به گزارش گرداب، متن یادداشت دکتر حامد حاجیحیدری از دانشکده علوم اجتماعی
دانشگاه تهران با عنوان «نبرد عالی مقامان در شورای عالی فضای سایبر» به
شرح ذیل از نظر می گذرانید:
قضیه
●
نوزده مهر نود و سه، عالیمقام دکتر محمود واعظی وزیر ارتباطات و فناوری
اطلاعات فرمودند: «آقای روحانی از دبیرخانه مرکز ملی فضای مجازی کشور
خواسته بود تا تغییراتی را در دستور جلسه اعمال کنند، اما، دو هفته گذشته
که این موضوع را جویا شدم تا آن زمان این تغییرات اعمال نشده بود» (عیناً
از تسنیم، خبر شماره 525130).
● بیست مهر نود و سه، روابط عمومی مرکز
ملی فضای مجازی، به این اظهار نظر واکنش نشان داد: «طبق نظر ریاست محترم
جمهوری مقرر شد که محتوای یکی از دستورات پیشنهادی از طرف وزارت ارتباطات و
فناوری اطلاعات تهیه و ارایه شود که تاکنون، وزارت مزبور هیچ گونه محتوایی
در این باره به مرکز ملی فضای مجازی ارایه نکردهاند و دفتر ریاست محترم
جمهوری نیز در مورد اینکه وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات محتوای مذکور
را به آن دفتر ارسال کرده است، اطلاعی به دبیرخانه و زمانی را نیز برای
تشکیل جلسه اعلام نکردهاند. لازم به ذکر است؛ علاوه بر دستور جلسه یادشده،
در خلال تأخیر ایجاد شده، مرکز ملی موضوعات مهم دیگری را نیز آماده طرح در
شورای عالی کرده است که با تأیید ریاست محترم جمهوری به اعضای شورا ابلاغ
خواهد شد» (عیناً از تسنیم، خبر شماره 526299).
● از وزارت ارتباطات و
فناوری اطلاعات، در «دولت یازدهم»، انتظار بیشتری هست. انتظار بیشتری در
درک حواشی سیاسی و امنیتی ارتباطات و فناوری اطلاعات، که بر متن
اطلاعرسانی و آگاهیبخشی آن غلبه دارد.
● عالیمقام دکتر محمود واعظی،
با این که در جریان مبارزات انتخاباتی، طی مناظرات تلویزیونی نماینده
کاندیدای وقت، دکتر حسن روحانی، در زمینه سیاست خارجی بود، و با وجود انبوه
دکترا و پسادکترا و نوابغ الکترونیک و همچنین مدیران بسیار پرتجربه در
عرصه آی تی در این کشور، بله... با وجود همه اینها، عالیمقام دکتر محمود
واعظی، با تخصص سیاست خارجی به سمت وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، منصوب
گشته است.
● معنای این انتصاب آن است که نگاه به ارتباطات و فناوری
اطلاعات مانند سایر زمینهها، امنیتی و سیاسی است. پس، انتظار آن است که
بدون تدارک زمینههای امنیتی، نسلهای شتابان اینترنت را گسترش ندهد، اما
چنین کرد.
● علت این غفلت و اغماض را شاید آگاهی کمی باشد که به لحاظ
نظری ما از این فضای غریب و غریبه داریم. به رغم تراکم مطالعات نظری در
برخی حیطههای قدیمی، ما در حیطههای جدید و از جمله فضای سایبر، دچار فقر
مطالعات نظری هستیم و تا این مطالعات نظری صورت نگیرد و ابزار مفاهمه تدارک
نشود، جدال نخبگان بر سر این موضوعات، شکل ضد و خورد به خود خواهد گرفت.
جایی که مواد اولیه حرف برای گفتگو نیست، چوبها بالا میروند. ما سعی
میکنیم که در این وانفسا، تکلیف خود را به عنوان تحلیلگر نظری
جامعهشناسی نظری و جامعهشناسی ارتباطات از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه
تهران ایفا کنیم، منتها با مدد مایکل هارت و آنتونیو نگری که زبانی شبیه
برخی دوستان در دولت یازدهم دارند.
