گرداب- مطلب ارسالی وبلاگ "سرباز صفر جنگ نرم"ـ موسي بن سيار مي گويد: من با حضرت رضا
عليه اسلام (در مسير خراسان) همسفر بودم؛ همين كه به ديوار هاي شهر طوس نزديك شديم، صداي شيون و ناله اي را شنيدم. دنبال صدا رفتم كه به جنازه اي برخوردم؛ در همين حال ديدم مولايم علي بن موسي الرضا از مركب خويش پياده شدند و خود را به آن جنازه رساندند و به من فرمودند : «اي موسي بن سيار! هر كه مشايعت كند جنازه دوستي از دوستان ما را گناهانش پاك مي شود، همانند روزي كه از مادر متولد شده است.»
همينکه جنازه را نزديك قبر بر زمين نهادند، مشاهده كردم كه امام
عليه اسلام به طرف مردم راه افتادند و مردم را كنار زدند تا خود را به جنازه رساندند، دست مبارك و ملكوتي خود را بر سينه او نهادند و فرمودند: «... تو را به بهشت مژده باد، بعد از اين ديگر وحشت و ترسي براي تو نيست!»
عرض كردم فدايت شوم؛ آيا شما اين مرده را مي شناسيد در حالي كه تاكنون از اين سرزمين گذر نكرده ايد؟ امام
عليه السلام فرمودند: «
اي موسي! آيا نمي داني كه اعمال و رفتار شيعيان ما در صبح و شام بر ما امامان عرضه مي شود. اگر تقصيري در رفتار آنها ديديم از خداوند مي خواهيم كه از سر تقصير ايشان در گذرد و اگر كار خوب از آنها مشاهده كرديم، از خداوند مي خواهيم كه به آنها جزاي خير دهد و خدا را سپاس مي گذاريم.»
حالا، حال ما حال همان شيعه و محبي است كه آرزوي ديدار امام را داشته است و مانعي بر سر راه اين وصال آمده كه محروم از اين فيض عظيم گشته است اما امام رئوف بر احوال و اعمال ما آگاه است و بنابر متون متقن ديني حيات و ممات براي امام
عليه السلام معنا ندارد كه در زيارتنامه به امام مي گوييم: «اشهد انك تسمع كلامي و ترد سلامي» (شهادت مي دهم كه تو كلامم را مي شنوي و سلامم را پاسخ مي گويي) و نيز برخورد او و ابراز محبت او نسبت به همه محبين يكسان است.
پس اي آقا و مولاي من، حال كه توفيق ديدار شما را نداشته ام از تو ميخواهم كه لطف ملكوتيت را شامل حالم سازي و آنجا كه دستم از زمين و آسمان كوتاه است به دادم رسي و -مانند آنچه كه با اين محب انجام دادي- نويد آرامش و آسايش ابدي و بهشت خلد را به من بدهي... اي امام رئوف!
سرباز صفر جنگ نرم