گرداب- "سعدالله زارعي"، كارشناس و تحليلگر مسائل بين الملل و منطقه در گفتگويي تفصيلي به تبيين و تحليل علل پيدايش گروهك هاي تروريستي و مسائل پيرامون آنها مانند "گروهك پژاك" پرداخت.
آنچه در ادامه مي خوانيد متن گفتوگوي فارس با سعدالله زارعي است:
اخيراً شاهد ايجاد ناامنيهاي گرهك تروريستي پژاك در مرزهاي غربي كشورمان بوديم، تا آنجا كه سپاه پاسداران را مجبور به آن كرد كه دست به عمليات نظامي عليه اين گروهك شرور بزند، ريشه تشكيل اين گروهك تروريستي چه بود؟
براي ورود به موضوع گروهك پژاك در مقدمه چند نكته حائز اهميت است. يكي اينكه فعاليت تروريستي، شورشگري و اغتشاش از اولين روزهاي پيروزي روزهاي اسلامي آغاز شد و انقلاب اسلامي ايران در آغاز راه با پديده ضد انقلاب و آن هم از شكل كاملا ضد مردمي و تروريستياش مواجه شد. به عنوان نمونه ميتوان به اقدامات تروريستي بسيار در طول تاريخ انقلاب اشاره كرد كه اين ترورها هم عليه مسئولان و شخصيتهاي نظام و هم عليه توده مردم بوده است.
نكته دومي که در مورد ضد انقلاب ايران وجود دارد، حمايت صريح، آشكار و عملياتي دشمنان تابلودار نظام جمهوري اسلامي از آنان است. تقريباً بدون استثنا همه گروهكهاي ضد انقلاب اعم از ضد انقلاب چپ، راست و ضد انقلاب درون و بيرون حاكميت، مورد حمايت دستگاههاي سياسي، تبليغاتي و اطلاعاتي غرب قرار داشتند و دارند و ما ميتوانيم با قاطعيت اعلام كنيم كه بعد از ايجاد نظام جمهوري اسلامي هيچ ضد انقلابي به وجود نيامده است كه مورد حمايت دشمن نباشد و از اين سو نيز اين گروهكها همواره از حمايت و پشتيباني آمريكا و ديگران استقبال كردهاند كه اين جاي تامل بسيار است و ميبينيم كه همكاري مشترك آشكاري ميان اين گروهكهاي ضد انقلاب با دشمنان ملت ايران وجود داشته و دارد.
نكته سوم درباره اين گروهكهاي ضد انقلاب كه به ميدان آمدند و شعار براندازي و تغيير نظام جمهوري اسلامي را مطرح كردند اين بود كه اينها در فعاليتي كه دنبال ميكردند تماميت ارضي ايران برايشان هيچ اهميتي نداشته است. اصلا حفظ تماميت مرزي جغرافيايي ايران برايشان بيمفهوم بوده و اهميت نداشت؛ بنابراين تجزيهطلبي يكي از شاخصهها و ملزومات فعاليتهاي اينها بود.
به عنوان مثال سازمان مجاهدين خلق (منافقين) كه داعيه دفاع از ملت را داشتند، همزمان با كساني كه با صراحت شعار تجزيه خوزستان و بلوچستان و كردستان را مطرح ميكردند همراهي ميكرد و در طول 8 سال دفاع مقدس كنار صدام عليه ملت ايران قرار گرفتند.
در اصل گروهكهاي ضد انقلاب فقط ضد انقلاب نيستند، بلكه ضد ايران هم هستند؛ يعني موضوعي به نام ايران براي آنها چندان ارزشي ندارد؛ يعني اگر ايران به دست دشمن خارجي سركوب، اشغال، تجزيه شود، مهم نيست.
