درست است كه دشمنان ما طی سی سال گذشته تحریمهایی را علیه ما اعمال كردهاند، اما امروز ما به موقعیتی مانند شرایط پس از خیبر رسیدهایم؛ یعنی موقعیت ما در برابر دشمن معكوس شده است.
گرداب- رهبر انقلاب در دیدار با مردم قم شرایط امروز كشورمان را اینچنین توصیف كردند: «یك روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید كه با شِعب ابىطالب و محاصره اقتصادى مسلمانها، آنها را از پا بیاندازند، اما نتوانستند. این روسیاههاى بدمحاسبهگر خیال میكنند ما امروز در شرائط شِعب ابىطالبیم. اینجور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابىطالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم.»1 اما شرایط بدر و خیبر با شرایط شعب ابیطالب چه تفاوتهایی دارد؟ حجتالاسلاموالمسلمین "مهدی طائب"، كارشناس و پژوهشگر تاریخ اسلام به بیان این تفاوتها پرداخته است.
محاصره شعب ابیطالب یكی از نقاط حساس و سرنوشتساز تاریخ اسلام است. لطفاً درباره چرایی وقوع این محاصره و اثرات آن توضیح دهید.
خدای متعال در قرآن به مسلمانانی كه در مواجهه با فضای عملیات روانی دشمن قرار داشتند -دشمنی كه میكوشید مؤمنین را مأیوس كند و آنها را به این باور برساند كه راهی جز تسلیم ندارند و مقاومت یا اقدامات تقابلی یا تهاجمیشان بیاثر است- میفرماید «و اذكُرُوا»؛ بهیاد آورید كه «إذ أنتُم قلیلٌ» شما كم بودید و اصلاً قدرتی نداشتید و «یتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ»2، مشركان شما را مثل دانه از زمین برمیداشتند، زیر پا لگدمال میكردند و اگر بادی میآمد، مانند همان دانه بیارزش، در هوا این طرف و آن طرف میشدید. به یاد بیاورید كه خداوند متعال شما را زیاد كرد تا اینكه به نیرویی تبدیل شدهاید كه دیگر دشمن روی شما حساب میكند. پس معلوم میشود، مؤمنینی كه كنار رسولالله صلواتاللهعلیهوآله بودند، دوران ضعف بسیار مأیوسكنندهای را سپری كردند كه اگر خدای متعال در معادله آن دوران نبود، از بین رفتن آنها حتمی بود.
اوج آن «یتَخَطَّفَكُمُ النَّاس» هنگامی بوده است كه پیامبر اكرم صلواتاللهعلیهوآله در مكه بودند و همان تعداد اندك مؤمنین به ایشان، در اثر اِعمال محدودیتها و تعرضات مشركین، به حبشه مهاجرت كرده بودند. آنهایی هم كه در مكه مانده بودند، یا امكان مهاجرت نداشتند یا به دلایلی مانند عدم تضعیف هسته دینی حاضر در مكه، صلاح نبود كه مهاجرت كنند. در مكه به دلیل حضور بنیهاشم، مشركین اجازه نمییافتند به شخص پیامبر تعرضی كنند، چون ابوطالب كه ظاهراً به اسلام نگرویده بود، به عنوان رئیس قبیله قریش و طایفه بنیهاشم، با آداب و سنن و تعصبهای قومی از پیامبر صلواتاللهعلیهوآله محافظت میكرد. البته به غیر از این، مشركین میتوانستند سایر محدودیتها را علیه مسلمانان اعمال كنند.
مشركین در این مقطع یك محاصره اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی همهجانبه را علیه مؤمنین طراحی و اجرا كردند. آنها طبق این برنامه تحریم، تمام ارتباطات مسلمین را قطع كردند. مسلمانان كه حتی از سرپناهی در مقابل گرمای تابستان محروم شده بودند، تقریباً سه سال از داراییهای خودشان خوردند و امكان فعالیت اقتصادی نداشتند، به گونهای كه در اواخر دوران شِعب ابیطالب، حتی برای بچههایشان هم غذایی یافت نمیشد. مؤمنین در آن سه سال بسیار تكیده و فرسوده شدند؛ تا حدی كه اگر محاصره شكسته نمیشد، تنها یك قدم تا مرگ فاصله داشتند.
البته موضوع این تحریم، تهدید جانی و حذف فیزیكی مسلمانان نبود؛ تنها اعمال فشار اقتصادی شدید و گرسنگی مطرح بود. وضعیت به جایی رسید كه دیگر هیچ كاری از دست پیامبر اكرم صلواتاللهعلیهوآله برنمیآمد. در این وضعیت طبیعتاً جذب مردم به اسلام هم كم شد؛ یعنی اینهایی كه پیرامون هستند، وقتی میدیدند ورود به اسلام هزینه خیلی بالایی دارد، خیلی اشتیاق نشان نمیدادند. البته بعضیها هم ممكن بود بگویند كه دیگر رها كنیم و برویم. پس برای یك مكتب، تهدیدی بالاتر از این متصور نیست كه ریزشش بالا برود و رویشش كم شود؛ این یعنی از بین رفتن. بنابراین «یتَخَطَّفَكُم» را به حد اعلا رسانده بودند كه خداوند متعال خودش وارد میدان شد و آن موریانه را مأمور خوردن و از بین بردن نامه كرد.
چرا مشركین حاضر شدند تنها به دلیل از بین رفتن نامه، محاصره شعب را پایان دهند؟
در آن زمان آیهای نازل شد و خداوند فرمود «وَ لَا تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ» در درگیری با اینها سست نشوید، زیرا «إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمُونَ» اگر شما در درگیری با آنها درد میكشید، آنها هم مثل شما درد میكشند و البته یك تفاوتی با هم دارید «تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یرْجُونَ»3 شما امیدی به خدا دارید كه آنها ندارند.
