"سپاه قدس" اسم رمز چيست؟

تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۰

اگر كسي دنبال معناي سپاه قدس در دايرة المعارف سياسي مي‌گردد، بداند اين عنوان يعني وحدت امت اسلامي در برابر فراعنه اي كه بزرگترين شگرد سيطره‌شان گروه گروه كردن و معارض هم قرار دادن ملت‌هاست.

گرداب- زدن زير ميز بازي و به هم ريختن آن در شرايط كيش و مات، شگرد دم دستي است كه حتي خشايار مستوفي سريال زير آسمان شهر هم بلد بود چه رسد به باراك اوباما كه حداقل ۱۶دستگاه اطلاعاتي به وي سرويس مي دهند، اما اينكه "ورشكسته ترين" و "سرشكسته ترين" رئيس جمهور تاريخ آمريكا بتواند زير ميز بازي دموكراسي و حقوق بشر و عدالت  -هر وقت كه خواست- بزند، محل ترديد است.

اينكه آمريكا دوست دارد در آستانه دهمين ماه از بيداري اسلامي و انقلاب ملت هاي خاورميانه، و در آغاز دومين ماه جنبش "وال استريت را تسخير كنيد"، زير ميز بزند و بازي را دوباره آن گونه كه دوست دارد بچيند، يك خبر كاملاً موثق است، اما اينكه بتواند، موضوع ديگري است.

سازمان سيا نبوغ به خرج داده و يك فرد ميگسار را كه از شدت اعتياد به الكل، نام خود را به نام مشروب مورد علاقه (جك) تغيير داده! پيدا مي كند و در جايگاه متهم ترور يك عياش و خوشگذران علاف ديگر مي گذارد (اين دومي آدمي را ياد شب نشيني هاي اردشير زاهدي سفير محمدرضا پهلوي در آمريكا در شرايط به هم ريختن اوضاع رژيم مي اندازد)؛ يك خيمه شب بازي كامل وسط يك كاباره و البته جناب پترائوس كه همين اول كار مي خواهد ثابت كند اگر در عراق و افغانستان بي عرضگي نشان داده اما در سازمان جاسوسي مي تواند فرد مفيدي باشد. خب! تا اينجاي قصه ظاهراً از دست پترائوس و كلينتون و اوباما مي آيد اما... همه قصه كه اين نيست و همه جا كه نمي شود زير ميز زد.

زير ميز زدن شرايطي دارد و همه جا اقتضائات آن فراهم نيست. همان قصه معروف است كه در يك مهماني، صداي نابهنگامي از مهماني پرخور بلند شد و او در يك واكنش تعجب برانگيز، شروع به كف زدن و كل كشيدن كرد. همان جا رندي در گوش او گفت صدا را پوشاندي درست، اما فكري هم به حال مشام مهمانان كن! آقاي اوباما كه گويا در سوابق ميگساري كم از "ارباب سيار" و "عادل الجبير" (سفيرسعودي) نداشته، خوب در اين قصه چند خطي تأمل كند كه همه جا نمي شود زير ميز زد و بازي را به هم ريخت.

اما اگر اين قصه را نفهميد قصه معروف ديگري را كه "توماس فريدمن" همين چند روز پيش در نيويورك تايمز -روزنامه نزديك به دموكرات ها- روايت كرده، مرور كند تا يقين نمايد بدشانس ترين و بخت برگشته ترين زمامدار تاريخ آمريكاست.
 
جامه فريبي كه از زرق و برق دموكراسي و دولت رفاهي در طول دهه ها بافته بودند، اكنون لاجرم بر تن آقاي اوباما -مرد تغيير!- كرده اند و دور مي گردانند. فريدمن در همين آشفته بازار وال استريت كه ريخت و فيگور آمريكا را به هم ريخت، مي نويسد: «نظام اقتصادي سرمايه داري و نظام دموكراتيك ناكارآمد ما در حال از بين بردن خود است. جنبش وال استريت را اشغال كنيد همانند كودك داستان هاي افسانه اي است، حرفي را مي زند كه همه مي دانستند ولي مي ترسيدند به زبان بياورند. اين كودك مي گويد پادشاه برهنه است. نظام سرمايه داري و دموكراسي ما در هم شكسته است.»

داستان اصلي اين است: نظم كاپيتاليستي و ظاهراً ليبرال - دموكراتيك غرب كه قبله آن آمريكاست، بر دو اصل "تحريف" و "لذت و رضايت" بنا شد. به جرئت مي توان گفت در هيچ فصلي از تاريخ بشر به اندازه فصل مدرنيته و اومانيسم، "كلمه" و معنا تحريف نشده و دروغ گفته نشده است. آمريكا و غرب در عين حال رفاه و رضايت و بهشت اين جهاني را به مردمان خود وعده داده اند، اما آنچه امروز ديده مي شود جهنمي تمام عيار است كه تحريف و دروغ در آن به حد اشباع رسيده است.