نكته مهم در مورد گروهك پژاك اين است كه بايد ببينيم كه اين گروهك در چه زماني و مكاني و در چه بستري و چرا به وجود آمد؟
كاملاً درست است، به عقيده بنده نيز بايد در تجزيه تحليلي دقيق اينها مدنظر قرار گيرد. گروهك پژاك دقيقاً در سال 1382 پايهگذاري شد. سال82 همان سالي است كه آمريكا، عراق را اشغال كرد. آمريكاييها در آن زمان شعاري را زمزمه ميكنند مبني بر اينكه اين عمليات محدود به عراق نميشود و رژيمهاي ناهمخوان غرب بايد بدانند هدف بعدي آنها هستند. پر واضح و به طور روشن به مخالفتهاي ايران اسلامي با آمريكا اشاره كردند و ايران را مورد خطاب قرار دادند. بعد از چندي به طور كامل پرده را كنار زدند و جرج بوش رسماً اعلام ميكند كه ايران محور شرارت است و بايستي نظام سياسي آن براندازي شود.
البته وي قبلا از عنوان جنگ صليبي نيز استفاده كرده بود، كه همان جنگ مسيحيت و اسلام است و منظور آنها از اسلام، اسلام سياسي و جهادي است، وگرنه امروز هستند حكومتهايي كه اسم اسلام را به دوش ميكشند اما خطري براي منافع غير مشروع آمريكاييها ندارند؛ بنابراين منظور آنها از جنگ صليبي، جنگ عليه اسلام است، هرچند خود آنها نيز نماينده واقعي مسيحيت حقيقي نيستند و اين طبیعی است كه بيش از همه ايران كانون توجهات و طراحيهاي آنها باشد.
در همين زمان پايه اين گروهك پژاك طرحريزي و راهاندازي ميشود، لذا بر اساس اسنادي كه خود آمريكاييها آن را مطرح كرده و قابل اغماض و چشمپوشي نيست، خود ارتش آمريكا و جي گارنر كه در آن زمان حاكم نظامي عراق بود اقدام به تاسيس اين گروهك كردند.
برخي از رسانههاي آمريكايي مانند نيويورك تايمز، واشنگتن پست و رويترز زماني كه در سال 83 اولين كنگره پژاك يك سال بعد از اشغال عراق در سليمانيه برگزار شد، مطرح کردند که ما نيروهاي پژاك را در حالي كه تسليحات آمريكايي در اختيار داشتند در مقر نظاميان آمريكايي در شهر سليمانيه ملاقات كرديم و لذا اين گروهك كاملا تحت انواع حمايت آمريكايي بودند.
در اصل ماموريت اين گروه ضد انقلاب در آن زمان، اين بود كه مسير را براي حركت سيستم نظامي آمريكايي هموار كنند تا بتوانند ايران را اشغال و به هدف نهايي خود برسند؛ لذا بعد از آنكه رد پاي اين گروهك در حوادث و ناامنيهاي مناطق شمال غربي ايران روشن شد، ايران متوجه شد اين گروهك همواره از پوشش اطلاعاتي دقيق آمريكايي استفاده ميكند.
به عنوان مثال جمهوري اسلامي ايران عمليات مخفيانه را براي پاكسازي مرزهاي خود از وجود اين گروهك طراحي كرد. اما آنها با هدايت و اطلاعرساني اطلاعاتي آمريكاييها از مهلكه گريختند و اين نشان ميدهد تجهيزات جاسوسي آمريكا به كمك آنها ميآمد، چرا كه اين گروهك فاقد اينگونه تجهيزات و نيروهاي زبده خاص هستند و لذا از بين بردن اين گروهك كوچك براي جمهوري اسلامي ايران كار سختي نيست.
هرچند براي اثبات ارتباط اين گروهك با آمريكا نياز به ارائه سند نيست و با تحليل عقلي نيز ميتوان متوجه شد كه ادامه حيات اين گروهك تا به امروز با ارتباط با آمريكا امكانپذير بوده است والا ظرفيت چنداني در مقابل جمهوري اسلامي ندارند. كما اينكه هر زمان اين گروهك عملياتي عليه ايران انجام داد مورد حمايت آمريكاييها قرار گرفت و آنان عكسالعمل ايران را محكوم كردند.
