گزارش گرداب، "باراك اوباما" رئيسجمهور آمريكا در گزارش جامع راهبرد جديد امنيت ملي واشنگتن كه پنجشنبه هفته گذشته منتشر كرد، در دو بخش جداگانه به طور صريح به رويكرد آمريكا در قبال ايران پرداخت و بار ديگر ادعاهاي پيشين غرب درباره موضوع هستهاي ايران را مطرح كرد.
خبرگزاري فارس بنا به اهميت اين گزارش اقدام به ترجمه متن كامل آن كرده است كه بخش اول آن به شرح زير خدمت خوانندگان محترم ارائه ميشود.
I.دورنماي راهبرد امنيت ملي
در طليعه قرن بيست و يكم، ايالات متحده آمريكا با مجموعهاي گسترده و پيچيده از چالشهاي امنيت ملي ما روبروست. همانگونه كه آمريكا به مشخص شدن مسير قرن بيستم كمك كرد، ما اكنون بايد منابع تقويت و نفوذ آمريكايي را بسازيم و يك نظم بينالمللي كه قادر باشد بر چالشهاي قرن بيست و يكم فائق آيد را شكل دهيم.
جهان آنگونه كه هست، راهبردي براي جهاني كه ما به دنبال آن هستيم
براي موفق شدن، ما بايد با جهان به همان گونه كه هست روبرو شويم. دو دهه پس از زمان پايان جنگ سرد با وعده و مخاطرات تغيير خود را نشان داد. چرخه دموكراسيهاي صلحآميز توسعه يافته است؛ شبح جنگ هستهاي از بين رفته است؛ قدرتهاي بزرگ با هم در صلح هستند؛ اقتصاد جهاني رشد يافته است؛ تجارت سرنوشت ملتها را با هم پيوند داده است؛ و افراد بيشتري قادر هستند سرنوشت خود را به دست خود رقم بزنند. تاكنون اين پيشرفتها با مشكلات مداوم همراه بوده است. جنگها بر سر ايدئولوژي، راه به سوي جنگها بر سر هويت مذهبي، اخلاقي و قبيلهاي را باز كرده است؛ خطرات هستهاي گسترش پيدا كرده است؛ نابرابري و بيثباتي اقتصادي تشديد شده است؛ آسيب به محيط زيست، ناامني غذايي و خطرات وارد به بهداشت عمومي به طور فزايندهاي گسترش يافته است؛ و همان ابزارهايي كه افراد را براي توانمند سازي نابود كردن قدرتمندن ساخته است.
نيمه تاريك اين دنياي جهاني شده براي مردم آمريكا در 11 سپتامبر 2001 در صدر قرار گرفت. تهديد فوري كه به وسيله كشندهترين حملاتي كه تا آن زمان در آمريكا سابقه نداشت خود را نشان داد، نيازمند رويكردهايي قدرتمند و پايدار براي دفاع از سرزمين مادري ما [ايالات متحده آمريكا] بود. از آن زمان تا كنون، ما جنگي را عليه القاعده و اعضاي آن به راه انداختيم، تصميم گرفتيم در عراق بجنگيم و با يك بحران اقتصادي گسترده روبرو شديم. با وجود آن به شكل گسترده تر، با اينكه چگونه منافع آمريكا در جهاني كه تغيير يافته است دست و پنجه نرم كرديم- جهاني كه در آن ساختار بينالمللي قرن بيستم زير بار تهديدهاي جديد در حال خم شدن است، اقتصاد جهاني رقابتي كه مردم و كسب و كارهاي ما با آن روبرو هستند را شتاب بخشيده است و آرزوي جهاني آزادي و وقار با موانع جديد در ستيز است.
كشور ما داراي ويژگيهايي است كه رهبري ما را براي دههها تضمين كرده است- اتحادهاي قدرتمند و ارتش بي همتا، بزرگترين اقتصاد دنيا، يك دموكراسي قدرتمند و در حال رشد و يك جامعه شهري پويا. همانطور كه به جلو ميرويم، نبايد ترديدي وجوداشته باشد: ايالات متحده آمريكا به تضمين امنيت جهاني ادامه خواهد داد- از طريق تعهداتمان به همپيمانان، شركا و نهادها؛ تمركز ما بر مغلوب ساختن القاعده و اعضاي آن درافغانستان، پاكستان و سراسر جهان؛ و تصميم ما براي جلوگيري از تجاوز و جلوگيري از اشاعه خطرناكترين تسليحات جهان. همانگونه كه ما در حال انجام آن هستيم، ما بايد بدانيم كه هيچ كشوري-مهم نيست چقدر قدرتمند است- نميتواند به تنهايي از عهده چالشها بر آيد. همانگونه كه پس از جنگ جهاني دوم عمل كرديم، آمريكا بايد براي آينده آماده شود، همزمان با ايجاد رويكردهاي تعاملي در ميان كشورهايي كه ميتوانند اين نتايج را ثمر دهند.
بنا بر اين راهبرد امنيت ملي ما بر تجديد رهبري آمريكا تمركز ميكند به گونهاي كه ميتوانيم به شكل موثرتري منافع خود را در قرن بيست و يكم به پيش ببريم. ما آن كار را به وسيله منابع توانايي و نيروي خود در كشور انجام ميدهيم و همزمان به ايجاد نظمي بينالمللي ميپردازيم كه ميتواند از عهده چالشهاي دوران ما بر آيد. اين راهبرد ارتباط بنيادي بين امنيت ملي، حس رقابت ملي، انعطاف پذيري و الگوي اخلاقي را به رسميت ميشناسد. و اين راهبرد مجددا بر تعهد آمريكا براي پيگيري منافع ما از طريق نظام بينالمللي كه در آن تمام كشورها حقوق و مسئوليتهاي مشخصي دارند، تاكيد ميكند.
اين راهبرد به آمريكا اجازه ميدهد تا تعامل ما در خارج را از طرف دنيايي كه در آن افراد از آزادي و فرصت بيشتر برخوردارند، به ظهور رساند و كشورها مشوقهايي براي انجام عمل مسئولانه دارند و اين همزمان با مواجه شدن با پيامدهاي زماني است كه مسئولانه عمل نميكنند.
احياي رهبري آمريكا- ساختن در كشور، شكل دهي در خارج از كشور
رويكرد ما با تعهد به ساختن بنيادي قدرتمندتر براي رهبري آمريكا آغاز ميشود زيرا آنچه درون مرزهاي ما اتفاق ميافتد قدرت و نفوذ ما در آنسوي مرزها را مشخص ميكند. اين واقعيت تنها در جهاني از ارتباطات دوجانبه بزرگتربسط پيدا ميكند- جهاني كه در آن به شكل تفكيك ناپذيري به كاميابي جهاني مرتبط است، امنيت ما ميتواند مستقيما به وسيله تحولاتي در ميان يك اقيانوس به چالش كشيده شود، و اقدامات ما به گونهاي كه تا پيش از اين هرگز اتفاق نيفتاده مورد نظارت و بررسي قرار گيرند.
