گرداب- 1- روز سه شنبه 29 مارس 2011 -9 فروردين ماه 1390- "توماس دانيلون"، مشاور امنيت ملي آمريكا طي سخناني در "بنياد كارنگي" در واشنگتن كه بازتاب گسترده اي داشت با تاكيد بر اين كه جمهوري اسلامي ايران اصلي ترين دشمن و كانون فعال تهديد عليه آمريكا در منطقه و عرصه بين المللي است، مي گويد: «مقابله با ايران اسلامي از فهرست اولويت هاي سياست خارجي آمريكا حذف نمي شود.»
دانيلون در بخش ديگري از سخنان خود به ترسيم چشم انداز برخورد آمريكا با جمهوري اسلامي ايران پرداخته و درباره چگونگي برنامه ريزي براي رسيدن به اين هدف -به گفته او- استراتژيك توضيح مي دهد: «سياست آمريكا در برخورد با ايران را تحولات دروني اين كشور تعيين مي كند؛ يعني رخدادها و تحولاتي كه در داخل ايران جريان دارد و يا در حال شكل گرفتن است به ما مي گويند، چه بگوئيم، روي كدام نقطه تمركز كنيم و از كدام حركت و يا جريان سياسي حمايت كنيم»!
مشاور امنيت ملي آمريكا، حمايت از جنبش سبز!! -فتنه آمريكايي - اسرائيلي 88- را در همين راستا ارزيابي كرده و از ناكامي اين حركت با تاسف ياد مي كند.
توماس دانيلون در بخش ديگري از سخنراني بيش از يكساعت و نيمه خود خطاب به كارشناسان و برنامه ريزان امنيتي آمريكا كه در بنياد كارنگي گرد آمده اند، به "ضريب حمايت مردم" از رهبري اشاره كرده و آن را اصلي ترين فاكتور در محاسبات آمريكا مي داند و پنهان نمي كند كه غلظت اين فاكتور براي آمريكا چيزي شبيه يك "كابوس" است.
2- توماس دانيلون در همان نشست توجيهي كه در گرماگرم انقلاب ها و تحولات اسلامي منطقه تشكيل شده بود و سقوط "بن علي" در تونس و "حسني مبارك" در مصر را به دنبال داشت، تاكيد مي كند: «امروزه براي آمريكا هيچ اولويتي بالاتر و بااهميت تر از اين نمي شناسيم كه از تبديل ايران به يك "الگو" براي ملت هاي مسلمان منطقه جلوگيري كنيم» و در توضيح اين "اولويت" مي گويد: «به خاورميانه و شمال آفريقا نگاه كنيد، اندونزي و مالزي و پاكستان و حتي تركيه را هم ناديده نگيريد. ملت هاي مسلمان در كشورهاي اسلامي بعد از تحولاتي كه شاهد آن هستيم در آستانه يك انتخاب تاريخي قرار گرفته اند و الگوي ايران را به عنوان "نقطه ايده آل" پيش روي خود دارند و همين نگراني جدي است كه پيشگيري از الگو شدن ايران را به اولويت اصلي ما در خاورميانه تبديل كرده است.»
3- "ساموئل هانتينگتون"، استراتژيست بلندآوازه آمريكايي و واضع نظريه معروف "جنگ تمدن ها" كه چند سال قبل چشم از جهان فرو بست و در ديار باقي به اسلاف توطئه گر خود پيوست، در كتاب "موج سوم دموكراسي" به فرمولي براي ارزيابي ميزان مشروعيت -اينجا به معني مقبوليت- نظام هاي حكومتي اشاره مي كند كه صرف نظر از هويت هانتينگتون، يك فرمول علمي و قابل قبول است.
او در اين باره مي نويسد: «كاهش مشروعيت گروه ها و احزاب سياسي در يك نظام حكومتي فقط هنگامي نشانه كاهش مشروعيت آن نظام حكومتي در ميان مردم است كه مردم در اين كشورها، اعتماد خود به كانون اصلي مشروعيت نظام را از دست داده باشند و در غير اين صورت يعني چنانچه ملت ها به كانون اصلي مشروعيت نظام اعتماد و اعتقاد داشته باشند، گروه ها و احزابي كه با نظام زاويه گرفته اند، روي قوس نزولي رفته و به پايان مشروعيت خود نزديك مي شوند.»