خود آمريكاييها اعلام كردهاند كه اعضاي اين گروهك را تحت آموزش قرار دادهاند و اين مطالب به صراحت در رسانههاي آمريكايي مطرح شده است. در اوايل آمريكاييها خود را در موقعيت برتر فرض ميكردند و اصلا نيازي نميديدند كه مخفيانه و پنهاني برنامههاي خود را جلو ببرند و گمان ميكردند همانطوري كه ميتوانند رژيم بعث عراق را بدون مقاومت اشغال كنند، ميتوانند ايران را نيز اشغال كنند؛ لذا به صورت علني در حمايت از اين گروهك حرف ميزدند.
گروهك پژاك قرار بود در عمليات اشغال ايران جاده صافكن ارتش آمريكا باشد كه به طور جدي در دستور كار آمريكا بود ولي به دليل زمينگير شدن در عراق متوقف شدند، بعد از اين وضعيت، آمريكاييها براي گروهك پژاك ماموريت جديدي طراحي و تعيين كردند.
ماموريت جديد آنها اين بود كه بتوانند مناطق كردينشين ايران را جدا كنند و به نام ملت كرد ظرفيت خود را پاي كار آورده و موقعيت امنيتي ايران را تضعيف و در ادامه صلاحيت حكومت ايران را زير سؤال ببرند. چرا كه طبيعتاً اگر در كشوري قطعهاي از آن جدا ميشود ديگر جايگاه و ابهت سياسي آن حكومت نزد مردمش فرو ميريزد و اين برنامه اينها بود كه به نام آنها بخشهايي از 8 استان كشور را جدا كنند و بحران امنيتي بزرگي براي ايران به وجود آورند كه البته عدهاي فريب خورده هم در داخل با آنها همنوا شده و در مطبوعات محلي اين استان مسئله كردستان بزرگ را مطرح ميكردند.
به عنوان مثال فردي به نام "مراد ويسي" نشريهاي در كرمانشاه منتشر ميكرد كه امروز در صداي آمريكا حضور دارد و حرفهاي خود را از صداي آمريكا مطرح ميكنند كه اين خود نشان از ارتباطات قبلي اينها با هم دارد.
در اين زمينه به چه نتيجهاي هم رسيدند؟
بعد از مدتي به اين جمعبندي رسيدند كه اين طرح آنها نيز به دليل قدرتمندي حكومت ايران و مخالفت مردم داخل ايران امكانپذير نيست، لذا در طول انقلاب شاهد بوديم كه مردم كردستان چگونه در مقابل دسيسههاي دشمنان ايستادگي كردهاند و همه ملت نيز به فرمان امام خميني در مقابل عده معدودي ضد انقلاب كه غائله كردستان را راه انداخته بودند به كمك مردم كردستان رفتند و غائله را به راحتي ختم كردند.
به نظر ميآيد اخيراً استراتژي جديدي براي اين گروهك تروريستي تعريف كردهاند، آيا درست است؟
از حدود 8 الي 9 ماه قبل اينها با تغيير تجزيه و تحليل خود به اين نتيجه رسيدند كه از راه تجزيهطلبي و اينگونه اداها نميتوانند به اهداف خود برسند؛ بنابراين تصميم گرفتند با ناآرامسازي منطقه و به وجود آوردن مشكلات امنيتي در مرز ايران، توجه افكار عمومي را جلب كنند و در نقطهاي به هر بهانهاي شورشي درست كنند. به عبارت ديگر موضوع را از مسئله تشكيل حكومت كردي، به مسئله ساختگي دفاع از حقوق مردم كرد عوض كردند كه دست آمريكا به صراحت در اين ماجرا روشن است و چند مرتبه با ارائه كدهايي اين موضوع را افشا كردم.
