به گزارش
گرداب، "مهدی صرامی"، معاون مرکز توسعه فناوری اطلاعات وزارت ارشاد در مصاحبه اي به تشريح سياستهاي استعماري آمريكا در مديريت ذهن جهاني از طريق گوگل و شبكه هاي اجتماعي مجازي پرداخته است. قسمت اول این گفتگو به شرح زیر است.
- در حوزه استفاده از اینترنت برخی فیلترینگ را نوعی بیاحترامی به مخاطب میدانند و خواستار رفع این سیستم از فضای اینترنت کشور هستند. نظر شما در اینباره چیست؟
بالاخره بحث پالايش یک بحث قانونی است که در کشور ما بر اساس قانون جرائم رایانهای انجام میپذیرد و یک قانون مشخصی برایش هست. در دیگر کشورها هم چنين قوانيني در حال اجراست. به عنوان مثال فیلترینگ در کشور آمریکا بسیار قوی و شدید است. به گونهای که آنها خودشان بيشتر هاستهای مشهور جهان را در اختیار دارند و از همین رو نوعی مدیریت بسیار پیچیده را در رسانهها و سایتهای اینترنتی اعمال میکنند. یعنی اگر کسی بخواهد در سایتی علیه صهیونیستها صحبت کند و سایتی علیه صهیونیسم مطلبی داشته باشد، آنها سریعا به هاستش فشار میآورند تا آن سایت را حذف کنند، نمونههای متعددی از این قبیل هست.
یا در مثالی دیگر در یک روز 70 هزار وبلاگ را فیلتر کردند يا اينكه پروفايل شخصي بسياري از افراد مخالف نظامهای غربي و آمریکا روزانه از سوی فيسبوك و توئيتر فيلتر ميشود. البته بسیاری از این اخبار را هم نمیگذارند کسی منتشر کند. فیلترینگ به صورت مشخص موضوعی است که در کشورهای دیگر شدیدا اجرا میشود. در عربستانسعودی فقط فهرست مشخصي از سایتها را باز گذاشتهاند و بقیه سایتها را بستهاند.
هر کشوری یک نوع فیلترینگ را اعمال میکند و در کشور ما هم قانون اجازه سوءاستفاده مجرمانه از اینترنت را نداده و در قانون جرائم رایانهای کارگروهی موظف به تعيين مصداق براي پالايش محتواي مربوط به جرائم رایانهای شده است. نکته مهم در این باره این است که از اعمال سلیقه در بحث پالايش جلوگیری شود.
نکته دیگر این است که بسیاری از خانوادهها نگران استفاده خودشان و مخصوصا فرزندانشان از اینترنت و دیگر رسانههای دیجیتال هستند. وظیفه همه نهادهای انقلابی کشور است که سالمسازی فضای اینترنت را دنبال کنند به گونهای که اگر فرزند خانوادهای بخواهد از اینترنت استفاده کند، دیگر دغدغه محتوای مجرمانه و ضداخلاقی و سوءاستفاده از اطلاعات شخصي افراد و رمز عبور كه حسابهای بانکی آنها را مخدوش کند را نداشته باشند.
- جنگ نرم در حوزه رسانههای دیجیتال و ماهیت آن چگونه است؟
در این باره بهتر است درباره یک فرآیند پیچیده و خزنده که هنوز حساسیت مسئولان و جامعه ما را بر نیانگیخته صحبت کنیم؛ چیزی كه تحت عنوان "استعمار اطلاعاتی" نامیده میشود. این استعمار اطلاعاتی فرآیندی است که هنوز ماهیت پیچیدهای دارد و بهخوبی مشخص نشده و در نتیجه ما نیز حساس نشدهايم. دشمن هم چون به نفعش نیست موضوع را حساس کند، دارد کار خودش را میکند و برنامههای خودش را به سرعت پیش میبرد تا بتواند هر چه سریعتر به اهداف نهایی خودش در این زمینه برسد و ما باید این مسائل را تبیین و جامعه را نسبت به این موضوع حساس کنیم.
به عنوان مثال اگر بخواهیم نمونه یا تقریبي به ذهن داشته باشیم در زمانی که نفت در کشور ما از سوی خارجیها کشف شد، نفت را به عنوان چیزی که ارزش ندارد به ما نشان میدادند و مسئولان و کسانی که در آن موقع در راس کار بودند احساسشان این بود که نفت کالای مهمی نیست و گمان میکردند که نفت فقط مادهای سیاه رنگ و بدبو است که ارزشی ندارد و خیلی خوب است که خارجیها میآیند و این را میگیرند و میبرند و بعضا پول هم میفرستند و بسیار هم ممنون بودند از خارجیها. آن استعمار، استعمار نفتی بود.
