فتنه عميق پس از انتخابات

تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱۳۸۸

نظام سلطه تمام همت خود را به کار گرفت تا در پوشش فضاي آزاد و دموکراتيک انتخابات با بکارگيري عناصر موجه، از يک طرف تنازعات قوميتي و مناقشات حزبي و اختلافات جناحي را دامن بزند و از طرف ديگر با حمله به اعتقادات و باورها و تغيير گرايشات افراد مستعد اختلافات را زياد کند.

دفتر پژوهش و بررسيهاي خبري:نظام سلطه تمام همت خود را به کار گرفت تا در پوشش فضاي آزاد و دموکراتيک انتخابات با بکارگيري عناصر موجه، از يک طرف تنازعات قوميتي و مناقشات حزبي و اختلافات جناحي را دامن بزند و از طرف ديگر با حمله به اعتقادات و باورها و تغيير گرايشات افراد مستعد اختلافات را زياد کند.

 

زماني که آفتاب درخشنده و فروزنده انقلاب اسلامي که مبتني بر ايستارها و انگاره هاي قدسي تعاليم آسماني اسلام بود، در آسمان ايران درخشيد دکترين جديدي تولد يافت که فصل تازه اي در تحولات منطقه اي و بين المللي گشود و طنين پيام نجات بخش اسلام در استکبارستيزي ، نفي سلطه پذيري و وابستگي و سکولاريسم اخلاقي و اباحه گري و سوداگري و اثبات هويت اسلامي و ملي و احياي ارزش ها و دفاع از محرومان و مظلومان را به گوش جهانيان رساند. اين حادثه عظيم به عنوان يک نقطه عطف در تاريخ ايران و جهان و در چارچوب يک فرآيند چند وجهي ايده آل ساز و يک پديده معنادار و نقطه عزيمت صورت بندي يک هويت سياسي دين مدار در برابر دنياي سکولار پديدار گرديد و يک تقابل ايدئولوژيک در مقياس وسيع بين اين الگوي اسلامي و نظام سرمايه داري بوجود آورد. به همين دليل انقلاب اسلامي ايران به عنوان يک ايده نو ، تفکر و انديشه اي فعال و اثرگذار ، الگويي کارآمد، مقتدر، مستقل ، آزاد مبتني بر دين و حق و عدالت، يکي از تلخ ترين حوادث تاريخ معاصر براي نظام سلطه و استکبار جهاني بود؛ زيرا از يک طرف الگوهاي حاکم بر جوامع استکباري و نظام هاي سرمايه داري مبتني بر آموزه هاي ليبرال دموکراسي ، سياست هاي تهاجمي و مداخله گرايانه و همچنين طرح ها و راهبردهاي آنها را به چالش طلبيد و ضمن شکست هيمنه استکبار بويژه آمريکا ، جرأت و شجاعت ملت ها در برابر استکبار را افزايش داد و در نهايت آنها را با يک بن بست استراتژيک مواجه نمود و از طرف ديگر موجب نفوذ رو به تزايد ايران در منطقه و جهان گرديد و موج بيداري و آگاهي اسلامي را در سطح افکار عمومي دنيا بويژه افکار عمومي منطقه بوجود آورد و وزن ايران را در معادلات سياسي و امنيتي منطقه اي و بين المللي ارتقا داد و ايران را به يک قدرت بزرگ، نقش آفرين و الهام بخش در معادلات قدرت و اثرگذار در معادلات امنيتي در عرصه روابط بين الملل تبديل نمود.

 