مثلا يك مركز مطالعاتي و تحقيقاتي مرتبط با CIA به نام "مركز مطالعات آمريكاي جديد" وجود دارد كه در آنجا اين مسئله پيگيري ميشود و جمعبندي پژوهشهاي آنها به دستگاه تصميمگيري آمريكا منتقل شده بود. اينها به صراحت گفتند كه دم از مسئله تجزيهطلبي در ايران نزنيد، چرا كه اين موضوع ملت ايران را در مقابل ما قرار ميدهد و بعد آنها را توصيه به "طراحي شورش و ناآرامي" كرده بودند.
سخنان اخير حاجي احمدي، رهبر اين گروهك هم حكايت از همين تحليل شما دارد، اين تغيير رويكرد را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
بله دقيقا همينگونه است. اين فازي كه اين گروهك در اين چند ماه اخير دنبال ميكنند اين است كه ميگويند ما ديگر دغدغه حكومت كردي نداريم و همچنين قصد براندازي حكومت ايران را هم نداريم بلكه حقوق كردها را مطالبه ميكنيم و حكومت مركزي ايران بايد اينها حقوق را به رسميت بشناسد و بعد دولت ايران باید مذاكره سياسي با ما را قبول كند.
آيا اينها برنامهاي براي جذب افراد از بدنه مردم كرد به سمت خود دارند؟
اينها اتفاقاً با تغيير رويكرد از فاز نظامي به سمت مذاكره و حقوق مردم كرد، به دنبال جذب همراه براي خود هستند، اما گمان اينها اين است كه با وادار كردن حكومت ايران به گفتوگو و مذاكره، به دنبال سهيم كردن خود در تصميمات حكومت هستند؛ يعني حكومت ايران، حاجي احمدي را كه در آلمان مشغول عيش و نوش است در حكومت شريك كند و اين بستري شود كه اينها مطالبات خود را و نه مطالبات طبيعي مردم كرد داخل ايران را، تحميل كنند. البته مطالبات مردم كرد ايران، شبيه مطالبات مردم در تهران، شيراز،اصفهان، در حوزه مسائل كار، اشغال، بهداشت، آموزش و امثال اينهاست كه در قانون اساسي پيشبيني شده است، الحق والانصاف هم حكومت ايران به جد به دنبال آن است و لذا خدماتي كه حكومت ايران در بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به مردم كرد كرده است كمتر از مناطق ديگر كشور نيست.
اين گروهك قصد دارند خواستههاي مردم را از مطالبه اين حقوق طبيعي به مطالبات سياسي طراحي شده در غرب هدايت كنند كه البته مردم كرد ايران در مقابل اين طراحيها بسيار هوشيار هستند؛ بنابراين نبايد پژاك را يك گروه ايراني بدانيم، بلكه يك جريان آمريكايي است و هيچ نسبت واقعي با كردهاي ايران ندارد.
ارتباط اين گروه با پكك چيست؟ اخيراً شخص سوم پكك طي مصاحبهاي با بيبيسي مدعي شد كه ايران در حال مذاكره درباره قنديل با آنهاست و ما قصد داريم نيروهاي پژاك را از مرز ايران عقب ببريم و نيروهاي پكك را جايگزين كنيم و از ايران خواسته است كه حملات خود را متوقف كند و به نوعي ايران را تهديد به مقابله كرده است، ارتباط اينها با هم به چه شكل است؟
ببينيد يكي از برنامههاي گروهك پژاك اين است كه حكومت ايران را وادار به گفتوگو كنند. آنها سعي دارند خود را نماينده مردم كرد معرفي كنند در حالي كه اصلا نمايندگي كرد را ندارند؛ بنابراين اگر ايران بپذيرد كه با اينها گفتوگو كند، مدعي ميشوند كه آنها را به عنوان نماينده كردهاي ايران به رسميت شناخته است كه اصلا چنين نيست.
