اينترنت، چيزي بيش از يک کتابخانهي عظيم ديجيتالي است که منتظر باشد تا مطالبي از آن برداشت شود، تحليل شود، ذخيره شود، و بازيابي شود.
مقدمه
زمانيکه کودکي بيش نبودم، هر تابستان مدت سه ماه را در روستايي بدون تلويزيون ميگذراندم.چون تلويزيون نبود اغلب اوقاتم را به مطالعه مجموعهي 29 جلدي دائرهالمعارف بريتانيکا که والدينم برايم خريده بودند، ميگذراندم.در آن اطلاعات و دانش زيادي برگرفته از تجربيات، مطالعهي پديدههاي طبيعي، تحليل منابع تاريخي، و پژوهش در بقاياي گذشته بود.هر مقاله ترکيبي بود از آثار بسياري از انديشمندان و روشهاي مختلف پژوهش را منعکس ميکرد.آنها همه به انحاء مختلف به ساير مقالات وابسته بودند يا به نوعي با آنها در ارتباط بودند.اکنون از زمان ويراست يازدهم آن مجموعه زمان بسياري گذشته و در تجديد نظرهاي بعدي مقالات بسياري تعويض، توليد، تصحيح و يا کنار گذاشته شدهاند.اما ويراست يازدهم همهي آنچه ما از يک منبع اطلاعات انتظار داريم را داشت:
• يکي از آنها مستند و معتبر بودن محتوا و منابع اين دائرهالمعارف بود (به عنوان مثال فرمت کردن اطلاعات،نحوه ارائه آن ها،معرفي آثار جديد،آثاري که توسط ناشر برجسته يا موسسه انتشاراتي به زيور طبع آراسته گرديده است)؛
• اين مجموعه از انسجام دروني برخوردار بود؛
• به نظر ميرسيد که به اين زوديها از ميان نميرود يعني مجلداتش از هم نميپاشد (هرچند از زمانيکه من آن را خوانده ام يعني دهه 1960 تاکنون ورق هايش کاهي شده (به زردي گراييده و کاملاً آسيب پذير شده است)؛
• کامل (جامع) بود؛
• قابل فهم و سهل الوصول بود؛ و،
• اطلاعات آن منحصربه فرد بود-و مطلب تکراري نداشت، هرچند که نسخه هاي بسياري از
آن در کتابخانه و منازل موجود بود.
اگرچه من ديگر وقت ندارم که تابستان را در کنار دريا بگذرانم و شبها دائرهالمعارف بخوانم در عين حال، همچنان از اطلاعات و ارتباط بين آنها لذت ميبرم.ويژگيهايي که دائرهالمعارف بريتانيکا را منبعي مناسب و مطلوب ميکند ميتواند راهنمايي براي ايجاد يک بانک اطلاعاتي اينترنتي باشد.
اما، اينترنت، چيزي بيش از يک کتابخانهي عظيم ديجيتالي است که منتظر باشد تا مطالبي از آن برداشت شود، تحليل شود، ذخيره شود، و بازيابي شود.اين فضا (اينترنت) فضايي است با اطلاعات و مواد با کيفيت عالي و موادي با کيفيت پايين و همچنين عمدتاً مطالبي غيرقانوني.ما درخصوص حفظ چنين مطالبي يا «متني»، به معناي پسامدرني کلمه صحبت نميکنيم.ما اکنون اهميت محوري فضاي اجتماعي، بافت، و تعامل اجتماعي را که در بطن اينترنت نهفته است را ميشناسيم.از نگاه ما تجربهي استفاده از اينترنت به لحاظ فرهنگي قابل تعريف است.دنياي مجازي و دنياي واقعي عمدتاً متضادند.درست است که فرهنگ مجازي ويژگيهايي دارد که آن را از سنجههاي سنتيتر فرهنگ جدا ميکند، در عين حال مرز بين اين دو دنيا هيچگاه مشخص نبوده است؛ تکامل فضاهاي اقتصادي، اطلاعاتي و اجتماعي اين امر را به خوبي نشان ميدهد.بعلاوه فرهنگ مجازي يک فرهنگ نيست-[بلکه] فرهنگهاي بسياري است؛ دنياي است از انديشمندان، شهرونداني از طبقات متوسط، و انحراف ها.وب منبعي فرهنگي است که جامعه معاصر بايد آن را مديريت کند و وب سرمايهاي فکري است که بايد از آن برداشت کرد و آن را به نسلهاي بعد انتقال داد.
پيش از پرداختن به مسئله ذخيره ديجيتالي محتواي اينترنت و خاصه محتوي وب بايد به مسئله اهداف اين کار به پردازيم.چرا ما مايليم اطلاعات اينترنتي را حفظ کنيم و با چه هدفي آن را براي آينده نگه ميداريم؟ مسأله در اينجا نحوهي پژوهش در مورد فرهنگ مجازي و دستاوردهاي آن، و نيز نوع اطلاعاتي است که ما براي مستند کردن فرهنگ نيازمنديم.مسأله، مسألهي گزينش است و مسألهاي است که تمام نهادها، مانند کتابخانهها و آرشيوها، ميکوشند تا در ديگر بافتها به آن بپردازند.به عنوان مثال، چند کتابخانهي تحقيقاتي و عمومي در انگلستان نسخههاي از روزنامهي Sun The را نگهداري ميکنند، در عين حال اين روزنامه روزانه حدود 5/3 ميليون تيراژ دارد. اما، کتابخانههاي بسياري، نسخههاي The Times را دارند و اين در حالي است که تيراژ اين روزنامه کمتر از يک پنجم نشريه SUN است.چرا يک روزنامه نگهداري ميشود و روزنامهي ديگر نگهداري نميشود؟ يک پاسخ اين است که کتابدارها هم عقيدهاند که The Times براي انگلستان است و يک روزنامهي «ثبتي» است، اما چه چيزي »ثبت» ميکند؟ عقايد سياسي، خبر، تفاسير اجتماعي، ورزش، يا تمام اين حوزهها.از نگاه فرهنگ عوام مردم The sun دريچهاي غني بر روي انگليسيها ميگشايد و در آينده مورخان آن را بي ارزش خواهند يافت.فرهنگ هاي عامه همواره هماگونه که باستانشناسان و مورخان در نيمه دوم قرن 20 به آن توجه دارند همواره در حال مستند سازي بوده است.در دفاع از اينترنت حصول اطمينان از حفظ تعادل در شيوه هاي جمع آوري ضروري است آنسان که لازم است تمام ابعاد فرهنگ از فرهنگ عامه تا فرهنگ خاصه مدنظر باشد.
ماهيت پوياي اينترنت مستندسازي آن را دشوار ميکند و عمدتاً آنچه را شما در آن مييابيد در آينده وجود ندارد، حتي پس از گذشت روزها، سرويسهاي خبري اينترنتي نيز چند دقيقه يا چند ساعت بيشتر دوام نميآورند. اين سياست مطالعهي علمي اينترنت را دشوار ساخته است.اما در کل اينترنت به مثابهي يک فضاي فرهنگي و اجتماعي مجازي بسيار غنيتر از محتوياتش است.در اينجا بين مطالعه اينتنرت و فرهنگ مجازي آن و مستندسازي »فرهنگ هاي جهان واقعي (غيرمجازي)» تعادل وجود دارد.اينترنت به مثابه فضاي فرهنگي و اجتماعي مجازي بسيار غني تر از محتوي آن است.