بر اين اساس آمريکاييها که در آغاز هزاره سوم با استفاده از فرصت هاي بدست آمده بويژه فروپاشي بلوک شرق سعي کردند تا با برهم زدن نظم موجود جهاني و استقرار نظم مطلوب خود، ساختار قدرت خودشان را با کارکرد هژمونيک بازسازي نمايند و نظام جهاني را به سمت نظام تک قطبي به رهبري خود هدايت نمايند ، ناگهان با يک قدرت نوظهور و اثرگذار به نام انقلاب اسلامي ايران مواجه شدند. از اين رو، در سند راهبرد امنيت ملي آمريکا از ايران به عنوان بزرگترين کشور دردسرساز و بزرگترين چالشگر فراملي نام برده و اسلام اصيل و جمهوري اسلامي ايران را به عنوان تهديدات اساسي و محوري خود در بسياري از بخش هاي مورد چالش منافع آن کشور شناسايي و براي مقابله با آن، به استفاده از تمامي ابزارها و ساز و کارهاي سخت و نرم تأکيد مي کنند. در همين رابطه آنها يک استراتژي بزرگ يا کلان استراتژي (Grand Strategy) که شامل بخش هاي متعدد نظامي و فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي و دفاعي است، در تقابل با انقلاب اسلامي تعريف کردند که توضيح آن از حوصله بحث خارج است.

 

فقط ذکر اين نکته ضروري است که آنها در چارچوب همين مسأله، از استراتژي هاي درهم تنيده استفاده در محيط هاي منطقه اي ، راهبردهاي آشوب ساز ، مکانيسم هاي بحران سازي در مقياس وسيع نظير کودتا و جنگ و ترور و خشونت و تحريم و انزواسازي و ابهام سازي و الزام سازي استفاده نمودند تا به اهداف و مطلوبيت هاي استراتژيک خود نايل شوندکه البته نتيجه اي جز شکست براي آنها نداشت زيرا بالا آمدن تراز منطقه اي ايران و ثبات استراتژيک آن چنان نقش فعال و شگفتي سازي به کشورمان داده که تمام دکترين ها و راهبردهاي نظام سلطه بويژه آمريکا را با ناکامي مواجه ساخته است. به گونه اي که برخي مقامات کاخ سفيد و همچنين موسسات مطالعاتي و تحقيقاتي آمريکا به قدرت و اقتدار ايران و شکست ناپذيري آن اعتراف کردند. به عنوان مثال "مارک پالمر" سناتور مشهور و خاورميانه شناس آمريکايي با توجه به ويژگي ها و مولفه هاي قدرت ايران مي گويد که ايران به قدرتي کم نظير در منطقه خاورميانه و هارتلند نظام بين الملل تبديل شده است که نمي توان با حمله نظامي آن را سرنگون ساخت . همچنين خانم " رايس" وزير خارجه سابق آمريکا به تلخي اعتراف کرد:" ما از سي سال پيش تمام تلاش خود را براي از بين بردن قدرت ايران بکار گرفتيم و از پيچيده ترين طراحي ها و بهترين افراد استفاده کرديم اما ايران به جاي ضعف، روز به روز قدرتمند تر شد."

 

"توماس فريدمن" هم معتقد است که تيم آمريکا تقريباً در همه جبهه ها در حال باختن به ايران است و آمريکا پس از 16 سال سياست هاي خشن به دام افتاده است.

 

"لس آنجلس تايمز" مي نويسد که با توجه به رشد فزآينده قدرت و نفوذ جمهوري اسلامي ايران به شکل خاري در چشم آمريکا در آمده است و "جان بولتن" که يکي از طرفداران نظريه برخورد سخت با ايران بود ، معتقد است آمريکا از يک شکست تحقيرآميز در تنش با ايران رنج مي برد و تمام تلاش آمريکا در مقابل ايران به شکست منجر شده زيرا ايران به دستاوردهاي بزرگي رسيده است. به نظر من ما جنگ را باختيم و ايران به عنوان برنده نهايي در اين نبرد ظاهر شده است و من معتقدم که تغيير رژيم در ايران مي تواند اين موضوع را حل کند.

 

موسسه مطالعاتي- تحقيقاتي " آمريکن اينتر پرايز" با توجه به تبعات افزايش قدرت روزافزون ايران، به سران کاخ سفيد در قالب بيانه هشدار مي دهد و "رابرت بائر" ايران را قدرتي که در حال تبديل شدن به يک امپراتوري بزرگ است مي نامد. با اين وجود آمريکاييها که در تقابل گرايي استراتژيک با ايران بويژه در دو دهه اوّل انقلاب شکست خوردند، در آخر دهه دوم روي محور جنگ نرم "Soft War" که يکي از ابعاد پيمان "کلان استراتژي" بود تاکيد کردندکه متاسفانه با روي کار آمدن جريان اصلاحات با توفيق نسبي روبه رو شدند. اما به ياري خداوند بزرگ و با تدابير حکيمانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامي و همت ملت بزرگ ايران اين موضوع با توجه به رويکرد اصولگرايي مردم در انتخابات دوم شوراها و مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم با شکست بزرگي مواجه شد.