4- ساموئل هانتينگتون در اجلاس "دموگرافي" كه اوايل سال 2005 در نيكوزيا، پايتخت قبرس تشكيل شده و كارشناسان و صاحبنظران بسياري در آن حضور داشتند، از "ولايت فقيه" به عنوان كانون اصلي مشروعيت جمهوري اسلامي ايران ياد كرده و گفته بود: «ميزان مشروعيت و پايداري جمهوري اسلامي ايران با ميزان اعتماد و اعتقاد مردم به ولي فقيه ارتباط مستقيم دارد.» و با تاسف(!!) يادآوري كرده بود: «تمامي داشته ها و برداشت هاي ما از اعتماد و اعتقاد توده هاي عظيم مردم ايران به [آيت الله] خامنه اي [حفظه الله تعالي] حكايت مي كند و همين رويكرد مردمي است كه برنامه هاي برخورد با رژيم جمهوري اسلامي را دشوار و به مرز "ناممكن" رسانده است.»
هانتينگتون در اجلاس نيكوزيا با اشاره به همين نكته نتيجه مي گيرد كه گروهها و احزاب سكولار و آمريكوفيل -طرفدار آمريكا- در ايران براي ادامه فعاليت خود و جذب طرفدار ناچارند كه علي رغم ميل و خواست دروني خود بر اعتقاد به ولايت فقيه تاكيد كنند!
هانتينگتون زنده نبود تا ببيند كه "بني فتنه" و "بني انحراف" چگونه توصيه او را وانهادند و به توصيه مشترك "ريچارد رورتي، جرج سوروس و جين شارپ" هويت واقعي و مشمئزكننده خود را بيرون ريختند و چه زود به آخر خط رسيدند.
5- انبوه متراكم جمعيت در استقبال بي نظير از رهبرمعظم انقلاب در سفر ايشان به كرمانشاه كه پيش از اين در سفر حضرت آقا به شهر مقدس قم و ساير نقاط اين مرز و بوم نيز تجربه شده بود، براي هيچ ناظر بي طرف و حتي دشمنان نشان دار و بيماردل، كمترين ترديدي باقي نمي گذارد و اجازه كمترين ترديدي نمي دهد كه قلب تمامي مردم ايران در پيوند با امام خامنه اي مي تپد؛ تا آنجا كه امام خامنه اي آينه تمام نماي همه مردم ايران و همه مردم ايران در امام خامنه اي خلاصه مي شوند. شرح اين دلدادگي، مثنوي هفتادمن كاغذ است و به درازا مي كشد بي آن كه نقطه پاياني داشته باشد و كوتاه سخن این که "چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است؟»
چند سال پيش، خبرنگار شبكه تلويزيوني CNN از نگارنده پرسيد: «نسبت ميان آيت الله خامنه اي و امام خميني را چگونه مي بيني؟» و پاسخ اين بود كه: «روح مطهر امام خميني از كالبد جوان امام خامنه اي طلوع كرده است.» و به قول شاعر نكته سنج عرب «روح او، روح من و روح من، روح اوست و عجيب آن كه يك روح در دو بدن حلول كرده است.»
اين نوشته اما، موضوع ديگري را پي مي گيرد و آن، پيام روشن و خالي از ابهام اين دلدادگي متقابل امت و امام است؛ اشاره اي در چند "بند" كه فقط اندكي از بسيارهاست و بسنده كردن به مشتي از خروارها.
6- پيوند يكپارچه و مثال زدني امت با امام خامنه اي و پيروي برخاسته از شور و شعور و ريشه گرفته از دلدادگي توده هاي مردم به حضرت آقا، توهم پراكني چندين و چندساله و مخصوصا چندماهه اخير آمريكا و متحدانش را نقش بر آب كرد كه با بهره گيري از غول هاي رسانه اي خود در منطقه و گروه ها و احزاب فسقلي و دم دستي خويش در داخل كشور، بر طبل پر سر و صدا و صد البته، توخالي "كمرنگ شدن رابطه مردم با نظام اسلامي" مي كوبيدند!
مردم كرمانشاه در استقبال بي نظير و مثال زدني خود كه نمونه اي بارها تكرار شده و بارها تكرار شدني در جاي جاي ايران اسلامي است، به دشمنان بيروني نشان دادند -بخوانيد فهماندند- كه نه فقط بر پيمان الهي خود با انقلاب اسلامي كه وجود مبارك امام خامنه اي جلوه ملكوتي آن است، پابرجا هستند، بلكه با درك شرايط حساس كنوني بارها بيشتر و فراتر از هميشه بر اين پيوند و پيمان تاكيد مي ورزند.
