فناوریهای ارتباطی همچون اینترنت قادرند مرزهای جغرافیایی را برداشته و تمایزات میان آنچه فرهنگهای سنتی خوانده میشود را از میان ببرند.
فناوریهای ارتباطی همچون اینترنت قادرند مرزهای جغرافیایی را برداشته و تمایزات میان آنچه فرهنگهای سنتی خوانده میشود را از میان ببرند.
روانشناسان فرهنگی برای مدتی به دلیل طرح این مسأله مشهور بودند كه خودآگاهی یا شناخت خود تا حد زیادی تحت تأثیر مرزهای فرهنگی و ساختارهایی همچون جغرافیا قرار میگیرد:به عنوان مثال،فرهنگ كشاورزی و مبتنی بر نظام اشتراكی در قیاس با فرهنگهای به اصطلاح غربی یا فردگرا مستقلترند.فناوریهای ارتباطی مدرنی همچون اینترنت تمایرات بین فرهنگها را كمرنگ كرده است.مرزهای جغرافیایی را از میان میبرند و مسایل جدیدی را درخصوص مفاهیم روانشناسی خود(۲) پدید میآورند. در مقاله حاضر مفاهیم (معانی) روانشناختی این شبكه جهانی به مثابه بافتی فرهنگی را بررسی میكنیم.همچنین به این سؤال نیز میپردازیم كه آیا اینترنت مفهوم مستقل و انفرادی (فردی) خود را تقویت میكند؟
مسلماً فناوریهای ارتباطی همچون اینترنت قادرند مرزهای جغرافیایی را برداشته و تمایزات میان آنچه فرهنگهای سنتی خوانده میشود را از میان ببرند.بنابراین،این فرهنگها و افراد موجود در آنها چه معنایی دارند؟معنای روانشناسی خود چیست؟در این مقاله برآنم تا معانی روانشناختی این شبكه را به مثابه بافتی فرهنگی بررسی كنم همچنین به این سؤال هم پاسخ خواهم گفت كه آیا اینترنت مفهوم مستقل و فردی خود را تقویت میكند؟این مقاله كوششی است در جهت دستهبندی برخی آرایی كه خود مقدمهایاند برای مطالعه تجربی رابطه بین خودآگاهی،فرهنگ و كاربرد اینترنت.در ابتدا نگاهی گذرا داریم به وضعیت استفاده از اینترنت و آنچه روانشناسان تاكنون در باب تأثیر [آن] بر افراد بیان كردهاند.هسته اصلی این پژوهش برخاسته از یك رویكرد فرهنگی به روانشناسی است كه میكوشد تا تجربه انسان و مفهوم خود را درارتباط با فرهنگ كه برای بررسی فرهنگ اینترنت وتأثیر آن بركاربرانش ضروری است،بافتی كند.
●زندگی آنلاین
بنابر آمار ۶۶میلیون آمریكایی در سال ۱۹۹۸ آنلاین بودند،این رقم در سال ۱۹۹۹ ،۸۳ میلیون(۳) و اكنون بیش از نیمی از جمعیت ایالات متحده آنلاین هستند.(۴) مردم آمریكا در كل درخصوص استفاده از اینترنت و افزایش دسترسی به آن نظر مساعدی دارند(خوشبیناند).(۵)ما شاهد اشتیاقی مهار ناشدنی به اینترنت هستیم.طبق نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ(۶) مردم برخی امور خود از جمله كسب اطلاعات(۹۵% كاربران)،ایمیل (۸۹%كاربران)،چت (۲۱% كاربران) و خرید (۴۵% كاربران) را به صورت آنلاین انجام میدهند. شاید مهمترین نكته این باشد كه بیش از نیمی از آمریكاییها در خانه خود به اینترنت و ایمیل دسترسی دارند.(۷)
به رغم دغدغه های اخیر در خصوص ایمنی آنلاین،انگیزه مردم از استفاده از اینترنت برای مقاصد تجاری همچنان مشخص نیست.نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد كه مردم درخصوص كامپیوتر و اینترنت نظر بسیار مساعدی دارند. از میان كسانی كه از اینترنت استفاده میكنند،۷۲% از كاربران آمریكایی معتقدند كه این وسیله زندگی آنها را بهبود بخشیده است.(۸) در نظرسنجی مشتركی كه توسط رادیو سراسری ملی،بنیاد خانواده كایزر(۹) و مدرسه دولتی كندی دانشگاه هاروارد انجام شد،نتایج تقریباً یكسان بود.(۱۰) جای تعجب نیست كه این نظرسنجی نشان داد كه کودکان در قیاس با والدین خود نسبت به اینترنت خوشبینترند.اما این نتایج با دغهدغههای مربوط به تأثیر شخصی فناوری بر روابط اجتماعی و زمان كمتری را با خانواده سپری كردن تناسب دارد.
