گرداب- اول نامه به رسم همه، حمدا لک یا رب تعالی و تبارک و تقدس، که تویی صاحب هر نعمت و شوکت، و تویی فوق جلالت که همین بس به ثنایت که خدایی، و درود تو بر آنان که برای تو عزیزند: محمد، علی و فاطمه و آل مطهر که امامند و همانند که نورند و سلامند، همگی مکرمت و فیض وجودند، شهید و شهودند که شایستهترینند و گل سرسبد عصمت و دینند، پناه همه اهل زمیناند، چراغند و ضیائند و ولائند و امینند، سرشان آب حیات است و نشستن به در خانهشان راه نجات است و سخن گفتن از آنها حسنات است، سلام و صلوات است که شایسته آنهاست.
این نه مدح است که یک قطره ز دریاست و هر واژه تولاست،
دلم در گرو مهر امامی است که عشقش همه دنیاست، جواد است و جگرگوشه زهراست، نهمین رهبر دل هاست، در آیینه توحید دلاراست، چه نوری است خدا را، علم در محضر او پاکی و ایمان و عمل، جوهر او، عصمت و دین، مادر او، جود و سخا و کرم و لطف و صفا، کوثر او، جان رضا، نور خدا، واسطه فیض و عطا، پاک و مبارک پسری که حق داد رضا را.
نام و خلقش نبوی، سیره او مصطفوی، نسل و تبارش علوی، رایحه باغ ولایت، نفس صبح هدایت، آفتابی که درخشیده به دامان پدر، سلسله شمش و قمر، وارث علم ازلی، بضعه زهرا و علی.
من چه گویم که مقامش به تصوّر نرسد، عقل فروماند و مبهوت شود، مو به مو، نکته به نکته، غزل معرفتش ورد زبان هاست، حذر و امن و امان هاست، آب و آئینه عطایش، همه جان ها به فدایش، سینهها صحن و سرایش، مرغ جان بال گشاید به هوایش...
(جعفر رسول زاده)
پرتو بصیرت