اهداف آمريکا از راه اندازی اينترنت چمدانی

تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۰

اعلام اين پروژه که بيش‌تر به يک جنگ رواني شبيه است، شکست سياست‌هاي امریکا در جبهه نظامي و سياسي را ثابت مي‌کند، زيرا نشان مي‌دهد آنها نتوانسته‌اند اقدام مؤثري بر ضد ايران انجام دهند.

به گزارش گرداب به نقل از بی باک، دولت آمریکا در اقدامی که آشکارا دخالت در امور داخلی کشورها محسوب می‌شود درصدد راه‌اندازی نسل جدیدی از شبکه اینترنت است که نیاز به عبور از دروازه مخابراتی کشورها ندارد.

بنابر گزارش رسانه های داخلی، این نوع اینترنت که به اینترنت سایه یا اینترنت جایگزین یا اینترنت چمدانی مشهور شده قرار است در آینده‌ای نه چندان دور در دسترس برخی کشورها قرار گیرد.

روزنامه نیویورک تایمز نخستین روزنامه‌ای بود که از طرح آمریکا موسوم به اینترنت چمدانی پرده برداشت. طبق گزارش این روزنامه آمریکایی، دولت اوباما در حال هدایت تلاش‌های جهانی برای ایجاد یک اینترنت و شبکه تلفن همراه "در سایه" است تا مخالفین در کشورهای مختلف، بتوانند از آن استفاده کنند.

حجت الاسلام و المسلمین روانبخش دبیر سیاسی هفته نامه "پرتو" طی یادداشتی پیرامون اهداف آمريکا از راه اندازی اينترنت چمدانی  نوشت: آمريکايي‌ها که از 32 سال گذشته در جنگ نظامي و رويارويي‌هاي گوناگون در عرصه‌هاي مختلف با جمهوري اسلامي ناکام مانده‌اند، اخيراً در اقدامي بي‌سابقه با اختصاص بودجه‌اي هنگفت، درصدد تقويت جنگ سايبري به ويژه عليه انقلاب اسلامي ايران بر آمده‌اند. آن‌ها يکي از اهداف خود از اين طرح موسوم به اينترنت چمداني را چنين ذکر کرده‌اند که افراد وابسته به آنان بتوانند در هر زمان و مکاني با اربابانشان تماس گرفته به تبادل اطلاعات بپردازند و ديگر هيچ نوع محدوديت و فيلترينگي مقدور نباشد. اهداف کلي آمريکايي‌ها در راه اندازي اين جنگ سايبري، از اين قرار است:

1. تقويت جنگ سايبري در حوزه علمي و فناوري؛ آمريکايي‌ها تصور مي‌کنند با تقويت اينترنت در جنگ سايبري بر ضد ايران، موفق مي‌شوند در حوزه علمي و فناوري به ويژه موضوع هسته‌اي به اهداف شوم خود دست يابند. آن‌ها درصددند با توليد ويروس‌هاي پيشرفته، در فناوري هسته‌اي و صنايع موشکي و نظامي ايران اخلال ايجاد کرده، حتي آن‌ها را منهدم سازند.

 اعلام اين پروژه که بيش‌تر به يک جنگ رواني شبيه است تا واقعيت، شکست سياست‌هاي شيطان بزرگ در جبهه نظامي و سياسي را ثابت مي‌کند؛ زيرا نشان مي‌دهد که تاکنون همه تيرهاي آن‌ها به سنگ خورده و نتوانسته‌اند اقدام مؤثري بر ضد ايران انجام دهند. البته چنين رويکردي که برخلاف اصول و موازين بين‌المللي است، مي‌تواند منافع همه کشور‌ها را به خطر اندازد، زيرا اين اقدام آن‌ها، مجوزي خواهد بود براي همه کشورهايي که توان استفاده از اين فناوري بر ضد ديگر کشور‌ها را در اختيار دارند. در اين صورت، ديگر هيچ کشوري حتي ايالات متحده امريکا در امان نخواهد بود و بي‌ترديد اين دولت مدعي، ضربات سنگين و پشيمان کننده‌اي در حوزه سايبري دريافت خواهد کرد.