در بررسي مسأله نگهداري عناصر فرهنگي موجود در فضاي مجازي اين موارد بايد بررسي شوند:
• کيفيات منحصر به فرد فرهنگ مجازي و عناصر الکترونيکي اينترنت محور (مثل صفحات وب، تصاوير، متن)؛
• مسائل مربوط به انتخاب (به عنوان مثال خواه بر ملاک هاي اولويت بندي شده مبتني باشد يا همه چيز را در بر بگيرد)، دسترسي، و توصيف يا تشريح عناصر الکترونيکي اينترنتي (مثلاً صفحات وب)؛
• مسائل قانوني (مثلاً کپي رايت، مالکيت، حفاظت اطلاعات، امنيت ملي، علائم تجاري، حقوق انحصاري)؛
• پيچيدگي روزافزون وب (که ناشي از استفادهي روزافزون از صفحات پوياي وب است) که پايگاه داده هاي بنيادين آن را تقويت مي کند؛
• مشکلات مربوط به نگهداري و دسترسي دراز مدت و تضمين قابل استفاده بودن عناصر الکترونيکي اينترنت (مثلاً اينکه برخي عناصر وجود دارند که تنها از طريق پيوند يا چند نرمافزار خاص قابل دسترسي و استفاده هستند)؛ و،
• نياز به روشهاي مطالعه اين عناصر که ممکن است حفظ و نگهداري شده باشند (مثلاً چه کساني مجازند تا به آرشيوهاي اينترنتي دسترسي پيدا کند، اينکه چگونه بايد از اين آرشيوها و عناصر استفاده کرد، چگونه بايد آنها را کنترل و نظارت نمود).
فرهنگ مجازي و منابع اطلاعاتي اينترنتي چه تفاوتي با مواد سنتي مي کنند؟ اساساً دو گونه اطلاعات در فضاي اينترنت وجود دارد:
1. اطلاعاتي که آنها را به مثابهي يکي از محصولات »جوامع واقعي» ميتوان طبقهبندي کرد؛ و،
2. اطلاعاتي که آنها را به مثابهي يکي از محصولات جوامع مجازي ميتوان طبقهبندي کرد.
محصولات جوامع واقعي شامل انتشارات الکترونيکي مثل مجلات الکترونيکي، کتابهاي الکترونيکي و صفحات وب، و انتشارات الکترونيکي نهادها، مانند پايگاه داده ها، ايميل هايي که سران دولتها و وزرايشان و ساير سران دولت رد و بدل ميکنند، مي باشد، اين موارد توسط اينترنت و شبکه هاي خصوصي توزيع مي شوند.محصولات جوامع مجازي نيز شامل، ايميل ها و صفحات وب ميشود، اما آنها شامل محصولات گروههاي خبري، فهرست کاربران ايميل، MUDها، و اتاقهاي چت ميشوند.برخي از آنها مانند مکالمات بين دو خارجي در خيابان، يا (مکالمات اتاقهاي چت)، ثبت نميشوند.به مرور زمان اين تمايز بين حقيقي و مجازي پيچيده تر و مبهم تر خواهد شد؛ به عنوان مثال بنگريد به بحث خسته کننده جوليين ديبل درخصوص تجاوز در فضاي مجازي (1996و 1998) يا بررسي دونات درخصوص هويت و فريبکاري در جوامع مجازي به عنوان شاهد اين مسئله.
تاکيد بر دستاوردهاي جوامع واقعي به مثابه محور بحث چندان دشوار نيست، اما بررسي گرايشات و طرز تلقيهاي مورخان معاصر نشان ميدهد که مورخان آينده عمدتاً به پديدهي اجتماعي اينترنت و فضاي ارتباطي آن علاقهمند خواهند شد تا انتشارات الکترونيکي انديشمندان که به اينترنت ارسال مي دارند.چندين سال قبل فکر کردم که »تأثير دراز مدت اينترنت بر دانش به افزايش کيفي، کمي، و تنوع منابع اطلاعاتي ديجيتالي بستگي دارد».اکنون عمده اطلاعاتي که در وب وجود دارد، عملاً براي جامعه علمي امروز غيرقابل استفاده است.مطمئناً، ابزارهاي ديجيتالي تسهيلاتي را براي چاپ و انتشار فراهم مي کنند که دستگاه هاي چاپ از آن عاجزند، به عنوان نمونه به امکاناتي مي توان اشاره کرد که براي طيف وسيعي از داده هاي (مثلاً تصويري يا صوتي) و ساختارها(مثلاً پايگاه داده ها) در قالب يک اثر علمي، توزيع اطلاعات و مطالب در سطح گسترده، و تحليل مجدد و همزمان اطلاعات موجود در پژوهش هاي عالمانه به کار مي روند.از برخي انديشمندان درخصوص مزيت اينگونه تسهيلات و امکانات سوال شده است.همزمان عامه مردم، موسسات عمومي و خصوصي اينترنت و خاصه وب را مکانيزمي براي توزيع و فراهم نمودن اطلاعات مي دانند و از نگاه آن ها اينترنت فضايي است که افراد در آن مي توانند با ساير کاربران دور و نزديک ارتباط برقرار نمايند.جذابترين سؤالات سؤالاتي است که به نحوه استفاده مردم از اينترنت و منابع آن، تأثير آن بر شکلدهي به وقايع، و نوع ديدگاههايي که اين وسيله درخصوص فرهنگ عامه به ما ميدهد، مربوطاند.
مطالعه زندگي در اينترنت
شري ترکل در حوزهي مطالعات کلاسيک درخصوص اينترنت، به زندگي روي صفحهي نمايش و خاصه فضاي اجتماعي آن پرداخته است.داستان او روايت يکي از کارناوال ها، نابهنجاري هاي اجتماعي، و منحرفاني است که زندگي آن ها وقف فضاي متن محور شده است و جهان مجازي به منظور ايجاد گونه اي زندگي براي خود به هنگام نبود زندگي واقعي در جهان استفاده مي کنند.دو سال قبل در سميناري در بزرگداشت دانشجويان فارغالتحصيل HATII (در دانشگاه گلاسکو) دانشجويان من به همراه من کوشيديم تجربيات او را تکرار کنيم و آزمايشات جديدي در مورد هويت، جنسيت، قوميت و ارتباطات انجام داديم.در هر يک از اين سالها نتايج ما متفاوت بود، اما آزمايشات يکسان بودند. امسال زمانيکه نتايج دو سال آزمايش را با پژوهش ترکل مقايسه کرديم و توضيحات مختلف مربوط به وارينانس بين نتايج را بررسي کرديم قابل قبولترين توضيح سادهترين [آنها] بود: واريانس نشانگر پويايي اينترنت، منابع اطلاعاتي آن، و تغيير روشهاي استفاده و کنش کاربران آن بوده است.آنچه مسلم است آن است که مطالعه ترکل بسان بسياري از مطالعات اينترنتي به متني تاريخي تبديل شده است که پديده اي سيال را در لحظه اي از تاريخش فراچنگ مي آورد.اين پژوهش همسان پژوهشي قوم نگارانه است.در اين زمان از تاريخ اينترنت کار قومنگارانه بر روي اينترنت ارزشمند خواهد بود چرا که خود روشي است براي ثبت و فهم کنشهاي اجتماعي و فضايي که اين فناوري ايجاد ميکند.قوم نگاري تنها راه بررسي فرهنگ مجازي و جوامع اينترنت محور را پيشروي ما مينهد.