 

به همين دليل استکبار جهاني به طراحي پيچيده اي روي آورد که در نوع خود کم نظير بود و آن استفاده از تمام توان و ظرفيت و استعدادهاي نيرويي و ابزار و امکانات خود در چارچوب جنگ نرم بود.آنها بااستفاده از فضاي آزاد و رقابتي دوران انتخابات رياست جمهوري دوره دهم فرصت را مغتنم شمردند تا راهبرد بسيار پيچيده خود را با استفاده از روش هاي نوين جنگ نرم در چارچوب يک فتنه بزرگ عملياتي نمايد.

 

با تجزيه و تحليل حوادث و رخدادهاي سياسي و آناليز دقيق آنها مي توان به روند متفاوت شرائط فعلي با وضعيت گذشته پي برد. در اين مرحله ما شاهد تلاش همه جانبه نظام سلطه براي تشکيل يک جبهه گسترده براي براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران بوديم که مهمترين محور آن راه اندازي يک جنبش ضد مردمي و ضد الهي در آستانه انتخابات دوره دهم رياست جمهوري بود؛ که يک سر آن به شبکه هاي نفاق ، کفر و الحاد در خارج وصل است و سر ديگر آن به منافقين جديد. اتحاد همزمان ناکثين و مارقين و قاسطين که با برنامه اي گسترده و فراگير و دامنه دار توسط ارتش رسانه اي غرب تجهيز مي شد. مارکسيست ها و کمونيست ها نقش کاتاليزور را ايفا مي کردند و اپوزيسيون خارج نشين در تحريک و تنظيم ارتباطات و اطلاعات اين جنبش به اصطلاح سبز، اتصال بالا و پايين را تدارک مي ديد. اتحاد دشمنان خارجي در کنار اغتشاشگران و آشوب طلبان وابسته داخلي و شيفتگان قدرت، زمينه هاي تشکيل ائتلافي براي نقش آفريني گسترده در تشديد خشونت عليه ملت انقلابي براي حذف نظام جمهوري اسلامي ايران را بوجود آورد. اين جبهه عظيم که شامل معاندان و مخالفان ساختارشکن و منافقان حرمت شکن و منتقدان منفعت گرا بود در قالب يک صحنه شطرنج و پازل بزرگ تعريف شده بود که هرکس مي بايست نقش خود را به گونه اي ايفاء نمايد که منافع نظام سلطه تامين گردد.

 

براي تحقق اين مهم قبل از انتخابات مراحلي را تعريف کرده بودند تا در هر شرايط (پيروزي يا شکست) مي بايست مسيري خاص را طي مي نمودند تا ايران اسلامي را با بن بست استراتژيک مواجه نمايد.

 

مراحل شکل گيري اين فتنه عميق چيست؟

 

سوالي که در اينجا مطرح مي شود اين است که مراحل شکل گيري اين فتنه عميق چيست؟

 

در پاسخ به اين سوال مي توان به صورت مختصر به نکات زير اشاره نمود:

 

1. تلاش هماهنگ و گسترده براي ايجاد فضاي منازعات قومي و صنفي و مناقشات گروهي با استفاده از شرايط دوران انتخابات.

 

نظام سلطه تمام همت خود را به کار گرفت تا در پوشش فضاي آزاد و دموکراتيک انتخابات با بکارگيري عناصر موجه، از يک طرف تنازعات قوميتي و مناقشات حزبي و اختلافات جناحي را دامن بزند و از طرف ديگر با حمله به اعتقادات و باورها و تغيير گرايشات افراد مستعد اختلافات را زياد کند.

 

2.القاي وجود گره هاي کور با بزرگ نمايي نقاط ضعف و کتمان نقاط قوت.

