گرداب- جمله طنزی را جایی خواندم با این مضمون؛ "مادرم دنبال عروس میگردد و هر بار اسم دختری را میآورد و میگوید، در فیسبوک جستجو کن ببینم چه قیافهای است!" این جمله اگرچه طنز است و اغراق آمیز، اما به نظرم اشاره به فراگیری استفاده از شبکه اجتماعی فیسبوک در ایران دارد و این سوال را به جا میگذارد که چرا اقبال به عضویت در این شبکه به رغم فیلتر بودن آن زیاد است.
از همین رو و با توجه به اثراتی که چنین شبکه هایی در شکل گیری و سمت و سو دادن به روابط اجتماعی دارند با عباس حسین نژاد؛ فعال فرهنگی، کارشناس حوزه مجازی به گفتوگو نشستیم و علاوه بر چرایی اقبال به این سایت درباره آسیبهای احتمالی عدم آشنایی با رفتار فرهنگی و اجتماعی نیز صحبت کردیم.
حسیننژاد، سردبیر پایگاه اینترنتی کتاب سوم، مدیر پایگاه مطالعات ژاپن و همچنین شاعر و طنزپرداز نیز هست.
- در حال حاضر شبکههای اجتماعی زیادی وجود دارند که در فضای مجازی فعالیت میکنند، حال چرا فیسبوک در این فضا تا به این حد محبوب شده است؟
ماجرا، ماجرای ارتباط است. رتبه فیسبوک در الکسا بعد از گوگل قرار گرفته یعنی دومین سایت جهان! و دلیل اصلی آن هم "کاربر محور" بودن این سایت است. به کاربران اجازه داده شده تا فضایی برای خود ایجاد کنند و ارتباطات خود را گسترش دهند.
در گذشته هم شبکههایی مانند فیسبوک وجود داشته ولی پاسخ دقیق به این سوال که چرا این شبکه اجتماعی این گونه مورد اقبال واقع شده نیاز به تحقیق بیشتری دارد، اما نکته مسلم این است که کاربران، فیسبوک را به اینجا رساندهاند.
در فیسبوک رابطه حضوری کمتر صورت میگیرد اما در عین حال همه با هم هستند. با این وجود به نظر من دلایل جذابیت فیسبوک هنوز آشکار نشده است. وب جدید بنا دارد تعامل را که اصل مهمی در فضای مجازی است، هر روز و هر لحظه بیشتر کنند؛ یعنی شما میتوانید مطالب زیادی از خودتان ارائه دهید و به سرعت جوابها و بازخوردها را مشاهده کنید، به قول شاعر: هر دم به لباسی دگر آن یار برآمد!
البته جامعیت فیسبوک نیز باعث محبوبیت آن است؛ وبلاگ، فتوبلاگ، ویدئو بلاگ، پادکست و انواع گروهها و صفحاتی که میتوان در آن ایجاد کرد و چند ماهی است که ایمیل فیسبوک نیز راه افتادهاست.
نکته مهم دیگر کارکرد سرگرمی این شبکه اجتماعی بزرگ است. خیلیها برای گذران وقت وارد این فضای مجازی میشوند و لزوما به دنبال ایجاد رابطههای دوستی نیستند. شاید این کارکرد بسیار مهم عامل اقبال چنین سایتی باشد.
- ما چقدر به این ارتباطات گسترده نیاز داریم؟
نادر ابراهیمی جملهای در کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم، دارد؛ "مگذارید نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر آشنایی تازه اندوهی تازه است!" نگاهی که شما دارید بیانگر این جمله است ولی رفتن به سمت ناشناختهها شاید مسئلهای غریزی باشد که در همه انسانها برای کشف آن وجود دارد. فارغ از اینکه شاید کمی سطحی بودن برخی از شبکههای پیش از فیسبوک، باعث اقبال به سایتی چون فیسبوک شدهباشد. در فیسبوک شاهد فضای واقعیتری هستیم و شاید چنین فضاهایی کم باشد.
البته این نکته را از یاد نبریم که کار شبکه های اجتماعی از زمان راه اندازی اورکات تا به حال به سمت پختهتر شدن و کامل شدن رفته و فیس بوک با استفاده از تجربههای پیشین به این موقعیت دست یافته است.
- به نظر می رسد دوستانی که افراد در صفحه خود انتخاب میکنند باعث شکل گیری حس مثبتی در فرد می شود و ممکن است نقطه مقابل بسیاری هم داشته باشد!
اگر این حرف شما درست باشد پس افراد میتوانند با دوستان خود مکان مناسبی را برای تعامل ایجاد کنند. اما درباره اینکه چرا روابط را گسترده میکنیم باید گفت آدمی اگر رابطه را گسترده نکند، کاری دیگری نخواهد داشت. شما دنبال هر چه که باشید، مثبت یا منفی، میتوانید در این فضا پیدا کنید. بستگی به خود شخص دارد. هر چه میخواهیم در این فضا قابل دسترسی است. مانند استادانی که در فضای واقعی دسترسی به آنها کم است و در این فضا هستند با مراوده با آنها به علم ما و فرهنگ ما افزوده میشود.