اگر برآن باشيم تا گزارشي از اينترنت تهيه کنيم که به ما امکان دهد تا تجربياتي نظير تجربيات ترکل يا تجربيات دانشجويان من را تکرار کند به اين مواد نياز داريم:
1. محتوا (مطلب)؛
2. تبادلات علمي چرا که اين پيوندها و تبادلات مطالب زيادي درخصوص نوع نگرش مردم، دانشمندان معاصر، و نهادها و مؤسسات علمي در اختيار ما مينهند؛
3. تعامل در خود وب/اينترنت؛
4. ارتباط مستقيم فضاي نت محور؛
5. شيوههاي دسترسي و ثبت نحوه تغييرات (مثلاً حرکت از فضاي »متن محور» به فضاي »تصوير محور»)؛
6. تصاويري از نحوهي کاربرد، خواه به مثابه صورت جلسات جامع که فرد را قادر مي سازد تا در تعامل جامع کاربر محور پاسخگو باشد و خواه در قالب توالي هاي تصويري؛
7. چند سختافزار يا دادههاي کافي براي امکانپذير کردن تقليد از آن؛ و،
8. بهکار بردن خود نرمافزارها.
و بدين منظور بايد اين موارد را ايجاد کنيم:
1. مکانيزم هايي که عمل خودسندسازي (سندسازي توسط خود شخص) را تسهيل ميکنند و نيز بافتي که در آن امکان ايجاد متادادههاي لازم براي حفظ اطلاعات در شکل رايج و کارکردي آنها وجود داشته باشد؛
2. منابع بزرگ، و مشترک اطلاعاتي؛
3. فضاهاي مجازي؛ و،
4. امکان استفاده همزمان از اين اطلاعات.
محتوا، بافت و پردازش چيست؟
بروستر کال گزارش داد که در سال 1996، 50 ميليون صفحهي وب وجود داشت يعني در هر روز 75 صفحه (1997).در نوامبر سال 2000 اين رقم به يک ميليارد صفحهي وب رسيد ، اما تا مارس سال 2001، حدود سه ميليارد صفحه در اينترنت وجود داشت.البته، دست يافتن به تخمينهاي دقيق دشوار است.بسياري از اسناد و صفات وب در پس »ديوارهاي آتشين» قرار دارند و ورود به آنها کلمه عبور لازم دارد، برخي منابع نيز در پايگاه داده ها ثبت شدهاند و برخي نيز در فايلهايي قرار دارند که موتورهاي جستجو به آنها دسترسي ندارند.
در واقع هيچ راهي وجود ندارد که بتوان تمام اطلاعات را براي آيندگان حفظ کرد.در گذشته اصلاً انتظار نداشتيم که همه چيز را حفظ کنيم، و ميتوان گفت که، اگرچه آرشيوسازان پيشنهاد کرده اند که اين مسأله يک اشتباه است و بخشهايي يا جوانبي از فرهنگ »مجازي و وب محور» (به عنوان مثال وب سايت ها »مبتذل» و مستهجن) وجود دارد که شايد مايل نباشيم آنها را براي آيندگان حفظ کنيم.اگرچه حفظ مطالب (محتواي) وب براي ما مشکلي بزرگ است در عين حال اين مسأله عمدهترين تجلي انفجار اطلاعات در 25 سال گذشته بوده است.به عنوان مثال، در سال 1995 جونز گزارش داد که يک شرکت بزرگ در حدود 258 ميليون صفحه اطلاعات-راهنماي کالا، قيمت هاي شرکت، و اوراق تجاري در اختيار داشت. هيچيک از اين شرکتها نتوانستند تمام اين عنصر (ماده) را براي آيندگان نگهدارند و تعداد اندکي مايل به انجام اين کار بودند.بسياري از روشها ذخيرهسازي به منظور حصول اطمينان از حفظ اطلاعات »ضروري» استفاده کردند.اين مسأله همواره مطرح بوده که چه اطلاعاتي ارزش نگهداري دارند، و چه چيز ميتواند براي نوع نگاه ما به جامعه در آينده مفيد باشد و چه روشهايي وجود دارد که بتوانيم از »عدم آيندهنگري فرهنگي» پرهيز کنيم.(؟)
مؤسسات ملي و خصوصي در اکثر کشورها در حال عکس گرفتن از وب هستند (بنگريد به جدول شمارهي 1).اين پروژهها تاکنون روشي منسجم براي انتخاب، سندسازي، حفظ، دسترسي، و ارائهي اطلاعات نداشتهاند.بسياري از اين پروژه ها به منظور انتخاب محتوي »آرشيو وب» از مدل هاي متفاوتي استفاده مي کنند.برخي مانند کولتراو (سوئدي) ميکوشند تا تمام سايتهاي درون يک حوزه را جمعآوري کنند. حال آنکه افراد ديگري نظير پاندورا (استراليايي) از مجموعهاي از ملاکهاي انتخاب که توسط متخصصان يک موضوع تعيين شدهاند، استفاده ميکنند.در ميان پروژههايي که در آرشيو وب هستند اين موارد را ميتوان نام برد:
برخي از اين ابتکارها هنوز در مرحلهي آزمايش هستند، و بقيه خوب پيشرفت کردهاند.به عنوان مثال، پروژه مينروا که توسط کتابخانهي مجلس انجام شد، مرحلهي طراحي را سپري کرده است. در مارس سال 2001، 43 ميليارد بايت[اطلاعات] در آرشيوي اينترنتي وجود داشت که شامل 4 ميليون صفحه، 16 ميليون پست و 360 فيلم مي شد.در سال 2001، دولت فرانسه درخصوص تغيير مکانيزمهاي وب ابراز نگراني کرد.فرهنگ فرانسوي از طريق اين مکانيزمها ايجاد و عرضه ميشد.اولين وظيفهي ناشر وب سايت جمعآوري و نگهداري صفحات وب بود.در عين حال، قانون فرانسه حق نگهداري از کل وب سايت فرانسه را به کتابخانه ملي و مؤسسات تصويري صوتي کشور واگذار کرد .اجراي اين قانون مستلزم انجام طرح هايي درخصوص مولفه هاي »وب فرانسه»، فناوري هاي داراي نوع خاصي از مواد يا موضوعات قانوني است.بنابر يافته پروژه مينروا، جمع آوري وب سايت ها مشکلاتي از جمله فرمت کردن پايگاه داده ها را در پي دارد .
اما، حفظ (نگهداري) مطالب و اطلاعات بدون بافت بيمعناست.اگر اروين بلک به منظور ايجاد تعادلي دشوار، سخت افزاري را در بافت موزه هالوکاست واشنگتن دي سي در نظر نگرفته بود.از نقشي که اين سخت افزار در توانمند ساختن Nazi در پديد آوردن Holocaust(2001,11) ايفا مي کند تعجب نمي کرد.بررسي اين ماشين در بافت موزه، بلک را به موضوعي سوق داد.در نتيجه وي بين ماشين و جمع آوري، تحليل، و مديريت اطلاعات مربوط به وقايع Holocaust ارتباط برقرار کرد.
