گرداب/ سلام علی قلب زینب الصبور

تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۳۹۰

آیا تو بودی که مرا سوار کردی زمانی که خواستم از مدینه بیرون بیایم؟ اکنون کجایی که خواهرت می خواهد سوار شود و برود طرف شام.

گرداب- امام حسینعلیه السلام، زینب کبری سلام الله علیها را خیلی دوست دارد. یک روز زینب کبری میان حجره خوابیده بودند، مولا اباعبدالله  وارد شد، دیدند خواهر خوابیده اند و آفتاب روی بدن او می تابد؛ خود را سپر کرد و جلوی آفتاب ماند که آفتاب به خواهر نخورد. آنقدر ایستاد تا خواهرش بیدار شد و زینب  این منظره را مشاهده کرد.



روز عاشورا زینب کبری این مطلب یادش آمد و فرمود: عزیزم تو بودی آن روز بالای سر من ایستاده بودی که آفتاب به من نتابد؟ حالا من اینجا بمانم و ببینم که بدنت اینجا جلوی آفتاب افتاده؟ زینب این جور نکات زیاد دارد و دستگاه زینب کمتر از دستگاه امام حسین نیست.

عصر عاشورا که می خواست برود، صدا زد: یا اخی اباالفضل؛ انت الذی رکبتنی اذا اردت خروج من المدینة؟
آیا تو بودی که مرا سوار کردی زمانی که خواستم از مدینه بیرون بیایم؟ اکنون کجایی که خواهرت می خواهد سوار شود و برود طرف شام.

الان هم هر کس برود کربلا اولین صدایی که می شنود، صدای زینب سلام الله علیها را می شنود.

برگرفته از کتاب طوبای کربلا/ حاج میرزا اسماعیل دولابی