محققان اخیراً سرگرم بررسی این مسأله هستند كه چگونه رشد استفاده از فناوری اطلاعات،بر افراد و جامعه در سطح گستردهتر تأثیر میگذارد.
●استفاده از اینترنت و انزوای اجتماعی
مطالعات اخیر مسایلی را درخصوص تأثیرات منفی بالقوه رسانههای جدید پدید آورده است.
دانشمندان علوم اجتماعی هر روز بیش از پیش درخصوص تأثیرات شناختی و عاطفی شبكه بر كاربرانی بحث میكنند كه توجه ویژه آنها به پتانسیل موجود در ارتباطات نوشتاری اینترنت به مثابه ابزاری در جهت ایجاد ارتباطات اجتماعی است.خاصه در میان روانشناسان، مجموعهای از اسناد در حال شكلگیری است كه به برخی تناقضات شگفتانگیز و قابل توجهی اشاره دارند.در ظاهر امر،به نظر میرسد فناوری،روابط اجتماعی را تقویت میكند در عین حال روان شناسان در پی اثبات خلاف این قضیه در مورد كاربران هستند.روانشانسان دانشگاه كارنگی ملون در این خصوص پژوهش مفصلی را انجام دادهاند.(این پژوهش را هنرمندان (بازیگران) برجسته رسانههای جدید به لحاظ مالی بسیار حمایت كردند).(۱۱)محققان(۱۲) نحوه تأثیر ارتباطات بر متغیرهای سازگاری اجتماعی را بررسی كردهاند.آنچه یافتند عبارت بود از رابطه ای به ظاهر متناقص میان افزایش ارتباطات و افزایش انزوای اجتماعی.اینترنت افزایش بالقوهای در شماری از روابط اجتماعی ایجاد میكند در عین حال،در بسیاری از موارد،آن روابط به نحو آشكاری باروابط آفلاین افرادمتفاوت است.افرادآنلاین تمایل دارند بهترین چهره را از خود عرضه كنند تا در واقع خود ایدهآل خود را عرضه كنند. (۱۳) این مسأله تفاوتی با آنچه ما در دنیای آفلاین انجام میدهیم ندارد اما فضای ساختگی ارتباط آنلاین، بسیاری از اطلاعات موجود در ارتباط آفلاین را از میان میبرد. بسیاری ازكاربران شبكه تنهابمنظور اینكه دریابندشخصی كه آنها بطور آنلاین او را میشناسند،دقیقاً همان شخصی نیست كه بطور آفلاین در نظر دارند،ارتباطات آنلاین خود را افزایش میدهند.(۱۴)من در اینجا قصد بزرگ كردن داستانهای مردان ۵۰ سالهای كه خود را به شكل دخترهای نوجوان درمیآورند ندارم،اما در مصاحبهای كه با مردم داشتم،اغلب آنها معتقد بودند در بیان هویت خود صادقاند و احساس میكنند كه مخاطب آنها نیز در اینترنت صادق است.آنها همچنین ابراز می نمودند که چگونه در ارتباط حضوری با افراد،تقریباً با عكسی مواجه نشدند كه برایشان بیگانه باشد.(۱۵) برخی جایگاههای ارتباط آنلاین،بحثهای خارج از موضوعات تعریف شده در فهرست ایمیل،تابلوی اعلانات یا اتاق چت را تشویق میكنند.نكته جالب اینكه سندی بیاعتبار میگویدهمجنس بازان زن و مرد در انتقال روابط از آنلاین به آفلاین موفقترند.(۱۶)از دیگر فاكتورهای مؤثر آنست كه گفتمان آنلاین در قیاس با ارتباط آف لاین آهستهتر و زمانبرتر است.بنابراین یكی دیگر از شرایط، شرایطی است كه افراد در آن،زمان را به طور آفلاین و دور از شبكه سر میكنند و كمتر به ارتباطات اجتماعی آنلاین میپردازند.