فرايند نيز به همان اندازهي بافت، در تغيير معناي اطلاعات حائز اهميت است.تأکيد عمده بر حفظ عناصر الکترونيکي (آن عناصري که جامعه ما واکنشهاي افراد و نهادهاي آن را مستند ميکنند) در اين حوزهها شده است، هدف از اين تأکيد، حصول اطمينان از اين مسأله بوده است که متادادههاي مناسبي پديد آيند و از طريق ارتباط با دادههاي ثبت شده، مجدداً تدوين و مستند گردند.در اثر پيدايش متادادههاي کافي و کارآمد، کل فرايند ثبت دادهها را ميتوان از نو بررسي نمود.يکي از پنج نقطه ضعفهاي (موانع) اصلي پژوهش بلک ناشي از ضعف در توصيف فناوريهاي Hollerith است- اين پژوهش احساس و قدرت فناوري را احيا نکرده است.در نتيجه، اين توصيف فرايند را مبهم و پيچيده رها کرده است.تمام شيوهي تحليل اطلاعات و فناوري در بطن داستاني هولناک قرار گرفته که وي آن را تعريف ميکرد.آنچه روشن است آن است که ما ميتوانيم فرايندي را که از طريق آن اطلاعات مورد استفاده قرار ميگيرد را به هم ربط دهيم، البته به شرطي که محتوا، متادادههاي مناسب، و دستگاههاي اصلي را در اختيار داشته باشيم.در نتيجه ديدگاه ناقصي را در اختيار داريم .نياز به ايجاد يک بافت و فضا براي اطلاعات، مشکل اصلي ما در حفظ اينترنت معنادار، اسناد وب (متون و تصاوير)، و تعاملات موجود در آن است.
فراتر از اطلاعات: تصوير (خيال)
اينترنت چيزي بيش از اطلاعاتي است که در اختيار مينهد.پنج سال قبل يک انسانشناس، در دانشگاه شيکاگو به نام آريون آپادوراي در اثرش به نام مدرنيته در بعد وسيعش، روش جديدي براي مطالعهي جهاني شدن فرهنگي ارائه داد(1996).پژوهش او که بر مفهوم »جامعهي خيالي» اندرسون مبتني است نشان ميدهد که تصوير(خيال) به گونهاي کنش اجتماعي تبديل شده که اساس جوامع مدرن و فرهنگهاي اينترنتي را تشکيل ميدهد، و آنها را زماندار و مکاندار ميکند.
تصوير (خيال) مکانيزمها را به گونهاي تقويت ميکند که ما بتوانيم هويتها را ايجاد، و حتي جعل نماييم، جوامع را بسازيم، و از نگاه آپادوراي و اندرسون جايگزين هايي را براي دولت-ملت به وجود آوريم.بنابراين، اين مقوله، به يک نيروي قدرتمند اجتماعي تبديل شده است.همانگونکه آپادوراي مي گويد، تصوير روز به روز نقش مهمتري را در زندگي افراد و از طريق مجلات عمومي، و ساير رسانه ها ايفا مي کند و ابزارهاي غني را به منظور سنجش، بررسي و بافتي نمودن اطلاعات ما در اختيار مي نهد.واقعيت آن است که خيال پردازي در بسياري جوامع نوعي کنش اجتماعي شده است؛ خيال پردازي فضايي ايجاد مي کند که ما در آن زندگي خود را دوباره مي سازيم.ما در فضاهاي مجازي به انحاء مختلف، تصوير (خيال)را تجربه ميکنيم،MUDها و اتاقهاي چت همگي دنياهاي خيالي هستند.در سمينار HATII درخصوص »بررسي فضاي مجازي» مکرراً شاهد نقش حائز اهميت تصوير در ارتباطات بوديم.تصوير به ما امکان مي دهد تا جايگاه خود را در فضاي مجازي تعيين کنيم.اينترنت افراد را قادر ميسازد تا تجربيات خود را تقسيم کنند و از طريق اتاقهاي چت، گروههاي خبري، و فضاهاي ويژهي استفاده چند کاربر، باندهاي اجتماعي ايجاد کنند.آنها ما را قادر ميسازند تا »جوامع خيالي» بسازيم که ساختار اجتماعي و فرهنگي دارد، اما تا زماني که نهايتاً لباس »واقعيت» بپوشد در هالهي خيال باقي خواهد ماند.
از آنجا که عمدهي اين جوامع »متن محور» (متن به معناي سنتي »متن» کلمه) باقي ميمانند (1-2000) جنسيت، تفاوتهاي فرهنگي، قوميت، و نژاد که خود، گروهها و فضاهاي اجتماعي جديدي را پديد ميآورند، مغايرت دارند.آنها علاوه بر وابستگيهايشان به تصوير (خيال)، به بيايماني ما نيز تکيه ميکنند.درست همانند دنياي واقعي که افراد و گروهها به دنبال بازتوليد، تقويت، و ترويج هويت فرهنگي خود هستند، در فضاي مجازي نيز وضع به همين منوال است.بنابراين، اين جوامع شکننده و موقتي (گذرا) هستند، و تعاملاتشان را عمدتاً با دقت کمتري ثبت يا مستند مي کنند، در عين حال، يک رابطهي دو جانبهاي که روز به روز تقويت ميشود بين جوامع اينترنتي و جهان واقعي وجود دارد (مثلاً رابطهي متقابل بين تجسمزدايي مجازي و نفوذ در جسم و همچنين رابطه بين تبادل جنسي مجازي و مبدل پوشي را در نظر بگيريد.).
اين انسانشناسي فضا و جامعه به لحاظ زماني بسيار محدود است و بررسي آن صرفاً به حفظ صفحات وب با متن ASCII آنها، تصاويرشان (با فرمت هاي gifs, jpegs, pangs)، صداهايشان، و نمودهاي واقعي مجازي آنها بستگي ندارد.بلکه مستلزم رابطه بين فضا، بافت، و خيال است.اين کل مطلب درخصوص »متن» در معناي عام آن است.در پژوهش درخصوص مسأله اي مرتبط با بررسي مخاطب در فضاي تلويزيون، ويرجينيا نايتينگل ميگويد متن را نميتوان از تصويري که مخاطب از آن ميسازد جدا کرد (1996).وي يادآوري ميکند که تأکيد بر بافت از سوي متخصصان الکترونيک چيز جديدي در مطالعات مربوطه به اطلاعات يا جامعه نيست.مالينويسکي ، انسانشناس تکويني از مطالعه Trobriand Islanders نتيجه گيري مي کند که نه تنها متن، بلکه بافت، کل ماهيت عملکرد و مالکيت خصوصي آن، همگي در معناي آن مؤثرند (1954). مطالعات مربوط به اينترنت و خاصه وب، اتاق هاي چت، و MUDها همين نتيجه را براي ما در پي خواهد داشت: اگر ما بخواهيم اين فضاها و اطلاعات مربوط به آنها را بازسازي کنيم و در آينده آنها را بهتر دريابيم نميتوانيم آنها را از کاربرد و کاربرانشان جدا کنيم.
