طی سال هایی که اینترنت به کشور راه یافته، در فضای مجازی اتفاقات عجیبی دیده ایم؛ از حمله به صفحه فیسبوک لیونل مسی و ناسا تا انتشار اخبار نادرست از مرگ هنرمندان و افراد مشهور. اما چرا این اتفاقات تا این حد پر رنگ در فضای مجازی ایرانی رخ میدهد؟
به گزارش گرداب و به نقل از شفقنا، سواد رسانهای و تقویت آن میتواند راهکاری باشد که برای حل معضل اتفاقات عجیب در فضای مجازی به کار بیاید.
بهاره نصیری، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره چیستی سواد رسانهای در فضای مجازی و وضعیت سواد رسانهای کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی سعی میکند تا به این پرسش پاسخ بدهد که این پاسخ ها را در ادامه میخوانید.
برای شروع دربارهی این صحبت کنیم که آیا ما بحثی به عنوان سواد رسانهای در فضای مجازی داریم یا اصولا چنین چیزی میتواند تعریف شود؟
ببینید در وهلهی اول باید دقت کنیم در صحبت از سواد رسانهای منظور از سواد، کلی است و شامل همهی رسانهها اعم از رسانهی دیداری، شنیداری و ... رسانههای جهان واقعی و جهان مجازی میشود. در این مورد میدانیم همهی این رسانهها مجرای پیامهایی هستند که با یک سری اغراض و اهداف مشخص تولید و ارسال میشوند. بنابراین هر آنچه به عنوان پیام به ما میرسد میتواند در قالب بحث سواد رسانهای قرار بگیرد.
رسیدن پیام به مخاطب در واقع ارتباط نامیده میشود و نمیتوانیم از آن به عنوان سواد رسانهای یاد کنیم.
نه، ببینید حتی نحوهی لباس پوشیدن افراد، شغل آنها و ... برای مخاطب پیامی دربارهی شخص دارد و به نوعی پایگاه اجتماعی و اقتصادی فرد را نشان میدهد و در واقع هر چیزی که پیامی در خود دارد، میتواند در بحث سواد رسانهای قرار بگیرد. چون سواد رسانهای خود شامل انواع سواد میشود مانند سواد خبری، سواد دیجیتالی، سواد فرهنگی و ... . از آنجا که ما همواره در معرض این پیامها قرار داریم، لازم است سواد رسانهای خود را تقویت کنیم.
اینجا برای من ابهامی وجود دارد، چرا که سواد رسانهای بیشتر در دریافت کنندهی پیام تعریف میشود و این بحث با بحث پیام و ارتباط فرق دارد.
بله، این حرف کاملا درست است. ما در نظریههای ارتباطات هم یک سری از نظریهها را داریم که بیشتر به ارسالکنندگان و منابع پیام میپردازند و یک سری از نظریهها هم هستند که به دریافتکنندگان توجه بیشتر نشان دادهاند و سواد رسانهای هم از دسته نظریههایی است که بیشتر به مخاطب و دریافتکنندهی پیام می پردازد...
خب حرف من هم دقیقا همین است که سواد رسانهای به تواناییهای دریافت
کنندهی پیام میپردازد و این تواناییها به نوعی به او در ادراک و رمزگشایی پیامها
کمک میکند.
بله، همین طور است و مخاطب میتواند یا پذیرای پیامها باشد یا در برابر آنها مقاومت کند ...
سوال اول من در مصاحبه دقیقا این است که آیا شرایط تفسیر، ادراک و دریافت پیام و در واقع شاخصههای سواد رسانهای مخاطب در دنیای واقعی وقتی مثلاً روزنامه میخواند یا یک برنامهی تلویزیونی میبیند با محیط مجازی، اعم از شبکههای اجتماعی یا اپلیکیشنهای موبایل متفاوت است؟ و اگر متفاوت است این تفاوت ها چه هستند؟
بله، اینها کاملا با هم فرق دارند. در حالت کلی تر شما وقتی پیامی را در یک رسانهی چاپی میبینید با یک رسانهی دیداری یا شنیداری همهی شرایطشان و در نتیجه نحوهی دریافت و ادراک آنها و تواناییهای لازم برای این عمل نیز با هم تفاوت دارد. در واقع جنس تجزیه و تحلیل این پیامها کاملا با هم متفاوت است. همین طور میتوان گفت وقتی شما پیامی را در فضای مجازی میبینید کاملا با فضای واقعی متفاوت است.