آمريكا دهه ها، دلار و اسكناس بدون پشتوانه چاپ كرده، اما امروز اين دروغ و ترفند بزرگ، نه قادر است كسري بودجه ۱۵ هزار ميليارد دلاري دولت آمريكا را به عنوان بدهكارترين دولت روي زمين بپوشاند و نه مي تواند شكم آن ۴۸ ميليون گرسنه اي را كه براي هر وعده بايد كوپن غذايي بگيرند، سير كند. نه بر بحران بيكاري فزاينده فائق مي آيد، نه مانع از مصادره خانه ميليون ها شهروند آمريكايي به دست شركت هاي كلاهبردار مي شود و نه راه ورشكستگي وال استريت -قلب بيمار اقتصاد غرب- را مي بندد. چك هاي حاكميت آمريكا در عرصه اقتصاد همان قدر برگشتي دارد و نامعتبر شده كه در صحنه سياست جهاني و در منظر ملت هاي انقلابي ايران و مصر و لبنان و فلسطين و يمن و بحرين، يا در ازاي اشغال عراق و افغانستان. حاكميت آمريكا بتواند ميز بازي را به هم بريزد؟

آنها آن قدر بيچاره بودند كه نتوانستند از آوردن تحقيرآميز فرعون قسّي القلب مصر -متحد استراتژيك واشنگتن و تل آويو- پشت ميله هاي قفس جلوگيري كنند. اگر مي توانستند همان جا ميز بازي را به هم مي ريختند. اولين بار بود كه زبان زمامداران آمريكا پيش اعتراض آل سعود و آل خليفه كوتاه شد. كدخدا پيش نوكران خود چنين "ورشكسته" و "سرشكسته"؟! تمام هيبت آقاي برهنه -مرد تغيير!- نه فقط نزد پادشاهان عربي كه نزد شبه روشنفكران جادو شده ايراني و ژاپني و فرنگي فرو ريخته است.

شما تصور مي كنيد فتنه گراني كه به پشتوانه -بي پشتوانه- دلارها و شبكه هاي غربي و عربي و عبري جوگير شدند و براي ليبرال- دموكراسي يا كاپيتاليسم يقه چاك زدند و جامه كندند تا شبيه آقاي تغيير داستان ما شوند، خوش احوال تر از ملك عبدالله ناخوش احوال هستند؟! قلم اين قدرت را ندارد تا "ريشتر" ارتعاش و زلزله اي را كه به جان "كدخدايان قرن جديد آمريكايي" و همه نوكران سنجاق شده به آنان افتاده نشان دهد. مي فرماييد اين روزها و هفته ها، خيلي سر و صدا مي كنند كه بگويند اتفاقي نيافتاده و نظم و آرامش در غرب اعاده مي شود؟ گوش مردم را شايد بشود بست، اما چشم و مشام آنها را كه نمي شود!

فهم ما از آخرالزمان -آغاز حقيقي تاريخ بشر- بايد دگرگون شود. ۲۰ سال پيش بلوك شرق و اتحاد جماهير شوروي (به وسعت يك قاره) درحالي فرو ريخت كه بر نيمي از جهان حكومت مي كرد. مگر باور كردني بود؟ يا همين در خاورميانه خودمان غير از مؤمنان به غيب، چند نفر تصور مي كردند جبار خودكامه اي به نام ژنرال حسني مبارك، خلع سلاح شده و بهت زده، به زير كشيده شود؟ نه! آسان از اين ماجرا عبور نكنيد! اينها تفسير نو به نو آيات الهي است كه به دست ملت ها جاري مي شود. ۲۰ سال پس از صاعقه اي كه بر سر كاخ كرملين فرود آمد و ۹ ماه بعد از شب ۲۲ بهمن ۱۳۸۹ كه فرعون مصر فرو ريخت، از اطراف كاخ سفيد صداي صاعقه به گوش مي رسد. همين كه در ايالات متحده تحميق شده و لذت اندود، شهر آشوباني عاصي روي پلاكارد اعتراض خود بنويسند "انقلاب، همين جاست" و "اينجا التحرير است"، تا آخر قصه را روايت مي كند. يك سال و اندي پس از آن كه وزير خارجه پرگوي آمريكا از تحريم هاي گزنده و فلج كننده عليه ملت ايران خبر داد، آثار فلجي در هيئت حاكمه كاخ سفيد ديده مي شود، گرچه از نگاه تحليل گران بسياري، اين آغاز فرآيند قبض روح است.

