گرداب- شعر زیر از سروده های "رحمان نوازنی" که برای حضرت خدیجه
سلام الله علیها سروده است.
شب است و بغض سكوت و صداي گريه آب
شكسته قلب رسول و ندارد امشب خواب
كنار بستر مرگ يگانه امّيدش
گرفته زمزمه، يا رب خديجه را درياب
همانكه هستي خود را به هستيام بخشيد
همانكه سوخت به پاي منادي توحيد
همانكه گرمي پشت رسالت من بود
و مي تپيد براي نبوت خورشيد
در آن زمان كه شب سرد كفر جولان داشت
زبان زخم عدو، تيغ تيز و بران داشت
خديجه مرهم دلگرمي رهم ميشد
به آفتاب وجودم هميشه ايمان داشت
همان كه درك مقامش مقام ميآرد
و جبرئيل برايش سلام ميآرد
همان سرشت زلال و مطهري كه خدا
ز نسل پاك و شريفش امام ميآرد
مقام و منزلتش را كسي چه ميداند
شريك امر رسالت هميشه ميماند
قد خميده و موي سفيد او امشب
هزار روضه براي رسول ميخواند
براي مادر ايمان سزاست گريه كنيم
و با سرشك امامان سزاست گريه كنيم
براي آنكه ز من هم غريبتر گرديد
شبيه شام غريبان سزاست گريه كنيم
قنوت امشب زهرا فقط شده مادر
به روي سينه مادر نهاده سر، كوثر
الهي مادر ياسم غريب مي ميرد
غريب بود و غريبانه جان دهد آخر
خديجه گريه نكن اين همه از اين غم ها
كه گريه ها بنمايد به جاي تو زهرا
براي فاطمه امشب نماز صبر بخوان
ببوس سينه او را ببوس دستش را
اگر تو بودي، ياس تو غنچه وا مي كرد
به جاي تكيه بر آن در، تو را عصا مي كرد
اگر خديجه تو بودي، به پشت در زهرا
به جاي فضه در آنجا تو را صدا ميكرد
اگر كفن تو نداري عباي من به تنت
ولي چه چاره كنم بر حسين بي كفنت
ميآوري تو به مقتل خديجه، زهرا را
چه ميكني تو در آن لحظه هاي آمدنت
مي سوزم از شرار نفس هاي آخرت
از لحن جانگداز وصاياي آخرت
دستم به دست بي رمقت مي شود دخيل
در پيش ديدگان گهربار جبرئيل
کیهان