نامه‌‌ای از آيت‌الله بهجت كه به رهبر انقلاب آرامش داد

تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۸۹

آقا به آيت‌الله مصباح فرموده بودند: «تا حالا خيلي‌ها از مردم و مسئولين با من بيعت كردند، ولي هيچ كدام دلم را آرام نكرد كه من در اين جايگاه بايد باشم، الا اين نامه آيت‌الله بهجت كه خيالم را راحت كرد.»

گرداب- حجت‌الاسلام مرتضي آقاتهراني در پاسخ به سوالي در خصوص ارتباط مقام معظم رهبري و آيت‌الله بهجت به نشريه 9 دي گفت: «اين را بايد از آيت الله مصباح بشنويم، چون ايشان رابط بين آيت‌الله بهجت و حضرت آقا بودند. البته امام(ره) خودشان به حضرت آيت‌الله خامنه‌اي فرموده‌ بودند كه از آقاي بهجت استفاده كنيد. ايشان هم نامه‌اي مي‌نويسند و به حاج آقا مصباح مي‌دهند كه اين را شما لطف كنيد و به‌ آقاي بهجت بدهيد.

البته ظاهرا آن‌طور كه من اطلاع دارم، حاج آقا براي ثبت اين مكاتبات حساس شرط مي‌گذارند كه من به شرطي نامه رساني مي‌كنم كه نامه را ببينم و نسخه‌اي هم كپي كنم و نگه دارم. حضرت آقا هم به دليل علاقه خاصي كه به آيت‌الله مصباح داشتند، قبول مي‌كنند. ظاهرا حضرت آقا تقاضاي دستورالعمل داشتند كه آيت‌الله مصباح مي‌آوردند و آيت‌الله بهجت هم در مواقعي خودشان پاسخ مي‌نوشتند و در مواقعي هم به حاج آقا مي‌فرمودند كه اين موارد را بنويسيد و به ايشان تحويل بدهيد.



يك‌بار رهبر انقلاب براي آقاي بهجت مي‌نويسند كه من اين موارد را مي‌دانم و انشاءالله عامل خواهم بود، ولي توقعم بيش از اين است؛ كه آقاي بهجت ‌در پاسخ نوشته بودند اين‌ها را عمل كنيد، در فرصتي كه پيش بيايد، ديگر شما براي من نامه ننويسيد، من خودم براي شما نامه مي‌نويسم. تا اينكه امام از دنيا رفتند، يادم است ما مشهد بوديم كه حاج آقا مصباح براي بيعت با آقا به تهران آمده بودند و از آنجا هم به مشهد آمدند. ما خدمتشان رسيديم و از وضع و اوضاع پرسيديم. حاج آقا فرمودند كه براي بيعت خدمت آقا رفته بودم، ولي خدا را شكر دست خالي نرفتم، چون آيت‌الله بهجت يك نامه چهار صفحه‌اي براي حضرت آقا كه تازه رهبر شده بودند، نوشتند كه شروع نامه هم اين بود كه بنده انتصاب حضرتعالي را به سمت مقام ولايت و رهبري تبريك عرض مي‌كنم و بعد شروع كرده بودند كه حالا ديگر وظايف شما اين است.

بعد آقا به آيت‌الله مصباح فرموده بودند: «تا حالا خيلي‌ها از مردم و مسئولين با من بيعت كردند ولي هيچ كدام دلم را آرام نكرد كه من در اين جايگاه بايد باشم يا نه، الا اين نامه كه خيالم را راحت كرد. چون مي‌دانم كه ايشان اصلا بر مبنايي كه ديگران ممكن است بنويسند و حرف بزنند، نمي‌نويسند و صحبت نمي‌كنند.»