در آن وضعیت سخت، یكی از منابع مالی ارزشمند برای مسلمانان، همان تجارت حضرت خدیجه سلاماللهعلیها و اموالش بود. مشركین برای تكمیل محاصرهشان تمام معاملات تجاری حضرت خدیجه سلاماللهعلیها را قطع كردند تا هیچ كس به مسلمین جنس نفروشد. در نتیجه مسلمانان مجبور بودند كه اجناس را به چهار برابر و پنج برابر قیمت بخرند. ضمن اینكه مشركین برای جلوگیری از داد و ستد اجناس كاروانهای تجاری با مسلمانان داخل شعب، مجبور بودند اجناس را گرانتر بخرند. وقتی اجناس را گران میخریدند، دیگر در مكه كسی خریدار این اجناس گران نبود. در نتیجه طی این سه سال، تراز مالی بسیار بالایی از مكه خارج شد.
بنابراین مشركین احساس كردند ادامه این سیاست، مكه را هم دچار فقر میكند و تجار مكه هم از بین میروند؛ یعنی همانطور كه مسلمین در شعب زیان میدیدند، تجار مكه هم زیان شدیدی را تحمل میكردند، منتها آنهایی كه داخل شعب بودند، میگفتند ما خدا را داریم، اما آنهایی كه بیرون بودند، هیچ اعتمادی به خدا نداشتند؛ لذا شعب و بیرون شعب مانند دو كُشتیگیر در حال مسابقه، نفسهایشان رو به اتمام بود و كسی برنده بود كه یك قدم بیشتر مقاومت میكرد؛ بنابراین وقتی موریانه آن كاغذ را خورد، یكباره راهی برای مشركین هم پیدا شد كه خودشان را نجات دهند.
دلیل دوم نقض ادعای فوق این است كه وقتی نعیم به ابوسفیان گفت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با یك سپاه فراوان به تعقیب تو آمده است، ابوسفیان برای اینكه ایشان را از ادامه حركت بازدارد، به یك كاروان تجاری دیگر كه از مكه راهی شام بود و بار آذوقه داشت گفت: «شما وقتی پیامبر را دیدید، بگویید كه ابوسفیان با یك لشكر به سمت شما میآید.» به آنها گفت وقتی برگشتید مكه، من بار گندم به شما میدهم. پس اگر پیامبر اكرم صلواتاللهعلیهوآله راه تمام كاروانهای مكه را بسته بود، این كاروان چگونه میخواسته عبور كند؟ بنابراین ایشان راه كاروانی را بست كه اموال مشركین تجهیزكننده جنگ علیه مسلمانان در آن بود.
اما تفاوت این بستن راه چه بود؟ مشركین در شعب ابیطالب، حضرت و مسلمانان را محاصره كردند، اما این محاصره برای خودشان هم ضرر مالی داشت. در حالی كه پیامبر اكرم صلواتاللهعلیهوآله راه كاروان تجهیزی مشركین را بست، اما اولاً ضرر مالی برای مسلمانان نداشت، چون این كاروانی نبود كه بخواهد با مدینه معامله تجاری داشته باشد. ثانیاً خود كاروان برای مدینه سود بود. ثالثاً زمینگیر كردن دشمن باعث ارتقای توان عملیاتی مسلمانان بود.
وقتی دشمنان در خیبر شكست خوردند، دو ضربه اساسی به آنها وارد آمد؛ اول اینكه متفكرهایشان مثل "علی بن أخطب" ضربه خوردند. دوم اینكه ثروت عظیمی در اختیار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم قرار گرفت، به گونهای كه پس از آن، اوضاع مادی مدینه كاملاً تغییر كرد؛ اصحاب صُفّه دارای خانه و امكانات شدند، سپاه پیامبر اكرم صلواتاللهعلیهوآله دارای زره و اسب و امكانات شدند و مدینه از آن فقر پیشین درآمد.
پس یكی از ویژگیهای دو نبرد بدر و خیبر این بود كه معادله میان مسلمین و مشركین را معكوس كرد. تا قبل از عملیات بدر و خیبر، معادله به نفع مشركین و دشمنان بود و آنها از حربههای "ضربه زدن"، "مصادره اموال" و "تنگنای اقتصادی" استفاده میكردند، اما بدر و خیبر معادله را برعكس كرد و این حربهها را از دست آنها بیرون آورد.
امروزه چگونه میتوان موقعیت جمهوری اسلامی ایران را با وضعیت پس از غزوات خیبر و بدر مقایسه كرد؟
درست است كه دشمنان ما طی سی سال گذشته تحریمهایی را علیه ما اعمال كردهاند، اما امروز ما به موقعیتی مانند شرایط پس از خیبر رسیدهایم؛ یعنی موقعیت ما در برابر دشمن معكوس شده است. ما دیگر در درون خودمان از نظر امكانات نیازمند آمریكاییها نیستیم و اگرچه در مقاطعی اذیت میشویم، اما چرخ ما نسبت به 30 سال قبل به بهترین وجه میچرخد. هماكنون ما اگر سختی داریم، نسبت به ایدهآلها سختی داریم و نه نسبت به دوران ستمشاهی. آن موقع نه پزشك داشتیم، نه مهندس داشتیم، نه جاده داشتیم؛ «یتَخَطَّفَكُمُ النَّاس» بودیم، اماداستان امروز ما داستان پس از خیبر است.