اينكه در چنين وضعيت بغرنجي، خروجي تمام عرض و طول سياست آمريكا، ايراد اتهام ترور سفير عربستان به ايران باشد، خود دلالت ديگري بر همان بي حسي و فلجي رو به تزايد رژيم آمريكاست. غربي ها مدعي اند -مردادماه در گاردين نوشتند- كه دولت آمريكا از جنگ نرم سپاه قدس و فرمانده لاغراندام و جوگندمي آن (ژنرال قاسم سليماني) در عراق و لبنان شكست خورده است. نيرويي چنين قدرتمند كه قادر است با ملت ها بده بستاني عاطفي (قدرتمندتر از بمب هسته اي) برقرار كند، مطلقا در اشل و كلاس كار خود نمي بيند كه پادشاهان كاخ سفيد و سعودي را سقط كند تا چه رسد به مشابه سعودي اردشير زاهدي كه ضرب المثل ديپلمات هاي خارجي در واشنگتن است.

اگر كسي دنبال معناي "سپاه قدس" در دايرة المعارف سياسي مي گردد، بداند اين عنوان يعني بيداري و بصيرت و مقاومت اسلامي، يعني وحدت امت اسلامي در برابر فراعنه اي كه بزرگترين شگرد سيطره شان گروه گروه كردن و معارض هم قرار دادن ملت هاست. سپاه قدس تجلي و اسم رمز جويبارهاي باريكي است كه از سرچشمه ها جاري مي شوند و در يك بستر بزرگ به هم مي رسند و به دريا مي پيوندند. سپاه قدس اسم مستعاري است كه طواغيت به ابراهيم‌علیه‌السلام دادند و همان كابوس استعاري است كه فرعون مصر در خواب خوش خود ديد. موسي‌علیه‌السلام نه در خانه به استضعاف كشيده شدگان، كه در خانه فرعون باليد و فرعون را نه موسي كه درياي نيل به امر خدا از پا درآورد. چند هزار سال بعد، دوباره نيل طغيان كرده است. اما كنار رودخانه هاي راين و تايمز و مي سي سي پي نيز خبرهايي است. طوفان نوح از جايي برخاست كه در خيال نمي گنجيد و دريا از تنور خشكي جوشيد كه به باور نمي آمد.

سيل هنگامي آمد كه منكران، نوح را به استهزا گرفته بودند و مي گفتند طوفان و سيلاب در بياباني خشك!؟ اما اين وعده لايتخلف خداوند است كه سركشان و جباران را به زير كشد و آيت ذلت آنان را در همين دنيا به مردمان نشان دهد.

فرمود: «عسي ان تكرهوا شيئا و هو خيرلكم.» دشمنان ملت ايران در همين جنجال اخير بي آن كه بفهمند تريبون ذي قيمتي در اختيار ما قرار داده اند. درباره اتهام طراحي ترور سفير عربستان در واشنگتن، خيلي بدسليقگي و قدرنشناسي است اگر ديپلمات هاي ما بخواهند صرفا از ايران در برابر اتهام دفاع كنند. اكنون نوبت محاكمه ورشكسته ترين و سرشكسته ترين دولت آمريكاست.

اكنون نوبت احياي كلمات و عباراتي است كه در سايه سرمايه سالاري و فريب سالاري غرب به مسخ كشيده شده اند. خيلي حرف هاي ناگفته و شنيدني هست كه بايد با ملت آمريكا و ديگر ملت هاي دنيا بازگفت. ما در چالش هسته اي تجربه كرديم تك تك چالش ها و پرسش هايي كه جبهه استكبار عليه نقاط قوت و اقتدار ما برمي انگيزد، فرصت هايي به غايت پرارزش است و سرقفلي بسيار بالايي دارد.
 
مكر آنها در برابر مكر الهي و مكر مؤمنان به غيب، قصه چشم بندي سحره فرعون در برابر عصاي موسي است. روزي نه چندان دو ر-اما مستلزم مجاهدت- برسد كه همان ساحران رسانه اي غرب در برابر عظمت معجزه امامت و ولايت، سر به سجده بگذارند و از سوي طواغيت متهم شوند كه با مهدي موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف دست به يكي كرده اند. «... و انت تأمّ الملاء و قد ملأت الارض عدلاً و اذقت اعدائك هواناً و عقاباً... و قطعت دابر المتكبرين و اجتثثت اصول الظالمين و نحن نقول الحمدلله رب العالمين.»
 
طليعه آن بهار همين روزها در كرمانشاه و گيلان غرب و پاوه پيداست؛ آنجا كه مردماني روشن ضمير با حلقه زدن به گرد امام خامنه اي، مردم سالاري تراز ولايت و امامت را به ملت هاي مشتاق دنيا معرفي مي كنند. سپاه قدسي كه مستكبران از آن مي هراسند، يعني اين.
 
محمد ایمانی/ منبع: کیهان