بازخوانی عملکرد میرحسین در انتخابات 88؛

سران فتنه از قصر تا حصر

تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۹۰

بيانيه‌هاي موسوي و حاميان وي در عدم تمكين به راي ملت و درخواست براي ابطال انتخابات طي يك هفته پس از 22 خرداد، جامعه را به آشوب كشيد؛ اين در حالي بود كه نمايندگان ويژه تمام نامزدهاي انتخاباتي پاي صندوق هاي راي بودند و بر شمارش آرا نظارت داشتند.

گرداب- با جریان شناسی گروه‌ها و احزاب سیاسی که مسبب فتنه 88 بودند، با احزاب سیاسی مواجه می شویم که هر یک به سهم خود بخشی از ناآرامی‌های پس از انتخابات را بوجود آوردند؛ ناآرامی هایی که پیش از انتخابات سناریوسازی شده بود.

میرحسین موسوی كه دارای ابعاد شخصیتی ویژه‌ای بود به عنوان یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری دهم، پس از 20 سال وارد عرصه سیاسی شد.

میرحسین تا پیش از این با هیچ کدام از این جریان ها همراه نبود و خود را به عنوان کاندیدای مستقل معرفی می کرد، اما این موضوع به مرور زمان رنگ باخت و با حمایت‌های جریان‌های سیاسی ضد نظام منشا ورود وی به عرصه انتخابات آشکار شد.

موسوی قبل از دوران نخست وزیری
از دوران قبل از انقلاب و در جريان مبارزات ملت ایران با رژیم ستمشاهی اطلاعات قابل توجهی از موسوی نمی توان یافت.
 
زهره کاظمی (با نام مستعار زهرا رهنورد) توصیفاتی در خصوص گرایش‌های وی و همسرش در این دوران دارد که بسیار قابل توجه است.
 
او در این باره می گوید: «در یکی از نمایشگاه های نقاشی ام با همسرم (میرحسین موسوی) آشنا شدم و چند روز بعد به خواستگاری ام آمدند و من هم قبول کردم. دانشگاه هم که سرشار از شور و شر مبارزه با رژیم بود. سه دسته بودند: مذهبی ها، ملی گراها و کمونیست‌ها ... تمام فکر و ذکرم این بود که رژیم شاه را براندازیم و رژیم خوبی بیاوریم که آزادیخواه باشد. حالا چه رژیمی باشد اصلا مهم نبود. در هر تظاهراتی هم شرکت می کردیم. هم مارکسیست‌ها، هم ملی‌ها و هم مسلمان‌ها. خود من در یک فاصله کاملا بی اعتقاد بودم. نه دین سنتی مادر و مادر بزرگم را قبول داشتم و نه هیچ چیز دیگر.»
 
عمده فعالیت سیاسی که از این زوج ثبت شده، به شرکت در نشست های مخالفت با رژیم شاهنشاهی بود که به شرکت سمرقند که به دست میرحسین و دوستانشان تاسیس شده بود، منحصر می شود.

شواهدی نیز از ارتباطات او با حبیب الله پیمان در یک نهاد فرهنگی در سال های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی در دست است که گویا زمینه ساز ورود وی به حزب جمهوری اسلامی می شود.

موسوی پس از راهیابی به حزب جمهوری اسلامی، سردبیری روزنامه جمهوری اسلامی را بر عهده گرفت؛ این سابقه سبب شد که مجلس به وی برای وزیر خارجه دولت شهید رجایی اعتماد کند.
 
سرانجام در آستانه تشکیل دولت چهارم، حضرت آیت الله خامنه‌ای، رئیس جمهور وقت که نتوانسته بود مجلس را به نخست وزیری دکتر ولایتی قانع کند، پس از استمزاج هاشمی از مجلس در 5 آبان 1360 و نظر مساعد نسبت به مهندس موسوی از میان سایر گزینه‌ها، طی یک نامه رسمی به مجلس، او را به عنوان نخست وزیر پیشنهاد كرد. مجلس هم به او رای اعتماد داد و او پنجمین و آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران شد.
 
استعفای موسوی
استعفای موسوی از نخست وزیری به جهت حساسیت شرایط، اهمیت موضوع و نوع خطاب حضرت امام‌رحمت‌الله‌علیه به وی یکی از مهمترین مسائلی بود که در آن سال ها به وجود آمد و بازتاب گسترده ای نیز داشت.

در همان روز انعکاس خبر استعفا در روزنامه جمهوری اسلامی، حضرت امام متنی را خطاب به موسوی نوشتند که البته در روز 16 شهریور منتشر شد.

ایشان در بخشی از این نامه عتاب آلود می فرمایند: «جناب آقای موسوی، نخست وزیر محترم، نامه‌ استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولان رده بالای نظام را در جریان می گذاشتید.در زمانی که مردم حزب الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می برند چه وقت گله و استعفا است؟»

هندوانه‌ در بسته موسوی
تا پیش از ورود به انتخابات عضو هیچ یک از گروه های سیاسی دوم خردادی نبود و حتی تمایلی برای ورود جدی به عرصه سیاست نداشت.
 