پژوهش دانشگاه كارنگن ملون نشان میدهد زمانیكه صرف ارتباط اجتماعی رودررو میشود، بر سازگاری، انزوا و رفتار اجتماعی تأثیر میگذارد(۱۷) و این یافتهها در شرایط دیگر نیز عیناً اجرا شدهاند.شركتكنندگان پژوهش دانشگاه استنفورد نشان دادند كه آنها زمانی را كه صرف ارتباطات آنلاین میكنند به قیمت از دست دادن زمان برای سایر فعالیتهای اجتماعی است.(۱۸)پژوهشی كه به طور مستقیم به رابطه بین استفاده از اینترنت و انزوای اجتماعی پرداخته بود نشان داد كه بین تعداد ساعاتی كه صرف اعتبار آنلاین؛ انزوای اجتماعی و عاطفی میشود رابطه آشكاری وجود دارد.(۱۹) در پژوهشی كه اخیراً در مورد ۱۳۰۰ دانشجو در ۸ مؤسسه انجام گرفته است، ۱۰% از شركتكنندگان در این پژوهش،از اینترنت برای سنجش میزان تأثیر آن در مطالعاتشان استفاده كردند.(۲۰) این یافتهها واكنشهایی را در پی داشته است.در عین حال،تنها در جاهایی كه كانالهای ارتباطی آفلاین و نیز آفلاین وجود داشتهاند،نتایج متضاد بدست آمده است.به عنوان مثال در اثر اخیری از پروژه اینترنتی پیو،(۲۱) مشخص شد كه زنان،اینترنت را فرصتی برای گسترش ارتباطات اجتماعی نهادینه شده،ارتباط با دوستان و خانواده دانستهاند ومعتقد بودند كه اینترنت سبب میشود احساس وابستگی و تعلق بیشتری كنند و این وسیله به لحاظ عاطفی آنها را تقویت میكند.بنابر پژوهشهای روانشناختی انجام شده درخصوص تأثیر رسانههای جدید بر جامعه، پیشكشیدن كابوس اعتیاد به اینترنت یا بحث درباره ی اینكه آیا كامپیوترها اذهان ما را مختل می كنند،بیهوده است.آنچه از همه جالبتوجهتر است، عدم موفقیت در بافتی كردن تجربه فردی كاربر اینترنت در یك بافت اجتماعی وسیعتر است.اینگونه مطالعات صرفاً بر متغیرهای شخصیت تأكید دارند و به بافت فرهنگی تجربه انسانی كاری ندارند.مطمئناً بسیاری خواهند گفت كه این بررسیها خارج از حوزه روانشناختی است.اما سنتی دیرپا در روانشناسی وجود دارد تحت عنوان روانشاسی فرهنگی و میان فرهنگی كه ویلهم وونت،(۲۲) پدر روانشناسی مدرن ـ اگر نگوییم مؤسس آن ـ دست كم پیش قراول آن بود.(۲۳)
●فرهنگ و روانشناسی: خودآگاهی
چشمانداز میان فرهنگی سنتی در روانشناسی،درحمایت از ارزشهای فرد محور در مقابل ارزشهای خانوادگی و ملی به نحوه ی تفاوت غرب فردگرا و شرق جمعگرا اشاره میكند.در عین حال،این چشمانداز،میكروسكوپی انسانشناختی در دست نمیگیرد تا ببیند كه بسیاری از ارزشهای جمعگرا در غرب نیز ارزش محسوب میشوند(نظیر میهندوستی) و غربیها همچنان پایبند قوانین قشربندی اجتماعی ـ اقتصادی هستند.