- چنین فضاهای مجازی البته دارای نکات خوبی هستند. اما عدم آگاهی از چگونگی رفتار مجازی گاهی باعث ایجاد آسیبهایی میشود!
حکایت تیغ است و این که دست چه کسی باشد. به همان روش و در مکانی که فرضا ضد انقلاب در آن فعال است بچههای انقلابی ما هم میتوانند فعال باشند. این اتفاق در حال رخدادن است و همه در حال جنگ هستند تا ظرف خودشان را پر کنند و ماجرا این است که اگر برای شما اخلاق و دین هدف باشد میتوانید در گسترش آنها از طریق فیسبوک حرکتهای شایستهای داشته باشید!
- بیشتر توضیح میدهید؟
فیس بوک میگوید: "در چه فکری هستی؟" گفته میشود وقتی شما فکر خودت را مینویسی، این کلید واژهها میتواند جمع شود و بگویند به عنوان مثال ایران امروز به چه فکر میکند یا برزیل به چه فکر میکند! کلید واژهها به راحتی بیانگر افکار کشورهاست و تحلیلگران میتوانند به راحتی روی این مباحث تحلیل کنند. حتی میگویند اطلاعات مردم به دولتها فروخته میشود. و البته کشورهایی مثل آمریکا به گردانندگان این سایتها کمک میکنند که این ابزار سرپا بماند چرا که در هر حال فیسبوک زمین آنهاست. اما اگر بتوانیم در زمین آنها بازی خودمان را بکنیم شاید پیروز این میدان باشیم!
- رابطهها در فیسبوک خیلی بی پردهتر از سایر رسانههاست؛ فضای اجتماعی که خیلی از ما نمیدانیم چطور باید در آن رفتار کنیم. حتی نوع مراوده ما با دوستان صمیمی در مکان عمومی و فراگیری مانند فیسبوک باید متناسب با این فضا باشد در حالی که برخی افراد خیلی به این نکته توجه نمیکنند و همین امر ممکن است ایجاد آسیب کند!
به طور مثال کسب اطلاعات بسیار از یک فرد از طریق نوشتهها و کامنتهای دوستان و به مرور زمان بدون این که حتی خود او متوجه شود!
از این منظر، مشکلی که میگویید مربوط به فیسبوک نیست. مولانا اشارهای دارد که وقتی فضا تاریک میشود هر کسی درون خودش را نشان میدهد. حتی ممکن است دیده باشید که وقتی در مجلسی و محفلی و سالنی برق میرود عدهای های و هوی کنند. فضای مجازی به تعبیر من همان فضای تاریک است. وقتی آدمها فکر میکنند که دیده نمیشوند درون خود را ظاهر میکنند. فیسبوک این امکان را داده است که روابط خود را تنظیم کنید و بگویید چه اتفاقی در صفحه شما بیافتد.
مشکل ما همیشه این بوده که وقتی تکنولوژی وارد ایران میشود رفتار ما در قبال آن مشخص نیست. کسی این آموزش را نداده است که رفتار در فضای مجازی باید چگونه باشد و اجازه میخواهم توپ را در زمین آموزش و پرورش و رادیو و تلویزیون بیاندازم! به عنوان نمونه در فیسبوک به عنوان شبکه مجازی که همه آن را میبینند باید همان احترامی که در فضای واقعی به همدیگر میگذاریم، رعایت شود. ولی چون کمتر کسی به ما یاد داده است و گاهی هم یادمان میرود، گاهی حرفهایی زدهمیشود که مجبور میشویم به رفتارهای حذفی روی بیاوریم.
ما همیشه پیرو و مصرفکننده بودهایم و از همین جهت به رغم همه تلاش های ما برای بومیسازی باید تبعات آن را هم بپذیریم. چرا که به قول پوپر که جملهای شبیه به این دارد: "قاطر تکنولوژی جز به صاحب اصلی خود سواری نمیدهد!"
نکته پایانی؟
مجله تایم زاکربرگ مؤسس فیسبوک را به عنوان شخصیت سال ۲۰۱۰ انتخاب کرد و تصویر جلد آخرین شماره 2010 عکس او بوده و این یعنی اهمیت ماجرای شبکههای اجتماعی بهویژه فیسبوک برای کشوری مثل آمریکا. و این که در دایرهالمعارف ویکی پدیا، مارک زاکربرگ این جمله را در پایان معرفیاش در پاراگرافی جدا نوشته: «زاکربرگ یک یهودیزاده است، ولی به اذعان خود خداناباور شده است.» خداناباور یا همان آتئیست! و عمدی که در تأکید بر این جمله هست چیزی جز خباثت نمیتواند باشد.
منبع: برنا