در كانون تلاشهاي ما تعهدي براي احياي اقتصاد آمريكا وجود دارد، كه به عنوان سرچشمه قدرت آمريكا محسوب ميشود. مردم آمريكا اكنون از نابودكننده ترين ركودي كه از "ركود بزرگ اقتصادي" [در دهه 30 ميلادي] تا كنون با آن روبرو شدهايم، در حال بيرون آمدن هستند. همانگونه كه ما به اطمينان بخشي به اين امر ادامه ميدهيم كه برنامه بهبود اقتصادي گسترده و پايدار است، همچنين در حال پي ريزي توسعه طولاني مدت براي اقتصاد و حسن رقابت جويي شهروندان خود هستيم. سرمايهگذاريهايي كه ما در زمينه بهبود اقتصادي انجام دادهايم بخشي از يك تلاش گستردهتر است كه به توانمندي ما كمك خواهد كرد: به وسيله فراهم كردن آموزش كيفي براي فرزندانمان؛ ارتقاي علم و نوآوري؛ گذر از اقتصاد انرژي محور به سوي ايجاد مشاغل و صنايع جديد؛ كاهش هزينه مراقبت بهداشتي براي مردم و كاهش هزينه كسب و كارها؛ و كاهش كسري بودجه فدرال.
هر كدام از اين اقدامات توانايي آمريكا براي راهبري در جهاني كه قدرت اقتصادي و فرصت فردي مبهمتر هستند را حفظ خواهد كرد. اين تلاشها همچنين به تعهد ما براي تامين امنيت يك كشور منعطف تر پيوند خورده است. برنامه بهبود اقتصادي ما شامل ايجاد زيرساختي است كه در مواجه با تهديدات تروريستي و بلاياي طبيعي امنتر و قابل اعتمادتر خواهد بود. تمركز ما بر آموزش و علم ميتواند اين اطمينان را حاصل كند كه پيشرفتهاي فردا در ايالات متحده اتفاق ميافتد. توسعه منابع جديد انرژي ما وابستگي به نفت كشورهاي خارجي را كاهش خواهد داد. تعهد ما به كاهش كسري بودجه ما را براي اتخاذ تصميمهاي سخت مصممتر ميكند و از لقمه بزرگتر از دهان برداشتن جلوگيري ميكند. اين اقدامات تلاشهاي ما براي پيوند امنيت داخلي با امنيت ملي را تكميل ميكند؛ كه شامل هماهنگي به هم پيوسته ميان دولتهاي فدرال، ايالتي و محلي براي جلوگيري و حفاظت و واكنش در قبال تهديدات و بلاياي طبيعي است.
در نهايت، كار به منظور ساختن بنيادي قدرتمندتر براي رهبري ما در درون مرزهايمان بر اين باور است كه موثرترين راه براي آمريكا به منظور ارتقاي ارزشهاي ما زنده نگه داشتن آنهاست. تعهد آمريكا به دموكراسي، حقوق بشر و اجراي قانون منابع ضروري توانمندي نفوذ ما در جهان است. اين ارزشها همچنين بايد به وسيله رد اقداماتي مانند شكنجه كه در زمره ارزشهاي ما نيست، به وسيله تعهد ما به اجراي عدالت مطابق با قانون اساسي ما و به وسيله عزم راسخ ما براي توسعه تعهد آمريكا براي همه شهروندانمان رشد پيدا كند. آمريكا هميشه به عنوان چراغي روشن براي مردم جهان بوده است و اين درست در زماني است كه اطمينان ميدهيم نور الگوي آمريكا به روشني ميدرخشد.
ساختن اين بنياد قدرتمندتر از تلاشهاي آمريكا براي ايجاد يك نظام بينالمللي كه ميتواند از عهده چالشهاي دوران ما بر آيد، حمايت خواهد كرد. پس از جنگ جهاني دوم، اين ايالات متحده بود كه به جهان براي ساختن يك ساختار جديد بينالمللي براي حفظ صلح، پيشرفت و كاميابي كمك كرد. اين كمك از ناتو و سازمان ملل تا پيمانهايي است كه قوانين و تسليحات جنگ را كنترل ميكند؛ از بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول گرفته تا شبكه گستردهاي از توافقات تجاري. اين ساختار، با وجود نقايصي كه دارد از جنگ جهاني جلوگيري كرد، توسعه اقتصادي را ممكن ساخت و حقوق بشر را به پيش برد و اين در شرايطي است كه تقسيم مسئوليت سنگين ميان آمريكا، همپيمانان ما و شركا را تسهيل ميكند.
در حال حاضر، ما بايد در خصوص توانمنديها و كمبودهاي نهادهاي بينالمللي كه براي پرداختن به چالشهاي گذشته و كمبود اراده سياسي كه در زمانهاي مختلف از اجراي نرمهاي بينالمللي جلوگيري كرده، توسعه يافتند روشن بين باشيم. با اين وجود هم براي امنيت ملي آمريكا و هم امنيت جهاني مخرب خواهد بود در صورتيكه آمريكا از ظهور چالشهاي جديد و كمبودهاي نظام بينالمللي به عنوان دليلي براي فرار از آن استفاده كند. در عوض، ما بايد بر تعامل آمريكا در تقويت نهادهاي بينالمللي و تشويق آن تمركز كنيم كه ميتواند در خدمت منافع مشتركي مانند مبارزه با افراط گرايي خشن؛ توقف اشاعه تسليحات هستهاي و امنيت مواد هستهاي، دستيابي به توسعه اقتصادي متوازن و پايدار و ايجاد راهحلهاي مشاركتي در قبال تهديد تغيير آب و هوايي، درگيري مسلحانه و بيماري همه گير باشد.
نقطه آغازين براي اقدام جمعي فوق الذكر تعامل ما با ديگر كشورهاست. سنگ بناي اين تعامل رابطه بين آمريكا و دوستان نزديك و همپيمانان ما در اروپا، آسيا، قاره آمريكا و خاورميانه است- روابطي كه در منافع مشترك و ارزشهاي مشترك ريشه دارد و در خدمت امنيت دو جانبه و امنيت و كاميابي گسترده تر جهان است. ما براي ايجاد مشاركتهاي عميق و موثرتر با ديگر كانونهاي كليدي نفوذ كار ميكنيم كه شامل چين، هند و روسيه و همچنين به شكل روز افزوني شامل كشورهاي تاثيرگذار ديگري مانند برزيل و آفريقاي جنوبي و اندونزي است-بنا بر اين ميتوانيم در زمينههاي نگراني دو جانبه و جهاني با اين شناخت كه قدرت در يك جهان به هم مرتبط ديگر يك صفر مجموع (نظريه بازيها) نيست. ما در حال توسعه دسترسي خود به كشورهاي در حال ظهور هستيم به ويژه آنهايي كه ميتوانند مدلهايي موفقيت و پايداري منطقهاي باشند، از قاره آمريكا گرفته تا جنوب شرقي آسيا. و ما به ترغيب تعامل با كشورهاي دشمن براي بررسي مقاصد آنها ادامه خواهيم داد، به دولتهاي آنها فرصت تغيير رويه را ميدهيم، به مردم آنها دسترسي پيدا ميكنيم و ائتلافهاي بينالمللي را به حركت در ميآوريم.