به عنوان مثال،آمریكاییها ممكنست از موفقیت آزادی سخن بگویند اما آزادی،در بطن شرایطی از قوانین و لوازم «فرهنگی شده» یا «اشتراكی شده»ای است كه این گروه آن را تأیید كردهاند. تمایزات عمدتاً ناشی از مسایل مربوط به ارجاعات بین فردگراها وجمعگراها است اما به اعتقاد من اینها در واقع،بیشتر پدیدههای زبانی و معناشناختیاند تا پدیده های خارجی و عینی.به عنوان مثال،اثر تكراری تریندیز،ام سی كاسكر،و هوی(۲۴) حاكی از تقابل میان دانشجویان آمریكای شمالی و چینی دارد.در این اثر دانشجویان آمریكایی عمدتاً توصیفهای شخصیای را برمیگزینند كه اصطلاح محور هستند(و منعكس كنده ویژگیهای شخصیاند تا اهداف گروهی).یك دانشجوی آمریكای شمالی ممكنست این جمله را بگویدكه«من باهوش هستم»اما میتوان گفت كه او نیز (همانند جمعگرایان) طرفدار اهداف یا استانداردهای گروهی و جمعی است.در واقع،او درحال یكی شدن بافرهنگ گستردهترافراد باهوش وجایگزین كردن خود(مذكریا مؤنث) با ساختار آن گروه است.تا دهه ۱۹۹۰ زمانی كه روانشناسان تفاوت فرهنگی را بررسی میكردند،بر اساس هویتهای فردگرا و جمعگرا و جوامع میاندیشیدند و شاید چنین تفكری درخصوص رشتههای دیگر نیز وجود داشته باشد.روانشناسان فرهنگی، مقارن با تغییر در روابط بین شرق و غرب،به انحاء مختلف به تفاوتها توجه بیشتری كردند و متغیرهای معنادارتر را در ارتباط با فرهنگ و هویت، مدنظر قرار دادند. خاصه،ماركوس و كیتایاما(۲۵) وسینگلیز(۲۶) چارچوبی نظری (مفهومی) تهیه كردند كه خودآگاهی فردی یا به عبارت دقیقتر خودشناسی را در ارتباط با هویت فرهنگی بررسی میكرد.آنها این ساختار را به دو متغیر تقسیم كردند:متغیرهای مستقل و غیرمستقل و ابراز نمودند كه این متغیرها دو به دو ناسازگار یا قائم نیستند بلكه در شخص به صورت رشتههایی،با هم همزیستی دارند و توسط عوامل (تعیینكنندههایی) فرهنگی تقویت یاسركوب میشوند.(۲۷)خودآگاهی مستقل، واحد و ثابت است كه تأكید بر تواناییها، افكار، احساسات درونی و توجه به منحصربه فرد بودن و تقویت، اهداف شخصی آن را تعدیل میكند.خودآگاهی وابسته به هم،انعطافپذیر و متغیر است كه بر نقش و روابط مردم و جایگزینی مناسب افراد تأكید میكند.امتیاز استفاده از خودآگاهی به مثابه مدلی برای توصیف فرد در ارتباط با جامعه آن است كه خودآگاهی درجات مختلف مفاهیم مستقل و وابسته به هم را در ارتباط با فرهنگ توضیح میدهد.جای تعجب نیست كه یکایک این متغیرها بامفاهیم سنتیتر فردگرایی و جمعگرایی كاملاً در ارتباطند.(۲۸) درعین حال، خودآگاهی یاخودشناسی تاحد زیادی تحت تأثیرمرزها وساختارهای فرهنگی نظیر جغرافیا قرار میگیرد: به عنوان مثال فرهنگهای جمعگرا و روستایی،به هم وابستهتر هستند(۲۹) تا فرهنگهای به اصطلاح فردگرای شهری.(۳۰)
