استاد علوم ارتباطات:

در ارائه «فرهنگ در شبکه‌های اجتماعی» بازنده شده‌ایم

تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۳

استاد علوم ارتباطات معتقد است: ما در ارائه فرهنگ ایرانی اسلامی در رسانه‌های نوین و نوظهور به ویژه شبکه‌های اجتماعی بازنده شده‌ایم.

به گزارش گرداب و به نقل از فارس، به گفته بسیاری از کارشناسان و صاحب‌نظران استفاده از رسانه‌های نوظهور از جمله «وایبر»، «واتس‌اپ»،«تانگو»، «لاین» و ... در کنار فرصت‌هایی که دارند می‌توانند تهدید‌هایی را در سطح و در عمق‌های مختلف متوجه افراد جامعه کنند که بی‌توجهی به این امر از سوی مسئولان فرهنگی کشور می‌تواند کار را به جا‌های باریک بکشاند به‌طوری‌که موجب تضعیف فرهنگ ایرانی- اسلامی شود. مسئله‌ای که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت.

از تبعات شبکه‌های اجتماعی موبایلی می‌توان به تهدید بنیان و نهاد خانواده، افزایش آمار طلاق به دنبال ارتباط در فضای مجازی میان زنان و مردان متاهل، اوج گرفتن شایعات و به دنبال آن تشویش اذهان عمومی، شکسته شدن قبح بسیاری از مسائل، ترویج ضد ارزش‌ها و ... اشاره کرد که اینها همه لزوم برنامه‌ریزی توسط مسئولان فرهنگی را دوچندان می‌کند اما سوال اینجاست که چرا کسی به عنوان مسئول قد علم نمی‌کند و مسئولیت برنامه‌ریزی در چنین شرایطی را برعهده نمی‌گیرد به‌طوری که این توپ مسئولیت است دائماً در حال پرتاب شدن از نهاد به نهادی دیگر و ارگان به ارگانی دیگر است.

برای پاسخ‌گویی به این دسته از سوالات این بار به سراغ محمد احمدی استاد و کارشناس علوم ارتباطات رفتیم و راهکارهای مدیریت شبکه‌های اجتماعی را مورد بررسی قرار دادیم.

اصل ورود و استفاده از رسانه‌های نوظهور در کشور ما چیست؟

هر روز وسایل ارتباطی جدید با قابلیت‌های مختلف و نو در امتداد رسانه‌‌های دیجیتال و الکترونیک مورد استفاده کاربران قرار می‌گیرد که قابلیت‌های مختلفی را دارند و اکثراً چند رسانه‌ای نیز هستند، بنابراین از آنجایی که این دسته از رسانه‌های نوظهور جزو وسایل ارتباطی چند رسانه‌ای هستند دسترسی‌ها را راحت و آسان کرده‌اند. از جمله می‌توان به ارتباط صوتی و تصویری از طریق این شبکه‌ها اشاره کرد، اما در این میان سؤال اینجاست که جامعه ما و ایرانیان در چنین شرایطی چه عکس‌العملی باید داشته باشند.

در شرایط امروز دو دیدگاه وجود دارد، برخی استفاده از این شبکه‌های اجتماعی را منع و برخی عنوان می‌کنند که باید کاملاً آزادانه مورد استفاده قرار بگیرند، البته بنده هیچ‌یک از این نظریه‌ها را قبول ندارم چرا که معتقدم تکنولوژی یک نیاز است و این نیاز را باید مرتفع کرد. البته در این میان نحوه استفاده از این دسته از تکنولوژی‌های نوین از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

چرا ایرانی‌ها در استفاده از شبکه‌های اجتماعی موبایلی تقاضای زیادی دارند؟

این امر به لایه‌های اجتماعی باز می‌گردد که از جهات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد بحث است. علت اینکه مردم ایران به این شبکه‌ها به شکل گسترده‌ای روی آورده‌اند را می‌توان در بسته بودن جامعه عنوان کرد. شبکه‌هایی که در ایران بروز می‌کنند براساس عرضه و تقاضا شکل می‌گیرند و این امر واقعیت زندگی ما است، چرا که زمانی ماهواره‌ها به وجود آمدند، امروز شبکه‌های اجتماعی و در آینده نیز شاهد گسترش این وسایل ارتباطی خواهیم بود، به طوری که انتظار می‌رود در آینده تلفن همراه به عنوان مهمترین رسانه مطرح شود.