اين تعامل تعهد ما به نظم بينالمللي بر اساس حقوق و مسئوليتها را مستحكم ميسازد. نهادهاي بينالمللي بايد به شكل تاثيرگذارتري جهان قرن بيست و يكم را با صدايي گستردهتر -و مسئوليتهاي بيشتر- براي قدرتهاي در حال ظهور به نمايش گذارند و آنها بايد به منظور ايجاد نتايج موثرتر در زمينههاي منفعت جهاني مدرن شوند. اقدامات ملي سازنده در زمينههاي امنيت هستهاي تا تغيير آب و هوايي بايد مورد تشويق قرار گيرد، بنا بر اين كشورهايي كه تصميم به انجام سهم خود از اين اقدامات را دارند سود اين اقدام مسئولانه خود را ميبينند. مقررات اين مسير بايد رعايت شود و بايد پيامدهايي براي آن دسته از كشورهايي كه اين مقررات را بشكنند وجود داشته باشد- چه اين مقررات الزامات منع گسترش تسليحات هستهاي، توافقات تجاري يا تعهدات حقوق بشر باشند. اين مدرن سازي نهادها، تقويت نرمهاي بينالمللي و اجراي قانون بينالمللي به تنهايي وظيفه آمريكا نيست-اما به همراه كشورهاي همفكر، اين وظيفهاي است كه ميتوانيم آن را رهبري كنيم. يك منبع كليدي رهبري آمريكا در سراسر تاريخ ما نفع شخصي روشن و واضح بوده است. ما خواستار آيندهاي بهتر براي فرزندان و نوههاي خود هستيم، و ما بر اين باوريم كه زندگي آنها بهتر خواهد بود اگر فرزندان و نوههاي ديگر مردمان بتوانند در آزادي و كاميابي زندگي كنند. اين باور كه منافع ما وابسته به منافع كساني است كه وراي مرزهاي ما هستند، به راهنمايي تعامل ما با كشورها و مردمان ادامه خواهد داد.
پيشبرد اولويتهاي مهم امنيت ملي
درست همانگونه كه راهبرد امنيت ملي ما بر احياي رهبري ما براي مدت طولاني تمركز دارد، اين راهبرد همچنين اقدام فوري در زمينه اولويتهاي مهم را تسهيل ميكند. اين دولت مسئوليت بزرگتري جز ايمني و امنيت مردم آمريكا ندارد. و تهديدي بزرگتر براي مردم آمريكا به غير از تسليحات هستهاي به دست افراط گرايان خشن و اشاعه آن به كشورهاي ديگر وجود ندارد.
به همين دليل ما پيگير معاهده منع گسترش تسليحت هستهاي جامع و يك دستور كار امنيت هستهاي هستيم كه ريشه در حقوق و مسئوليتهاي كشورها دارد. ما در حال كاهش زرادخانه هستهاي و كاهش اتكا بر تسليحات هستهاي هستيم و همزمان اطمينان و تاثيرگذاري بازدارندگي خود را تضمين ميكنيم. ما در حال تقويت پيمان منع گسترش تسليحات هستهاي (انپيتي) به عنوان سنگ بناي منع گسترش تسليحات هستيم و همزمان در حال كار از طر يق انپيتي به منظور پاسخگو نگاه داشتن كشورهايي مانند ايران و كره شمالي براي رعايت نكردن تعهدات بينالمللي از سوي آنها هستيم. ما در حال رهبري تلاشي براي تامين امنيت تمام مواد هستهاي آسيب پذير از دست تروريستها هستيم. و در حال پيگيري راهبردهاي جديدي براي حفاظت در مقابل حملات بيولوژيكي و چالشهاي شبكههاي سايبري كه ما به آنها وابستهايم، هستيم.
همانطور كه ما امنيت خطرناكترين تسليحات هستهاي جهان را تامين ميكنيم، در حال جنگ عليه يك شبكه فراگير از تنفر و خشونت هستيم. ما در كار القاعده و اعضاي آن از طريق يك راهبرد جامع اختلال ايجاد ميكنيم و آن را مغلوب ميسازيم به گونهاي كه اجازه داشتن پناهگاه امن را به آنها ندهد، كشورهاي شريك ما كه واقع در خط مقدم هستند را تقويت كند، كشور ما را امن سازد، عدالت را از طريق رويكردهاي قانوني پايدار پيگيري كند و با يك دستور كار اميد و فرصت با دستور كار مردود افراط گرايي و قتل مبارزه كند.
خط مقدم اين نبرد افغانستان و پاكستان است يعني جاييكه ما در حال وارد كردن فشاري شديد بر القاعده، از هم گسستن نيروي محركه طالبان و تقويت امنيت و ظرفيت شركايمان هستيم. در اين تلاش، نيروهاي ما مجدد در حال ارائه خدمت فوق العاده خود هستند، فداكاريهاي بزرگي در زمان خطر انجام ميدهند و از حمايت كامل ما برخوردارند.
در عراق، ما در حال انتقال مسئوليت و حاكميت كامل به عراقيها هستيم-روندي كه شامل خروج نيروهاي ما، تقويت ظرفيت غيرنظامي ما و يك مشاركت طولاني مدت با دولت و مردم عراق است. ما در پيگيري يك صلح جامع ميان اسرائيل و همسايگان آن استوار هستيم كه شامل راه حل 2 دولت است كه در آن امنيت اسرائيل تضمين ميشود و در عين حال اهداف ديرينه و قانوني مردم فلسطين براي داشتن يك كشور پويا تحقق مييابد. و تعامل گسترده تر ما با جوامع مسلمان سراسر جهان پيشرفت در زمينه موضوعات سياسي و امنيتي مهم را به دنبال خواهد داشت و در عين حال مشاركتها در خصوص دامنه وسيعي از موضوعات بر اساس منافع و احترام مشترك به پيش ميرود.
