گرداب- «طلحه و زبير، افراد کوچکي نبودند. زبير سوابقي درخشان دارد که نظير آن را کمتر کسي از اصحاب اميرالمومنين داشت و بعد از به خلافت رسيدن جناب ابي بکر در همان روزهاي اول، پاي منبر ابي بکر چند نفر از صحابه برخاستند و اظهار مخالفت کردند و گفتند حق با علي ابن ابي طالب است و نام اين اشخاص در تاريخ ثبت است. اينها در تمام کتب تواريخ ذکر شده و يکي از آن اشخاصي که مخالفت کرد و از حق امير المومنين دفاع کرد، زبير است. فاصله بين آن روز و روزي که زبير بر روي اميرالمومنين(ع) شمشير کشيد، 25 سال است. حالا برادران اهل سنت از طرف طلحه و زبير مي گويند آنها اجتهادشان به اينجا منتهي شد. ما در مقام آن نيستيم که راجع به وضع آنها در مقابل خداي متعال سخني بگوييم اما اميرالمومنين در مقابل اينها جنگيد و از مدينه لشکر کشي کرد. براي جنگ با طلحه و زبير به طرف کوفه و بصره رفت. يعني آن سوابق محو و تمام شد. ملاک امام اين بود.»
اين نوشته، در پي انگشتنما كردن مصاديق اين بخش از بيانات روز جمعه رهبر انقلاب نيست كه ملت ايران نشان داده در ديدهباني از همه خواص بصيرتر و در محك زدن عيار ولايتمداري تيزتر است. از همين رو نيز هست كه نميگذارند كسي هم با افرادي كه دل دشمنان قسمخورده امام را شاد كردند، گعده بگيرد و آنان را در تضعيف ميراث خميني(ره) قوت قلب بدهد و هم بخواهد نان نام و نسب و ميراث آن مرد الهي را بخورد كه از اين دنيا در حالي رخت مفارقت بست كه از تمام آن، يك دل آرام و يك قلب مطمئن داشت.
امروز، ملت به مرحله بالاتري از "شناخت" رسيده است، مصاديق بيانات رهبر انقلاب انگشتنما شدهاند و خواص بيبصيرت، اسم رمز آناني شده كه در كوره فتنه 88 مردود شدند. و مگر غرض از خلقت همين "شناخت" نيست؟ اگر هست -كه هست- يعني انقلاب اسلامي در تطور تشريعي خود كاملتر شده است.
فتنه "طلحه و زبير" به مراتب عظيمتر از فتنه 88 بود؛ يك طرف اميرالمؤمنين علي(ع) و در طرف ديگر امالمؤمنين عايشه و طلحة الخير و زبير سيفالاسلام. «ايمكن ان يجتمع زبير و طلحة و عايشة علي باطلٍ؟» آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه بر باطل جمع شوند؟ و اميرالمؤمنين علي(ع) پاسخ داد، «انك لملبوس عليك. ان الحق و الباطل، لا يعرفان باقدار الرجال، اعرف الحق تعرف أهله و اعرف الباطل تعرف اهله» (حقيقت بر تو اشتباه شده است. حق و باطل با ميزان قدر و شخصيت افراد شناخته نمي شود. حق را بشناس تا اهل آن را بشناسي و باطل را بشناس تا اهل آن را بشناسي.)
يعني اينجا زبير هم باشي / امتحان در صف جمل شرط است
کن دعا عاقبت به خير شويم / نکند طلحه و زبير شويم
مسئله، اما همان مسئله "شناخت" است و كليد آن، "تقوا"؛ "يا ايهاالذين آمنوا ان تتقوا الله يجعل لکم فرقانا"؛ و براي آنكه خاكستر "تقوا" باد هوا باشد، هيچ آتشي سوزاندهتر از دروغ؛ اعظم الخطايا نيست. آنقدر دروغ گفتند و بستند كه پاي نظام اسلامي يا همان ميراث خميني كبير هم كه به ميان آمد، از بستن سنگينترين دروغها به آن ابا نكردند. در دروغ بستن به نظام اسلامي با قافيه "تقلب"، "شكنجه" و "تجاوز" ضدانقلاب، منافقين، سلطنتطلبان، امريكا و اسرائيل را هم جا گذاشتند. بيتقواهايي كه سرگذشت طلحه و زبير را بارها برايشان خوانده و اينها شنيده بودند، نشان دادند، نه راه شقاوت بهسان 1400 سال قبل بسته است و نه راه سعادت؛ و اين، عين عدل است.