آیا نگاه سلبی به این شبکه‌های اجتماعی می‌تواند مثمرثمر واقع شود؟

ممنوع کردن شبکه‌های اجتماعی به این معنی است که صورت مسئله را پاک می‌کنیم و باید در این راستا راهکار مناسب ارائه شود. راهکار اساسی ما توجه به نیاز و ذائقه‌های کاربران و مخاطبان است. در شبکه‌های اجتماعی نباید دیدگاه سلبی داشت، باید از نظر محتوا به این شبکه‌ها پرداخته شود، به طوری‌که بسیاری از تصاویر مستهجن و مباحث غیرمتعارف را به عنوان محدودیت و سانسور ارائه دهیم و مطالب مناسبی را جایگزین آنها کنیم.

در این زمینه تولید محتوا نکرده‌ایم و تولید محتوای مناسب نیز در واقع همان حرکت در مسیر نیازهای متقاضیان است و این امر نیازمند آزادی و دادن حرمت و شخصیت به مخاطبان می‌تواند باشد.

اینکه باید نیاز مخاطبان برطرف شود امری طبیعی به نظر می‌رسد، اما آیا باید به هر قیمتی و به هر شیوه‌ای نیاز مخاطبان پاسخ داده شود؟

استفاده از شبکه‌های اجتماعی نسل یک و نسل دو از جمله فیسبوک ووایبر یک نیاز است، اما محدودیت‌هایی نیز برای آنها باید درنظر گرفته شود چرا که در آب خوردن هم محدودیت‌هایی وجود دارد. متأسفانه کف و سقف آزادی در کشور ما مشخص نشده است و تصور می‌کنیم که شبکه‌های اجتماعی تماماً محدودیت است و نوعی تهدید محسوب می‌شود، اما باید گفت که اینطور نیست، نیاز امروز قرن 21 در حال برطرف شدن از طریق وایبر و سایر شبکه‌های اجتماعی است.

نیاز مردم جامعه ما در استفاده از این شبکه‌های اجتماعی چه می‌تواند باشد و به طور کلی چه نیاز و کمبودی ایرانیان را به سمت شبکه‌‌های جدید اجتماعی سوق داده است؟

نیازهای خانوادگی، اطلاع‌رسانی، عاطفی و... می‌تواند از جمله مباحثی باشد که مردم کشور ما را به سمت این شبکه‌ها کشانده است. بیشترین استفاده‌کنندگان از فیس‌بوک میان کشورهای غرب خاورمیانه ، کاربران ایرانی هستند.

آیا می‌توان از این نیازها به عنوان خلأ یاد کرد و این امر را علت گرویدن مردم کشور ما به شبکه‌های اجتماعی دانست؟

اینها نمی‌تواند خلأ محسوب شود، چرا که از این مسائل به عنوان نیاز یاد می‌شود. همه جانداران نیاز به هوا و غذای مناسب دارند و این یک نیاز همگانی است. شبکه‌های اجتماعی نیز به دسته نیازهای جامعه انسانی اضافه شده است و به طورکلی می‌توان از شبکه‌های اجتماعی به عنوان کمبود یاد کرد، چرا که کمبود در جامعه ما فراوان است.

