گرداب- حدودا دو هفته پیش "حسین قاضیان" در مصاحبه با بیبیسی به نکته جالبی درباره فضای مجازی ما ایرانیان اشاره کرد که گویا چندان خوشایند همین فضای مجازی نبود.
قاضیان در پاسخ به این سوال که "فضای مجازی خارج از کشور تا چه اندازه منعکس کننده افکار عمومی داخل کشور است؟"، گفت: «به نظرم فضای مجازی (خارج از کشور) منعکسکننده وضع عمومی داخل کشور نیست و از نظر سیاسی و حتی فرهنگی و اجتماعی واقعیتهای داخل را نمایندگی نمیکند. گروهی که در حوزه رسانه و در فضای مجازی مشغول به کارند بخش خاصی از جامعه هستند؛ بیشتر نخبه، تحصیل کرده و البته از نظر جغرافیایی در خارج. گذشته از این که به نظرم تا حد زیادی از آنچه در داخل میگذرد فاصله دارند، در یک دایره بسته در درون شبکههای خودشان میگردند و به خارج از خودشان نفوذ ندارند. ارزیابیهاشان هم از درون است، نه از بیرون خودشان.»
البته آنچه که حسین قاضیان گفته فقط بخشی از حقیقت است نه همه آن. در این که فضای مجازی خارجنشینان نماینده دنیای واقعی ما ایرانیها نیست، شک و شبههای نیست. کافیست سری به نوشتهها و مطالبشان بزنیم و قضاوت کنیم. ولی دوری از واقعیات جامعه، الزاما به این معنا نیست که آدم حتما مقیم خارج از کشور باشد. به نظر من برای قرار گرفتن در آن "دایره بسته" که قاضیان هم به آن اشاره کرده، کافیست که نسبتمان را با فضای حقیقی جامعه مشخص کنیم.
این "دایره بسته" فینفسه در دنیای مجازی ما –چه داخلی و چه خارجی- وجود دارد. ویژگیهای شبکههای مجازی و سیستم دوستیابی و حلقههای ارتباطی آن، خودبهخود آن "دایره بسته" را ایجاد میکند. وقتی کسی در حبابی قرار گرفته باشد و دور و برش هم پر از آدمهایی باشد که مثل خودش فکر میکنند و مینویسند، این حباب هر چقدر هم که بزرگ باشد یک "دایره بسته" است.
به همین علت میبینیم که در کمپین اهانت به مقدسات شیعه (مثلا توهین به عزاداری محرم و یا اهانت به امام دهم شیعیان) هم فعالان مجازی داخلی حضور دارند و هم خارجیهایشان؛ چه لمپنهای بالاترین و چه نخبههای فیسبوک.
این واقعیت فضای مجازی ما ایرانیهاست، باید پذیرفت. ولی این آدمهای مجازی، بخش خاصی از جامعه را تشکیل میدهند؛ حقیقی نیستند. نه اینکه در جامعه حقیقی نباشند، هستند ولی انگشتشمارند. اصلا به حساب نمیآیند. حتی شبیه منتقدان سیاسی ما هم نیستند. چون در جامعه حقیقی ما، بیاعتقادترین آدمها از پایینترین طبقات اجتماعی هم، به امام حسین و یا امام هادی احترام میگذارند، به مقدسات اهانت نمیکنند. این حقیقت جامعه حقیقی ماست.
آن آدمهای مجازیِ هتاک هم اصلا و ابدا جرات بیان عقایدشان را در دنیای حقیقی ندارند، حتی پیش پایینترین طبقات اجتماعی. بنابراین چون از نظر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، زمینه تخلیه خودشان را در سطح جامعه نمیبینند، به دنیای مجازی مهاجرت میکنند و در همان دنیای بسته خودشان غوطهور میشوند.
البته مشکل اصلی زمانی ایجاد میشود که این جماعت مجازی، نقش اپوزیسیون را بازی میکند و نظرات و مواضعشان به عنوان خبر، تحلیل، بیانیه، اطلاعیه و راهکار درباره جامعه ایران در سایتهای مختلف اپوزیسیون منتشر میشود. دقیقا به همین علت است که میبینیم تحلیلگران روزآنلاین و رادیوفردا و رادیو زمانه و رادیو آمریکا و… در عوالم رویایی خودشان سیر میکنند و هرگز از خواب خوش بیدار نمیشوند!
دیروز چند نفری در فیس بوک و گوگل پلاس (از بقیه شبکههای مجازی خبر ندارم، شاید آنجا هم باشند) به حاج بخشی توهین میکردند. آن هم نه به خاطر حزباللهی بودنش در سالهای بعد از جنگ، که به خاطر حضورش در جنگ! (اینجا و اینجا دو نمونه از این آدمهای مجازی)
حرفهایی زدند و نوشتند که تکرار کردنش هم توهین به حاجبخشی است. پیرمردی که سالهای سال در جبههها حضور داشت، از دین و آیین و وطن و مردمش دفاع کرد، در این راه پرافتخار، چهار نفر از اعضای خانوادهاش را از دست داد، ولی خم به ابرو نیاورد. کسی که حتی برای تشییع پیکر فرزند شهیدش، حاضر به ترک جبهه نشد.اینرا هر آدم سالمی میفهمد. ولی نمیدانم چرا جنس این "حباب توهم" و "دایره بسته" مجازیها اینقدر سخت است که با زلزله هشت ریشتری هم فرو نمیریزد؟!
آهستان