مثال دیگر اینکه استعمارگران شرکتهایی را راه میانداختند تحت عنوان کمپانی هند شرقی و با شعار آبادکردن و خدمات دادن وارد آن کشور میشدند و آن را مستعمره خودشان میکردند. ابتدا با واژه آبادی و توسعه وارد میشدند و واژه بعدی خدمات بود. الان واژهای که زیاد به کار میرود "سرویس دادن" است. در واقع واژه استعمار در 200 یا 300 سال پیش شکل خودش را در یک فرآیند تکاملی رسانده به عنوان و کلمه "سرویس". ما باید نسبت به این کلمه حساس باشیم.
اگر در عصر استعمار نفتی، نفت به عنوان انرژی یا مواد خام استفاده میشد، الان چیزی که اهمیت دارد اطلاعات دستهبندی شده، مشخص و معتبر است و اسمش هم مشخص است که عصر، عصر دانش، تکنولوژی و فناوری اطلاعات است.
فناوری اطلاعات از 2 حیث اهمیت دارد؛ اولا چون یک نوع فناوری پیشرفته است، مثل هستهای، نانو و هوا- فضا مهم است و دوم اینكه بسیار مهمتر است، از این جهت که محمل و مجرای انتشار و انتقال فناوری هم هست یعنی اگر مقالهای در ارتباط با تکنولوژی هستهای هست، از کانال فناوری اطلاعات منعکس و منتشر میشود. اگر کنترل و مدیریتی در یک نیروگاه هستهای یا یک مرکز تولید مواد هستهای انجام میشود، با سامانههای فناوری اطلاعات هدایت و به کار گرفته میشود.
در نتیجه کسی که بتواند فناوری اطلاعات را در دست بگیرد ميتواند اطلاعات را مدیریت کند. ایالات متحده آمریکا نقشهای را از طریق آژانس امنیت ملی آن یعنی NSA دنبال میکند. آنها در تلاشند از این طریق "بانک واحد اطلاعات جامع جهانی" را بسازند. یعنی اینها به دنبال این هستند که تمام اطلاعات تکتک اشخاص در دنیا را جمع کنند در یک جای واحد و انحصارا در اختيار خود بگيرند.
تئوری و پسزمینه ذهنی اینها این است که اگر بتوانند اطلاعات اشخاص را مدیریت کنند، پس خود اشخاص را هم میتوانند مدیریت کنند و اگر اشخاص را مدیریت کنند، داشتههای آنها را هم میتوانند مدیریت کنند. اگر قبلا استعمارگران به دنبال نفت و طلا بودند، الان به دنبال این هستند که ذهن افراد را مدیریت کنند. نتیجهاش این میشود که اگر افراد، ملتها، جوامع و کشورها ثروتی هم داشته باشند و طلایی داشته باشند، طلا و ثروت آنها در راستای اهداف استعمارگر مدیریت خواهد شد، لذا شديدا به دنبال اجرای این تئوری هستند.
- چگونه آمریکا این اطلاعات را جمعآوری خواهد کرد؟
یکی از مهمترین ابزار دست اینها گوگل است. گوگل را نباید فقط یک "سرویسدهنده" جستوجوگر اینترنت در نظر گرفت. در گوگل "استعمار" تبدیل شده به "سرویس"؛ گوگل روزانه اعلام میکند که سرویسهای جدید را به شما میدهد از جمله سرویس گوگل ارث، یوتیوب، گوگل کروم، سرویس پیکاسا و سرویس تبلیغات اینترنتی.
یکی از مهمترین سرویسهای جدیدش هم سرویس سیستمعامل روی تلفن همراه به نام "اندروید" است. گوگل چیزی در حدود 30 سرویس اصلی و مهم ارائه میدهد و هر روز ضریب نفوذ این سرویسها را افزایش میدهد. گوگل به دنبال این است که کل جنبههای زندگی افراد را بتواند در خودش پوشش دهد. یکی از سرویسهای جدیدی که گوگل 3 ماه قبل ارائه کرد "گوگل پلاس" بود. این سرویس حاوي یک علامت بود و آن اینکه گوگل از فیسبوک عبور کرد و فیس بوک با تمام هوادارها و اعضایش که حدود 800 میلیون نفر جمعیت دارد و به عنوان کشور جدید مجازی از آن یاد میکنند و در اجلاس G8دعوت میشود، جلو زده است.
