گرداب- ترم پنج مهندسي، معدل 18.5، مسلط به دو زبان خارجي اما به قول برادرم هنوز زبان آدميزاد سرم نمي شود!
هفته پيش با پدرم بد صحبت كردم؛ ديروز به مادرم بي احترامي كردم؛ يك ساعت پيش برادرم گفت: حيف آن كلاس هايي كه تو در آن بنشيني كه هنوز چيزي از اخلاق و ادب و حرمت نميداني! كاش يك خط از اين همه درس و كتاب به دردت ميخورد و تو را اصلاح ميكرد.
او را بيرون كردم و در اتاقم را بستم. اما هر كاري ميكردم، رفتارهايم از جلوي چشمانم كنار نمي رفت... احساس كردم هيچ كدام از كارهايم درست نيست؛ لباس پوشيدنم... حرف زدنم... روابطم و... اما باز حاضر نبودم اين مسئله را بپذيرم و به آن فكر كنم. باز به درس ها پناه بردم. سررسيدم را باز كردم، ادامه فرمول...
تا به حال به نوشته هاي بالا و پايين صفحات سررسيدم دقت نكرده بودم. اما ديدم بالاي صفحه نوشته شده بود: "لازم ترين دانش براي تو دانشي است كه تو را به صلاح قلبت راهنمايي كند و فساد آن را برايت آشكار سازد. امام كاظم
علیه السلام"