همانطور كه ما به بهبود توان اقتصادي بر اساس آنچه رهبري ما به آن وابسته است ميپردازيم، به كار براي پيشبرد رشد متوازن و پايدار كه كاميابي و ثبات جهاني به آن وابسته است ادامه ميدهيم. اين امر شامل اقداماتي در داخل و خارج از آمريكا براي جلوگيري از بحرانهاي ديگر است. ما تمركز خود را روي اجلاس گروه 20 به عنوان نشست ابتدايي براي همكاري اقتصادي بينالمللي قرار داديم و در حال كار به منظور متوازن كردن مجدد تقاضاي جهاني هستيم تا اينكه آمريكا پس انداز و صادرات بيشتري كند و اين در حالي است كه اقتصادهاي در حال ظهور تقاضاي بيشتري به وجود ميآورند. و ما به دنبال توافقات دو جانبه و چند جانبه تجاري هستيم كه موفقيت مشترك ما را به پيش خواهد برد و در عين حال سرمايهگذاريها در زمينه توسعه را شتاب بخشد. اين امر نابرابري را كاهش داده، بازارها را توسعه ميبخشد و از فرصت فردي و ظرفيت آمريكا در خارج از اين كشور حمايت ميكند.
اين تلاشها براي پيشبرد امنيت و كاميابي با حمايت ما از ارزشهاي مشخصي افزايش مييابد كه جهاني هستند. كشورهايي كه به حقوق بشر و ارزشهاي دموكراتيك احترام ميگذارند شركاي موفق و قدرتمندتري هستند و افرادي كه از چنين احترامي برخوردارند توانايي بيشتري دارند تا به استعداد كامل خود دست يابند. آمريكا انتخاب اشتباه بين پيگيري ضعيف منافع ما و تلاش بي پايان براي تحميل ارزشهاي خود را رد ميكند. در عوض، ما اين امر را به عنوان سنگ بنايي براي منافع خودمان در جهت حمايت از صلحي عادلانه در سراسر جهان ميپنداريم- كه در آن افراد و نه فقط كشورها از حقوق اساسي كه شايسته آن هستند برخوردار ميشوند. در جهت تمركز بر اساس قدرت و نفوذ ما، ما در حال ارتقاي ارزشهاي فراگير در خارج از آمريكا به وسيله زنده نگه داشتن آنها در داخل كشور هستيم و به دنبال تحميل اين ارزشها از طريق زور نخواهيم بود. در عوض، ما در حال كار براي تقويت نرمهاي بينالمللي به منظور حفظ حقوق بشر هستيم و در عين حال از تمام جنبشهاي دموكراتيك صلحآميز حمايت ميكنيم.
ما در حال حمايت از توسعه نهادهايي هستيم كه در درون دموكراسيهاي شكننده وجود دارند و از يكپارچگي حقوق بشر به عنوان بخشي از گفتوگوي ما با دولتهاي سركوبگر حمايت ميكنيم. همچنين از توسعه فناوريهايي كه آزادي دسترسي به اطلاعات را تسهيل كنند حمايت ميكنيم. و ما فرصت اقتصادي را به عنوان يك حقوق انساني ميپنداريم و در حال ارتقاي جايگاه تمام مردان و زنان از طريق پشتيباني از بهداشت جهاني، امنيت غذايي و واكنشهاي جمعي به بحرانهاي انساني هستيم.
در نهايت، تلاشهاي ما براي شكل دهي يك نظم بينالمللي كه يك صلح عادلانه را ارتقا دهد بايد همكاري را تسهيل كند كه قادر باشد مشكلات دوران ما را مورد توجه قرار دهد. اين نظم بينالمللي منافع دوران ما را حمايت خواهد كرد اما اين نظم همچنين پاياني است كه ما به نوبه خود به دنبال آن هستيم. چالشهاي جديد دربرگيرنده اين چشم انداز فرصت است اما تنها در صورتيكه جامعه بينالمللي عادات قديمي بدگماني به ساختن براساس منافع مشترك را كنار بگذارند. يك تلاش جهاني براي مبارزه با پديده تغيير آب و هوايي بايد بر اساس اقدامات ملي براي كاهش آلايندهها طراحي شود و تعهدي براي كاهش آثار سوء اين آلايندهها بايد در نظر گرفته شود. تلاشها براي جلوگيري از درگيريها و حفظ صلح پس از وقوع درگيريها ميتواند ناامني ناشي از درگيري را متوقف سازد. همكاري جهاني براي جلوگيري از انتشار بيماري همه گير ميتواند سطح بهداشت عمومي را ارتقاء بخشد.
اجراي اين دستور كار آسان نخواهد بود. براي موفقيت، ما بايد تمام عناصر قدرت آمريكا را متوازن و يكپارچه كنيم و ظرفيت امنيت ملي خود را براي قرن بيست و يكم به روز كنيم. ما بايد برتري متعارف نظامي خود را حفظ كنيم و در عين حال ظرفيت آن براي غلبه بر تهديدات غيرمتقارن را افزايش دهيم. توانمنديهاي ديپلماسي و توسعه ما بايد مدرن شوند و ظرفيت اعزامي نيروهاي غيرنظامي تقويت شود تا از گستره كاملي از اولويتهاي ما حمايت صورت گيرد. تلاشهاي امنيت اطلاعاتي و داخلي ما بايد با سياستهاي امنيت ملي و همپيمانان و شركاي ما يكپارچه شود. و توانايي ما براي هماهنگ سازي اقداماتمان در عين برقراري ارتباط موثر با مردم كشورهاي ديگر بايد به منظور حفظ حمايت جهاني افزايش يابد.
با اين همه، بزرگترين دارايي آمريكا هنوز مردم ما هستند. در دورهاي كه با توانايي استفاده از فرصتهاي دنياي پيوند يافته شناخته ميشود، اين مردم آمريكا هستند كه تمايز ايجاد خواهند كرد-نيروهاي نظامي و غيرنظامي كه در دولت ما مشغول به خدمت هستند؛ كسب و كارها، بنيادها و نهادهاي آموزشي كه در سراسر جهان فعاليت ميكنند؛ و شهرونداني كه از جنب و جوش، انگيزه و تنوع براي پيشرفت در جهاني كه هر روز كوچكتر ميشود، برخوردارند. به دليل تمام خطرات آن، جهاني شدن به نوعي محصول رهبري آمريكا و ابتكار مردم آمريكاست. ما به طور منحصر بفردي آمادگي بهره بردن از اين وعده را داريم.
داستان ما بدون نقص هم نيست. با وجود اينكه در هر برحه كه تاريخ از ما خواسته است تا در آن رويداد به پا خيزيم، ما امنيت خود را خودمان به پيش بردهايم و در عين حال به مسبب اين پيشرفت انساني كمك كردهايم. براي كمك به اين موضوع، راهبرد امنيت ملي ما بايد توسط مردم خودمان اطلاع داده شود، به وسيله كمكهاي كنگره ارتقا يابد و به وسيله اتحاد مردم آمريكا تقويت شود. اگر متوجه شويم كه اين روحيهاي جديد است، ميتوانيم جهاني با صلح، كاميابي و وقار انساني بزرگتري بسازيم.