فیسبوک با آن همه اعضا میشود یک سرویس گوگل. اکنون گوگل به سمتی میرود که "بانک واحد اطلاعات جامع جهانی" را به شکل کاملی برای NSA فراهم کند. علامتش هم این است که مدیرعامل گوگل 2 سال پیش میگفت: «ما میدانیم شما كه هستید، کجا هستید و تقریبا میدانیم به چه چیزی فکر میکنید» و بعد میگوید: «اگر چیزی هست که شما نمیخواهید کسی بداند بهتر این است که انجام ندهید، چرا که ما بر اساس قانون پاتریوت (قانون میهنپرستی که 10 سالی است در آمریکا تصویب شده) اطلاعات شما را در اختیار مقامات آمریکا قرار میدهیم.» این را رسما بیان میکنند.
اهمیت این سیاست را میخواهم بگویم که چقدر برای سیاستمداران آمریکا و مدیریت کلان آمریکا مهم است. از گوگل این کد را میتوانیم داشته باشیم که در ژانویه 2011 میلادی این شرکت اعلام کرد تحریمهای 3 تا از سرویسهایش را برای ایرانیها برداشته است. البته در بیانیه اعلام کرد برای شهروندان و مردم ایران و نه برای حاکمیت و دولت ایران که همین هم یک شیطنت است.
وقتی بررسی کردیم که این چه دلیلی داشته دیدیم که 2 ماه قبلش اوباما اعلام کرده بود آمریکا باید سیاست تحریمهای خودش را با دیپلماسی عمومی خودش تطبیق بدهد. معنی این حرف این بود که اگر جایی تحریم مانع پیشرفت دیپلماسی عمومی آمریکا میشود باید تحریم هم لغو شود. 2 ماه بعد گوگل اعلام میکند تعدادی از سرویسهایش را که برای ایرانیها بسته بود، لغو کرده است.
اگر به دنبال معنی این کار برویم مشخصا میبینیم که این ابزارها، آلات مهمی هستند برای اینکه افراد، مکان افراد و هویت افراد و تکتک اشخاص برای گوگل شناسایی شود و قابل ردیابی باشد و بتواند در اختیار مقامات آمریکا که مدیرعامل گوگل از آنها یاد كرده است قرار بدهد.
در نهایت چیزی که موجب احساس خطر میشود این هست که ما میبینیم دارند به سمت بانک واحد اطلاعات جامع جهانی پیش میروند و اگر به آن بانک دست پیدا کنند و این پروژه تکمیل شود، دیگر نهتنها جاسوسی بلکه بحث کنترل افراد و تسلط بر آنها صورت میگیرد و این آمریکا و گوگل خواهد بود که ضوابط و قواعد خاص خودش را بر تک تک انسانها تحمیل خواهد کرد و چیزی از آزادی فکر و عمل انسانی باقی نمیماند و همه انسانها ماشینی میشوند در خدمت بانک واحد اطلاعات جامع جهانی.
به عنوان مثال الان اگر شما در بانکی چیزی را نگهداری کنید، بانک هر وقت اراده کند میتواند اموالتان را بالا بکشد یا برای اینکه اموالتان را به شما بدهد شرط تعیین بکند ولی چرا این اتفاق نمیافتد؟ به دلیل قاعده رقابت در بازار ولی اگر همه مجبور باشند در کل دنیا با یک بانک کار کنند، آن بانک به هر شکل که دوست داشته باشد میتواند قواعد و ضوابط خودش را به افراد تحمیل کند و افراد چارهای جز پيروي از آن ندارند.
فضایی که مقامات آمریکا به دنبالش هستند چیزی شبیه به این و بسیار پیچیدهتر از این است. به دلیل اینکه در بانک فقط اموال و داراییهای نقدی مدیریت میشود، در اینجا کل اطلاعات و زندگی فرد مدیریت میشود و ما هم بر اساس قاعده نفی سبیل، وظیفه داریم در این رابطه روشنگری و موضوع را دنبال کنیم و تا حد ممکن مقابل این جریان در سطح دنیا بایستیم.
منبع: وطن امروز