20 سال دوری او از سیاست که به سبب استعفای نابهنگام وی از مسند نخست وزیری در دوران امام راحل صورت گرفت، از وی برای ملت ایران و حتی سیاسیون فردی ناآشنا ساخته بود و کارشناسان سیاسی از وی به عنوان هندوانه در بسته‌ای یاد می کردند که معلوم نیست چه چیز از آب درآید؛ این موضوع کافی بود تا اذهان عمومی برای شناخت شخصیت وی کنجکاو شوند.

همین امر فرصتی شد تا بسیاری از اصلاح طلبان و روشنفکران که پیش از این ابعاد شخصیت وی را شناخته بودند و با توجه به شکست‌هایي که تا پیش از این به سبب افشای چهره‌ و عملکردشان در نزد مردم متحمل شده بودند بر روی میر حسین موسوی سرمایه‌گذاری کرده و با تبلیغات گسترده شخصیت جدیدی از وی برای جلب نظر افکار عمومی تداعی کنند.

موسوی که ابتدا با شعارهای انقلابی و پایبندی به انقلاب، راه امام و روحانیت تلاش فریبنده‌ای را برای جلب نظر مردم و به ویژه وفاداران به انقلاب و نظام آغاز کرده بودبا علنی شدن حمایت سازمان مجاهدین انقلاب به عنوان تشکلی نامشروع دچار مشکل شد؛ این آغازی بود برای افشا شدن چهره واقعی میر حسین موسوی.

سازمان مجاهدین انقلاب یکی از احزاب نامشروعی است که پیش از انتخابات نیز با صدور بیانيه ای، با بحرانی خواندن فضای کشور، انتخابات ریاست جمهوری را به مثابه فرصتی مغتنم و راهکاری قانونی و مسالمت آمیز و در عین حال کم هزینه برای پایان دادن به نابسامانی کشور قلمداد کرد و موسوی را بهترین گزینه برای تغییر وضع موجود خواند.

در همین راستا بود که میرحسین در دانشگاه بابلسر در پاسخ به این سوال که جامعه مدرسین در بیانیه‌ رسمی، سازمان مجاهدین را نامشروع دانسته، آیا شما مخالفید یا نه؟ پاسخ داد که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم قابل احترام است و در خصوص سازمان مجاهدین باید بگویم ضمن استقلال خودم، از حمایت سازمان مجاهدین استقبال می کنم؛ این در حالی بود که جامعه مدرسین پیش از این با بیانيه ای از سخنان موهن هاشم آقاجری، یکی از اعضای فعال این سازمان انتقاد، و مردم را از همکاری با آنها برحذر کرده بود.

از این زمان به بعد بود که میرحسین موسوی برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری از هر وسیله‌ای بهره جست وبرای جلب حمایت از گروه‌های مختلف حتی گروه‌های سکولار وابسته به سلطنت طلبان و بیگانگان نیز برای رسیدن به هدف خود استفاده کرد و هیچ گاه خط خود را از این گروه ها جدا نساخت.

بحرانی نشان دادن اوضاع کشور و آمدن میرحسین به عنوان یک ناجی برای نجات کشور سناریوی از پیش طراحی شده‌ای بود که از سوی گروه‌ها و احزاب مختلف اصلاح طلب در جریان انتخابات و پس از آن اجرا شد.

وی همواره در سخنرانی های خود اوضاع کشور را نابسامان توصیف می کرد و بیان می داشت که به سبب احساس خطری که داشته به عنوان نامزد انتخاباتی خود را کاندیدا کرده است.

ميرحسين در یکی از سخنرانی‌هایش در 13 اسفند 1387 در جمع دانشجویان در خصوص اوضاع کشور بیان داشت که: «در فضای دروغ، فساد، تباهی و بی عدالتی و در فضایی که افراد به این فکر هستند که هر روز سفره آنها کوچک نشود و زیر گام‌های سنگین ظالمین خرد نشوند و در این فضای بی پناهی، طبیعی است آزادی از بین برود.»

موسوی در تبلیغات انتخاباتی همواره حرکت بر مدار قانون را یک ضرورت حتمی و گریزناپذیر عنوان، و از همین منظر دولت نهم را به طور گسترده به قانون گریزی متهم می کرد.

وی این مسئله را یکی از مهمترین دلایل حضورش در انتخابات عنوان کرده و بیان می داشت: «من معتقدم اجرای قانون هر چند در شکل صوری آن، قدم اول برای هر برنامه و سیاستگذاری درست و حفظ کرامت انسانی و حفظ منافع ملی است. وقتی قانون گریزی نه یک بار، بلکه به دفعات به رویه تبدیل شود باید درباره نظام احساس خطر کنیم.»

