داستان ما، داستان كربلا

تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۳۹۰

دشمنان ما می‌دانند تا امام حسین علیه‌السلام در کوچه و خیابان این کشور زنده است، هیچ راهی برای سلطه وجود ندارد.

گرداب- تأثير واقعه جانسوز كربلا در انقلاب اسلامي ايران از مهم‌ترين عناصر پيروزي انقلاب اسلامي است كه دشمنان با تأخير به آن پي بردند.
 
تفسير حسيني - يزيدي بنيانگذار انقلاب اسلامي و دائمي دانستن مبارزه حق و باطل، موجب شد تا شعار حماسي "كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا" به گفتمان اصلي، در دهه اوليه انقلاب تبديل شود.

الگوگيري انقلاب اسلامي از نهضت عاشورا الگوي ايجابي انقلاب اسلامي است و به قول "فرانسیس فوكوياما" تا انقلاب اسلامي ايران از ولايت فقيه، نهضت انتظار و نهضت عاشورا پيروي مي‌كند، همانند پرنده‌اي بلندپرواز است كه تسليم نخواهد شد. به همان سان كه نهضت ما پرتويي از نهضت عاشورا بود، داستان ما و دشمنان نيز در قرينه‌سازي با نهضت عاشورا قابل بازيابي است.
 
مسئله‌ هسته‌اي از جهت نوع مواجهه دشمنان با انقلاب اسلامي، بسيار شبيه به الگوي عاشوراست؛ به اين معني كه با استناد به NPT به ما گفتند شما مي‌توانيد فعاليت‌ هسته‌اي داشته باشيد، اما همين كه در اين عرصه به توفيق دست يافتيم، همان دو راهي را كه پيش روي امام حسين‌علیه‌السلام قرار دادند در مقابل ما نيز قرار دادند.
 
امام حسين‌علیه‌السلام را بين بيعت (ذلت) و كشته شدن (شهادت) قرار دادند؛ بدين معني كه راه سومي براي وي باقي نگذاشتند. به تعبير روانشناسان انگيزش و هيجان وي را بين دو گزينه اجتنابي - اجتنابي قرار دادند و راه سومي كه حتي براي منافع آنان نيز ضرر مستقيم نداشت براي وي قائل نشدند.
 
در انقلاب اسلامي عيناً همين مسئله را در پرونده هسته‌اي با ما به اجرا درآوردند؛ يعني اكنون دو راه بيشتر نداريم: يا بايد از فعاليت‌ هسته‌اي دست برداريم يا به تحريم و حتي حمله نظامي تن دهيم.
 
از نگاه آنان ما راه سومي را كه در قوانين موجود نيز وجود دارد (انرژي صلح‌آميز و تحت نظارت) نبايد بپيماييم. در اين وضعيت چه بايد كرد؟
 
در چنين صحنه‌اي الگوي عاشورا به ميدان مي‌آيد كه چرا بايد ذلت دشمنان را بپذيريم؟ دشمناني كه ما را از انرژي صلح‌آميز محروم مي‌خواهند، خود دارنده يا استفاده‌كننده از نوع نظامي آن هستند؛ لذا چگونه مي‌توان در مقابل اين ظلم تسليم شد؟ آيا الگوي عاشورا اجازه تسليم را در اين معادله نابرابر مي‌دهد؟ پس راهي جز مبارزه نمانده است.
 
به تعبير امام راحل راهي جز مبارزه نيست، بايد چنگ و دندان ابرقدرت‌ها را خرد کنیم. يا پيروز مي‌شويم يا به پيروزي بالاتري كه شهادت است مي‌رسيم. اين پيروزي به سبك پيروزي امام حسين‌علیه‌السلام است كه پس از ۱۴۰۰ سال در ظلمات اين عصر درخشيدن گرفت و جوشش خون امام فواره‌هاي عزت جوانان ما را تا بلنداي قلل هستي مي‌رساند.

اما تفاوت نهضت ما و نهضت حسيني در عنصر ديگري است كه از نظر ظاهري موضع ما را برتر از موضع حسين‌بن علي‌علیه‌السلام قرار داده است و آن وجود ملتي برتر از ملت رسول‌الله در حجاز و ملت اميرالمؤمنين در عراق آن روز است.
 
حضرت امام خميني‌‌رحمت‌الله‌علیه در وصيتنامه سياسي - الهي خويش (و يك بار در جاي ديگري) با صراحت ملت ايران را بهتر از ملت رسول‌الله و اميرالمؤمنين مي‌داند و طبيعتاً با چنين ملتي، ديگر حسين به قربانگاه نخواهد رفت.
 
حادثه عاشورا از هيچ الگويي پيروي نمي‌كرد؛ تجربه عاشورا خود الگويي بديع و نوآور براي فردا و امروز بشريت است، اما الگوي عاشورا امروز در پيش روي ماست. اين الگو به ما مي‌گويد: بين مرگ و ذلت لاجرم نبايد تن به ذلت داد و اگر راه‌هاي ديگري وجود ندارد، بايد مبارزه را پذيرفت.
 
اتفاقاً آنچه امروزه دشمنان را از حمله و تهديد نظامي باز مي‌دارد، همين روحيه و تفكر عاشورايي است. آنان مي‌دانند كه تا امام حسين‌علیه‌السلام در كوچه و خيابان اين كشور زنده است، هيچ راهي براي سلطه وجود ندارد.
 
در سال‌هاي موسوم به اصلاحات، افرادي را براي عاشورازدايي به ميدان فرستادند. اكبر گنجي، عبدالكريم دباغ، سعيد حجاريان و... سردمدار اين حركت بودند. آنان مأموريت داشتند تا با كم‌رنگ كردن جوهره اعتقادي جامعه نسبت به عاشورا، زمينه‌سازي فاصله بين مردم و حاكميت ديني را فراهم آوردند و در مرحله دوم نيات شوم خود را عملي کنند، اما نه تنها اينگونه نشد بلكه عاشوراي سال ۱۳۸۸ نشان داد كه كوچك‌ترين نگاه چپ به عاشورا مي‌تواند اين ملت را به جوش آورد و ۴۰ ميليون ايراني در روز ۹ دي به ميدان آورد؛ بنابراين ما عاشورايي عمل مي‌كنيم اما نتيجه آن شهادت حسين و اسارت خاندان پيامبر نخواهد بود. اين نتيجه بيداري مسلمانان امروز نسبت به مسلمانان آن عصر است.
 
عبدالله گنجی/ منبع: جوان آنلاین