گرداب- جملات حكيمانه زیر گوشهاي از سخنان رهبر معظم انقلاب خطاب به رسانه ها در دیدار مسئولان قوه قضائیه است. معظم له در این دیدار فرمودند: «قوه قضائيه با متهم مواجه است. يك نفرى متهم به يك معنائى ميشود؛ قوه قضائيه وظيفه دارد از راههایى كه قانون معين كرده، برود تحقيق كند، تفحص كند و مشخص كند كه اين اتهام وارد است يا وارد نيست.
به هر كسى ممكن است يك اتهامى وارد شود. تا وقتى كه از طريق قانونى جرم ثابت نشده است، نه در خود قوه، نه در بيرون قوه، نه در تريبون ها و منبرهاى رسمى، نه در وسائل ارتباط جمعى،
كسى حق ندارد آبروى يك مسلمانى را ببرد؛ اين بسيار مسئله مهمى است. بعضى اوقات انسان مىبيند روى قوه قضائيه فشار مىآورند كه آقا افشاء كنيد. نه آقا، هيچ لزومى ندارد افشاء كردن.قطعاً نبايستى كسى را در معرض قرار داد؛ در معرض اتهام هم نبايد قرار داد؛ چون وقتى گفتيد متهم است، افكار عمومى تفكيك نميكند بين متهمى كه هيچ گناهى نكرده است، با آن كسى كه شواهدى بر گناه او وجود دارد. حتّى بعد از اثبات جرم هم چه لزومى دارد؟ عرض كردم، مگر يك موارد خاص؛ "و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين" چند مورد اينجورى داريم.
حتّى اگر چنانچه فرض كنيم يك نفرى جرمى هم كرده است، اين جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، اين شخص به مجازات محكوم هم شده است -فرض كنيد رفته زندان- چه لزومى دارد ما اسم او را در روزنامهها منتشر كنيم تا بچه اين آدم كه دارد مدرسه مي رود، ديگر رويش نشود مدرسه برود؟ چه اشكال دارد كه اين مدت زندانش را بگذراند، بيايد بيرون، خودش و خانوادهاش زندگى عادیشان را ادامه دهند؟ خب، جرمى كرد، مجازات شد، تمام شد ديگر. بايد حتماً آبروريزى بشود؟»
اگر به سخنان معظم له در طول ساليان گذشته نيز نظري بیافكنيم، متوجه خواهيم شد سخنان ايشان همانند درس اخلاقي براي رسانه ها است كه بايد نصب العين قرار گيرد.
رهبر معظم انقلاب در سال 63 در زمان رياست جمهوري شان در گفتگو با روزنامه كيهان مي فرمايند: «
من معتقدم انتقاد خوب است، ولي بايد مرزها را رعايت كرد. اگر آن ورع مطبوعاتي وجود نداشته باشد، ما ناگهان با يك ضربت، يك بار شيشه را خرد ميكنيم؛ آيا واقعاً اين مقرون به صرفه براي مردم و نظام است كه عدهاي بيايند، بنشينند يك آشيانهاي بسازند و بعد يك كسي به يك لگد آن را خرد كند؟»
البته در اينجا بايد تعبير ورع را بايد از خودسانسوري جدا كرد. ورع مرزي است كه بين بي بند و باري و خودسانسوري است. يعني چيزي كه نه اين طرف است (چون مقابل خودسانسوري هم بي بند و باري ست) و نه آن طرف. بي بندوباري هم در واقع به 2 معناست: يكي به معني اين كه هر خبري دم دست رسيد، بدون توجه به عواقب و اثرات آن چاپ شود و معني ديگر آنكه، مصلحت مردم در انتشار خبر مورد اهميت قرار نگيرد يا يك خبري را مغرضانه و جهت دار در يك مورد نقل كند و در مورد ديگر اين كار را نكند، كه به هر حال هر 2 مورد بي بند و باري نام دارد و اين نشناختن مسئوليت است.
البته در اينجا منظور اين نيست كه رسانه ها بايد معصوم باشند و از هر اشتباهي مبرا! بلكه رسانه جمعي بايد طوري در مسير اطلاع رساني حركت كند كه خداي ناكرده برآيند حركت آنها عليه كليت نظام نباشد. روزنامه نگاري كه در مسير احساسات و هيجانات زودگذر رسانه اي قرار مي گيرد و با اتهام بستن به شخصي يا جرياني كه هنوز اتهامي براي آنها در هيچ محكمه اي ثابت نشده (و اصلا ثابت هم شده باشد!) چگونه مي خواهد در مسير اعتلاي نظام گام بردارد.
اين روزها شاهد هستيم گروهي موسوم به گروه انحرافي در رسانه ها مطرح شده اند و هر رسانه بنا بر دسترسي هايي كه دارد در تلاش است هرچه بيشتر از اين گروه افشاگري کند.افشاگريهايي از جنس اقتصادي، سياسي، امنيتي، اخلاقي و...!
غافل از اينكه اين اتهامات حتي اگر بنابر ادعاي رسانه هاي مذكور مستند هم باشد دليلي بر افشاي آنها نيست. وقتي ما در دينمان اين همه آموزه اخلاقي براي نريختن آبروي افراد داريم چگونه است وقتي كه پاي علايق سياسي و قدرت طلبي به ميان مي آيد همه چيز فراموشمان مي شود و ماليخولياواربه افشاگري مي پردازيم و مشعوف از اينكه غلظت افشاگري ما بيشتر بود! پس اخلاق ديني چه؟ اين رفتار حتي مورد تائيد اخلاق ژورناليستي نيز نيست، چه برسد به دين مبين!
صاحبان اصلي اين روشهاي روزنامه نگاري كه غربيها هستند خود نيز اين رفتار را تایيد نميكنند كه امروز ما به اسم دين مداري و اصولگرايي آن را اجرا مي كنيم. آيا اين رفتار چيزي غير از "شارلاتانيزم مطبوعاتي" است. اين فضاى بى بند و بارى در حرف زدن، در اظهارات عليه دولت به بهانه زدن يك گروه منحرفي كه در كنار دولت به فعاليت مشغول است، موضوعي نيست كه خدا به آسانى بگذرد. وقتي بدنه دولت مشغول خدمتگذاري هستند، چگونه است همه با چوب جريان انحرافي يكجا رانده مي شوند! نه اينكه جريانهاي مشكوك با برهان و دليل نقد نشود، بلكه بايد فضاي افشاگري و ريختن آبروي افراد كه مورد نظر رهبر انقلاب نيز هست، جمع شود.
برخي ازرفتارها وجود دارد كه نتيجه و اثر آن دامن همه را مي گيرد، نه فقط دامن آن ظالم را! نيايد روزي كه آخرتمان را به خاطر ريختن آبروي فردي كه خودش مجازات عملش را خواهد كشيد، خراب كرده باشيم!
آخر سخن اينكه معتقدين به پاي كلاسهاي اخلاق و منبر اساتيد مي روند تا شايد معرفتي كسب كنند، چه خوب است جماعت رسانه اي هم پاي درس اخلاق رسانه اي رهبر انقلاب بنشينند تا شايد كمي از اين فضاي آلوده در رسانه ها فاصله بگيرند.
جوان