با چنین تفاسیری، آیا هیچ‌گونه محدودیتی نباید برای شبکه‌های اجتماعی به خصوص شبکه‌های اجتماعی نسل دو (موبایلی) درنظر گرفته شود؟

صددرصد باید برای استفاده از شبکه‌های اجتماعی نسل یک و نسل دو محدویت قائل شد. می‌توان براساس تولید بهتر و فاخرتر موجب افزایش سواد رسانه‌ای در میان کاربران این دسته از شبکه‌های اجتماعی شد به طوری که آموزش آنها در اولویت قرار گیرد. به عنوان مثال، همین مصاحبه‌ها و گزارش‌هایی که خبرگزاری فارس در حال تهیه آنها است می‌تواند موجب ارتقای سواد رسانه‌ای کاربران شبکه‌های اجتماعی باشد و آگاهی مخاطبان را در خصوص این شبکه‌ها افزایش دهد. اینکه گفته می‌شود وایبر بد است، مشکل را حل نمی‌کند، چرا که وایبر وجود دارد. باید آگاهی و سواد مخاطبان را ارتقاء داد و به آنها حق انتخاب دهیم. به عنوان نمونه می‌توان به مقایسه ماهواره و تلویزیون اشاره کرد. اینکه به مردم گفته می‌شود ماهواره نگاه نکنند، در صورتی پاسخ مناسبی دریافت می‌شود که تولیدات مناسبی توسط تلویزیون داخلی ارائه شود. هم‌اکنون دست‌اندرکاران کشور چیزی برای عرضه ندارند و مردم از میان بد و بدتر به سمت ماهواره‌ها می‌روند.

صاحب‌نظران در بررسی شبکه‌های اجتماعی صحبت از فرهنگسازی توسط متولیان امر می‌کنند، اما متولی مشخصی در میان اعلام نمی‌شود و مسئولان فرهنگی این مسئولیت را دائماً به یکدیگر پاس می‌دهند. در چنین شرایطی چه باید کرد؟

در بحث فرهنگ متأسفانه به صورت جزیره‌ای عمل می‌شود و هنوز نگاه دیکتاتور مآبانه در فرهنگ داریم و هر کسی خود را قیم می‌داند و تصور می‌کند که می‌تواند به دیگران آگاهی دهد، در صورتی که چیزی برای ارائه ندارد. دنیا با سرعت رو به پیشرفت است و ما نشسته‌ایم ببینیم آیا به فلان نشریه مجوز بدهیم یا ندهیم. باید گفت که فضای مجازی فضای پست‌مدرن است. مجوز برای مصرف‌کننده و تولیدکننده هزینه است.

چه سازمان و نهادی باید حرف‌هایی که درباره فرهنگسازی می‌شود را عملی کند؟

برای این امر باید چندوجهی عمل شود، یعنی فقط مسئولیت این امر برعهده وزارت ارشاد نیست. دانشگاه‌ها و مراکزی که به نحوی ارتباط مستقیم و غیرمستقیم با مردم دارند می‌توانند در توسعه آگاهی نقش‌آفرینی کنند و توپ را به زمین یکدیگر نیندازند. استفاده از شبکه‌های اجتماعی خطر نیست بلکه فرصتی برای نشر هویت ملی و مذهبی ایرانیان است، اما متأسفانه به دلیل عدم آگاهی و شناخت لازم همیشه تصور می‌کنیم یک خطر بزرگ و توطئه ما را دربرمی‌گیرد. با چنین شرایطی باید گفت ما در ادعا مانده‌ایم و هیچ عملی انجام نمی‌دهیم و فقط محکوم می‌کنیم و شعار می‌دهیم. این شعارها ما را به جایی نمی‌رساند، باید از ابتدا از مهدکودک‌ها، دبیرستان‌ها، دانشگاه‌ها، حوزه‌ها، مراکز صنعتی، سازمان‌های اداری و ... نسبت به آموزش این امر اقدام کنند.

آیا می‌توان در این زمینه مصون‌سازی را پیش گرفت و از مواجه شدن با مخاطرات شبکه‌های اجتماعی پیشگیری کرد؟

ما نمی‌توانیم از مواجه شدن با چنین شرایطی پرهیز کنیم بلکه شیوه مواجه شدن را باید در نظر بگیریم و با استفاده از شناخت، آگاهی و درک مشارکت در این میان ظاهر شویم.

