به گزارش
گرداب روزنامه کیهان نوشت: "نتيجه احساساتي بودن را در شكست اپوزيسيون سبز و حضور خياباني آن مي بينيم. بايد به قدرت و هوشمندي حريفي به نام جمهوري اسلامي احترام گذاشت و واقعيت را مانند آب سردي بر سر خود پذيرفت."
اين تحليل را پايگاه ضد انقلابي "مردمك" پس از شكست مطلق اپوزيسيون در سناريوي خودنمايي 25 بهمن و اول اسفند ارائه كرد.
اين سايت كه در روزهاي وعده داده شده، گزارشهاي به اصطلاح آنلاين (!؟) را از خيابان منتشر مي كرد، اكنون در مطلبي تحت عنوان "آب سرد واقعيت" خاطرنشان مي كند: به نظر مي رسد با اين واقعيت بايد كنار بياييم كه سران دو قلوي جنبش دست كم تا مدتي در بازداشت باشند. متاسفانه آنها هم كمترين تمايلي به پيش بيني وضعيت امروز نشان نداده بودند و با اشتباه برآورد به جنبش ضربه زدند. ا
ما حال چه؟ از گروه هايي هم كه در خارج تلاش مي كنند رهبري جنبش را به دست بگيرند، ن
بايد انتظار موفقيت داشت، حتي دو نماينده نيمه رسمي موسوي و كروبي هم در خارج به شدت "سياست ندار" نشان داده اند، چه امير ارجمند كه در پاسخ به سؤالات بيبيسي، پي در پي جواب هاي پرت مي دهد و چه مجتبي واحدي كه هنوز با تم افشاگري در حال مناجات خواني است.اين پايگاه اپوزيسيون اضافه مي كند: جمهوري اسلامي در برخورد با مخالفان ناشيگري نمي كند و از كشته پشته نمي سازد. بايد اعتراف كنيم آنها در همين يك سال گذشته در حال برنامه ريزي براي همين روز بوده اند، برخلاف مخالفان.
ما اكنون مدتهاست در بلاتكليفي به سر مي بريم، نه پيشنهاد دهم اسفند كمكي به منسجم كردن ما كرد و نه اعلام هاي مضحكي مثل هر سه شنبه يك راهپيمايي. همان طور كه چند نفر ديگر نوشته بودند، راهپيمايي خياباني با شكست مواجه شده است. ظاهراً اين نوشته امتياز به رژيم مي دهد.
اگر اين طور است باكي نيست، باید از خوارشماري حريف پرهيز كرد. نتيجه احساساتي بودن جنبش را همين امروز مي بينيم. بايد به هوشمندي رژيم احترام بگذاريم. ما بايد شرايط پيش آمده و واقعيات را قبول كنيم. اين راه خسته كننده و فرسايشي است، بايد قبول كنيم.
همزمان با اين نوشته، راديو زمانه، ارگان اپوزيسيون مقيم هلند نيز از "بحران جنبش سبز" خبر داد و از قول حسن شريعتمداري (عضو متواري گروهك جنبش خلق مسلمان) تصريح كرد: جنبش سبز به كل طيف ايراني تسري پيدا نكرد و نتوانست موجب ريزش دروني حاكميت و جلب متحدان شود.
آرش حسيني پژوه، يكي ديگر از عناصر فراري هم در سايت روزنت تأكيد كرد: تأكيد بر حضور خياباني و تبليغ حضور مردم، حالتي غلو شده داشته و همراهان جنبش را دچار مشكل كرده است. هيچ يك از خواست هاي اپوزيسيون در خيابان به دست نيامد و با اين وجود به خاطر فضاي احساسي، مطالبات كلان تري مطرح شد. بايد پرسيد اين اوج گيري مطالبات، با كدام منطق و كدام داشته و كدام توازن قوا شكل گرفت؟ حضور در خيابان براي فشار به حاكميت بود اما متأسفانه جنبش سبز در اين مدت دچار ريزش خياباني شده است. بايد به نيروي چانه زني نگاهي عميق داشت و افرادي را كه توان بازكردن فضا را دارند، جذب كرد، بايد فضا را براي گفت وگو و چانه زني مهيا كرد و شعارها را به شكلي برنامه ريزي كرد كه بتوان آنها را روي ميز حاكميت گذاشت.
وي البته توضيح نداده كه جريان ساختارشكن از هم پاشيده چگونه مي تواند "فشار بياورد" و "چانه زني" كند در حالي كه اربابان جريان اپوزيسيون (آمريكا و انگليس) بر سر همين يك فقره، به عجز و استيصال مطلق رسيده و زير همين بار مانده اند.