II.رويكرد راهبردي
«منافع ملتها و انسانهاي امروز بيش از هر زمان ديگر در تاريخ با هم مشترك است. ايمان مذهبي كه در قلبمان است ميتواند مستوجب پيوندهاي تازه ميان انسانها شده يا ما را از هم جدا كند. فناوريهايي كه ما تحت كنترل در ميآوريم هم ميتواند روشنگر راه صلح باشد يا اين راه را به ظلمت فرو برد. سوختي كه ما مصرف ميكنيم ميتواند سياره ما را حفظ يا آن را نابود كند. آن چه بر سر اميد كودكي در نقطهاي از اين جهان ميآيد، مي تواند جهان ما را ثروتمند كرده يا آن را به فقر كشد.»
بخشي از سخنان باراك اوباما در مجمع عمومي سازمان ملل، 22 سپتامبر 2009
آمريكا بايد رهبري خود را در جهان از طريق ايجاد و به كار گيري منابعي تجديد كند كه منبع قدرت و نفوذ اين كشور به شمار ميروند. همانقدر كه امنيت جهاني به رهبري قوي و مسئولانه آمريكا وابسته است، امنيت ملي ما به توانايي آمريكا در به كارگيري صفات منحصر به فرد ملي آن بستگي دارد. اين صفات شامل توان نظامي، توان رقابت اقتصادي، هدايت و رهبري اخلاقي، تعامل جهاني و تلاش براي شكل دهي به يك نظام بينالمللي است كه در خدمت منافع متقابل كشورها و انسانها باشد. زيرا دنيا تا حدود زيادي تغيير كرده و آمريكا بايد خود را به گونهاي سازگار كند كه منافع ما تامين شده و رهبري ما در جهان ادامه پيدا كند.
منافع آمريكا مسئلهاي پرسابقه است. اين منافع عبارتند از:
* امنيت ايالات متحده، شهروندان، شركا و همپيمانان آمريكا.
* اقتصاد قوي، مبتكرانه و رو به رشد آمريكا در نظام اقتصادي باز بينالمللي كه فرصت و شكوفايي به همراه بياورد.
* احترام به ارزشهاي جهاني در داخل كشور و سراسر جهان.
* و يك نظم جهاني كه با رهبري آمريكا به پيش برده شده باشد و صلح، امنيت و فرصتها را از طريق همكاري قدرتمندتر براي رسيدگي به چالشهاي جهاني ارتقاء ميبخشد.
هماكنون آمريكا تمركز خود را بر عملي كردن انتقال مسئولانه قدرت در عراق همزمان با پايان يافتن جنگ در اين كشور، كسب موفقيت در افغانستان و شكست دادن سازمان القاعده و تروريستهاي منتسب به آن قرار داده است. ضمن اين كه اقتصاد آمريكا از ركود فاجعهبار به صورت پايدار و هميشگي بيرون آيد.
از آنجايي كه ما با اين بحرانها دست به گريبان هستيم، راهبرد امنيت ملي ما بايد ديدگاهي بلندمدتتر دنبال كند. ما بايد بنيان قوي براي رهبري آمريكا ايجاد كرد و تلاش كنيم شكل بهتري به نتايجي دهيم كه براي مردم ما در قرن بيستويكم به عنوان اصليترين و بنياديترين اصول به شمار ميروند.
محيط راهبردي- جهان به آنگونه كه هست
در طول دو دهه از زمان پايان جنگ سرد تاكنون، جريان آزاد اطلاعات، مردم، كالا و خدمات تاحدود بي سابقهاي تسهيل شده است. اين ارتباط داخلي به مردم قدرت داده و موجب به چالش كشيده شدن نهادهاي بينالمللي دولتياي شده است كه اغلب بعد از جنگ جهاني دوم از سوي سياستمداراني تشكيل شدهاند كه چالشهاي متفاوتي در ذهن داشتند. بازيگران غير دولتي (مردمنهاد) ميتوانند نفوذ قابل توجهاي بر جهان پيرامون آنها داشته باشند. رشد اقتصادي، فقر را كاهش داده و مراكز نفوذ جديدي ايجاد كرده است. اكنون ملتهاي بيشتري هستند كه تلاش دارند خود را به صورت منطقهاي و جهاني تثبيت كنند. زندگي و حيات شهروندان ما، امنيت و شكوفايي آنها، بيش از گذشته به حوادثي بستگي دارد كه خارج از مرزهاي ما در جريان است.
در چنين محيطي، حملات 11 سپتامبر 2001 حادثهاي دگرگون كننده براي آمريكا بود و نشان داد چگونه روند تحولات در فاصلهاي بسيار دورتر از سواحل آمريكا ميتواند بطور مستقيم امنيت شخصي و گروهي مردم آمريكا را به خطر اندازد. اين حملات موقعيت آمريكا به عنوان تنها ابرقدرت دنيا، خطرات افراطگرايي خشونتآميز و بروز تدريجي مناقشات بعد از اتمام بدون خونريزي دوران جنگ سرد را مورد توجه خاص قرار داد. اين حملات به واكنش قوي و فوري از سوي آمريكا، همپيمانان و شركايش در افغانستان منجر شد. اين واكنش با تصميم ما به ورود به جنگ با عراق ادامه پيدا كرد و به دنبال آن به مدت چندين سال نيروهاي آمريكا، منابغ و راهبرد امنيت ملي بر اين مناقشات تمركز پيدا كردند.
آمريكا هم اكنون در دو جنگ درگير است و جان هزاران نفر از مردان و زنان آمريكا در معرض خطر قرار گرفت و هزاران ميليارد دلار بودجه به اين مناقشات اختصاص يافت. در عراق ما از انتقال مسئولانه قدرت به يك دولت مستقل عراقي حمايت ميكنيم. ما از امنيت و شكوفايي شركاي خود در افغانستان و پاكستان حمايت ميكنيم و اين حمايت بخشي از تلاش گستردهتر ما براي از هم گسستن، برچيدن يا شكست سازمان القاعده و افراطگرايان خشونتطلب منتسب به آن به شمار ميرود.
با اين حال، اين جنگ ها و تلاشهاي جهاني ما باري مقابله موفقيتآميز با افراطگرايي خشونتآميز تنها يكي از عناصر محيط راهبردي ما است و معرف تعامل آمريكا با جهان نيست. تروريسم يكي از بسياري خطراتي است كه در عصر جهاني از اهميت بيشتري برخوردار است. سلاحهاي كشتار جمعي و بخصوص سلاحهاي هستهاي، سهمناكترين خطر براي مردم آمريكا و امنيت جهاني به شمار ميروند. قابليتهاي فضايي و سايبري كه به زندگي روزمره ما و همچنين عمليات نظامي ما قدرت ميدهند در مقابل اختلالات و حملات آسيبپذير هستند. وابستگي به سوختهاي فسيلي گزينههاي ما را محدود كرده و محيط زيست ما را آلوده ميسازد. تغييرات آب و هوايي و بيماريهاي مسري امنيت مناطق و بهداشت و ايمني مردم آمريكا را تهديد ميكنند. كشورهاي ناتوان مناقشه با خود به همراه دارند و امنيت منطقهاي و جهاني را به خطر مياندازند. شبكههاي جنايتكار جهان ناامني را به خارج تعميم داده و موجب انتقال افراد و كالاهايي در امتداد مرزهاي ما ميشوند كه مردم ما را به خطر مياندازند.