فضاهاي مجازي، مانند فضاهاي واقعي اشان، از نظامهاي ارزشي، معاني، استانداردها، و رفتارهاي مشترکي برخوردارند.آنجا که افراد به يک معنا با جامعه درگيرند-چه مجازي و چه واقعي-با مکانيزمهايي ارتباط دارند که آن جامعه و هويت جمعي آنها را حفظ ميکنند.معناي مکان و تعلق از طريق تکامل دستورالعملها و پروتوکلهاي مربوط به رفتار و روشهاي تقويت آنها، تثبيت ميشود.به عبارت ديگر، جوامع حول اعمال، قوانين، و نمادهايي که افراد آنها را ياد ميگيرند، پيروي ميکنند (يا حتي انکار مي کنند)، و ميتوانند آنها را بازشناسي کنند قوام مييابد. اين اعمال، قوانين، و نمادها سبب شناسايي آسانتر بيگانگان نيز ميشوند.جوامع مجازي نيز مانند جوامع واقعي، اغلب منحصر به فرد و حتي منزوي هستند.به گزارش کورتيس از پژوهشي در مودر »زندگي در MUD»، مشارکت کنندگان به تدريج به اجماعي در مورد يک زبان مشترک (خصوصي) درخصوص استانداردهاي مناسب رفتاري، و نقشهاي اجتماعي رسيدند (1996).ساير پژوهش ها درخصوص فضاي مجازي نيز به نتايج مشابه ايي رسيده اند. يکي از دلايلي که نشان مي دهد ارتباطات تحت کنترل قوانين خاصي قرار دارد آن است که اغلب اين جوامع بر نوعي اعتماد حساس و شکننده استوارند، که خود ارتباط تنگاتنگي با تصوير (خيال) دارند.در واقع ميتوان گفت که دستاوردهاي اين جوامع مجازي متني را پديد ميآورند که ما را قادر ميسازد تا اين جوامع و تجربيات فضاي مجازي را بهتر درک کنيم.چالش در نحوه مستندسازي آنهاست.اقدامات لازم:
1. تمام بافت را آن سان درک کنيم که بتوانيم به طور مجازي يا واقعي اين جوامع را بازسازي کنيم؛
2. عکسهايي تهيه کنيم که آيندگان از روي آنها بتوانند »تصويري از فضاهاي مجازي بسازند»؛ يا،
3. يک رشته جديد يا يک قومنگاري وب محور را درست کنيم و از طريق روشهاي انسانشناسانه آن را تقويت کنيم.
از طريق بررسي ساختار بنيادين اينترنت دريافتيم که نگهداري اطلاعات مستلزم رويکردي چند بعدي است؛ مکانيزم ها بايد طوري طراحي شوند که از طريق آن ها بتوان محتواي وب را گزينش و ذخيره نمود.و دليل نياز به راه کارهايي نظير مطالعات قوم نگارانه تسهيل مستندسازي فرايندهاي اينترنتي و فضاي اجتماعي است که اينترنت پديد مي آورد.حفظ اطلاعات اينترنت مستلزم عملکرد کتابداران و آرشيوپردازان و در صورت لزوم همکاري اين دو است.
کيفيت پوياي اطلاعات وب
اگر لحظهاي به انفجار »اطلاعات» توجه کنيم در مييابيم که وب محدودهي توليد، آمادهسازي، و استفاده از اطلاعات را متحول ساخته است.در عين حال، اين مقوله غايت زنجيرهي تحولاتي است که محيطي براي امکانات شبکه فراهم کردهاند.
کنترل هاي بافتي بر محصولات کتابها و مجلات به اين معناست که فرايند انتخاب مطلب براي کتابخانه و نگهداري آن خود بخشي از مجموعهاي از عملکردها در اين زمينه است.اين امر ميزان اطلاعات چاپي را در هر زمان محدود ميکند يا در برميگيرد.کاهش هزينهي توليد، تغيير فرآيندهاي توليد، و فراگير شدن هر چه بيشتر روشهاي توليد، ابتدا با پيشرفت دستگاه فتوکپي و سپس با پرينتر ليزيري، اين مدل را تغيير ميدهد.ناشران با چالشهاي (يا فرصت هاي) اقتصادي مواجه شدند و لذا مدلهاي نشر خود را تغيير دادند.به عنوان مثال، برخي بهجاي آنکه نسخههاي زيادي از چند عنوان محدود بفروشند، نسخههاي اندکي از عناوين بسياري را فروختند.اين شرايط انتشار سبب شد بسياري نيز دريابند که ميتوانند نويسندگاني ناشر باشند و آثارشان در چندين نسخه به فروش ميرسد.اين مسائل مشکلات جديدي را براي کتابخانهها پديد آورد: چگونه بايد به انفجار در دسترسي به منابع اطلاعاتي پاسخ داد(؟) پيشرفت وب و گسترش اين فهم که ما هم ميتوانيم نويسنده و هم ناشر باشيم، اين مسأله را حادتر ساخته است.
ابعاد انقلاب الکترونيکي حيرت انگيز است.در ژانويهي سال 2001 ناسا اعلام کرد که 9/1 ميليون صفحه وب آن لاين وجود دارد.پرسنل ناسا تخمين زدهاند که اگر براي هر صفحه و عکس گرفتن از آن فقط ده ثانيه صرف کنيم، براي کل صفحهي وب ناسا 231 روز کار مداوم لازم است. فناوري در اينجا منجي ارزشمندي است چراکه، همانطور که ملاحضه شد، ايجاد عوامل هوشمندي که بتوانند اطلاعات را جمع آوري کنند چندان دشوار نيست، اما تا دسترسي به عوامل هوشمندي که بتوانند اطلاعات جمع آوري شده را همانند انسان مستندسازي کنند راه درازي در پيش داريم.البته ناسا در زمان و برآوردهاي خود زمان لازم را براي ايجاد متاداده هاي اجرايي و بافتي لحاظ نکرد چراکه برآورد آن ها در واقع پاسخي به نياز آرشيو ملي براي گرفتن تصوير کلي از وب سايت هاي دولتي بود.
مورخان از ديرباز به ارزش يادداشت هاي حاشيه اي اسناد، نظير فهرست هاي ارسالي که پرسنل ادارات به هنگام بررسي اسناد به کار مي بردند، واقف بوده اند (اين يادداشت هاي حاشيه اي عمدتاً سندي محسوب مي شوند که شخص خاصي آن را سندي خاص درنظر مي گيرد).در اغلب فضاهاي کامپيوتر محور حفظ اين اسناد دشوار است، البته، پايگاه داده هاي مباحثاتي که در آن نشانه هاي جستجو وجود دارد مستثنا است.اغلب راه کارهاي مربوط به نگهداري اطلاعات وب ناظر به محتوي بدون بافت و کاربرد است.نمونه آن دستگاه هاي Hollerith و ماشين هاي دسته بندي،گزينش،پالايش، و طبقه بندي اطلاعات Holocaust است،اگرچه اين دستگاه ها نقش کليدي در اين فرايند ايفا مي کنند اما کافي نيستند.در دنياي اينترنت فهم اين فرايند مستلزم نگهداري دستگاه ها، نحوه ورود کاربران به سيستم، و نحوه استفاده آن ها از اين منابع است (براي بحث قوم نگاري به مبحث پيشين بنگريد).اهميت پرونده سازي براي کاربر به شيوه اي دقيق تر و ارتباط آن با منابع اينترنتي روز به روز بيشتر مي شود خاصه درصورتي که بخواهيم اطلاعات اينترنتي را در اختيار مورخان آينده قرار دهيم.