برهان برای درک موقعیت مخاطرهآمیز ارتباطات و فناوری اطلاعات
●
مایکل هارت و آنتونیو نگری معتقد هستند که ملتها امروز با نوع متفاوتی از
«دشمن» به مثابه «امپراتوری» مواجه هستند؛ «امپراتوری» شبکه. شکل شبکهای
روابط اجتماعی متکی بر اینترنت، در سطح تعارض ملی و امنیت داخلی، پیامدهای
عمیقی به جای میگذارد. شبکه به شکل جدیدی از قدرت در جامعه مدرن بدل شده
است.
● هارت و نگری استدلال میکنند که در حالی که کاهش در حاکمیت ملی
انکارناپذیر است، این به معنای کاهش اصل «حاکمیت» و «نظارت» نیست. ملت
قدرت کمتری برای تنظیم جریان کالا، مردم، خدمات و اطلاعات در داخل و در
سراسر مرزهای خود دارد. قدرت به طور فزایندهای در نهادهای فراملی (سازمان
ملل متحد-UN، صندوق بینالمللی پول-IMF، اتحادیه اروپا-EU، سازمان پیمان
آتلانتیک شمالی-NATO، گروه هفت-G7، سازمان بینالمللی انرژی اتمی-IAEA، و
دولتها و شرکتهای بزرگ) و برای بسیاری از نظریه پردازان این نشاندهنده
یک چالش به ایده حاکمیت.
● بنا به باور معهود ما، ساختار حکومت در اطراف
مرزهای قابل دفاع جامد تشکیل شده بود، ولی امروز، جهانی شدن که امروز در
همه حیطهها تحت الشعاع شبکه جهانی تبادل اطلاعات قرار دارد، کاهش حاکمیت
دولت ملتها را موجب میشود. در حالی که در گذشتهای که ما به آن خو
کردهایم، همت دولتها ایجاد، نگهداری و توسعه منافع ملی بود، اکنون و با
وجود شبکه جهانی، نحو نوینی از «امپراطوری» در حال پایهگذاری است، که متکی
بر بسترهای تأمین اطلاعات است. «امپراتوری»، به صورت شبکهای از قدرت
جهانی ساختار و در نحوی معماری بیحد و حصر و فراگیر سر برمیآورد.
● ما
از یک شبکه رایانهای سخن میگوییم که در سطح ملی آن هیچ رابطه قدرت مرکزی
وجود دارد، و همه چیز به یک متروپل اطلاعاتی فراملی وصل است. ما در این
جوامع ملی در حال توسعه، حتی نمیتوانیم از چند قدرت مرکزی سخن بگوییم،
بلکه باید از توزیع متغیر، به طور نا یکنواخت و به طور نامحدود قدرت سخن
بگوییم که به سادگی از بیرون قابل کنترل است.
● ظاهر قضیه این است که
بستر اینترنت جریان مبادله آزاد اطلاعات است و گروههای مختلف در آن نسبتی
دموکراتیک با هم مییابند، اما تجربه تحولات مصر و اوکراین منجر به
فروریختن قدرت دموکراتیک، نشان میدهد که عملاً فیس بوک قدرت دموکراتیک
منتشر نیست. در واقع، شبکه با به هم ریختن همگنی درونی ملتها، در میانمدت
نوعی همگنی جدید به نفع قدرتها مرکزی را طرحریزی میکند.