نوآوري، اقتصادهاي در حال ظهور، دوره انتقال به سوي استفاده از منابع انرژي غيركربني و خروج از ركود فاجعهبار اقتصادي، اقتصاد جهاني را از نو شكل داده است. همگرايي ثروت و استانداردهاي زندگي در اقتصادهاي در حال توسعه يا در حال ظهور نويد رشد متوازنتر جهاني را ميدهد اما نابرابري شديد همچنان درون ملتها يا بين آنها وجود دارد. تنشهاي عميق فرهنگي و جمعيتي، افزايش تقاضا براي منابع و رشد سريع شهرنشيني ميتواند برخي كشورها يا كل يك منطقه را تغيير شكل دهد.
همانطور كه ارتباطات دروني در جهان رشد پيدا ميكند، افراد بيشتري درباره حقوق جهاني خود اطلاع يافته و ظرفيت پيگيري آن حقوق را دارند. دموكراسيهايي كه به حقوق مردم خود احترام ميگذارند در زمره كشورهاي موفق و همچنين در زمره نزديك ترين همپيمانان آمريكا باقي ماندهاند. با اين حال پيشرفت دموكراسي و حقوق بشر در بسياري از بخشهاي جهان متوقف مانده است. بازيگران بيشتري هستند كه به اعمال قدرت و نفوذ ميپردازند. اروپا اكنون متحدتر، آزادتر و در آرامش بيشتري به نسبت ديگر زمانها است. اتحاديه اروپا يكپارچگي خود را تقويت كرده است. روسيه بار ديگر در صحنه بينالمللي ظهور پيدا كرده و سهم مهمي در اين صحنه دارد. چين و هند- پرجمعيتترين كشورهاي دنيا- به تعامل بيشتري با دنيا وارد شدهاند. از آمريكاي لاتين گرفته تا آفريقا و اقيانوسيه، قدرتهاي نوظهور يا در حال ظهور از فرصتها براي مشاركت استفاده ميكنند با وجود آن كه تعداد اندكي از كشورها هستند كه امنيت منطقهاي و جهاني را با زيرپا نهادن معيارهاي بينالمللي به خطر مياندازند. نهادهاي بينالمللي نقش مهمي در تسهيل همكاريها دارند اما برخي اوقات نميتوانند بطور كارآمدي به تهديدهاي تازه رسيدگي كرده يا فرصتهاي تازه را مغتنم بشمارند.
در عين حال، افراد جامعه، شركتها و جامعه مدني نقش فزاينده و مهمي در شكلدهي تحولات در سراسر جهان بازي ميكنند. آمريكا داراي توانايي و قدرتي است كه رهبري ما را براي دهههاي متعدد ميسر ساخته است. جامعه ما از نظر آزادي، تنوع فراوان، انعطاف و داشتن شهروندان فعال و تعامل كننده استثنايي است. بخش خصوصي و جامعه مدني ما نبوغ و نوآوري فراواني از خود به نمايش گذاشته است و كارگران ما قابل و كوشا هستند.
ما بزرگترين اقتصاد دنيا هستيم و قويترين نيروي نظامي، همپيمانان قوي و فرهنگ پرطراوت و منعطف را دارا هستيم و سابقه هدايت توسعه اقتصادي و اجتماعي را در كارنامه خود داريم. هنوز مهاجران سراسر دنيا، كشور ما را به عنوان مقصد خود انتخاب ميكنند. مهاجراني كه جامعه ما را غني ساختهاند. ما دموكراسي شفاف و پاسخگو و جمهوري پويا در اختيار داريم كه ارتباط عميقي با مردم سراسر دنيا دارد. ما همچنان آغوش خود را به روي ارزشهايي ميگشاييم كه آزادي و فرصت در داخل و خارج كشور برايمان به ارمغان آوردهاند.
اكنون بايد به حالت سيال موجود در نظام بينالملل كه بوجود آورده چالشهاي تازه است به چشم فرصتي براي همكاريهاي بينالمللي تازه نگريست. ما بايد بار ديگر در اولويتهاي بلندمدت خود توازن ايجاد كرده تا بتوانيم بطور موفقيتآميزي از جنگهاي كنوني بيرون آمده و توجه و منابع خود را بر كشورها و چالشهاي گستردهتري معطوف سازيم. ما بايد از فرصتهايي كه با توجه به ارتباط دروني در جهان پيش ميآيد، بهره گيريم. ضمن اين كه بتوانيم بطور كارآمد و جامع به خطرات آن واكنش نشان دهيم. ما بايد از ارتباطات نامتوازي كه ميان دولت آمريكا، بخش خصوصي و شهروندان آن در سراسر جهان وجود دارد، بهرهگيريم.
رويكرد راهبردي- جهاني كه ما به دنبال آن هستيم
در گذشته، آمريكا زماني رونق گرفت كه ملت و سياست امنيت ملي ما به گونهاي شكل گرفتند كه بتوانند به تغييرات شكل دهند نه اين كه با تغييرات به آنها شكل دهند. به عنوان مثال، وقتي انقلاب صنعتي اثرات خود را آغاز كرد، آمريكا اقتصاد ما و نقش ما را در جهان تغييرشكل داد. زماني كه دنيا با فاشيسم مواجه شد، آمريكا خود را براي پيروزي در جنگ آماده كرد و به صلحي كه پيامد آن حاصل شد، شكل داد. زماني كه آمريكا با تهديد ايدئولوژيكي، اقتصادي و نظامي از سوي كمونيسم مواجه گشت، ما به عملكردها و نهادهايمان در داخل كشور و سياستهاي خارج شكل داديم تا بتوانيم به اين چالش رسيدگي كنيم. اكنون ما بايد يك بار ديگر آمريكا را در موقعيتي قرار دهيم كه منافع متقابل ميان ملتها و مردم را حمايت كند.
ساختن اصول بنيادي ما
امنيت ملي ما از داخل كشور آغاز ميشود. آن چه كه در درون مرزهاي ما اتفاق ميافتد همواره منشاء قدرت ما بوده است و اين امر اكنون و در عصر ارتباطات ميان مردم مصداق بيشتري دارد.