نظر به همپوشانی بالقوه میان متغیرهای مستقل و وابسته به هم،به عنوان مثال میتوان ملاحظه كرد كه چگونه جوانب فرهنگی جمعگرا را میتوان در جوامع فردگرا یافت.افراد واقع در فرهنگهای غربی،عمدتاً خودآگاهیهایی دارند كه در تمام شرایط ثابتاند یا دست كم افرادی كه از پیش زمینه ای فردگرایانه برخوردارند خود را چنین میپندارند.افراد فرهنگهای جمعگرا بر شباهتهای مشترك خود با یك گروه قابل تشخیص،تأكید دارنداما این مسأله را شاید بتوان درخصوص غربیها نیز عنوان نمود.من بین آنچه آْن را ارزش میخوانیم و آنچه واقعیت است تمایز قائل میشوم.به اعتقاد من میان این دو فاصله و تمایز وجود دارد.توضیح اینكه، فرهنگ ممكنست بمعنای هر اجتماعی باشدكه خصیصه ای وحدتبخش داشته باشد: دینی (مسیحی یا یهودی)، جغرافیایی (آسیایی یا آفریقایی)، موقتی(۳۱)، پزشكی (افرادی كه با ایدز یاسرطان دست و پنجه نرم میكنند)،روانی (خبرن،اسكیزوفرنی)،شخصیتی (افراد شبزندهدار،افراد سحرخیز،افراد درونگرا و برون گرا) یا حتی موقتی باشد- مثلاً ممكنست من برای مدتی به فرهنگ كسانی درآیم كه از روزگار بدی برخوردارند.من در تمام فرهنگها خود را در حال ساختن خودآگاهی خود مییابم.امكان دارد كه بخواهم در تمام شرایط و قلمروهای مختلف وجودم ثابت بماند،اما این مسأله در عمل تجربهام را از خودم محدود میكند.نظر به مثالهایی كه زده شد میتوان دریافت كه انسان بخشی از فرهنگهای بسیاری است و امكان ندارد كه با یكی صرفاً،یكسان گردد.انجام چنین كاری تمرینی است برای محدود كردن خودآگاهی. (۳۲)
●اینترنت به مثابه فرهنگ
مشخص نیست كه اینترنت بر روانشناسی خود چه تأثیری خواهد گذاشت خاصه از آن رو كه این وسیله روز به روز جهانیتر شده، راه خود را در درون فرهنگهای روستایی و سنتی به هم وابسته باز میكند.میتوان توصیفی افراطی در خصوص دیدگاههای به هم وابسته از خود در ارتباط با جامعه ارایه نمود.به نظر میرسد كه اینترنت به جوانب فرهنگهای مختلف(فردگرا و جمعگرا) امكان میدهد تا دریكدیگر نفوذ كنند.نظر به میلیونها كاربر شبكه و علایق مختلف آنها،اینترنت چه فرهنگی را میسازد؟آیا اینترنت فرهنگی عمدتاً فردگراست یا جمعگرا؟ آیا اینترنت فضاهای شخصی را در زندگی شهری كوچك ایجاد میكند یا گمنامی زندگی شهرنشینی را تقویت میكند؟ یا اینترنت محلی است كه خلوت ندارد تا افراد در آن بتوانند به حیاط پشتی خود نظر افكنده و هر كس در آن وظیفه خود را بداند یا محلی دوستانهتر باشد كه همه اسم یکدیگر را بدانند؟ آیا فضای مجازی، محلی دوستانه است؟ آیا ما واقعاً راجع به دهكده جهانی یا نوعی جنگل شهری صحبت میكنیم؟نظر به خودآگاهی، بررسی اینكه آیا ما خاصه در تعیین وابستگیهای سالم بومشناختی در ارتباط با وابستگیهایی كه آسیب شناختی یا عمل غیر عادی هستند، هر ارزشی را به یك فرهنگ و نه فرهنگهای دیگر نسبت میدهیم،دشوار است.