در کل بايد به خاطر داشته باشيم که ما نميتوانيم همه چيز را نگهداري (حفظ) کنيم.اين مسأله چند دليل دارد:
1. اول آنکه نمي توان آن را به طور مقتضي مستندسازي نمود تا چنين کاربردي داشته باشد؛
2. دوم آنکه بسياري از اطلاعات مازاد (حشو) است که خود سبب کمبود فضا براي نگهداري اطلاعات مفيد ديگر ميگردد؛ (اطلاعات مازاد در کاتالوگها، انبارهاي کامپيوتري نگهداري مي شوند و از اين طريق به غربال بهتر اطلاعات کمک مي کنند)؛ و،
3. بدون بهرهمندي از نگرش معاصر درخصوص آنچه اهميت دارد جدا کردن مسائل و مطالب حائز اهميت و معنادار از ساير مسائل براي محققان آينده فرايندي بسيار دشوار خواهد بود-به عنوان نمونه دشوار مي توان کارآمدي آثار سنسا را از آثار شلدون تشخيص داد.بسياري از راه کارهاي رايج درخصوص نگهداري اطلاعات وب شامل طيفي از راه کارهاي بي اهميت، مغلوت و در عين حال دقيق، بنيادين و در عين حال کلي، و ساده و در عين حال پيچيده مي شوند.
افراد زيادي وجود دارند که ادعا ميکنند ميتوانند از عهدهي انتخاب نوع اطلاعات برآيند اما اين افراد واقعاً نميدانند که »چه کساني و به چه نحو خواهند توانست از تمام اين اطلاعات استفاده کنند».ما نبايد فرض کنيم که محققان در آينده مجبورند که از آرشيوهاي ديجيتالي امروز ما استفاده کنند.وب يک منبع ديجيتالي عظيم است و ما دائماً ميتوانيم اطلاعات آن را با ابزارهاي مختلف تغيير دهيم و دستکاري کنيم.اين اطلاعات روز به روز غني تر مي شوند.محققان آينده، خواه دانشمندان يا عوام، بيشک با ابزارهاي پيشرفتهتر ميتوانند معنا و اطلاعات جديدتري را در دنياي ديجيتالي کشف کنند که ما آن ها را حفظ کرده ايم.
اگر بخواهيم موضوعي را در راستاي حفظ و نگهداري از وب انتخاب کنيم بايد مطمئن شويم که دادهها از انسجام دروني برخوردارند که از منابع چاپي انتظارمان مي رود، نظير نسخه 11 دائرالمعرف بريتانيکا: از طرفي اطلاعاتي که انتخاب ميشوند بايد:
• معتبر و آماده تاييد و تصديق باشند؛
• دقيق باشند؛
• از انسجام دروني برخوردار باشند؛
• کامل باشند؛
• قابل فهم و قابل دسترس باشند؛ و
• دائمي باشند.
بعلاوه بايد امکان کارکردي کردن اطلاعات وجود داشته باشد-يعني اطلاعات را يا بايد بتوان به صورت صفحهي وب درآورد يا پايگاه داده ها کرد-و داده ها بايد منحصر به فرد باشند.از آن جا که يکي از نقاط قوت اطلاعات ديجيتالي انتقال و نسخه برداري آسان در فضاي کامپيوتر است نگهداري چند نسخه از يک مجموعه اطلاعاتي ديجيتالي مهم دشوار نخواهد بود.البته، ما تنها نبايد اطلاعات را نگهداري کنيم، بلکه دسترسي آسان به اطلاعات نيز از ديگر نيازهاي اساسي ما در اين زمينه است.
فناوري، حقوق مالکيت معنوي، و فقدان سياست [گذاري]؟
حفظ ميراث ديجيتالي امان، (مثل وب، موارد ثبت شده يا سندهاي الکترونيکي) مستلزم عبور از موانع فني بسياري است.کتاب Changing Trains at Wigan بسياري از اين چالشهاي فني را توصيف کرده و راهکارهاي عبور از آنها را نيز آورده است. اين کتاب خاطرنشان مي سازد که اغلب رويکردها به پژوهشهاي جديد در حوزه Magnetic Force Microscopy به کدهاي هدفمند باينري، و رقابت بستگي دارند.مؤلفان بسيار ديگري نيز وجود دارند که مسائل فني ديگري را بررسي کردهاند که در اينجا فرصت پرداختن به آنها را نداريم.
غلبه بر مشکلات سختافزاري و نرمافزاري، اختلالات رسانهاي، حمايتها، و سندسازي همگي حفظ منابع الکترونيکي را گران ميکنند.هزينهي اين موارد به مرور زمان کم نميشود.منابع الکترونيکي مستلزم توجه مستمر و مراقب دائم هستند، در صورتي که نسبت به آنها بي توجه باشيم، به سرعت غيرقابل دسترس مي شوند.اين که مطلبي در قالب الکترونيک در اختيار محققان آينده قرار گيرد به لحاظ هزينه در قياس با انتقال پيام از يک رسانه به رسانه ديگر، مستندسازي مطلب و مشکلات مربوط به ايجاد فضاهاي مجازي جهت استفاده مجدد از اطلاعات (به عنوان نمونه امکان استفاده مجدد از اطلاعات موجود در کامپيوتر) به حساب نمي آيد.
گذشته از ابزارهاي قانوني مانند کپيرايت و حفاظت اطلاعات اجازهي نگهداري انبوهي از اطلاعات موجود در وب را نميدهند.بارگزاري کردن و نگهداري اطلاعات وب، حتي اطلاعاتي که رايگان هستند، ممکن است به قيمت نقض قانون حقوق مالکيت معنوي سازمانها يا افراد تمام شود.تيم سليگل در پيامي به Risks-List (Riscks Forum Digest) در سال 1997 ابراز تعجب کرد که »آيا آرشيو اينترنت ميتواند بزرگترين آرشيوي باشد که اصلاً قانون کپيرايت را در جهان رعايت نميکند.من واقعاً علاقهاي به پيگيري اين تخلفات ندارم اما شرط ميبندم شخص ديگري (يک ناشر، هنرمند، يک شرکت سختافزاري) اين کار را خواهد کرد خاصه اگر بتواند به آرشيو اينترنت دسترسي داشته باشد».
شايد حرفهاي سليگل تا حد زيادي درست باشد، اما مسائل قانوني مرتبط با حقوق مالکيت معنوي نميتواند تنها مسائلي باشند که براي پروژههاي آرشيوي اينترنت مشکلساز باشد.در برخي کشورها حفاظت از اطلاعات يا قوانين و قواعد محرمانه بر آرشيو وب يا دستکم بر افرادي که ميتوانند به آرشيوهاي اطلاعاتي دسترسي داشته باشند و نحوهي کار با آن اطلاعات، تأثير ميگذارد.خطر زيرپا گذاشتن امتيازات و علائم تجاري نيز از ديگر موانع احتمالي به شمار مي رود.