در گام نخست ما بايد اصول بنيادي قدرت آمريكا را تجديد كنيم. در بلندمدت، رفاه مردم آمريكا تعيين كننده قدرت اين كشور در جهان خواهد بود. شكوفايي ما سرچشمه قدرت ما است. اين شكوفايي ما است كه هزينه نظامي ما را ميدهد، ديپلماسي و تلاشهاي توسعه ما را تضمين ميكند و به عنوان منبع اصلي نفوذ ما در جهان به شمار ميرود. گذشته از اين، سرمايهگذاري و تجارت ما حامي ميليونها شغل آمريكاييها است و ارتباط ميان كشورها را موجب شده و توسعه جهاني را ترغيب ميكند و سهم مهمي در محيط اقتصادي، سياسي آرام دارد.
با وجود آن كه ما مزيتهاي نظامي خود را حفظ كردهايم، توانايي رقابتي ما در سالهاي اخير كاهش پيدا كرده است. ما مشغول احياي كاهش شديد سرمايهگذاري در حوزههايي هستيم كه به عنوان محور قدرت آمريكا محسوب ميشدند. ما بطور مناسب اولويتهايي خود در بخش آموزش، انرژي، علوم و فناوري و بهداشت و درمان را توسعه ندادهايم. اولويتهايي كه همه آنها براي حفظ قدرت رقابتي آمريكا، شكوفايي بلندمدت و توان اين كشور اموري اساسي به شمار ميروند. سالهاي افزايش كسري بودجه و تجارت همچنين انتخاب گزينههاي دشوار در سالهاي آتي را ميطلبد.
اين همان دليلي است كه ما در حال بازسازي اقتصادمان به گونهاي هستيم كه همچون ماشين ايجاد كننده فرصت براي مردم آمريكا و منبع نفوذ آمريكا در خارج از اين كشور باشد. ايالات متحده بايد تضمين كند كه ما بهترين نيروي كار آموزش ديده داشته باشيم. بخش خصوصي مشوق نوآوري داشته و شهروندان و كسبوكارهايي در اختيار داشته باشيم كه به سيستم بهداشت و درماني دسترسي دارند كه مي توانند در اقتصاد جهانيشده رقابت كنند. ما بايد در نحوه استفاده خود از انرژي تغيير ايجاد كنيم - در منابع انرژي تنوع ايجاد كرده، در نوآوري سرمايه گذاري كرده و فناوريهاي انرژي پاك را به كار گيريم. با انجام اين كار ما امنيت انرژي خود را تضمين خواهيم كرد، ايجاد شغل كرده و با تغييرات آبوهوايي مقابله خواهيم كرد.
بازسازي اقتصاد ما بايد شامل قرار دادن خودمان در يك مسير مالي پايدار باشد. در اين راستا، اجراي راهبرد امنيت ملي بر لزوم رويكرد منظم براي تدوين اولويتها و سبك و سنگين كردن برنامههاي و فعاليتهايي كه براي كسب اولويت با هم در رقابت هستند، تاكيد دارد. روي هم رفته، اين تلاشها ملت ما را در مسير موفقيت در بازار جهاني قرار داده و در عين حال از ظرفيتهاي امنيت ملي ما يعني قدرت و توان نظامي آمريكا، اطلاعات، ديپلماسي و توسعه كشور و همچنين امنيت و انعطاف ميهمن ما حمايت مي كند.
ما اكنون به سمت مسايلي فراتر از تمايزات سني ميان امنيت داخلي و ملي در حركت هستيم. امنيت ملي بر اساس قدرت و انعطافپذيري شهروندان، جوامع و اقتصاد آمريكا ترسيم ميگردد. اين امر شامل عزمي است براي جلوگيري از حملات تروريستي عليه مردم آمريكا از طريق هماهنگي كامل ميان اقداماتي كه ما در خارج از مرزهاي آمريكا اتخاذ مي كنيم و تدابير احتياطي كه در داخل خاك آمريكا در پيش ميگيريم. اين امر همچنين بايد شامل تعهد با ساختن يك كشور امن و منعطف و در عين حال بازنگهداشتن در ورود كالاها و مردم به كشور باشد. ما به توسعه ظرفيتها براي رسيدگي به تهديدات خطراتي كه مقابلمان قرار دارد، ادامه ميدهيم، ضمن اين كه زيرساختهاي خود را براي تضمين امنيت مردم و همكاري با ديگر ملتها بار ديگر توسعه ميدهيم.
الگو بودن آمريكا همچنين بخشي حياتي از اصول اساسي ما است. حقوق بشر كه آمريكا از زمان بنيان نهاده شدنش از آن حمايت كرده امكان رهبري ما را فراهم ساخته و به نوعي الهامبخش مردم جهان بوده است و تمايزي روشن ميان آمريكا و همپيمانان دموكراتيك با آن دسته از ملتها و شخصيتهايي ايجاد كرده است كه حقوق بشر را تكذيب يا آن را سركوب ميكنند. تلاشهاي ما براي زندگي بر اساس ارزشهاي خود و حفظ مباني دموكراسي در جامعه خودمان تاكيدي است بر حمايت ما بر تمايلات كساني كه در خارج از مرزهاي امريكا مظلوم واقع شدهاند. اين مظلومين مي دانند كه ميتواند براي هدايت و رهبري بر اساس عدالت و اميد ميتوانند به آمريكا روي آورند.
رهبري معنوي و اخلاقي ما بطور اساسي ريشه در قدرت الگو بودن ما دارد- نه اين كه ريشه در تلاش براي تحميل سيستم ما به ديگر مردم داشته باشد. با اين حال طي دوره زماني، برخي روشهايي كه در راستاي پيگيري امنيت ما پياده شدند، ميزان وفاداري ما به ارزشهايي كه به دنبالشان هستيم و رهبري آمريكا در حمايت از اين ارزشها را به خطر انداخته است. اين امر توانايي ما در حمايت از جنبشهاي دموكراتيك در ديگر كشورها، به چالش كشيدن ملتهايي كه معيارهاي حقوق بشري را زير پا ميگذارند، كاهش داده است. به همين دليل است كه ما با زندگي كردن بر اساس ارزشهاي مان از آنها حمايت ميكنيم. تقلاي ما براي حفظ و پايبندي به ارزشها و قانون اساسي همواره همچون چراغ هدايت براي مردم آمريكا و كساني بوده است كه در اشتياق ما به شان انساني شريك هستند.
ارزشهاي ما به ما اين امكان را داده تا بهترينها را در درون مرزهاي خود پياده كرده و براي كساني كه در خارج از كشور با آمال و اهداف ما شريك هستند، الهام بخش باشيم و اين اعتبار را كسب كنيم كه در مقابل استبداد به پا ميخيزيم. آمريكا بايد در كلام و در عمل خاصيت ارتجاعي بودن ارزشها و قانون اساسي ما را به نمايش گذارد. به اين خاطر كه اگر ما بخاطر امنيت بر ارزشهاي خود معامله كنيم، هر دو مسئله را تضعيف خواهيم كرد. اگر ما بر استحكام امنيت و ارزشها تاكيد كنيم، مي توانيم يكي از منابع اصلي و مهم قدرت و رهبري خود در جهان را حفظ خواهيم كرد- منبعي كه ما را وا مي دارد تا ميان دشمنان و رقباي احتمالي خود تمايز قايل شويم.