به طور مثال بعد از اينكه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در حملات اخير عليه پايگاههاي آنها در قنديل توانست ضربات سختي به اين گروهك بزند، اينها به سرعت گفتند كه حاضر به مذاكره با ايران هستند و ايران را دعوت به مذاكره كردند، ولي از آنجا که ايران اين گروهك را گروهي آمريكايي ميداند به هيچ عنوان حاضر نشد به درخواست اينها پاسخ دهد.
اساساً سياست نظام جمهوري اسلامي ايران اين نيست با جرياني كه دست به اسلحه برده است و شهروندان ايراني را تهديد کرده و كشته است وارد گفتوگو و مذاكره شود، چرا كه به محض ورود به گفتوگو جري ميشوند كه ايران در مقابل اقدامات شورشي چارهاي جز راه سياسي ندارد و اين يعني ضعف نشان دادن حكومت در مواجهه با چنين پديدههايي. همچنين چنين چيزي هيچ سابقهاي نداشته است كه حكومت ايران با گروهكهای تروريستي مانند منافقين، جندالشيطان و گروهكهاي اوايل انقلاب وارد گفتوگو شده باشد.
آنها مدعی شده اند که در اين ماجرا پژاك در اواسط عمليات سپاه درخواست مذاكره را داده و ايران قبول كرده است در حالیکه اين ادعاي آنها دروغ است و هيچ مذاكرهاي نه به صورت مستقيم و نه به صورت غير مستقيم با گروهك پژاك وجود ندارد.
ربط اينها با پكك چيست؟
گروهك پژاك سابقهاي ندارد و بيريشه است، اما براي اينكه بتواند خود را داراي گذشته و ريشه نشان دهد خود را به گروه پكك پيوند ميزند و مدعي ميشود كه ما بخشي از پكك هستيم؛ بنابراين تاريخ تولد ما به تاريخ تولد پكك در منطقه برميگردد در حالي كه پكك يك جريان سياسي است كه حدود 50 سال از عمرش ميگذرد و در طول 50 سال گذشته با حكومتهاي مركزي تركيه درگير بوده است و واقعاً هم پكك نماينده كردهاي تركيه است؛ يعني از پشتيباني 15 ميليون كرد مستقر در تركيه برخوردار هستند.
يعني آقاي عبدالله اوجالان به عنوان شاخصترين چهره كرد تركيه مطرح است و صدها هزار نفر نيروي سازمان يافته و دوره ديده و تشكيلاتي را دارد و در بين گروههاي سياسي تركيه شناخته شده است. و البته مطالبات گروه پكك نيز قابل دفاع است يعني اينكه آنها خواستار اين هستند كه مناطق كردي تركيه در حكومت جايگاه داشته باشد. اين قابل قبول است در شرايطي كه كردهاي تركيه جايگاهي در حكومت تركيه ندارند. اساساً ساختار حكومت تركيه چه در دوره لائيكها و چه در دوره اسلامگرايان به گونهاي است كه عملا دو طايفه بزرگ در حاكميت نيستند، كه كردها و علويها از آن جملهاند.
در حالي كه جمعيت كردها و علويها مجموعاً 50 درصد جمعيت كل تركيه به حساب ميآيد و اين در حالي است كه جمعيت كرد ايران حدود 6-5 درصد جمعيت كل ايران است و اين مقدار در اندازههاي قابل قبولي در حكومت نقش دارند. امروز معاون اول رئيس جمهور نظام جمهوري اسلامي ايران يك كرد است و هيچ منعي براي كردهاي داخل ايران وجود ندارد كه بتوانند حتي به رياست جمهوري برسند.
امروزه روشن و واضح است كه ملت كرد ايران به خوبي از انواع حقوق خود در ايران برخوردار هستند و هيچ فرقي با اقوام ديگر ايراني ندارند.
