به گزارش
گرداب به نقل از فارس، چوك فريليچ، مشاور پيشين امنيت ملي رژيم صهيونيستي، در سرمقاله خود در مركز امور بين المللي و علمي بِلفِر (Belfer Center) با بيان اينكه تغيير رژيم در ايران بايد اولويت اول خاورميانه امروز باشد، براي اين تغيير رژيم و فروپاشي آن 5 پيشنهاد را به اوباما ارائه كرد.
اين استاد دانشگاه تلآويو، هاروارد، كلمبيا و نيويورك در مقاله خود تحت عنوان "تمركز بر ايران" ضمن آنكه با صراحت از "تغيير رژيم ايران" سخن مي گويد؛ مي نويسد: قيام هاي مردمي كه سراسر خاورميانه را فراگرفتهاند در نوع خود خيره كنندهاند و از قرار معلوم نيز هنوز در ابتداي راه خود قرار دارند. چشم انداز كلي خاورميانه بعد از چند دهه سكون و بيتحركي اكنون برابر ديدگان ما در حال دگرگوني است. منطق حكم ميكند كه آمريكا تلاش كند تحولات را در مسير مورد نظر خود هدايت كند.
بحث در اينجا، ليبي نيست. ليبي خود اهميتي ندارد بلكه اين نتيجه تحولات آن است كه مي تواند تاثيرات مهمي داشته باشد. اينكه به قذافي اين امكان داده شود كه در نهايت پيروز شود يا خير، تاثيرات خاص خود را بر روند آتي قيام ها در كشورهاي ديگر منطقه خواهد داشت.
مشاور امنيت ملي اسرائيل كه پيش از اين نيز مقالاتي را عليه جمهوري اسلامي نوشته و سخن گفتن از "لزوم تغيير رژيم در ايران" به امري عادي براي او بدل شده است، در ادامه مدعي مي شود: با شتاب روزافزون تحولات در خاورميانه، توجهات از ايران منحرف شده است، ايراني كه همه شرايط انقلابي لازم را كه عامل اصلي قيامهاي جهان عرب هستند، داراست.
جمعيت ناآرام و جوان ايران مثل جمعيت جوان ديگر كشورهاي منطقه است، اما در عمل از آنها تحصيل كردهتر و آشناتر با جهان امروز است. تغيير رژيم در ايران بايد اولويت اول خاورميانه امروز باشد و مسئلهاي است كه تقريبا همه همپيمانان آمريكا در منطقه و فراتر از آن مي توانند درباره آن با هم به توافق برسند. همه خواستار سرنگوني رژيم كنوني ايران هستند. تغيير در ايران باعث تغيير كلي منطقه در همه سطوح سياسي، اجتماعي- اقتصادي و نظامي- استراتژيك خواهد شد. اين در واقع مي تواند نشانه ظهور خاورميانه جديد باشد.
وي مي افزايد: بهجاي داشتن اميدهاي واهي براي تعامل با تهران كه دولت اوباما خود مي داند به جايي نخواهد رسيد، مسئله اصلي، اعمال تلاش هايي با رهبري آمريكا در عرصه عمومي و پشت صحنه براي ايجاد شكاف در رژيم ايران است.
چوك فريليچ همچنين معتقد است كه تغيير رژيم در ايران بايد فقط از داخل و از سوي مردم اين كشور صورت گيرد و اساساً نمي توان آن را از بيرون اعمال كرد، اما مي توان به آن كمك كرد، حمايت كرد و تغذيه و تشويق و پشتيباني لازم را براي اجراي آن ارائه کرد. نبايد اجازه داد موفقيت رژيم در مهار تظاهرات مردمي ژوئن 2009 و تظاهرات محدودتر ايام اخير، تكرار شود.
فريليچ همچنين مي نويسد: اكنون بهترين زمان براي رهبري آمريكا جهت ايجاد يك فرايند جديد در منطقه است. آمريكا صرفنظر از هر اقدامي كه بكند يا نكند، در هر صورت مورد سرزنش واقع خواهد شد. برخي مدعي خواهند شد كه اين كشور به اندازه كافي مداخله نكرده است و برخي ديگر مي گويند كه بيش از حد مداخله كرده است. ايران يك آزمون بزرگ است و مكاني است كه رهبري آمريكا مي تواند باعث تغيير شود.
5 تدبيري كه وي به اوباما آنها را توصيه مي كند، به قرار زير هستند:1. درخواست صريح از سوي باراك اوباما از مردم ايران براي قيام عليه رژيم به جاي اظهارات دوپهلو و غيرمستقيمي كه تاكنون براي حمايت از تغيير صورت گرفته است. هرگز هيچ فرصتي بهتر از اين پيش نمي آيد. اين موضوع مي تواند با نگاهي به آينده بهتر و جديد براي ايران بعد از تغيير رژيم بيان شود مثل ابراز اميد براي برقراري رابطه با آمريكا به عنوان تقدير از اين قيام.
2. گسترش جدي دامنه تحريم هايي كه در حال حاضر به خاطر برنامه اتمي ايران عليه اين كشور وضع شده اند طوري كه شامل رفتارهاي رژيم و تدابيرش براي مهار معترضان نيز بشود. تحريم هاي جدي نه فقط بر رژيم بلكه بر مردم ايران نيز تاثير مي گذارد. تغيير رژيم دردناك خواهد بود اما به قيمت ارزان بهدست نمي آيد.
3. حمايت مالي و مادي گسترده از گروه هاي مخالف در ايران بهصورت مستقيم يا پنهاني.4. شيفتگي جوانان ايران به اينترنت و علاقه زبانزد آنها به شبكه هاي اجتماعي كه تاثيرات سياسي مخرب آنها تاكنون ثابت شده است، بايد مورد بهره برداري قرار گيرد. اين كار مي تواند
مثلاً از طريق ارسال غيرمستقيم تعداد انبوهي آيپد و ديگر تجهيزات اينترنتي رايگان صورت بگيرد. به جاي برنامه "اتميها براي صلح" ميتوان برنامه "اَپِلها براي آزادي" را اجرا كرد.5. ايران، ليبي نيست.
ايران كشوري بسيار بزرگ و داراي قابليت انتقام گيري است بنابراين حتي نرمترين گزينه هاي نظامي مثل تعيين محدوده پرواز ممنوع نيز در مورد اين كشور كارايي ندارند. اما زماني كه ناآرامي گسترش يابد، برخي از تدابير بسيار محدود را مي توان اعمال كرد مثل ايجاد اختلال در ارتباطات رژيم.
وي مقاله خود را اينچنين به پايان مي رساند كه
تدابير فوق احتمالا موفق به ايجاد تغيير مورد نظر در ايران نخواهد شد، اما نتايج منفي آن در سطح حداقلي قرار دارند. چطور مي توانيم شكست خود را توجيه كنيم در حالي كه حتي تلاش نكرده باشيم از فرصت ها استفاده كنيم؟
البته نبايد اين نكته را از نظر دور داشت كه آمريكا همه اين 5 گزينه را تاكنون براي براندازي جمهوري اسلامي به كار بسته؛ اما هيچگونه موفقيتي در اين جهت كسب نكرده است. نكته ديگر اينكه بايد به اين واقعيت اذعان كرد كه غرب در چند سال اخير به صراحت از اقدام جهت تغيير رژيم در ايران سخن مي گويد و از اينكه علناً از تلاش براي براندازي ايران دم بزند و موضع خصمانه خود را بروز دهد هيچ ابايي ندارد.