پيگيري تعامل جامع
اصول بنيادي ما از تلاشهايمان براي تعامل با ملتها، نهادها و مردم جهان بر اساس منافع مشترك و احترام متقابل حمايت ميكند.
تعامل عبارتست از مشاركت فعال آمريكا در فراتر از مرزهاي كشور. به عبارت ساده، اين امر عبارتست از مخالفت با انزواي خود بخودي كه تواناييمان را در شكل دهي به نتايج و سرانجام كار از بين ميبرد. در حقيقت، آمريكا هيچ گاه با انزواطلبي موفق نبوده است. به عنوان كشوري كه در ساخت و بنيان نظام بينالمللي بعد از جنگ جهاني دوم همياري كرد و جهانيسازي را در پايان جنگ سرد ارايه كرد، ما بايد بار ديگر با جهان به گونهاي پايدار و جامع وارد تعامل شويم.
تعامل از نزديكترين دوستان و همپيمانان ما از اروپا گرفته تا آسيا ، از آمريكاي شمالي تا خاورميانه آغاز گردد. اين ملتها سابقه مشتركي از تلاش در حمايت از امنيت، شكوفايي و دموكراسي دارند. آنها ارزشهاي مشتركي داشته و تعهدات مشتركي به معيارهاي بينالملل دارند. معيارهايي كه حقوق و در عين حال مسئوليتهاي همه كشورهاي مستقل را به رسميت ميشناسند. امنيت ملي آمريكا بستگي به اين همپيمانان متعدد دارد و ما بايد با آنها به عنوان شركاي فعال خود تعامل داشته باشيم تا به اولويتهاي امنيتي منطقهاي و جهاني رسيدگي كرده و فرصتهاي تازهاي براي پيشبرد منافع مشترك كسب كنيم. به عنوان مثال، ما همكاري منظم و نزديكي با همپيمانان نزديك خود مانند انگليس، فرانسه و آلمان در موضوعاتي داريم كه نگراني مشترك و جهاني درباره آن موضوعات وجود دارد.
ما به تعميق همكاري خود با ديگر مراكز نفوذ قرن بيست و يكم يعني چين، هند و روسيه بر اساس منافع مشترك و احترام متقابل ادامه خواهيم داد. ما همچنين ديپلماسي و توسعه را در پيش خواهيم گرفت كه از ظهور شركاي تازه و موفق در قاره آمريكا، آفريقا، خاورميانه و جنوب شرق آسيا حمايت ميكند. توانايي ما براي پيشبرد همكاري سازنده براي امنيت و شكوفايي مناطق خاص و تسهيل همكاري جهاني درباره موضوعات مختلف از افراطگرايي خشونتطلب و گسترش تسليحات هستهاي گرفته تا تغييرات آبوهوايي و بيثباتي اقتصاد جهاني اساسي است- موضوعاتي كه چالشي براي همه ملتها بوده اما هيچ ملتي به تنهايي نميتواند از پس آنها بر آيد.
ما به دولتهاي مسئول راه روشني ارايه ميكنيم: از معيارهاي بينالملل تبعيت كنيد و از سود اقتصادي و سياسي در كنار همگرايي بيشتر با جامعه بين الملل بهرهمند شويد. يا در صورت رد اين راهكار، تحمل پيامدهاي اين تصميم را داشته باشيد كه شامل انزواي بيشتر ميشود. ما از طريق تعامل مي توانيم فرصتهايي براي حل اختلافات، تقويت حمايت جامعه بينالملل از اقدامات ما به دست آورده و درباره مقاصد، نيات و ماهيت نظامهاي بسته اطلاع يافته و به جامعههاي اين ملتها نشان دهيم كه دولتهاي آنها مقصر انزواي آنها هستند.
تعامل موفقيتآميز به استفاده كارآمد و يكپارچه از عناصر متفاوت از قدرت آمريكا بستگي دارد. قابليتهاي ديپلماسي و توسعه ما بايد بتواند به ما در جلوگيري از مناقشات، تشويق رشد اقتصادي، تقويت كشورهاي ضعيف يا ناتوان، خارج كردن مردم از فقر، مبارزه با تغييرات آبوهوايي و بيماريهاي مسري، تقويت نهادها و اداره حكومتي دموكراتيك، ياري رساند. نيروي نظامي ما همچنان به تقويت توان خود در همياري با همتايان خارجي، آموزش و كمك به نيروهاي امنيتي و پيگيري تعاملات نظامي با شمار فراواني از كشورهاي و دولتها ادامه خواهد داد. ما به تقويت تعاملات اقتصادي و مالي براي پيشبرد شكوفايي مشتركمان ادامه خواهيم داد و نهادهاي اطلاعاتي و انتظامي ما بايد بطور كارآمدي با دولتهاي خارجي همكاري كرده تا حوادث را پيشبيني كرده و به بحرانها واكنش نشان داده و امنيت و ايمني را فراهم سازند.
نكته آخر اين كه، ما تعامل ميان مردم - نه فقط دولتها- جهان را پي خواهيم گرفت. دولت آمريكا تلاش مداومي براي تعامل با جامعه و شهروندان مدني انجام خواهد داد و ارتباط ميان مردم آمريكا و مردم جهان را تسهيل خواهد كرد- از طريق تلاشهاي مختلف از خدمات عمومي و مبادلات آموزشي گرفته تا افزايش تجارت و مشاركتهاي بخش خصوص. در بسياري از موارد، اين الگوهاي تعاملي اثرات قوي و پايدار در خارج از مرزهاي آمريكا به جا خواهند گذاشت و راهكاري مقرون به صرفه براي ارايه ديدگاه مثبت درباره رهبري آمريكا به شمار ميرود. بارها مشاهده كردهايم كه بهترين سفراي ارزشها و منافع آمريكا مردم آمريكا- شركتها، سازمانهاي غيردولتي، دانشمندان، ورزشكاران، هنرمندان، پرسنل نظامي و دانشجويان ما هستند.
تسهيل در تعامل بيشتر بينالمللي غيردولتي به كشور كمك خواهد كرد تا در يك اقتصاد جهاني رونق و شكوفايي به دست آورد، ضمن اين كه حسن نيت و روابطي را مي سازد كه داراي ارزش فوقالعاده در حفظ رهبري آمريكا هستند. اين امر همچنين به تقويت تواني منجر ميشود كه منحصر به آمريكا است يعني جمعيت متنوع، گشادهرويي و خلاقيت و ارزشهايي كه با زندگي مردم آمريكا عجين شدهاند.
ادامه دارد...
منبع: خبرگزاری فارس