در كوران فتنهي 88، براي جوانترها سخت بود آنچه كه پير حكيم انقلاب در خشت خام ميبيند، در آينه ببينند و به اندك تلاطمي مضطرب ميشدند. اما ديده بصير و نافذ آن مؤمن خبير بود كه به آنها كه اصرار بر صدمه زدن به كشتي انقلاب داشتند، يك سال قبل انذار داد كه اگر از اين راه بازنگرديد، "در پيش چشم ملت نابود خواهيد شد" و شدند، آنچنان كه امروز نميتوانند با طيب خاطر در هيچ جمعي از مجامع مردمي دوستداران امام(ره) و انقلاب سر بالا بگيرند و به قرابتشان با امام بنازند و به نام امام، كام خود را از قدرت و ثروت بگيرند.
خاصيت فتنه، آميختن حق و باطل است، اما اين خاصيت براي كساني است كه نميخواهند حقانيت حق را ببيند و با ديدن بطلان باطل خود را به نديدن ميزنند. گناه خود را به نديدن و نشنيدن زدن در فتنه، كم از اصرار بر باطل نيست، چه آنكه در اين كارزار، حق و باطل بيپرده براي اهل خود جلوهگري ميكنند.
از قضا، گويا قاعده لطف بيش از همه ادوار شامل اين ملت است كه در جريان "ليميز الله الخبيث من الطيب" دوره جولان باطل را نه مانند جنگ جمل؛ سه روز، بلكه هشت ماه قرار داد تا حجت بر همه تمام شود و در اين استدراج، بهانهاي نماند كه اگر نشانهاي يا مهلت بيشتري ميبود، حق را ميجستيم و از باطل تبري.
فتنه 88، ملت ايران را كه اكثريت آن، اهل حق هستند، بصيرتر و به انقلاب و رهبري آن، مؤمنتر كرد. آيا اين لطف نبود؟
فتنه 88، بهسان تازيانهاي بر آنها بود كه مردد در انتخاب جبههي حق و باطل و گرفتار نفاق بودند، تا زودتر صف خود را برگزينند و جامعهي اسلامي از آفت اين عارضهي شوم قدري پاكسازي شود؛ "قل الحق من ربكم فمن شاء فليومن و من شاء فليكفر"؛ آيا اين لطف نبود؟
فتنه 88، يك گام بلند به سمت ظهور بود، گامي كه نشان از بيداري جامعه اسلامي حول محور ولايت داشت، زير تيغباران دروغگوييهاي سران فتنه و شبكههاي پرشمار رسانهاي جبههي باطل، ايرانيان بودند كه نشان دادند اجازه تكرار تاريخ و تنها ماندن آيينه امام حق را نميدهند؛ و اين يعني آمادگي براي ظهور امام حق. آيا اين لطف نبود؟
بخوانيد فلسفهي اين لطف و عامل بقاي آن را:
«اين را بهخصوص جوانها بدانند که بعد از رحلت امام تا امروز، چه اتفاقي افتاده است. کارشکني ها و دشمني ها نتوانسته است در پايه هاي اين نظام اندک تزلزل و تکاني را ايجاد کند، بلکه به عکس، هر ضربه اي که دشمن حواله جمهوري اسلامي کرده است، به استحکام بيشتر نظام انجاميده است ... فتنه اي بهوجود آمد و تلاش هايي صورت گرفت. انگليس، آمريکا، قدرت هاي غربي، منافقين و سلطنت طلبان از فتنه گران دفاع کردند اما نتيجه اين شد که در مقابل همه اين اتحاد و اتفاق ناميمون، مردم و ملت بزرگ ما در روز نهم دي و در روز 22 بهمن آنچنان عظمتي از خود نشان دادند که دنيا را خيره کرد ...بايد تقوا پيشه کنيم. آنچه ما را قوي، آسيب ناپذير و به ادامه اين راه تا رسيدن به اهداف عاليه اميدوار مي کند، تقوا است.» (رهبر انقلاب اسلامي در خطبههاي عظيمترين نمازجمعه تاريخ اسلام- 14 خرداد 89)
احسان صالحی
منبع: جوان آنلاین