نهادهای آموزشی مانند آموزش و پرورش، دانشگاه‌ها و... بدون شک مسئولیت‌هایی را برعهده دارند، چه نهادی باید دستگاه‌های ذیربط را ملزم به انجام وظایف خود کند؟

در کشور برای بسیاری از مسائل قوانین و مقررات داریم، حتی برای آتش‌نشانی و مسائلی از این قبیل قوانینی تدوین شده است. قوانین از مجلس شروع می‌شود و خانه ملت می‌تواند نسبت به تدوین و تصویب قوانین در زمینه رسانه‌های نوظهور مانند شبکه‌های اجتماعی اقدام کند، البته این امر می‌تواند با نظر کارشناسان حوزه ارتباطات همراه باشد. هم‌اکنون در کشور آمریکا قوانین مختلفی در این زمینه تدوین شده است، اما در کشور ما هیچ‌گونه کار عملی در این باره صورت نگرفته و کم کردن خطر به واسطه تدوین قوانین خواهد بود.

با چنین تفاسیری شما بدون شک با فیلتر کردن شبکه‌های اجتماعی مخالف هستید؟

بله، صددرصد، البته فیلتر کردن مسائلی که ضدارزش هستند را تأیید می‌کنم که از جمله می‌توان به مطالبی که برای قشر نابالغ و نوجوان در شبکه‌های اجتماعی انعکاس داده می‌شود که دریدگی و برهنگی را به دنبال دارد، می‌تواند مناسب باشد. هم‌اکنون در کشور آمریکا برای نشریه‌هایی که برای گروه سنی زیر 18 سال انتشار می‌یابند مجوز صادر می‌شود و حتی برای فیلم‌هایی که پخش می‌کنند به والدین تذکرات لازم را ارائه می‌دهند که دیدن چنین فیلم‌هایی برای کودکان مناسب نیست.

متأسفانه هم اکنون در کشور ما هر کودک در دست خود یک تبلت دارد که نرم افزار وایبر را نیز در خود جای داده است، مسئولیت والدین در این قبال چیست؟

والدین در مرحله نخست و سپس مسئولان باید در این زمینه واکنش داشته باشند، بنابراین ما باید در ابتدا از خانواده آغاز کنیم. ما نمی‌توانیم بگوییم وایبر مناسب نیست، اما همین وایبر باید ما را به ارزش‌ها و مشترکات انسانی برساند.

بر همین اساس شما موافق اعمال کردن برخی محدودیت‌ها برای قشرهای مختلف کاربران شبکه‌های اجتماعی در رده‌های سنی متفاوت هستید؟

بله، حتماً باید محدودیت‌هایی برای اقشار مختلف و باز گروه سنی مختلف در استفاده از شبکه‌های اجتماعی قائل شد.

ارزیابی شما به عنوان استاد علوم ارتباطات در خصوص استفاده از شبکه‌های اجتماعی توسط کاربران ایرانی چیست و آیا کاربران ما آگاهی لازم برای استفاده مناسب از این ابزارهای نوین ارتباطی را یافته‌اند؟

از آنجا که متأسفانه ما تولیدکننده نیستیم و مصرف‌کننده هستیم، براساس نیازهای خود این شبکه‌ها را ارزیابی می‌کنیم. مردم کشور ما حرف‌های سیاسی خود را در شبکه‌های اجتماعی در قالب جوک و به طور غیرمستقیم مطرح می‌کنند. این دسته از رسانه‌ها نه تنها تهدید نیستند بلکه فرصت نیز هستند اما باید در جهت معرفی کشور خودمان از آنها استفاده کنیم، چرا که در دنیا علیه ما سیاه‌نمایی‌های زیادی در خصوص هویت ملی و مذهبی ما رخ داده است و دسته‌ای از آن به عملکرد خود ما بازمی‌گردد و ما متأسفانه ضعیف عمل کرده‌ایم. بر همین اساس می‌توان از این فرصت استفاده کرد.