من به عنوان یك انترن بالینی معتقدم كه آن ارزش،به وابستگیهایی منسوب میشود كه رضایت بخش و به لحاظ عاطفی تقویتكننده هستند و به لحاظ شناختی،وابستگیهایی هستند كه رشد را افزایش میدهند.بنابراین،وابستگیهای كامپیوتری، در فرهنگی شبكه چگونهاند؟شبكه ظاهراً مجالی است كه در آن وابستگیهای بی شمارند یا دست كم بیش از زندگی عادی هستند.اما آیا میتوان گفت كه این وابستگیها رشد را تقویت میكنند؟الن آلمن(۳۸) در مقاله كوتاهی در نشریه هارپر به نیكی جوهر این مسایل را یافته است. او با چند جنبه اساسی رسانههای جدید مواجه میشود و بسیار هوشمندانه میگوید اینترنتی كه روز به روز تجاری میشود به یك خودشیفتگی بسیار بچهگانه،و یك خودپرستی، متمایل میشود.او حسن تعبیرهای رسانههای جدید را توصیف میكند: "كامپیوتر من،یاهوی من". رسانه ها سبكی از شخصیت و وجود را به ما تحمیل می كنند. برای مثال من در منزل كامپیوترم را با همسرم شریك می شوم و هر دوی ما بلافاصله با یك نرمافزار و صور آنلاینی مواجه میشویم كه ما را مجبور میكند كه خودمان را به صورت فردی درآوریم، معرفیمان از خودمان در دنیای كامپیوتر مانند جزیره جدا شده میشود. جفت بودن یا گروهی بودن در دنیای آنلاین بسیار دشوار است.آیا تاكنون سعی كردهاید با دوست خود یا شخص دیگری در شبكه سیر كنید؟كاربر اینترنت با این وسیله میتواند تجربهاش را بگونهای بسازد كه با سایر رسانهها مثل تلویزیون،رادیو و چاپ بسیار متفاوت است.سایتهای پورتال، رادیونت، پیشنویس تقسیم فایلها بین كاربران و سرویسهای خبری رایج،روند خرید را فردی كردهاند(۳۹) این ابزار و صدها ابزار دیگر تجربه ای بسیار فردی شده را به افراد ارایه میكنند.همه این ابزار آلات شخصیكننده راه افراط را پیمودهاند و من فكر میكنم آنها به نوعی از بینش فردگرایی منتهی می شوند كه چنانچه مورد توجه قرار نگیرد،روابط اجتماعی و مهمتر مسوولیت اجتماعی را كاهش میدهد.اینترنت تجربهای مجازی را صرفنظر از فرهنگ زندگی آفلاین در اختیار ما مینهد: خرید،سفر و كار، همگی در خانه انجام میشود،حتی می توانید درمان شناس خود را نیز در خانه بینید.این امر به قول آلمن،"غایت به حاشیه راندن هستی است".عجیب آنكه،برخی ترسیدهاندكه فناوریهای اطلاعات ممكنست فضای شهری را متروكه كند،(۴۰) هرچند این روند ممكن است بیشتر جایگزین حومه شهر شود.كن گرگن(۴۱) سال گذشته در كنفرانس «فناوری و هویت» كه در دانشگاه كرنل برگزار شد،درخصوص پدیده سیلوهای ایدئولوژیكی كه در اینترنت بوجود آمده است سخن گفت كه این سیلوها به افراد منزوی فرصتی میدهند تا زبان و آراء مشترك بیابند و آراءشان را حتی بدون كمك فرهنگهای دیگر تثبیت كنند.مسلماً،این امر بسته به اینكه آیا شمابرای دیدگاههای افراد دیگر گروه ارزش قایل هستید یاخیر،میتواند هم خوب وهم بد باشد.
