وبلاگ "اسکالپل"؛

لطفاً کلاس حزب الله را پایین نیاورید سر جدّتان!

تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۳۹۰

درد حزب الله نه آرماگدونی است که می‌گویند از حوالی بیت المقدّس کلید می‌خورد که نبردی است در مسیرخاطرخواهی خدا.

گرداب- بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام

اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

خب همانطور که نمی دانید ، ما بطور کلّی اعصاب نداریم و اکثر اوقات شاکی السّلاح عزم پایین گذاشتن موتور این و آن را داریم. وقتی هم که مورد مناسبی را پیدا نکنیم، موتور خودمان را پیاده می‌کنیم. چیزی در مایه‌های افرادی که هی چپ و راست ویندوز برای خودشان نصب می کنند!

شوف یا اخوان! اگر بعد از 33 سال تازه حیران این باشیم که انقلاب کردیم که چه بشود، باید متوجه بشویم که وضع‌مان خیلی خراب است. نه بنده و نه هیچ عقل سلیم دیگری (!) نه می خواهیم و نه می توانیم ماله بکشیم روی نقایص و کمبودها و بعضی جاها نبودها. ولی این چه دخلی دارد که ماله را برداریم و پس از وضو و دو رکعت نماز و دعای اللّهمّ انّا نسئلک و ندعوک، به ید مبارک خودمان ماله مذکور را بکشیم به آرمانهایمان*؟!

برادران! الان یکسری مطالب هست که اینجا نمی‌شود نوشت، حتّی بعضی‌هایش را هم پشت تلفن هم نمی‌شود، و حتّی تر بعضی هایش را در جلسه خصوصی نمی‌‌شود گفت. نه اینکه ما ملاحظه شنود اغیار و بدخواهان و اینها را داشته باشیم، بلکه اصلاً حقّ مطلب ادا نمی‌شود. یارو در می‌آید که گرانی است و چه وضعش است و رژیم فلان است و زمان آن نور به گور از این خبرها نبود. خب! این بشر را چه کارش کنم؟ کجای دلم بگذارم این شخص بلا نسبت را؟ بگیرم بزنمش؟ چهار پنج تا از این عباراتی که روی نان بگذاری، سگ هم بو نمی‌کند بنویسم و بدهم دستش؟ برّو بر نگاهش کنم؟ طرف بعد از 33 سال می‌گوید تایتانیک دختره بود یا پسره، شما می‌خواهی چیکارش کنی؟ اینجا ما مسئله چهارچوب یا همان کانتکست خارجکی ها را داریم.

باز هم ما با کسی که توی کانتکست ما نیست، مشکل زیادی نداریم. فوق فوقش می بینیم طرف توی باغ نیست و بحث را به شوخی و خنده دایورت می‌کنیم و نخود نخود هر کی رود خانه خود. ولی آن زید و عمرو و بکری که با یک من ریش و انگشتر کلّه گربه‌ای و سوت صاد و مدّ والضّالین و یاد امام و شهدا و با هیبت کریم عبدالجبّار، ماجرا را از زاویه قالب پنیر و گونی برنج و دلار و بشکه نفت و مسکن مهر و ال90 تیپ فلان و کوفت و زهرمار امثالهم می‌بیند، به مثابه ...** ، به مثابه دردی است که نه می توان آن را مداوا کرد و نه می‌شود با آن مدارا کرد.

حزب‌الله نه برای سکّه،نه برای دلار و نه برای یمین و یسار و نه برای انتخابات غصه نمی‌خورد .جا دارد که چشم حزب‌اللهی‌ها از این جماعت بلا نسبت، دریای اشک و خون باشد که از الدنیا مرزعة الآخرة فقط شخم زدنش را یاد گرفته‌اند و میوه‌های نوبرانه مصداق لعب و لهو زینت و تفاخرش را به خیک همایونی می‌بندند و در موسم حتّی یمیز خبیث من الطّیب زنجه موره‌شان از الحاح ملائک مقرّب هم فراتر می رود که وا اسلاما ، وا مکتبا و کذا و کذا.

درد حزب الله نه آرماگدونی است که می‌گویند از حوالی بیت المقدّس کلید می‌خورد که نبردی است در مسیرخاطرخواهی خدا. حزب الله غیرتی است، حرمت نان و نمک را می شناسد ولی متوقف در نان و نمک نیست.



یا جماعة! حزب‌الله و حزب‌اللهی را خصمی است مبین و آشکار که به عزّت و جلال حضرت جلّ جلاله القدیم سوگند یاد کرده که بندگانش را از راه راست منحرف کند. خیر سر اجداد و امواتتان کلاس کار حزب‌الله را در حدّ چند گونی برنج و یکی دو ارابّه وارداتی، یا حتّی چند هزار میلیارد تومان این ور و آن ورتر پایین نیاورید. حریف ما نه آمریکا و اسرائیل هستند و نه گنده‌تر از اینها. حریف ما خود شیطان است. و صد البتّه پرورگار ما همویی است که هزم الاحزاب وحده. ما سیاهی لشگر خدائیم. ما را هم بازی داده‌اند که دلمان نشکند. برای حزب‌الله افت دارد که به کمتر از این نبرد قانع شود. شما را به خدا، اگر سری به غسّالخانه‌ها و قبرستان‌ها زده‌اید، برای ما هله هوله های سیویل سوسایتی من درآوردی بگویید، کدام میّتی با خودش حلب روغن و سکّه طرح قدیم بهار آزادی برده؟ کدام میّتی بوده که به جز یک تن پوش، چیزی بیشتر از این دار الفنا برده باشد؟ پناه می‌بریم به خدا از یوم الحسرة. یوم یفرّ المرء من اخیه. و در مصحف شریف نیامده که الا الاخ الشّریک فی تجارة سکّه و الدلار .

نمی خواستم شقشقیه بشود که شد. سبحانک انّی کنت من الظّالمین.

اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

اسکالپل