گرداب- ساعت 8:30 بمب "Little Boy" رها شد و 43 ثانيه بعد، در ارتفاع 580 متري بالاي شهر منفجر شد. ابتدا برق آبي-سفيد كوركنندهاي درخشيد و در كسري از ثانيه، گرمايي معادل هزاران درجه سانتيگراد در هوا پخش شد. آنهايي كه در وسط مهلكه گير افتاده بودند، خوشبختترين مردگان بودند. بعضيهاشان بخار شدند. بعضي ديگر به ذرات سوخته خيلي ريزي تبديل شدند، اما درد و رنج اصلي، نصيب كساني مي شد كه دورتر از محل انفجار حضور داشتند.
گرماي شديد و موج حاصل از انفجار تخم چشمهاي آنها را كه با تعجب به نقطه انفجار زل زده بودند را تركاند. پوست آنها از بدنشان جدا ميشد و روي زمين ميافتاد. موجي كه در مركز انفجار تشكيل شده بود با سرعت صوت و قدرت تخريبي معادل با 1205 تن TNT، دو سوم (48 هزار ساختمان از مجموع 76 هزار ساختمان) شهر را با خاك يكسان كرد. در اثر موج انفجار و پودر شيشههاي شكسته شده، جاي سالمي در سر و صورت قربانيان باقي نميماند. جمجمه عابران از موج انفجار ميتركيد و بدنهايشان متلاشي ميشد و به اطراف ميپاشيد.
آنهايي كه در اين جهنم بخار نشده بودند، تلوتلو خوران و به تمناي قطره اي آب به طرف رودخانهاي كه در شهر جاري بود ميرفتند و فرياد ميزدند "آب، آب"؛ گرماي حاصل از انفجار همه آب بدن آنها را خشكانده بود. براساس قاعده ساده "اجسام تيره نور را جذب و اجسام روشن آن را منعكس ميكنند" نقش لباسها و كيمونوها، روي گوشتهاي بدون پوست شهروندان حك شده و بدين صورت عكسهاي درشت و سياه روي گوشت تازه و بيپوست آدمهاي زنده، نقش ميبست.
در اثر انفجار اين بمب اتمي 60 كيلويي، ستون قارچي شكلي از غبار به ارتفاع 680 متر به آسمان رفت و تا شعاع5.1 كليومتري همه چيز با خاك يكسان شد!
كمي دورتر عده اي با بدن هاي سوخته شده، زير آوار ناشي از موج انفجار له شدند و عده اي ديگر، زير مصالح ساختماني زنداني شدند تا به بدترين نوع مرگي كه تصور آن را هم نميكردند، بميرند. تن پوست كنده شده دختربچه زنده ده سالهاي كه شانس اين را نداشت تا در لحظه اول بميرد، صحنه دلخراش و زجرآوري را بهوجودآورده بود و كسي آنقدر توانايي نداشت كه به او كمك كند.
"هيروشيما" ديگر آن "جزيره سبز" سابق نبود. رنگ همه جاي شهر عوض شده بود؛ قهوهاي مايل به قرمز. بوي ناشي از اجساد سوخته شده همه جا ميآمد. چند ساعت بعد بوي عفونت تهوعآوري تمام فضاي شهر را در برگرفت. حتي حيوانات هم مرده بودند. هيچكدام از يازده خدمه هواپيماي ب- 29 آمريكا كه صرفاً براي حمل همين بمب "پسركوچولو" آماده شده بودند، نميدانستند چه چيزي را حمل ميكنند و فقط خلبان "تيبتز" از ماجرا خبر داشت. يكي از خدمه كه مسئول فيلمبرداري از حادثه بود، ناگهان فرياد زد: «خداي بزرگ! ما چه كرديم؟»، اما نگاه سرد و بيتفاوت خلبان به او فهماند كه بايد ساكت باشد.
ولي اين هنوز پايان ماجرا نبود، در رابطه با عكسالعمل جهاني و اعتراض به عمل ضدبشري آمريكا هم اتفاق زياد مهمي نيفتاد و ازطرفي اكثر بازماندگان حادثه نيز در اثر صدمات وارده جان خود را از دست مي دادند.
فقط در سال اول، مرگ 140 هزار نفر ديگر رقم خورد و البته اين افزايش آمار تا سال هاي بعد نيز ادامه داشت. واقعا مرگ اين همه انسان چه اهميتي داشت ؟؟!!
تشعشعات نامرئي ناشي از بمب اتم نه تنها از بين نرفت، بلكه تا سالها بعد هنوز از مردمان ژاپن قرباني مي گرفت. هزاران نوزاد ناقصالخلقه به دنيا آمدند و هزاران مريض كه از انواع بيماريها به خصوص سرطان خون - لوكمي و... كه در اثر تبعات ناشي از اين فاجعه، يكييكي مي مردند.
بمباران هيروشيما و ناكازاكي و نوشتن در مورد آن، تا سالها جزء مطالب ممنوعه در آمريكا بود. اولين بار "جان هرسي" در گزارشي با عنوان "هيروشيما" در مجله "نيويوركر"، مردم خوشحال و سرمست از پيروزي آمريكا را متوجه كثافتكاريهاي سياستمدارانشان در ژاپن كرد، اما خبر و عكسها و فيلمهاي حادثه، سالها به صورت مدارك طبقهبندي شده امنيتي باقي ماند. هنوز نسلهاي امروزي سياستمداران آمريكا اعتقاد پيدا نكردهاند كه آن بمباران "جنايت جنگي" بوده است تا از آن معذرت بخواهند و هنوز گروههاي ژاپني مانند "ارتش سرخ ژاپن" وجود دارند كه به انتقام اين حادثه بينديشند.
در 14 دسامبر سال بعد از اين انفجار، مجمع عمومي سازمان ملل كه آن موقع در لندن مستقر بود، پول 5.8 ميليون دلاري اهدايي "جان راكفلر" يهودي را براي احداث ساختمان زيباي سازمان ملل پذيرفت و در اوت 1950 اين "معجزه اجتماعي" بشر عصر ما افتتاح شد تا براي بشريت صلح به ارمغان بياورد.
از آن موقع تاكنون هر جنگي كه تصميم گرفته شده كه باشد، اتفاق افتاده و هر جنگي كه بايد تمام ميشده تمام شده، بدون آنكه سازمان ملل كاري كرده باشد. تعداد بيانيههاي بياهميت سازمان ملل كه برخي از روشنفكران جهان سوميها را به وجد ميآورد- از هزار و هشتصد قطعنامه گذشته و بزرگترين مدعيان و حاميان دموكراسي در دنيا از اين سازمان حق وحشيانه "وتو" گرفتهاند و اين يعني در 63 سال اخير سازمان ملل نقش انفعالي را در سياست بينالملل ايفا كرده است!!
در سال 1948 "اعلاميه جهاني حقوق بشر" منتشر شد، تا مثلاً حق حيات براي همه انسانها، با يك زندگي بيدغدغه فراهم شود.
جزء اولين نفراتي كه اين بيانيه را امضا كرد، "ترومن"، رئيس جمهوري آمريكا بود كه 3 سال قبل از آن به وزير دفاع آمريكا در جزيره "تينيان" ژاپن تلگراف زد: پيشنهاد [استفاده از بمب اتم] تأييد شد. هر مو قع آماده بود، رها كنيد.
فارس