اما آنچه شبكه تاكنون فراهم نكرده،فضاهای عمومی مجازیای است،مانند فضاهای عمومی زندگی آفلاین،كه ما در آن مجبور میشویم با كسانی كه دیدگاههای متفاوت دارند صحبت كنیم.اندرو شاپیرو(۴۲) مدیر نهاد سیاستگزاری اینترنتی آسپن نیز مسأله شخصیسازی را مورد بررسی قرار داده است.او میگوید"تمایل به شخصیسازی بسیار است.اما... سفارشی كردن كامل زندگی،ارتباط جوامع محلی را كه بسیاری از آنها پیشتر به نحو تأسفباری ضعیف شدهاند،ضعیف میكند".این بدان معنا نیست كه زندگی همراه با شبكه فرصتی برای تجربیات مشترك فراهم نمیكند،بلكه باید پرسید كه این وسیله چه مواقعی با زندگی بومی كاربر پیوند میخورد و خاصه اینكه جوامع آنلاین دیرپا و یكپارچه(به هم پیوسته)،جوامعی هستند كه اعضای آنها درابتدا یكدیگر را درفضای آفلاین ملاقات كردهاند و تقریباً روابط نزدیكی در زندگی با هم داشتهاند.نظر به تأثیرات بالقوه شخصیسازی و بینش فردگرایی،آیا وب را میتوان فرهنگی متحد شده در نظر گرفت یا آیا میتوان آن را مجموعهای از وابستگیهای یك بعدی توصیف نمود؟من بعنوان یك محقق مایلم بدانم كه آیا افراد میتوانند با زندگی همراه با شبكه خود را تطبیق دهند و همچنان در زندگی آف لاین نیز مؤثر و كارآمد باشند؟خودآگاهی،انعطافپذیر است و میتوان آن را در اولویت قرار داد یا توصیف نمود،(۴۳) بنابراین به نظر میرسد كه این مسأله امكان پذیر است.نیز امكان دارد كه ما به منظور عمل كردن در جهانی سیمی نیازمند دو فرهنگیتر شدن باشیم(هم فرهنگ مستقل و هم به هم وابسته).در اختیار داشتن هر دوی این فرهنگها ظاهراً برای برقراری ارتباط وعمل كردن در فضایی چندفرهنگی ضروری است.(۴۴) تازمانیكه درخصوص این سؤالها تحقیق شود،همه،صرفاً بحرانسازند.همانگونه كه درآغاز مقاله گفتم،این تأملات ابزاری برای طبقهبندی افكارم با هدف انجام تحقیقی تجربی درخصوص این پدیدهها بوده اند.بدین منظورتصمیم گرفتهام پژوهشی درخصوص خودآگاهی آغاز كنم و تأثیرات موقعیت جغرافیایی،وسعت و بعد جامعه و زبان را در آن (خودآگاهی) و ارتباط آن با استفاده از اینترنت و انزوای اجتماعی را بررسی كنم.
●نتیجه گیری
نیل پستمن(۴۵) درسخنرانی خود درجلسه افتتاحیه انجمن محیط زیست ورسانه از ماخواست تا اخلاق را در رابطه با فناوری وشیوههای برقراری ارتباط درنظر بگیریم.بعنوان بخشی از این درخواست،به ما یادآوری شد كه بررسی كنیم كه چگونه فناوری،كاربرد خود را شكل میدهد.یعنی چگونه هر نوع فناوری روش استفاده از آن را دیكته میكند؟
این همان نكتهای است كه مرا از نظام روانشناسی به اكولوژی رسانهها برد و البته از طریق مطالعه آثار اندیشمندانی چون والتر آنگ،ایلیش و ساندرز و مارشال ام سی لوهان.(۴۶) به اعتقاد من ما نه تنها باید این پدیدهها را بررسی كنیم بلكه باید عمل كنیم و من نمیتوانم فوراً یك نسخه تجویز كنم ـ این مسایل پیچیدهاند و مطالعه بیشتری را میطلبند،اما دست كم میتوانیم درباره نحوه ایجاد یك رسانه جدید،یك رسانه مدنی و نه صرفاً یك رسانه شخصی بیندیشیم.
