اين فرقه كه حلقه هاي دروني آن تاكنون چندين بار از هم انشعاب كرده اند، به «دراويش گنابادي» موسوم شده اند و «نور علي تابنده» آن را هدايت مي كند. برنامه هاي تبليغاتي دراويش گنابادي از ايران، به واسطه خبرنگاري به نام «اردوان روزبه» به «راديو زمانه» ارسال مي گردد. در اين گزارش هاي راديويي اين خبرنگار، قطب(!) دراويش گنابادي، خود را از جانشينان امام زمان(عج) و صاحب منصب الهي معرفي مي كند.
برنامه سازان راديو زمانه
سرويس اطلاعات و امنيت هلند كه از سال 1382 با شاگردان «عبدالكريم سروش» در حلقه اينترنتي ملكوت (مهدي جامي، مهدي خلجي، ماه منير رحيمي و داريوش محمدپور) در ارتباط بود، اداره اين راديو را زير نظر «فرح كريمي» به آنان سپرد.
برنامه سازان «راديو زمانه» در ايران فعاليت آزادانه دارند و با محافل مشكوك كه از نيروهاي بالقوه آمريكا براي براندازي نرم به شمار مي روند، در ارتباط هستند. طيف اين ارتباطات، از پاتوق جاسوسان مدرن در «انجمن ايرانشناسي سفارت فرانسه» تا محافل «دراويش گنابادي» و از «كانون نويسندگان ايران» تا «حزب مشاركت ايران» گسترده است. طيف مورد اشاره، خطوط كلي ارتباطات عاملان و كارگزاران «راديو زمانه» را در ايران، دربر مي گيرد و محافل ديگري نيز، مانند «انجمن دفاع از آزادي مطبوعات» و گروه هاي زنانه، چون «كمپين يك ميليون امضاء» در تغذيه خبري اين راديوي امنيتي نقش دارند.
«مجتبي پورمحسن» كه با «ساقي .ق» (از روساي شبكه همجنس بازان) در روزنامه توقيف شده شرق گفت وگو كرده بود، از برنامه سازان اين راديوي ضداسلامي است و «سهيل. م» (مجري برنامه هاي ادبي و هنري در صداوسيما) از طريق او ديدگاههاي خود را در «زمانه» منتشر مي كند. «پرويز جاهد» (از منتقدان سياه سينماي ايران)، «شهرنوش پارسي پور» (هرزه نويسي كه خاطرات جنسي اش را در اين راديو منتشر كرد)، «داريوش.ر» (از مرتبطان با شبكه زيرزميني موسيقي فحشا در ايران) و «محمدرضا نيكفر» (نويسنده لائيك و از مترجمان انتشارات طرح نو) از ديگر برنامه سازان اين راديو هستند كه پيش از اين، كارنامه سياه آنان در «روزنامه كيهان» تحليل شده است.
در ميان منابع خبري، همكاران رسانه اي و گفت وگوكنندگان با اين راديو كه با بودجه پارلمان و سرويس اطلاعات هلند اداره مي شود، نام هايي مانند «فياض زاهد» (عضو شوراي سردبيري روزنامه اعتماد ملي كه اخيرا با يكي از منابع اطلاعاتي سازمان سيا در آمريكا ديدار كرد)، «عيسي سحرخيز» (عضو ارشد حزب مشاركت ايران)، «مديا كاشيگر»، (يكي از عاملان برجسته سفارت فرانسه در ايران)، «احمد قابل» (نظريه پرداز حزب مشاركت ايران)، «محمد قائد» (عضو تحريريه روزنامه صهيونيستي آيندگان و مدير نشريه توقيف شده لوح)، «تقي رحماني» (عضو گروهك غيرقانوني ملي و مذهبي ها)، «فريبرز رئيس دانا» (از شركت كنندگان در كنفرانس برلين و همكار دفتر پژوهش هاي فرهنگي) و... به چشم مي خورد. از ميان اصلي ترين منابع خبري اين راديو مي توان به اعضاء شاخه جوانان حزب مشاركت اشاره كرد كه در تعامل مستقيم با اين رسانه امنيتي هستند.
ماموران شبكه ناتوي فرهنگي در ايران
ماموران شبكه ناتوي فرهنگي كه در پوشش خبرنگاران «راديو زمانه» در ايران حضور دارند، به پيشنهاد «عباس معروفي» (روزنامه نگار پناهنده به آلمان)، در حال تشكيل شبكه اي اطلاعاتي از نويسندگان ادبي و جوان داخل كشور هستند و برخي از اعضاء كانون غيرقانوني نويسندگان، در تشكيل اين شبكه به آنان كمك مادي و مشاوره اي مي دهند. فردي با نام مستعار «پونه ايراني» به عنوان يكي از عاملان «عباس معروفي»، از كارگزاران «راديو زمانه» در ايران به شمار مي رود.