 

آنها با برجسته سازي ضعف ها و وارونه سازي نقاط قوت دولت سعي کردند وانمود کنند که در اثر مديريت ضعيف اصولگرايان گره هاي کور بسياري درمسير توسعه و پيشرفت ايران بوجود آمده است.

 

3. ايجاد فضاي دوقطبي در رقابت هاي سياسي از طريق يارگيري هاي تفرقه افکنانه براي ايجاد يک جبهه واحد از معاندان، مخالفان و منتقدان؛ استکبار جهاني با استخدام عناصر واسط و تسهيل کننده سياست هاي مداخله جويانه خود تصميم گرفت پروژه ملت در مقابل ملت را اجرايي نمايد و با عمليات رواني گسترده ، جنگ مواضع بر سر هر موضوع کوچک و بزرگ، طرح تقلب گسترده ، غير مشروع قلمداد نمودن دولت، ايجاد تزلزل و شکاف بين گروه ها و القاء بحران و ايجاد يک سازمان راي ، توانست به شکل گيري يک فضاي دوقطبي مخرب دامن بزند .

 

4.ساماندهي نافرماني مدني در جهت قرار دادن ملت در مقابل نظام پس از انتخابات و پيروزي اصولگرايان. آنها در اين مرحله سعي کردند نافرماني مدني سازمان يافته را ساماندهي کنند تا نظام اسلامي را باچالش هاي گسترده مواجه نمايند.براي اين امر، تلاش زيادي براي محصور نشدن فعاليت ها در چارچوب تفسيرهاي رسمي از قانون، عادي سازي عبور از قانون از طريق تفسير جديد از قانون و در نهايت قانون گريزي آشکار و نافرماني مدني ساماندهي نمايند تا با استفاده از مکانيسم بحران سازي و نا امن سازي محيط جامعه، امنيت ملي ما را آسيب پذير نمايند.

 

5. ابهام سازي گسترده از رهگذر تحريف واقعيات و حقايق براي همراه نمودن مردم با خود؛در اين مرحله نظام سلطه تمام تلاش خود را براي غبار آلود کردن فضا و تحريف حقايق بکار برد تا مردم را باخود همراه نمايد. براي تحقق اين امر از خلق مناسبت و تلاش گسترده براي بهره برداري از آن گرفته تا راه اندازي جنگ قرائت هاي مختلف از قانون و کوبيدن بر طبل ابطال و فراهم سازي بستر تغيير از رهگذر در انداختن جنگ کدام و القا روند منفي در کشور و مخالفت هاي فراگير جهت ممانعت از تثبيت دولت سعي نمود شرايط بغرنجي را بوجود آورد.

 

6. به چالش کشيدن ساختار و ارکان نظام؛ تحرکات دشمن در اين مرحله استفاده از اقدامات ساختار شکنانه با هدف وارد نمودن ضربات قابل توجه بر پيکره نظام اسلامي بود. در اين مرحله با استفاده از جنگ رسانه اي، آوردن افراد فريب خورده و وابسته در کف خيابان ها و تحريک و تشويق آنها سعي نمودند تا ارکان و ساختار نظام جمهوري اسلامي ايران را به چالش بکشند.

 

7. هنجار شکني و مقابله با نهادها و نمادهاي ملي و قانوني به صورت سازمان يافته در جهت تضعيف و انزواسازي آنها براي برخورد با آشوب گران و اغتشاش گران؛ مرحله بعدي اقدامات دشمنان هنجار شکني و مقابله با نهادها و نمادهاي ملي و قانوني بود که سعي کردند از تمام ظرفيت خود در اين رابطه استفاده نمايند تا فعاليت هاي هنجارشکن را مشروع و در مقابل، نهادهاي قانوني را ديکتاتور ، مستبد و نامشروع جلوه دهند.