پینوشت:
۱. استفان بیگز دانشجوی دكتری روانشناسی بالینی دپارتمان روانشناسی دانشگاه یورك می باشد.
۲. Self
۳. Intelliquest,۱۹۹۹, April ۱۹
۴. Moore,۲۰۰۰.Feb ۲۳
۵. Pew. Internet Study۲۰۰۰
۶. Moore, ۲۰۰۰, February ۲۳
۷. NPRonline,۲۰۰۰_Feb ۲۹
۸. Moore,۲۰۰۰, Feb۲۳
۹. Kaiser
۱۰. NPR, online, ۲۰۰۰ Feb ۲۹
۱۱. Hewlett-Packard, Intel, CNET, Bell Atlantic, AT&T, Apple , Lotus
۱۲. Mukopadhyay, Kiesler, Lundmark, Patterson, Kraut , Scherlis۱۹۹۸
۱۳. McKenna, ۱۹۹۹, Miller, ۱۹۹۵, June
۱۴. Biggs, ۲۰۰۰
۱۵. Biggs, ۲۰۰۰
۱۶. Jo Bower & Maria Gurevich, personal communication, January ۱, ۲۰۰۰
۱۷. Kraut et al ۱۹۹۵
۱۸. Nie & Erbring ۲۰۰۰
۱۹. Mullrooney, Benevides, & Stanczyk, ۲۰۰۰
۲۰. Anderson ۱۹۹۹ August
۲۱. Pew Internet Project (۲۰۰۰)
۲۲. Wilhelm Wundt
۲۳. Danziger ۱۹۸۳
۲۴. Triandis, McCusker, and Hui (۱۹۹۰)
۲۵. Marcus and Kitayama (۱۹۹۱)
۲۶. Singelis (۱۹۹۴, ۱۹۹۵)
۲۷. Singelis, Bond, Sharkey, & Lai, ۱۹۹۹
۲۸. Singelis, Triandis, Bhawuk, & Gelfand,۱۹۹۵; Youn, ۱۹۹۹
۲۹. Heyes & Roppa, ۲۰۰۰; Olowu, ۱۹۸۵
۳۰. Triandis, ۱۹۸۹
۳۱. boomers, Gen-X’ers baby
۳۲. Heatherton & Baumeister, ۱۹۹۱
۳۳. Cross and Madson (۱۹۹۷)
۳۴. Reddy & Gibson, ۱۹۹۹
۳۵. Takata, ۱۹۹۹
۳۶. Oetzel, ۱۹۹۸a
۳۷. Bissiri, ۱۹۹۹
۳۸. Ellen Ullman (۲۰۰۰) in Harper’s Magazine
۳۹. Gilmore & Pine, ۲۰۰۰; Pine & Gilmore, ۱۹۹۹
۴۰. Naisbitt & Aburdene, ۱۹۹۰
۴۱. Ken Gergen (۱۹۹۹,March)
۴۲. Andrew Shapiro (۱۹۹۹, June ۲۱)
۴۳. Gardner, Gabriel, & Lee, ۱۹۹۹
۴۴. Yamada & Singelis,۱۹۹۹
۴۵. Neil Postman (۲۰۰۳)
۴۶. Walter Ong (۱۹۸۲), Illich and Sanders (۱۹۸۹), and Marshall McLuhan (۱۹۶۷)