روز 19شهريور 1386، در آخرين اقدام رسانه اي براي تبليغ اين شبكه به ظاهر ادبي، قلم زرين راديو زمانه به «سيمين دانشور» اهداء شد و جوايزي نيز به نويسندگان داخل ايران تعلق گرفت. جايزه اول قلم زرين، به همراه يك دوره « فرهنگ سخن» و مبلغ پانصد يورو به «پ.هوشمندزاده» كه يكي از عكاسان روزنامه هاي زنجيره اي و وبلاگ نويسان ساكن ايران است، اعطاء شد و نزديك به هزار يوروي ديگر به سه تن از ديگر نويسندگان ايراني تعلق گرفت. اين جوايز و مبالغ، همگي از محل بودجه دولت هلند براي براندازي جمهوري اسلامي در اختيار نويسندگان و وبلاگ نويسان داخل ايران قرار گرفته است. برخي از برگزيدگان مسابقه قلم زرين زمانه، از ابتداي دهه هشتاد، در محفل لمپن هاي كافه شوكا (در حوالي خيابان گاندي) با «يارعلي پورمقدم» (قهوه چي كانون نويسندگان) و جمعي از نويسندگان و كاريكاتوريست هاي روزنامه هاي زنجير ه اي (مانند داوود.ا.م) به گسترش انگاره هاي فاسد و روابط مسموم ميان نويسندگان جوان، دامن مي زدند و اكنون به عنوان سمبل هاي ادبي راديوي سرويس اطلاعات هلند به داستان نويسان جوان ايراني معرفي مي گردند!
عاملان اطلاعاتي اين راديوي امنيتي با حلقه سياه «خانه هنرمندان ايران» كه پس از افشاگري هاي «روزنامه كيهان» از هم پاشيد، در ارتباط بودند. خبرنگاران «زمانه» با هماهنگي «علي.د» در مراسم و بزرگداشت هاي گوناگون خانه حضور مي يافتند و به جمع آوري اطلاعات مي پرداختند. اين نشست ها كه اغلب بزرگداشت هايي براي تجليل از عناصر بدنام رژيم ستم شاهي بود و تا مهرماه 1386 ادامه يافت، در «راديو زمانه» به شكل گسترده تبليغ و گزارش هاي آن نيز منتشر مي شد. «دفتر پژوهش هاي فرهنگي» و «مركز بين المللي گفت وگوي تمدن ها» (زير مجموعه نهاد رياست جمهوري در زمان آقاي خاتمي) در برگزاري مراسم ستايش از هنرمندان سياه و كارگزاران كودتاي مخملي در ايران، مشاركت گسترده داشتند.
پروژه مشترك راديو زمانه و ايران گويا
پروژه تاسيس «تلويزيون گويا»، از آخرين طرح هاي دولت هلند براي تحقق نقشه راه ناتوي فرهنگي است. اين تلويزيون كه طرح تاسيس آن در سال 1384، به پيشنهاد «فرح كريمي» در پارلمان هلند، موسسه هيفوس، سازمان صداي آزاد و اتحاديه روزنامه نگاران هلند بررسي شده، به مديريت حسين باستاني (نظريه پرداز حزب مشاركت ايران و عضو شوراي سردبيري سايت روز آن لاين) و رضا علامه زاده (فيلمساز فراري) در ماه هاي آينده وارد فاز عملياتي و رزمايشي خود خواهد گشت. روز 24 مه 2004، رئيس موسسه هيفوس در آمستردام گفت كه بودجه تخصيص داده شده به اين تلويزيون، معادل چهل و شش ميليون يورو، طي پنج سال است، اما تحليلگران اطلاعاتي هلند و كارشناسان سازمان جاسوسي سيا، اين تيم را براي راه اندازي و اداره يك ماهواره فارسي زبان ناتوان مي دانند. از اين رو، علي رغم فراهم گشتن مقدمات عملياتي شدن اين طرح، همچنان سرنوشت راه اندازي اين تلويزيون در هاله اي از ابهام است.
صبغه سزوارتر تامين امنيت اجتماعي
يادمان باشد كارگزاران ناتوي فرهنگي در حالي با آرامش به فعاليت هاي درون مرزي خود با پوشش رسانه اي ادامه مي دهند كه سرنوشت لايحه جرائم اينترنتي در ابهام است. پس از رسوايي گروه هاي سرگرمي ايراني در ياهو كه تابستان سال گذشته روي داد و ارتباطات امنيتي آنان با جاسوسان سايبر فاش شد. قانونگذاران ايران به تكاپويي دوباره افتادند. كوشش آنان براي تدوين يك قانون جامع براي رويارويي با پديده هاي ضدامنيتي كه با ابزارهاي نوين رسانه اي هدايت مي شوند، همچنان به ثمر ننشسته است. از ديگر سو، قوه قضاييه كه در دادستاني عمومي و انقلاب تهران يك دفتر ويژه امور اينترنت تاسيس كرده، نه در حوزه پيگرد قضايي گروپ هاي فحشا در ياهو گروپ كارنامه مقبولي داشته و نه حتي آئين نامه جامعي را كه در فقدان قانون بتواند راهگشا باشد، پيشنهاد داده است.