 

8. راديکاليزه نمودن تحرکات و فعاليت هاي آشوب گران از طريق جذب پياده نظام جديد بي هويت؛ در اين مرحله که با ناکامي هاي گسترده و ريزش هاي وسيعي روبه رو شده بودند. تمام همت خود را بکار بستند تا با استفاده از بدترين عناصر نفاق، اراذل و اوباش بي هويت از بن بستي که مواجه شده بودند خارج شوند. يعني آنها وقتي که با آگاهي ملت ايران مواجه شدند و بخش وسيعي از نيروهاي خود را از دست دادند سعي کردند از طريق حرکات راديکالي نوعي فضاي آنارشي را بوجود آورند و آستانه تحمل نظام را کاهش دهندتا نظام را به برخورد خشن با ملت و حتي کشتن آنها متهم سازند. در اين ارتباطمي توان به پروژه کشته سازي از طريق ترورهاي کور اشاره کرد.

 

9. استفاده از مکانيسم بحران سازي براي مقابله با آرمان ها، اصول و ارزش ها ؛ دشمنان شکست خورده که منفعل شده بودند و واگرايي نسبتاً گسترده اي در بين پياده نظام خود احساس مي کردند، سعي نمودند با استفاد ه از مکانيسم بحران سازي در جهت مقابله با اصول و ارزش ها و آرمان هاي ملت شجاع ايران اقدامات گستاخانه اي انجام دهند که تصريح در شعارهاي ضد ارزشي ، تغيير شعارها، هتاکي و توهين به ولايت و آتش زدن تمثال مبارک حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري(مد ظله العالي) گوشه اي از آن بي شرمي هاست.

 

10. دين پيرايي يا دين ستيزي و تهاجم گسترده و آشکار به مقدسات براي خروج از بن بست استراتژيک؛ دشمنان قسم خورده ملت ايران که خود را در نابودي کامل مي ديدند، اين بار به صورت وحشيانه اي دست به اقدامات خطرناکي زدند که نمود آن در روز عاشوراي حسيني بود که روي امويان را سفيد نمودند و با هتاکي و حرمت شکني به آن روز عزيز، در واقع با ملت عزادار ايران به مقابله پرداختند.

 

ناگفته پيداست که نظام سلطه متوجه اين واقعيت گرديد که با ملتي بزرگ و شکست ناپذيرکه صاحب تمدني ريشه دار و فرهنگي اصيل و مذهبي است، مواجه مي باشد که در روز نهم دي ماه اقتدار و عزت و عظمت خود را به نمايش گذاشت بنابر اين بعيد نيست که اين دشمن زخم خورده که به آخر خط رسيده است دست به طراحي پيچيده تري بزند و مراحل بعدي جنگ نرم خود را آغاز نمايد. فضاي کنوني و شرايط فعلي ايران اسلامي که بي شباهت به اواخر جنگ صفين نيست، هوشياري ملت شجاع و قهرمان ايران را مي طلبد که تاريخ تکرار نشود و طراحي دشمنان را خنثي سازد.

 

ارائه چند پيشنهاد

 

در همين راستا چند پيشنهاد به محضر ملت و مسئولان دلسوز نظام تقديم مي‌شود:

 

1. تقويت وحدت ملي(جبهه خودي) با استفاده از محور ولايتمداري.

همه جبهه خودي بايد پشت سر ولايت قرار گيرند و هوشيار و بيدار به رهنمودهاي رهبر فرزانه خود گوش فرا دهند و آنها را سرلوحه اقدامات خود قرار دهند.

2. بصيرت افزايي مبنايي و شناخت و درک عميق و تحليل صحيح از شرايط و حوادث پيراموني و مقابله با وساوس و فريب دشمن.

3. حفظ آرامش و پرهيز از فعاليت هاي خود سر راديکالي که نسخه درمان آن در کلام ولايت متجلي است.

4. تبيين شرايط و تشريح وضعيت موجود براي قشر جوان.

5. ساماندهي وضعيت اقتصادي با ارائه خدمات به مردم.

6. بهره گيري از آموزه هاي معنوي و تقويت بنيه معنوي در قالب هيئت هاي مذهبي .

7. فرهنگ سازي در راستاي تبيين منافع ملي.

8. تشريح برنامه ها و طرح هاي خائنانه دشمنان در راستاي براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران
 
برگرفته از سایت خبری و تحلیلی رجاء نیوز