غدير و تقدير ملت‌ها

تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۰

وظيفه نخبگان، علما و انديشمندان جهان اسلام اين است كه با درس گيري از غدير نگذارند مدل حكومتي اسلام سياسي به اسلام سكولار مبدل شود.

گرداب- فردا عيد غدير است؛ بزرگترين عيد مسلمانان كه در متون روايي به عنوان "عيدالله الاكبر" مورد تصريح قرار گرفته است.

بدون ترديد غدير تنها يك واقعه تاريخي به حساب نمي آيد و از آنجايي كه پيام اصلي غدير "ولايت" و "حكومت" است و جوهره غدير به تعيين شكل صحيح رهبري و مدل حكومتي بدون انحراف برمي گردد، اين مسئله در هر عصر و دوره اي مصداق دارد و اكنون كه از ميانه سالگرد غدير در سال گذشته تا امسال در جهان اسلام دگرگوني ها و تحولات عميقي در ساختار حكومت ها به وجود آمده است، اين نوشته تلاش مي كند نگاهي از اين زاويه، به غدير داشته باشد و درس بزرگ غدير را واكاوي كند، چه اينكه با تحولات كنوني در پهنه جهان اسلام و محيط بين الملل بيش از هر زماني نيازمند الگوي غدير هستيم تا با بازگشت به اصول، نشانه و مسير اصلي را بازيابيم و نكند كه مخاطرات و آسيب هاي پيش رو، جهت خيزش ها و خروش ها و بيداري ملت ها را به انحراف و بي‌راهگي بكشاند و...

1- رسالت غدير آن است كه شايستگان زمام امور حكومت را بر دست گيرند تا احقاق حق كنند و اقامه عدل نمايند.

"ابن عباس" نقل مي كند: قبل از جنگ جمل امام علي عليه السلام را ديدم كه مشغول وصله زدن به كفش خود بود؛ حضرت به من گفت: ارزش اين كفش چقدر است؟ گفتم: اين كفش ارزشي ندارد. حضرت فرمود: «به خدا سوگند همين كفش بي ارزش، برايم از حكومت بر شما محبوب تر است، مگر اينكه با اين حكومت حقي را به پا دارم و يا باطلي را دفع كنم.»

اما اگر نشانه غدير ناديده انگاشته شود و ناشايستگان حكومت را غصب كنند، كار به جايي مي رسد كه شخصي چون معاويه كه در جنگ صفين در برابر علي‌عليه السلام قرآن بر نيزه كرد و دم از قرآن زد، در شهر كوفه بر منبر عمومي رفته و آشكارا و بدون پرده پوشي اينچنين نطق مي كند: «اي مردم كوفه فكر مي كنيد من به خاطر نماز و زكات و حج [احكام دين و قرآن] با شما جنگ كردم؟ من كه مي دانستم شما نماز مي خوانيد، زكات مي دهيد و حج مي رويد. من با شما جنگ كردم فقط براي اينكه بر شما حكومت كنم و بر گردن هاي شما سوار شوم!...»

آيا اين نگاه اختاپوسي و خوي غارتگري چيزي جز فرياد سكولاريسم و قرائت اموي از اسلام است؟

2- پيش از معاويه، ابوسفيان رئيس حزب سكولار اموي نيز اين شاخصه را آشكارا تئوريزه كرده بود كه: «يا بني اميه! تلقفوها تلقف الكره: اي فرزندان اميه! با خلافت اسلامي مانند توپ بازي كنيد و آن را به يكديگر پاس بدهيد.»

ناگفته پيداست اگر حكومت براي حاكمان "هدف" شد -و نه وسيله- و وصيت شد تا حكومت را به هر قيمتي كه شده در ميان خود نگه دارند (قبيلگي محض) و به يكديگر پاس دهند، محصول و خروجي آن چيزي جز خونريزي و چپاولگري نيست و از همين روي است كه امام خميني‌رحمت‌الله‌عليه در جمع مسئولان نظام (2 شهريور 1365) شاقول و شاخصه غدير را ملاك بازشناختن راه از چاه مي داند و مي گويد: «حكومت آن است كه حضرت امير به ابن عباس مي گويد كه به قدر اين كفش بي قيمت هم پيش من نيست؛ آن كه هست اقامه عدل است. آن چيزي كه حضرت اميرسلام الله عليه و اولاد او مي توانستند در صورتي كه فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوري كه خداي تبارك و تعالي رضا دارد انجام بدهند، اينها هستند، لكن فرصت نيافتند. زنده نگه داشتن اين عيد نه براي اين است كه چراغاني بشود و قصيده خواني بشود و مداحي بشود؛ اينها خوب است اما مسئله اين نيست؛ مسئله اين است كه به ما ياد بدهند كه چطور بايد تبعيت كنيم به ما ياد بدهند كه غدير منحصر به آن زمان نيست، غدير در همه اعصار بايد باشد و روشي كه حضرت امير در اين حكومت پيش گرفته است بايد روش ملت ها و دست اندركاران باشد. قضيه غدير قضيه جعل حكومت است... ولايتي كه در حديث غدير است به معناي حكومت است نه به معناي مقام معنوي...»
 
3- بنابراين درس تاريخي غدير كه در هر دوره و هر عصري به كار مي آيد به طور خلاصه بر 2 گزاره استوار است: 1- بازگشت به اصول و اين كه حكومت وسيله اي براي احقاق حق و اقامه عدل است و 2- تمركز بر مفهوم صحيح رهبري جامعه كه مهمترين عامل است تا توده ها به بيراهه نروند و منحرف نشوند.
 