اما ملت ایران با مشاهده مواضع و رفتار وی و حامیانش در روزهای انتخابات و پس از آن کاملا به سیاست فریب و دروغگویی او در پایبندی به قانون پی برد.

بيانيه‌هاي سياه ميرحسين؛ اسناد خيانت‌
پروژه ايجاد آشوب خياباني، پيش از آن كه نتايج قطعي انتخابات آشكار شود، كليد خورد. سايت "كلمه" وابسته به ميرحسين موسوي تنها شش ساعت پس از شمارش آرا، ميرحسين را به عنوان پيروز انتخابات معرفي كرد و از مخاطبان خود خواست تا تيتر پيروزي را براي مطبوعات روز 23 خرداد پيشنهاد دهند؛ آشكار شدن نتايج قطعي انتخابات باعث شد كه شايعه تقلب در انتخابات زمينه‌ آشوب‌هاي خياباني را آماده كند.
 
بيانيه‌هاي ميرحسين موسوي و حاميان وي در عدم تمكين به راي ملت و درخواست براي ابطال انتخابات طي يك هفته پس از 22 خرداد، جامعه را به آشوب كشيد؛ اين در حالي بود كه نمايندگان ويژه تمام نامزدهاي انتخاباتي پاي صندوق هاي راي بودند و بر شمارش آرا نظارت داشتند.

اين موضوع با دعوت به راهپيمايي هاي بدون مجوز از سوي ستاد ميرحسين موسوي ادامه يافت و ستاد وي هواداران را به راهپيمايي در 25 خرداد ترغيب كرد.

در اثر آشوب هاي همين روز بود كه چند تن از هموطنانمان كشته و زخمي شدند؛ خبرگزاری ها در اين روز گزارش دادند كه تعدادي از اغتشاشگران در حوالي خيابان آزادي به يك مهد كودك يورش برده اند و به ضرب گلوله مادر و دختري را كه به آنجا پناه برده بودند، به شهادت رساندند.

در همين اوضاع و احوال بود كه همسر ميرحسين موسوي نيز در مصاحبه اي با شبكه‌ ماهواره‌اي دولت انگليس (بي. بي. سي) نظريه معروف داماد لرستان و عروس آذربايجان را مطرح كرد و بيان داشت كه با توجه به اينكه مردم لرستان ميرحسين موسوي را به عنوان داماد خود مي دانند بايد به طور تمام و كمال به وي راي دادند؛ بنابراين راي پايين ميرحسين در اين دو استان نشان دهنده‌ تقلب در انتخابات است!

با اين حال با ترغيب ميرحسين تجمعات خياباني ادامه يافت و اين تجمعات بهترين پوشش براي فعاليت تروريست‌هاي نفوذي بود تا با كشتار مردم به اهداف سياسي بيگانگان و سرسپردگان كمك كنند.

راهپيمايي 30 خرداد نيز يكي ديگر از تجمعاتي بود كه با بيانيه‌ ميرحسين و وعده شركت كروبي و خاتمي در آن باعث ايجاد آشوب شد تا جايي كه عده‌اي از آشوبگران به پايگاه بسيج حمله كردند و مسجدي را در خيابان آذربايجان به آتش كشيدند.

اين آشوب‌ها هشت ماه با بيانيه‌هاي مكرر ميرحسين ادامه داشت و در طي اين دوران بارها مقدسات و ارزش‌ها زير پا گذاشته شد تا اينكه در عاشوراي همان سال عده‌اي از اوباش حرمت اين روز را نيز نگه نداشتند و با حمله به عزاداران حسيني، آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و با سوت و كف، در اين روز نيز آشوب به پا كردند كه با حضور به موقع مردم، عوامل فتنه پا به فرار گذاشتند و اين غائله خاتمه يافت.

آشوب روز عاشورا زمينه حماسه و حضور گسترده ملت ايران در روز پس از اين واقعه يعني 9 دي ماه 1388 را به وجود آورد.

ملت ایران در طول تاریخ و به ویژه سال های پس از انقلاب اسلامی شاهد ظهور و افول شخصیت هایی بودند که چند صباحی با ملت و حرکت صحیح و انقلابی آن همراه شده اند، اما به دلیل ترجیح منافع فردی و گروهی بر منافع ملی و مردمی به حوزه ثروت و قدرت روی آورده و با تحميل هزینه هایی به ملت و نظام به حاشیه رفته اند و یا با عناد و دشمنی با نظام و ملت ایران با دشمنان همراهی کرده اند.

فتنه 88 و میرحسین نیز یکی از این هزینه‌هایی است که ملت به سبب ورود چنین افرادی به صحنه سیاست کشورمان پرداخت کرد، اما با توجه به نظر کارشناسان، این فتنه به مثابه جراحی بود که غده های سرطانی را از پیکره جمهوری اسلامی جدا کرد تا کشورمان با صحت و سلامت به حیات خود ادامه دهد.
 
منبع: خبرگزاری دانشجو