منطق «امپراتوری»
●
در دیدگاه مایکل هارت و آنتونیو نگری، منطق «امپراتوری» دنیای شبکهای،
همان منطق سرمایه است. منطق سرمایه، گسترش مستمر، و توسعهطلبی به سمت خارج
از پوستههای خود است. سرمایه نمیتواند در حال ثابت باقی بماند. سرمایه
باید به طور مداوم در حال حرکت باشد. در نتیجه، بازار سرمایهداری یک سیستم
است که همیشه با هر گونه مرز، خصومت میورزد و میخواهد حدها را تسخیر
کند، و مشکل دقیقاً وقتی به وجود میآید که این بردارهای توسعهطلب، جای هم
را تنگ میکنند. از این قرار، سعی میکنند موقعیتهای دیگران را از آن خود
نمایند.
● این دقیقاً کاری است که متروپلهای شبکه انجام میدهند.
«امپراتوری»، هیچ قدرت مشروعی را در داخل مرزهای ملی تحمل نمیکند.
قومیتها را از طریق مدها و الگوهای مصرف مهاجم و دقیقاً «مهاجم» به چالش
میطلبد، و سعی میکند جهانی یک دست بر مبنای منطق متروپل شبکه تدارک
ببیند. رهبران جهانی شبکه، برای حفظ قدرت یکپارچهسازی خود، به ایجاد
شبکههایی در کندوی قدرت «امپراطوری» اقدام میکنند. آنها سعی دارند تا
موقعیت خود را به عنوان شبکههای قدرت پایدار، در مقابل «ملتهای یاغی» حفظ
کنند. این روحیه را میشد پس از حملات یازده سپتامبر، در لحن رهبران
ایالات متحده امریکا مشاهده کرد.
● فیالجمله، منطق جامعه شبکهای به
صورتی است که در آن مهارتهای انطباق با شرایط دائماً متغیر شبکه، به طور
برابر توزیع نشده است. «امپراتوری» با ایجاد شرایط لازم برای کنترل منابع
شبکه، و تقلیل کنترل ملل پیرامون، ابتکار عمل در این مهارتها را در دست
خود نگاه میدارد.
وضع و حال ملل «یاغی»
●
مشکل «ملل یاغی» این است که وقتی با یک دشمن شبکهای مواجه میشوند، سعی
میکنند با مراجعه به حافظه تاریخی خود، در مقابل قدرت تسخیرگر و
یکپارچهساز مقاومت کنند، ولی روشهای قبلی در جامعه شبکهای جواب
نمیدهند. شبکه مقاومت را سر میبرد و از رهبرانش محروم میسازد، و این کار
را از طریق ترور شخصیت، بیاعتبار کردن آنها، و چانه زنی به ستوه
میآورد. جوامع هدف تهاجم شبکه، حتی اگر اجتماع کهن سال مانند مصر باشند،
باز هم از نخبگانی که بتوانند ملت را در جهتی خاص متحد کنند خالی خواهند
شد. ملتی به عظمت ملت مصر بازیچه امواج فیس بوکی میشود که در موقع لزوم،
تحت کنترل مدیریت امریکا قرار میگیرند تا پس از چرخشهای بسیار مبارک جدید
را ماهرانه به قدرت برسانند.
● مدل شبکه، ساختارهای اجتماعی معهود و
تاریخی ملتها را نیز به هم میریزد، و اغلب ملل دنیا به دلیل تقلیدهای
ناجور و شتابزده و تأخر فرهنگی ناشی از آن، دچار فروپاشیهای اجتماعی عمیق
و امواج هولناکی از آسیبهای اجتماعی میشوند، که این رویدادها هم به نوبه
خود، قدرت دولتهای ملی را محدود میسازد.
● یک نمونه دیگر از فروپاشی
ساختارهای اجتماعی ریشهدار در اثر نفوذ شبکه، این است که ساختار شبکهای
اقتصاد، منابع را به سمت کارهای نرم بر وفق ساختار کار در دنیای استثمارگر و
لایسنس فروشی سوق میدهد، در حالی که ساختار جوامع در حال توسعه، تا آن
زمان، تحت استثمار و نیازمند به لایسنس بوده است. اقتصادهای در حال توسعه و
حتی اقتصاد عظیمی چون اقتصاد چین، نشان دادهاند که در زمینه اقتصاد
اطلاعاتی چندان مستعد نیستند. در نتیجهی این دست اندازها، قشر عظیم کارگر و
کارمند در جوامع در حال توسعه اسیر امواج بیکاری و کسادی میشوند که مآلاً
توزیع ثروت و نظامهای تأمین اجتماعی را نیز دچار مشکل میکند و مآلاً
کفایت دولتها برای اداره امور به استهزاء گرفته میشود و در نتیجه
دولتهای ملی اسیر بحران کارآمدی میگردند. بگذریم که خود مردم هم دانشها و
مهارتهای لازم را برای مواجهه با این وضع و حال جدید ندارند.