آنچه ما بايد از آن پرهيز کنيم پاسخهاي ضعيف يا بدون حساب و کتاب است.ايالات متحده اخيراً شرايط خوبي را ايجاد کرده است.در ژانويه سال 2001، هشت روز قبل از آنکه کلينتن کنار رود، لوئيس بلاردو دبير آرشيو ملي يادداشتي براي افسران اطلاعات آژانسهاي فدرال فرستاد و در آن از آنها خواست تا از وبسايتهاي عمومي خود عکس تهيه کنند و قبل از 20 ژانويه آن را بفرستند. اينترانت و مواد ممنوعه کنار گذاشته شدند، در سند همراه آن يادداشت آمده بود که اين عکس بايد تمام اسناد و مدارک موجود در سرور وب را دربرگيرد. فرمت ذخيرهاي که دايره اسناد و آرشيو ملي از آژانسهاي خود خواست تا از آن بدين منظور استفاده کنند به کاستهاي رسانهاي و استانداردهاي اطلاعاتي که به نظر غيرقابل استفاده ميآيند بستگي دارد.
آنچه اين اسناد نشان داد فهمي کاملاً محدود از فناورياي بود که اکنون در آژانسهاي ايالات متحده بهکار ميرود. نشريه Federal Computer Week گزارش داد: درخواست دايره اسناد و آرشيو ملي براي عکسهاي وبسايتهاي ملي از نگاه مديران وب فدرال يک درخواست لازم الاجرا بود.يک مدير وب گزارش داد، ما برآنيم که از تمام قوانين تبعيت کنيم، اما به نظر ميرسد که اخيراً اين قوانين توسط افرادي وضع ميشود که واقعاً از وب سردرنميآورند.
تنها تعداد معدودي از سازمانها از عهده مسأله حفظ وبسايتهاي خود در سطح محلي برآمدهاند.به عنوان مثال، اتحاديه اروپا، (در سال 2001) فعالانه درحال ايجاد طرحي با عنوان مديريت الکترونيکي اطلاعات وبسايت (WERM) است.راه کارهاي بسياري در سطح ملي در اين مورد وجود دارند از آن جملهاند، سايت آرشيو ملي استراليا، که در آن منابع وب را آرشيو کرده است. اتاق (فضا) مهم است، اما از آن مهم تر نياز به کارگيري و عملياتي کردن اين راه کارها در سطح بين المللي است.اغلب کمپانيها بنابر راهکارهاي مديريت اطلاعات در حال حفظ وبسايتهاي خود هستند و فعاليتهاي آنها (قوانين حقوقي) بايد مورد توجه سازمانهايي که قصد حفظ وبسايتهاي خود را دارند قرار گيرد تا از تقليد روش پرهيز شود.
حفظ وبسايت کاري چند لايه است.هر سازماني براي حفظ وبسايت خود فرمول و رسالت خاصي دارد، در عين حال هدف کلي گردآوري چتري داده ها (گردي آوري داده ها در سطح انبوه) حصول اطمينان از ذخيره ميزان قابل توجه اي از اطلاعات براي آينده است.هر راه کار بايد اين لايهدار بودن را تقويت کند نه اينکه سبب آشفتگي و بههم خوردن انسجام در اطلاعات جمعآوري شده گردد.
در تعداد معدودي از پروژههاي آرشيو وب مسائل مربوطه به دقت، قابل فهم بودن، معناداري، يا ارائهي اطلاعات لحاظ ميشود.اغلب آنها به فکر جمع کردن هستند تا انتخاب کردن (Pandora در اين مورد يک استثناست).به اعتقاد من اين مسئله مشکل عمده اي ايجاد مي کند.يکي از ويژگي هاي کتابخانه ها آن است که آن ها کوشيده اند تا اطلاعات را به نحو قابل قبول جمع آوري، ذخيره و قابل دسترس نمايند، هرچند که همواره در اين راستا موفق نبوده اند.
آخرين ايدهها و گرايشهاي آينده
يک اصل راهنماي حفظ وب بايد مناسب مقصود باشد و در اين مورد ما بايد بپرسيم که محققان در آينده چه ميخواهند و ما چه چيزي ميتوانيم به آنها بدهيم.اگر هدف اوليه از حفظ [وب] حصول اطمينان از اين مسأله باشد که فرايند تصميمگيري معاصر را ثبت کنيم، رويکرد حفظ، با زمانيکه بخواهيم فضاي اجتماعي اينترنت را حفظ کنيم بسيار متفاوت است.از سوي ديگر ما نبايد از اين واقعيت غافل باشيم که صفحات وب و منابع وب همه محصولات دنياي مجازياند و تک تک متون ضمن جذاب بودن تنها موضوع مطالعات آينده نيستند.در مقام مقايسه بايد در نظر بگيريم که، فيلسوفان ايدههاي مطرح در سمپوزيوم افلاطون را بررسي ميکنند در عين حال مورخان همين سند را به مثابه يک متن قوننگارانه بررسي ميکنند تا آثار سمپوزيومهاي يوناني را دريابند.
اگر ما صرفاً به اطلاعات صفحات وب علاقهمند باشيم، حفظ محتواي اين صفحات تقريباً با همان چالشهايي مواجه است که ساير منابع الکترونيکي مواجهاند.فضاي مجازي يک فضاي سيالي است که جوامع در آن پديد ميآيند و از ميان ميروند.اين فضا بسيار متکي بر تعامل (برخورد) پيچيده بين هويت، اعتماد و تصوير(خيال) است.فضاي مجازي فضايي است که در آن اطلاعات، مکان و هدف را تعيين ميکنند.اطلاعات در اين فضا تنها زمانيکه کارکرد داشته باشند يا تا زمانيکه شخصي آنها را به نحو هيجانانگيزي عرضه کند ارزش دارند.
بنابراين، در نهايت امر بايد بپرسيم که دارايي فرهنگي اي که ما در پي مديريت آن هستيم کدامند: محتوا؟ فضا؟ يا تجربه؟ به اعتقاد من هر سه اينها منبع فرهنگي است، اما در عين حال معتقدم که حفظ محتوا، با چالشهاي قابل ملاحظهاي مواجه است.