فحشاي رسانه اي گسترده مي شود و ناتويست ها با رسانه هاي ديجيتالي گوناگون به جنگ ذهن و روان جوانان اين جامعه آمده اند. كارگزاران و پادوهاي ناتوي فرهنگي در حاشيه امني به سر مي برند كه گاه حيرت انگيز مي نمايد. اسناد بسياري از تعاملات رسانه هاي اينترنتي كه در نقشه راه ناتوي فرهنگي حركت مي كنند و همزمان هم مورد حمايت برخي مطبوعات داخل كشور قرار دارند و هم پيگرد قضايي آنان به نتيجه و صدور حكم قضايي نرسيده است، وجود دارد. جغرافياي پراكندگي اين پادوها و كارگزاران كه از خارك تا تهران را در بر مي گيرد، امروز قابل جستجو است، اما اگر فردا اين جغرافيا از ديد كارشناسان اطلاعاتي و قضايي فراتر رود، هزينه كنترل و پيگرد آنان، بسيار دشوار خواهد بود.
تامين امنيت اجتماعي يك صبغه و چهره بيروني دارد كه البته سزاوار برخورد و تدبيري شايسته است، چنان كه تا امروز تحقق آن را ديده ايم، اما صبغه دروني تر و سزاوارتر آن شبكه هاي اينترنتي است كه همه كوشش خود را معطوف به شخصيت آفريني (كاراكترسازي) كرده اند. وقتي ذهن جوان جامعه از هم مي پاشد، وقتي ارزش هاي دروني و عرف اجتماعي در راي او مخدوش مي شود، وقتي شب را در سراب سايت هاي اينترنتي به صبح مي رساند، روز خود را با رفتارهاي نامتعارف اجتماعي، فرهنگي و سياسي آغاز مي كند، آنگاه ما صبغه بيروني حادثه را مي بينيم، مي بينيم كه تامين امنيت اجتماعي سازه هايي مي خواهد ظريف و دشوار.
چه سرنوشت لايحه جرائم اينترنتي در هاله ابهام باشد، چه امكان استنتاج و اجتهاد از متن قوانين موجود براي برخورد با شبكه اي كه فحشاي سياه را مي گستراند، ميسر نباشد، چه ضرورت درك و دريافت آن صبغه سزاوارتر امنيت اجتماعي پديد نيامده باشد، هر چه كه باشد در فقه شيعه و در قانون مجازات اسلامي ايران، فقدان نص قانوني براي پيگرد و محكوميت سايت ها و گروپ هاي خرد و كلاني كه فحشاي سياه را در سطوح گوناگون تبليغ مي كنند، نمي تواند دليلي براي عدم صدور حكم پيگرد و مجازات قانوني عاملان آن باشد. جرايمي در حال وقوع هستند كه قوه قضائيه نظاره گر آنهاست. قاضي نمي تواند (شرعا و قانونا) كه از پيگرد قضايي ماموران شبكه ناتوي فرهنگي در ايران شانه خالي كند. شايسته قوه قضاييه است كه گزارش دهد در برخورد با جرائم اينترنتي(سازمان يافته و پراكنده) چه كارنامه اي داشته است. شايسته مجلس خدمتگزار است كه دلائل عدم قانونگذاري براي پديده هاي جديد جامعه مجازي و جاسوسي سايبرنتيك و مدرن را منتشر كند. شايسته دولت دردمند ماست كه در تعامل با ديگر قوا، حساسيت هاي آنان به صبغه سزاوارتر امنيت اجتماعي را بالا ببرد.
شرايط جامعه ما خطير است. نسلي جوان، جوياي دانش و دانايي. خواهان سرگرمي هاي مطلوب و متعارف، تشنه روزآمدي و تحول رويارويي ماست. سندي كه چشم انداز ما را مي سازد، «سند چشم انداز بيست ساله» نيز در برابر ماست. رهبري فرزانه، با آن بينش عميق، سالهاست كه نداي «مهندسي فرهنگي» براي اين نسل را سر داده و جد و جهدي عظيم براي تقابلي كارساز با پروژه «ناتوي فرهنگي» را از همگان خواسته اند.
حيف است كه با اين همه توان و تدبير، كارنامه نهادهاي مسئول را ارزيابي كنيم، نسبت امكاناتشان با اقداماتشان را بسنجيم، نسبت دستاوردهايشان را بامطلوب هاي معقول تطبيق كنيم. نسبت نتايجشان را با خواسته هاي رهبري و با چشم انداز سند بيست ساله ارزيابي كنيم و بعد، پس از اين نسبت سنجي ها، در افسوس زمان از دست رفته باشيم. حيف است آقايان!
اين گزارش، يك سند زنده از رنجي است كه ملت دردمند ايران و ايرانيان زخم خورده از غربزدگي عصر ستم شاهي مي برند. آن ها نگرانند، نگران بازتوليد دوباره آن همه امراض صعب العلاج غربزدگي.