بي شك در عصر حاضر با وقوع انقلاب اسلامي مفهوم و شاكله اصلي غدير احيا شد و نظام امت - امامت در قالب مردم سالاري اسلامي به صحنه آمد و پيام و پيامد اين اتفاق پرمعنا و بزرگ در نيمه دوم قرن بيستم و دوره جولان ليبراليسم و كمونيسم در دو اردوگاه شرق و غرب دنيا، به چالش كشيدن اين دو مدل حكومتي بود. شعار "نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي" نيز ناشي از اين شعور عميق آحاد ملت مسلمان ايران است كه الگوي حكومتي قدرت بايد براساس موازين شريعت اسلام باشد كه جمهور مردم آن را به‌حق مطالبه كرده اند.

گذر زمان بهترين "داور" و محكم ترين "گواه" بود تا مشخص شود همچنان كه صداي شكستن استخوان هاي ماركسيسم شنيده شد، محرز و قطعي شود كه نظام سرمايه داري غرب و كاپيتاليسم نيز به نفس افتاده است و اكنون جنبش ضد وال استريت نشانه اي است كه به وضوح اوضاع و احوال تمدن غربي را به تصوير كشانده است: "99 درصد در برابر 1 درصد."

اكثريت 99 درصدي خواهان برچيده شدن مدل حكومتي هستند كه مدعي بود "رفاه" و "امنيت" را براي مردم به ارمغان مي آورد، ولي اكنون در اين شيوه از حكومت بنا بر گزارش هاي منتشره و همچنان كه "مايكل مور"، مستند ساز معروف آمريكايي اعلام كرد؛ ثروت 400 نفر ثروتمند آمريكايي بيشتر از مجموع ثروت 150 ميليون آمريكايي است.

اينجاست كه گورباچف در دانشگاه لافايت پنسيلوانيا علاوه بر اين كه مي گويد رويدادهاي ضدسرمايه داري وال استريت مشابه حوادثي است كه به فروپاشي شوروي منجر شد، ديرهنگام و با وقفه اي تامل برانگيز اعتراف مي كند: «براي حل بحران اقتصادي و سياسي حاكم بر آمريكا و جهان بايد يك نظام جديد جايگزين نظام سرمايه داري شود... نيازمند جهاني هستيم كه "انسانيت" محور آن باشد؛ بنابراين بايد نظام سرمايه داري برچيده شود.»

4- تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا در 01 ماه گذشته و موج مواج بيداري اسلامي در عرصه اين تحولات نشانه غيرقابل خدشه اي از اين واقعيت و حقيقت است كه نظم جديد جهاني اين بار با محوريت تمدن بزرگ اسلامي شكل خواهد گرفت؛ چرا كه به تعبير رهبر حكيم انقلاب اسلامي، بيداري مبارك اسلامي با غافلگير كردن شياطين منطقه اي و جهاني، مهره هاي خطرناكي از جبهه دشمن ساقط كرده است. اما باز هم به تعبير "آقا" لازم است با توكل بر خدا، درس آموزي از تجربيات تاريخ معاصر جهان اسلام و تكيه بر عقل و عزم و شجاعت، صحنه همچنان سيال تحولات منطقه را مديريت كرد و به سرانجام رساند (اجلاس بيداري اسلامي- 62.6.9)
 
بنابراين علي رغم اينكه ملت هاي منطقه باور پيدا كرده اند كه مسير تعالي و پيشرفت مادي و معنوي جز در سايه شريعت اسلامي به دست نمي آيد و امروز شوراهاي انتقالي قدرت در مصر، ليبي و تونس بدون لكنت زبان اعلام كرده اند كه تدوين قانون اساسي مبتني بر شريعت اسلامي خواهد بود، اما كماكان نبايد از توطئه و دسيسه هاي آمريكا و غرب غفلت كرد.

شواهد نشان مي دهد آمريكا و متحدانش در پي آنند كه براي منحرف كردن قيام ها و انقلاب هاي منطقه الگوي "اسلام سكولار" را برجسته تر از ديگر الگوهايي چون ليبراليسم غربي، ناسيوناليسم افراطي و گرايش هاي چپ ماركسيستي با لطايف الحيل به صحنه بياورند، چرا كه مي دانند مردم تمايل به اسلام گراها دارند و انتخابات اخير تونس نيز اين واقعيت را ثابت كرد؛ بنابراين بر الگوهاي ليبراليستي، ناسيوناليستي و چپ ماركسيستي سرمايه گذاري قابل توجهي نخواهند كرد. مخاطره و آسيب پيش روي اين است؛ اكنون كه راهي ندارند جز آن كه در برابر اسلام گرايي سر تعظيم فرود بياورند مي كوشند بر مبناي يك مدل حكومتي اين اسلام گرايي را در قالب "اسلام سكولار" ساماندهي كنند؛ بنابراين وظيفه نخبگان، علما و انديشمندان جهان اسلام اين است كه با درس گيري از غدير نگذارند مدل حكومتي اسلام سياسي به اسلام سكولار مبدل شود.

به بيان ديگر؛ انقلاب هاي منطقه بيانگر اين مفهوم بنيادين است كه ملت ها به اصول بازگشته اند و سيطره ديكتاتورهايي چون بن علي، قذافي و مبارك و آل سعود و آل خليفه را كه دست نشانده آمريكا و غرب بوده اند نمي پذيرند و اكنون بايد با درس گرفتن از غدير بر مفهوم صحيح رهبري جامعه اسلامي تمركز كنند، چه اينكه بزرگ ترين مشكل اين انقلاب ها و قيام ها نيز خلأ "رهبريگ بوده است و اينچنين است كه "غدير"، "تقدير" ملت ها را به احسن وجه رقم خواهد زد.

حسام الدين برومند/ منبع: كيهان