2. دومين هدف آمريکايي‌ها امنيتي است. از آن‌جايي که عناصر داخلي و نوکران آمريکا با اينترنت تلفني رديابي شده، در کنترل اطلاعات و امنيت ايران قرار مي‌گيرند، هر گونه اقدام‌ آن‌ها قبل از شکل‌گيري خنثي مي‌‌شود؛ همان مشکلي که موجب شد عوامل و پياده نظام دشمن در فتنه 88 ناکام بمانند و فيس بوک، تویيتر و حتي موتور جستجوگر گوگل نيز ره به جايي نبرند.

 اين مشکل به حدي بودکه آمريکايي‌ها به شکست در اين جنگ اعتراف کردند. آن‌ها اکنون تصور مي‌کنند با تأسيس اين شبکه مي‌توانند بدون رديابي‌هاي اطلاعاتي، براي ايادي خود دستور العمل صادر کنند و از فتنه‌هاي احتمالي آينده براي رسيدن به اهداف شومشان بهره‌گيرند. عوامل داخلي آن‌ها نيز به‌راحتي و بدون اين که شناخته شوند، مي‌توانند براي اربابانشان جاسوسي کنند.

با توجه به نزديکي انتخابات مجلس نهم و برنامه‌ريزي‌هاي فتنه‌گران براي آن، به نظر مي‌رسد آمريکايي‌ها براي پشتيباني از نيروهاي داخلي خود به اينترنت پر سرعت چمداني نياز دارند تا بتوانند از عناصر فتنه‌گر داخلي پشتيباني کنند، نکته‌اي که رئيس ستاد انتخابات کشور نيز به آن اشاره کرد. بي‌ترديد اين اقدام، دخالت مستقيم آمريکا در امور ديگر کشورها و برخلاف همه اصول و موازين جهاني است و بايد سازمان‌هاي مستقل و بين المللي به اين موضوع واکنش نشان دهند، زيرا تلاش در جهت براندازي يک نظام حتي از راه سايبري، محکوم است.

3. سومين هدف از راه اندازي پروژه اينترنت چمداني، تهاجم فرهنگي است. امريکايي‌ها درصددند از اين طريق، دسترسي جوانان و نوجوانان را به شبکه‌هاي ضد اخلاقي و مستهجن آسان کنند و سرمايه‌هاي اصلي کشور را به نابودي بکشانند؛ برنامه‌اي که نتيجه آن را در اندلس قديم تجربه کردند و در 32 سال انقلاب نيز اگر چه بارها براي آن برنامه‌ريزي کرده‌اند، اما به نتيجه دلخواه دست نيافته‌اند.

 آن‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند که تنها راه مقابله با ملت ايران و انقلاب اسلامي، جنگ فرهنگي و ترويج بي بند و باري است. از اين رو چنين پروژه‌اي هر چند با هزينه‌هاي کلان مي‌تواند به اهداف آمريکايي‌ها کمک کند. اگر آن‌ها بتوانند جوان ايراني را از هويت ديني تهي کنند، در راه رسيدن به هدفي که طي 32 سال انقلاب نسبت به آن ناکام مانده‌اند اميدوار خواهند شد. بهترين راه براي مقابله با اين جنگ سنگين و حساب شده، تقويت ايمان و رشد فضائل اخلاقي در بين جوانان است.

چنان‌چه مسئولان و نهادهاي فرهنگي به‌ويژه شوراي عالي انقلاب فرهنگي همه همت خويش را در راه تقويت ايمان و نهادينه کردن ارزش‌هاي اخلاقي به کار گيرند، تير دشمن در اين جنگ نيز به سنگ خواهد خورد و به عکس، نخبگان مؤمن ايران خواهند توانست از اين امکان، براي تهاجم به دشمن استفاده کرده با فراهم کردن لشکري ايدئولوژيک از ميان جوانان امريکايي، طراحان چنين پروژه‌اي را پشيمان سازند.