از این بدتر...
●
از این بدتر، این که برای عبور از دوران گذار، تا مسلط شدن کامل
«امپراتوری»های شبکهای در متروپل، آنها یک بخش ضمیمه به اقتصاد خود
تدارک دیدهاند که در صنایع نظامی مستقر است. آنها به کشورهای تحت نفوذ
خود، جنگها و ناآرامیهایی را تحمیل میکنند که آنها حتماً پس از مواجهه
با آن ناآرامیها، فیالفور به متروپلهای مربوطه برای خرید اسلحه مراجعه
کنند. از این قرار، اشکال انتشار خود سرمایه در شبکه هم صورت دیگری از
بحرانهای بالقوه را در ساختارهای اجتماعی گوشزد میکند.
و باز از این بدتر...
●
و باز از این بدتر، این که در متن شبکه، گروههای تروریستی و مافیایی که
از تعهدات متقابل رها هستند، توان زیادی برای هک، سرقت و تسلط بر اطلاعات
مییابند. هارت و نگری، شواهدی از این قدرتهای غیر رسمی در عرصه اینترنت
را جستهاند. به زعم هارت و نگری فرم شبکه، یک نوع از هرج و مرج اطلاعاتی
به نظر میرسد، که البته در کل، به سمت و سوی خاصی حرکت میکند.
هنگامی که
یک تهاجم گروهی هکرها رخ میدهد، چیزی شبیه به تاراج ملخها یا یک فیلم
ترسناک روی میدهد؛ صحنه تهاجم انبوهی از مهاجمان انسانی و ماشینی بیفکر و
بیملاحظه است، که در یک آن ثروتهای ملی و شخصی را نابود میکنند و آنها
را به خاک سیاه مینشانند. ممکن است به نظر برسد، اینها نحوی هوسرانی
اتفاقی منتشر و اتفاقی در شبکه باشد، با این حال، با تحقیق میتوان دریافت
که آنها در واقع، تشکلیافته، دارای یک منطق مشترک، و هماهنگ هستند.
●
دغدغه مایکل هارت و آنتونیو نگری عقلانیت و نحو تفسیر و تجزیه و تحلیل
منتشر در این حملات وحشیانه است، و آن چه ویژگی تحلیل آنها را میسازد،
این ادعاست که این عقلانیت، چیزی شبیه ارتباط «سر» و «بدن» نیست. به زعم
آنان، وضع و حال شبکه را باید از طریق تحلیل گرهها در شبکه درک کرد، هر
چند که سطح بالای هرج و مرج در آن، تحلیل گرهها را دشوار ساخته است.
«امپراتوری»، خود میزانی از مقاومت به شکل کثرت را فراهم میکند، که این به
نوبه خود درک سمت و سوی کلی را برای مردم که جای خود دارند، حتی برای
تحلیلگران شبکه دشوار میسازد. وانگهی که این کثرت، خصلت هژمونیک هم دارد،
به این معنا که به رغم سلطه خفن، حسی کاذب از آزادی را ترویج میکند.
جمعبندی هارت و نگری آن است که آزادی در شبکه یک فرض باطل است. شبکه برای
اهدافی توسعه یافته و توسعه مییابد که صراحتاً ابراز نمیشود (توأم با
اقتباسهای آزاد از مایکل هارت، آنتونیو نگری، و الیسون کاواناگ).