البته ما امروز از روشهاي مورد استفاده پكك در مقابل حكومت تركيه دفاع نميكنيم، ما اقدام تروريستي پكك عليه دولت تركيه را هيچگاه حمايت نكردهايم و هيچگاه آن را قبول نداريم. اما اينكه كردهاي تركيه خواهان سهم عادلانه در حاكميت تركيه هستند و آن را ناعادلانه ميدانند ما از آن حق حمايت ميكنيم و آن را قابل قبول ميدانيم ولي اين چيزي كه پژاك به دنبال آن است به هيچوجه تناسبي با مطالبات پكك ندارد.
در همين ماجراهاي اخير، پكك اعلام كرد كه ما از پژاك حمايت نميكنيم و از پژاك خواست مناطق مرزي ايران را تخليه كنند . پكك بيشتر از آنكه با پژاك همكاري كند با جمهوري اسلامي همكاري كرده است و اين روشن است كه رهبران پكك، پژاك را بخشي از خود حساب نميكنند. حكومت كردي عراق نيز مخالفت خود را با فعاليتهاي گروهك پژاك اعلام كرده و گفته است هر نوع همكاري لازم را با ايران انجام ميدهد براي اينكه اين گروهك نتواند از كوههاي عراق عليه ايران استفاده كند.
ارتباط و موضع كردهاي داخل ايران با پژاك چگونه است، چرا كه طبق اخبار اين گروهك به شدت به دنبال جذب نيرو از كردهاي داخل ايران است، ولي مردم كرد ايران از آنها استقبالي نكردهاند.
اولا مردم كرد در ايران خيلي خوب ميدانند در نظام جمهوري اسلامي چه مقدار از لحاظ اقتصادي، اجتماعي، سياسي به آنها توجه شده است. كردهاي ايران ظلمهاي حكومت پهلوي عليه كردها را فراموش نكردهاند و خدمات جمهوري اسلامي را به گروهها لمس كردهاند. آنها ميدانند كه آمريكائيها هيچگاه دلشان به حال ملت كرد نسوخته است و اصلا به فكر آنها نيستند و امروز ميبينيم همين آمريكائيها پشت صحنه گروهك پژاكي هستند كه مدعي احقاق حقوق كردها از نظام جمهوري اسلامي هستند و بنابراين پر واضح است كه مردم كرد ايران كاملاً به اين گروهك بياعتنا هستند و ميبينيم با وجود تبليغات و هزينههاي بسيار نتوانستهاند از مردم كرد ايران يارگيري كنند.
حتي بايد گفت فعاليت گروهك پژاك، فعاليتهاي اقتصادي مردم كرد را در بازارچههاي مرزي با مشكل و ركود جدي مواجه كرده است و اين مسائل، مخالفت مردم كرد را با اين گروهك بيشتر هم كرده است، زيرا رونق اين بازارچهها به امنيت وابسته است و همين گروهك پژاك عليه امنيت مرزها اقدام ميكنند. در اخبار شاهد هستيم، هر از چند گاهي اعضاي اين گروهك وارد روستاهای مرزي كردنشين ميشوند و با غارت، كشتن و گروگانگيري از آنجا فرار ميكنند و اين خود بهترين دليل براي عدم استقبال و كمك مردم كرد ايران نسبت به اين گروهك تروريستی است.
آقاي زارعي شما به عنوان يك كارشناس و تحليلگر مسائل منطقه بفرمائيد براي دفع آسيبهاي احتمالي وجود اين گروهك تروريستي چه بايد كرد؟
چيزي كه امروز مهم است اين است كه امنيت مردم در مرز بايد تأمين شود. كشورهاي همسايه عراق و تركيه بايد به مسئوليت خود عمل كنند.
مذاكره با دولتهاي مركزي تركيه و كردهاي تركيه و دولت عراق بايد استمرار داشته باشد، كه در اين صورت طبيعتاً اين گروهكهای بيريشه ميدان مانور كمتري پيدا ميكنند و اينكه چون ريشه اين دسايس آمريكا است معتقديم، با خروج آمريكا از منطقه كه اجتنابناپذير است طبيعتاً اين گروهك ها از بين خواهند رفت.