بنابراين در پي اظهارنظر مايوسانه "ريچارد هاس"، مسئول شوراي روابط خارجي آمريكا كه بعد از حماسه 9 دي گفته بود: «مهندسي معكوس فوكوياما براي جدايي مردم از ولي فقيه نتيجه معكوس داده است»، امروزه بايد به قيافه ديدني "توماس دانيلون" مشاور امنيت ملي آمريكا خنديد كه مي بيند آنچه در ايران اسلامي در جريان است، تكرار همان كابوس هميشگي آمريكا و متحدانش است و به "لئون پانتا"، رئيس سابق سازمان "سيا" و وزير دفاع كنوني آمريكا تسليت گفت كه در ملاقات اخيرش با "نتانياهو"، نخست وزير رژيم صهيونيستي به وي دلداري داده بود که: «تضعيف پايگاه مردمي آيت الله خامنه اي مي تواند از الگو شدن ايران براي كشورهاي در حال تحول منطقه پيشگيري كند»!
اين بخش از اظهارنظر مشترك لئون پانتا و توماس دانيلون قابل قبول است كه كشورهاي اسلامي در آستانه يك انتخاب تاريخي قرار گرفته اند.
رهبر فرزانه ما نيز در كرمانشاه از "پيچ بزرگ تاريخ" خبر دادند، اما بخش ديگر اظهارات آنها -بخوانيد آرزوي آنها- نقش بر آب شده است؛ آنجا كه از تلاش براي پيشگيري از الگو شدن ايران اسلامي براي انقلاب هاي منطقه سخن مي گفتند.
7- پيوند به نمايش درآمده مردم و رهبري بار ديگر و براي چندمين بار به اصحاب فتنه آمريكايي - اسرائيلي 88 نشان داد كه نه فقط كمترين پايگاهي در ميان مردم ندارند، بلكه فقط از صدقه سر رهبري و به احترام ايشان است كه علي رغم آن همه وطن فروشي و خيانت و جنايت هنوز فرصت حضور -بخوانيد زندگي نباتي- در كشور را دارند.
آيا در اين حال و هوا كه به وضوح شاهد آنند، مسخره و خنده دار نيست كه در يك جنگ زرگري و بازي كودكانه براي شركت در انتخابات شرط و شروط هم مي گذارند؟!
8- حماسه بي نظير كرمانشاه پاسخي دندان شكن به كساني بود كه از كاهش اعتماد مردم به نظام سخن مي گفتند و با اظهارات بي پايه خود بر صدر اخبار رسانه هاي بيگانه مي نشستند و به خيال خويش توصيه مي كردند كه بايد اعتماد از دست رفته مردم به نظام بازگردانده شود! و براي بازگرداندن اين اعتماد -به قول آنها كاهش يافته!- به نسخه اي اشاره مي كردند كه فلان تاريخ در نماز جمعه تهران ارائه كرده بودند!اكنون بايد به اين آقايان گفت بهتر است در فكر نسخه اي براي توبه خود و پذيرش آن از سوي مردمي باشيد كه زلال انديشه و بصيرت و استحكام پيمان آنان با ولي امر مسلمين را پاس نداشتيد و در بزنگاه آزمون بزرگ فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 از دوستان گسستيد و با دشمنان همنوا شديد!
9- حماسه اخير پيام كوبنده اي براي جريان انحرافي نيز داشت كه با بهره گيري انگل گونه از رانت هاي ثروت -بخوانيد بيت المال- و قدرت، هر از چندگاه با حاشيه سازي هاي سفارشي، به دشمنان اميد از دست داده بيروني و اصحاب از نفس افتاده فتنه 88، تنفس مصنوعي مي دادند.
10- و بالاخره بايد از پيام هشداردهنده ديگري ياد كرد كه حماسه بي نظير كرمانشاه، قم و... براي برخي از "خودباوران" در پي داشته و دارد؛ آنان كه گاه به غفلت و يا به وسوسه اطرافيان، انگيزه رويكرد مردم به خويش را فراموش مي كنند و به خاطر نمي آورند.
مردم -به قول ملاي رومي- با "ترازوي احدخوي" رهبري به ارزيابي مسئولان در هر جايگاه و رده اي كه باشند، مي نشينند و هرجا كه ميان عملكرد و مواضع مسئولان با رهبر و مقتداي خويش زاويه اي ببينند، بدون كمترين ترديدي، راه رهبري را برمي گزينند.
حسين شريعتمداري/منبع: کیهان