اگر بخواهيم مطمئن شويم که آيندگان ما به فرهنگ اينترنتي ما دسترسي خواهند داشت بايد از هشت چالش عبور کنيم:
1. ايجاد راهکارهاي مختلف براي انتخاب در سطح ملي، محلي، و بينالمللي براي حفظ محصولات فرهنگي به شکل منسجم و ساختارمند؛
2. تعيين و تعريف مشخصات مطالبي که »ارزش حفظ کردن» دارند و حصول اطمينان از اين که اين تعاريف ناظر به حفظ فرهنگ عمومي در کنار ساير موارد هستند؛
3. ايجاد يک گونهشناسي از محتواي وب که به ما امکان دهد تا بتوانيم به آساني آن را جمعآوري، طبقهبندي، ذخيرهسازي و حفظ کنيم؛
4. انجام مطالعات قومنگارانه روي جوامع فضاي مجازي؛
5. ايجاد يک آرشيو نرمافزاري، هدف از ايجاد اين آرشيو فراهم نمودن تسهيلات براي آيندگان جهت يافتن راه هاي جديد ارائه اطلاعات است.اين که درخصوص XML تا چه اندازه صحبت به ميان آمده است چندان اهميت ندارد مهم آن است که اين ابزار يک فرمت ذخيره سازي آزاد و مستقل در اختيار ما مي نهد؛
6. ساخت مکانيزمهايي که بتوانند به رسانههاي ديجيتالي که مستقل از تمام سخت افزارها و نرمافزارها هستند دسترسي داشته باشند، هدف از اين کار دسترسي آسان به نسخههاي موجود در آرشيو در آينده است؛
7. رفع چالش واقعي که همانا حفظ تعامل، ضروريات و تجربيات اينترنتي است؛ و،
8. انجام اقداماتي که متسلزم سياستهاي مشترک و چند مرحلهاي است.
حفظ (نگهداري) محتوا را از سه منظر ميتوان بررسي کرد:
• مدلي مرکزي که در آن يک گروه در يک نقطه سعي ميکنند هر چيزي را ذخيره کنند؛
• مدلي پراکنده که در آن گروههاي مختلف مواد مورد نظر سازمان، مؤسسه، يا ملل خود را ذخيره ميکنند؛ و،
• مدلي توزيع شده، که در آن سازمانها براي نگهداري و حفظ [محتوا] با هم همکاري ميکنند.
مدل توزيع شده که در آن توليد کنندگان اطلاعات (مثلاً سازمانهاي تجاري يا آژانسهاي حکومتي) و کتابخانههاي ملي، آرشيوها و موزهها با همکاري هم ميراث فرهنگي و فکري را مستند ميکنند، تنها راهحل قابل اجرا و عملي است.اين مدل، تلاشها را مؤثرتر، انسجام استانداردها را بيشتر و از دوبارهکاري جلوگيري ميکند.اينترنت فضايي چند بعدي است که در آن، همکاري، و رقابت نقش مهمي را ايفا ميکند اما تنها از طريق همکاري است که جامعهي معاصر ميتواند منابع فرهنگي خود را حفظ کند.
منابع:
Anderson, B., (1983), Imagined Communities: Reflections on the Origin and Spread of Nationalism, (London: Verso).
Appadurai, A., (1996), Modernity at Large: Cultural Dimensions of Globalization,
(Minneapolis: University of Minnesota Press).
Arms, W.Y., Adkins, R., Ammen, C., and Hayes, A., (2001), ‘Collecting and Preserving the Web: The Minerva Prototype,’ RLG DigiNews, 5.2.
Black, E., (2001), IBM and the Holocaust: The Strategic Alliance between Nazi Germany and America’s Most Powerful Corporation, (New York: Crown Publishers).
Ceruzzi, P.E., (1999), A History of Modern Computing, (Cambridge, MA: The MIT Press).
Curtis, P., (1996), ‘MUDding: Social Phenomena in Text-based Virtual Realities”, in Peter Ludlow (ed.), High Noon On The Electronic Frontier: Conceptual Issues in Cyberspace, (London: The MIT Press).
Dibble, J., (1998), ‘A Rape in Cyberspace’, in Richard Holeton (ed.), Composing Cyberspace: Identity, Community, and Knowledge in the Electronic Age, (Boston: McGraw-Hill)
Dibbell, J., (1996), ‘A Rape in Cyberspace; or How an Evil Clown, a Haitian Trickster Spirit, Two Wizards, and a Cast of Dozens Turned a Database into A Society’”, in Peter Ludlow (ed.), High Noon On The Electronic Frontier: Conceptual Issues in Cyberspace, (London: The MIT Press).
Donath, J.S., (1999), “Identity and Deception in the Virtual Community” in M.A. Smith and P. Kollock (eds.) (1999), Communities in Cyberspace, (London: Routledge).
NARA Guidelines, (2001), Guidelines To Agencies On Preserving A Snapshot Of Their Web Sites At The End Of The Clinton Administration, (Washington DC: NARA).
Holeton, R., (ed.), (1998), Composing Cyberspace: Identity, Community, and Knowledge in the Electronic Age, (Boston: McGraw- Hill).
Ito, M., (1996), ‘Virtually embodied: the Reality of Fantasy in a multi-user Dungeon’, in David Porter (ed.), Internet Culture, (London: Routledge).
Jones, C., (1995), ‘What Goes into an Information Warehouse?’ Computer (Aug), 84-5.
Kahle, B., (1997), ‘Archiving the Internet’, Scientific American (March),
http://www.archiving.org/sciam_article.html
Kuper, A., (1999), Culture: The Anthropologists’ Account, (Cambridge, MA: Harvard University Press).
Malinowski, B., ([1922], 1950), Argonauts of the Western Pacific, (New York: E.P.Dutton).
Malinowski, B., (1954), Magic, Science and Religion, and Other Essays, (New York: Doubleday Anchor Books).
Matthews, W., (2001), ‘Webmasters flinch at "snapshots"’, Federal Computer Week.
Millard, W. B., (1996), ‘I Flamed Freud: A Case Study in Teletextual Incendiarism’, in David Porter (ed.), Internet Culture, (London: Routledge).
NAA's Archiving Web Resources: A Policy for Keeping Records of Web-based Activity in the Commonwealth Government,
http://www.naa.gov.au/recordkeeping/er/web_records/intro.html
Nightingale, V., (1996), Studying Audiences: The Shock of the Real, (London: Routledge).
Relf, F.A., (1999), ‘PANDORA – Towards a national collection of Australian electronic publications’,
http://www.nla.gov.au/nla/staffpaper/ashrelf1.html
Reid, E. M., (1996), ‘Communication and Community on Internet Relay Chat: Constructing Communities’, in Peter Ludlow (ed.), High Noon on the Electronic Frontier: Conceptual Issues in Cyberspace, (London: The MIT Press).
Reid, E. M., (1999), “Hierarchy and Power: Social Control in Cyberspace”, in Smith, M.A. and Kollock, P., (eds.), Communities in Cyberspace, (London: Routledge).
Ross, S., (2000), Changing Trains at Wigan: Digital Preservation and the Future of Scholarship, National Preservation Office (British Library), Occasional Publication.
Ross, S., (1998), ‘The Expanding World of Electronic Information and the Past’s Future’, in Higgs, E, (ed.), Historians and Electronic Artefacts, (Oxford: Oxford University Press), 6-28.
Ross, S., (1995), ‘Introduction: Networking and Humanities Scholarship’, S. Kenna & S. Ross (eds.), Networking in the Humanities, (London: Bowker Saur), xi-xxiv.
Shore, B., (1996), Culture in Mind: Cognition, Culture, and the Problem of Meaning, (Oxford: Oxford University Press).
Smith, M.A. and Kollock, P., (eds.), (1999), Communities in Cyberspace, (London: Routledge).
Tepper, M., (1996), ‘Usenet Communities and the Cultural Politics of Information’, in David Porter (ed.), Internet Culture, (London: Routledge).
Turkle, S., (1997 rpt), Life On the Screen, (London).