روش و برنامه ايران براي مقابله با اين گروهك چيست؟
جمهوري اسلامي از ابتدا مسئله بومي كردن دفاع را دنبال ميكرد و اين مختص به امروز نيست. ما در زمان اوايل انقلاب در مناطق كردنشين تشكيلاتي به نام پيشمرگان كرد داشتيم كه فلسفه وجودي آنها همين دفاع بومي بود كه هر مردمي از منطقه خود دفاع كند و اين افتخار جمهوري اسلامي ايران است كه سياستهايش به گونهاي در حوزه امنيت تنظيم ميشود كه امنيت مردم از سوی خود مردم تامين شود.
امروز اكثر قريب به اتفاق نيروهاي تامينكننده امنيت استانها از مردم بومي همان استان هستند و اين شامل كردستان هم ميشود، ولي بسته به شرايط در جايي احساس ميشود كه اين نيروهاي بومي تقويت شوند كه در آن صورت يگانهايي آنها را كمك ميكنند.
ضمن اينكه من با مردم كرد آشنايي و ارتباط عميق از سالهاي دور دارم و با مردم، جوانان و كشاورزان كرد هم صحبت بودهام. واقعيت اين است كه عليرغم تصويري كه به واسطه برخي شرارتهاي ضد انقلاب از مردم كرد ارائه شده است، كردهاي ايران جزء اصيلترين مردم ايران محسوب ميشوند.
علاقه عجيبي به اهل بيتعلیهمالسلام حتي در ميان سنيها وجود دارد و در واقع ميتوان ادعا كرد كه در محبت اهل بيت فاصلهاي ميان جوان كرد سني و جوان شيعه وجود ندارد. خالكوبي در كردستان يك سنت است و فراوان ميتوان خالكوبي "حيدر" كه نام حضرت عليعلیهالسلام است را در خالكوبيهاي جوانان كرد پيدا كرد. مردم كردستان به وطن خود ايران عشق ميورزند و نسبت به آمريكائيها بسيار بدبين و واقعبين هستند؛ لذا يك پيوستگي عميق فرهنگي و اعتقادي ميان مردم اين منطقه با فرهنگ ملي ايران اسلامي وجود دارد و تفاوتي احساس نميشود.
عملكرد حكومتهاي اروپايي و غربي را در قبال اين گروهك تروريست چگونه ميبينيد؟
حمايت غربيها از گروهكهاي تروريستي مسئله جديدي نيست. مثلا كشورهاي اروپايي از سازمان منافقين كه حتي در ميان ضد انقلاب ايران جايگاهي ندارند و خود معترف به كشتن چند هزار ايراني هستند، اعلام حمايت كردند و اينكه علي احمدي به عنوان گرداننده اصلي گروهك پژاك از حمايت آلمانيها برخوردار ميشود تعجبآور نيست.
دولتهاي اروپايي قطعا بايد پاسخگوي اين سياستهاي غلط خود باشند، ولي سازمانهايي كه وظيفه پيگيري و پرسشگيري را بر عهده دارند مثل سازمان امنيت، شوراي امنيت و كميسيون حقوق بشر، ساخته و تحت حاكميت خود اينهاست.
يعني يك چرخه باطلي ميان پرسشكنندگان و عملكنندگان وجود دارد كه اين چرخه باطل جهان را به وضعي كه امروز شاهد آن هستيم درآورده است.
البته ما بايد شكايات خود را به مجامع بينالمللي پيگيري جدي كنيم و اتفاقا ما در اين زمينه كمكاري ميكنيم. ما بايد در ازاي كشته شدن هر شهروند به دست اينها يك پرونده در مجامع حقوقي باز كنيم و بايد فعاليتهاي سیاسي، ديپلماتيك و حقوقي خود را بيشتر كنيم كه بسيار ميتواند تأثيرگذار باشد و اين تجربه شده است.
منبع: فارس