آیا کاربران ایرانی هویت ایران و ایرانی را در شبکه های اجتماعی خوب معرفی کرده‌اند؟

خیر به نظر من کاربران آموزش لازم در این باره ندیده‌اند و شناخت مناسبی ندارند و هویت مذهبی را بیشتر از هویت ملی بزرگ کرده‌اند و بسیاری از مسائل ملی را در این شبکه‌ها سرکوب کرده‌اند. البته به مباحث مذهبی نیز در این شبکه‌های اجتماعی به خوبی پرداخته نشده است. درقرآن به آزادی انسان برای انتخاب به منظور رفتن به سمت کمال خداوندی تأکید شده است، اما مذهب زمانی که شخصی می‌شود، کارکرد خود را از دست می‌دهد و با افزایش فرقه‌ها و خرافات همراه می‌شود. مذهب در شبکه‌های اجتماعی در سطح دیده شده است نه در عمق، بر همین اساس، در نسل متولدین 75 به بعد درک مناسبی از مذهب وجود ندارد.

اشاره‌ای به تولید محتوا کردید، اما سؤال اینجاست که این تولید محتوا وظیفه چه ارگان یا سازمانی است؟

فعلاً این امر وظیفه ارگان یا سازمان خاصی نیست، همه باید در این زمینه نقش داشته باشند و درست‌اندرکاران فرهنگی باید پیش‌قدم شوند و برنامه‌ریزی کنند، متأسفانه در این زمینه ما برنامه‌ای ارائه نداده ایم و فقط محکوم کرده ایم، در نتیجه اگر در همین ردیف بمانیم همیشه بازنده و مصرف‌کننده خواهیم بود و از آن به عنوان تهاجم فرهنگی یاد می‌کنیم، البته به نظر من این تهاجم فرهنگی نیست، این تهاجم بی‌فرهنگی است، چرا که ما خودمان فرهنگ داریم اما نتوانسته‌ایم این فرهنگ را به منصه ظهور برسانیم. اگر فرهنگ قوی توسط ما ارائه شود، راه رقابت در تمامی عرصه‌ها وجود خواهد داشت.

در کنار این همه بی‌برنامگی به نظر شما می‌توان گفت که ما در ارائه فرهنگ در رسانه‌های نوین و نوظهور بازنده بوده‌ایم؟

صددرصد، من این مسئله را قبول دارم، چرا که ما نه نرم افزار و نه سخت‌افزار این مسئله را داریم و تنها در قالب مصرف‌کننده ظاهر شده‌ایم. کما اینکه در عرصه تکنولوژی‌های دیگر از جمله ماهواره و سایر شبکه‌های اجتماعی از جمله فیس‌بوک نیز همین شرایط را داریم. در دانشگاه نیز ما مصرف کننده تولیدات 30، 40 سال غرب هستیم. سؤال اینجاست ما با چند دانشگاه بزرگ جهان در ارتباط هستیم؟ کما اینکه در گذشته، غربی‌ها از ملل اسلامی استفاده‌های بهینه کرده‌اند و ما به دلیل ایجاد محدودیت‌های این چنینی برای خود عقب مانده‌ایم.

با توجه به هشدارهایی که صاحب‌نظرانی مانند شما در خصوص استفاده از شبکه‌های اجتماعی نسل یک و نسل دو در کشور داده می‌شود، اگر مسئولان فرهنگی ما به این هشدارها بی‌توجه باشند، چه اتفاقی در آینده رخ خواهد داد؟

اگر مسئولان فرهنگی به این مسئله بی‌توجه باشند، این روند عمیق‌تر و عمیق‌تر می‌شود و جامعه ایران فقط ظاهر ایرانی ـ اسلامی خواهد یافت و در باطن چیزی منفعل، پوک‌شده، بدون اختیار و رهرو خواهد بود و به عنوان رهبر فرهنگ جهان نخواهد بود و درنهایت دیده می‌شود که به راحتی ما تخریب‌شده فرهنگ غرب هستیم، اما خودمان خبر نداریم. حتی زبان فارسی که ما استفاده می‌کنیم از آنجایی که ما تولیدکننده نیستیم روزی از بین خواهد رفت چرا که ما در عرصه تولید علم، هنر و فرهنگ نتوانستیم در دنیا ظهور یابیم و جامعه روز به روز منفعل و منفعل‌تر شده است.