با توجه به این نکته، سواد رسانهای در فضای مجازی چه تفاوتی با فضای واقعی دارد؟
حضور در فضای مجازی در کنار همهی مزایای آن مانند برقراری ارتباط و تولید محتوا توسط کاربران میتواند پیامدهای منفی نیز داشته باشد مانند اعتیاد به چت و وقتگذرانیهای غیر هدفمند خصوصا در همین اپلیکیشنهای موبایل مانند وایبر و وی چت. ما میبینیم حضور کاربران خیلی هدفمند و برنامهریزیشده نیست و صرفا برای وقتگذرانی صورت میگیرد و در نتیجه ما شاهد اعتیاد این فضاها در کاربران هستیم. خصوصا این خطرات برای کاربران کم سن و سال خیلی بیشتر است...
همهی این مباحث درست است و من در سوالات بعدی به طور مفصل به آنها خواهم پرداخت. اما من هنوز جواب همان سوال را نگرفته ام که تفاوت سواد رسانهای در فضای مجازی با فضای واقعی در چیست؟
میتوان گفت در بحث سواد رسانهای بین این دو بیشتر نقاط اشتراک وجود دارد. شما وقتی صحبت از فضای مجازی میکنید با یک فضای چند رسانهای مواجه هستید که تمامی این رسانهها را در خود دارد. به عنوان مثال وقتی شما یک متن را میخواهید مطالعه کنید یا فیلمی را ببینید با بحث خواندن سطرهای نوشته نشده یا پلانهای به نمایش در نیامده روبهرو هستید، این مسایل در فضای مجازی هم صدق میکند. اما تفاوت این است که چون تمامی این رسانهها با هم در فضای مجازی وجود دارند، ما باید توانایی کاربران را در این حوزه بالا ببریم. از سوی دیگر جامعهشناسی افراد در این دو فضا هم با یکدیگر تفاوت دارد. ما قشربندی اجتماعی در فضای واقعی را بیشتر به سه طبقهی بالا، متوسط و پایین تقسیم میکنیم اما این طبقهبندیها در فضای مجازی به هم میریزد و لزوما کسی که در طبقهی پایین از نظر پایگاه اقتصادی قرار دارد؛ در حوزهی فضای مجازی و سواد رسانهای پایین نیست و میتواند سواد رسانهای بالایی داشته باشد. باید دقت کنیم همهی این تفاوتها در بحث فضای مجازی و سواد رسانهای در آن موثر است و میتوان گفت اغلب کاربران این شبکهها از حداقلهای سواد رسانهای برخوردار هستند، نسبت به بینندهای که فقط فیلم نگاه میکند.
یعنی حتی کاربری که پیامی را در فضای مجازی میبیند و بدون اطلاع از صحت و سقم پیام، آن را در فضای مجازی منتشر میکنند؛ از چنین بینندهای سواد رسانهای بالاتری دارد؟
نه، این مطلب دربارهی چنین کاربری که فقط از یک منبع استفاده میکند، درست نیست ولی کاربری که یک پیام را از منابع مختلف میگیرد و از درستی آن مطمئن میشود، سواد رسانهای بالایی دارد.
صحبت من دربارهی همان کاربری است که تنها از یک منبع خبر را میگیرد و آن را نشر میدهد. شما گفتید چنین کاربری هم سواد رسانهای بالاتری از یک بینندهی تلویزیونی دارد.
نه، شاید این کاربر سواد دیجیتالی داشته باشد و به انواع نرمافزارها و رسانههای دیجیتالی آشنا باشد ولی واقعا ممکن است قدرت تحلیل نداشته باشد و سواد رسانهایاش بالا نباشد.
جمع بندی من از نظر شما این است که سواد رسانهای در فضای مجازی پیچیدهتر از فضای واقعی است و نیاز به مهارتهای بیشتر دارد.
بله، کاربر را در فضای مجازی میتوان به یک دروازهبان فوتبال تشبیه کرد. همان طور که یک دروازهبان باید تمامی حرکات حریفش را زیر نظر بگیرد تا بتواند جهت توپش را تشخیص دهد کاربر نیز باید پیامها را از صافیهای مختلف بگذراند و تلاش کند تا با استفاده از اطلاعاتی که دارد و آن هم اطلاعات عمیق و درست، به شناخت سره از ناسره بپردازد.
البته این دربارهی مخاطبان رسانههای دنیای واقعی هم صدق میکند اما از این بحث که بگذریم، تاثیر تکنولوژیهای جدید و رسانههای نوین بر سواد رسانهای چه بوده است؟ آیا موجب تقویت آن شده یا به تضعیف سواد رسانهای انجامیده است؟
قطعا هر چه تکنولوژی پیشرفت میکند، به موازات آن تولید محتوا هم بیشتر میشود و در اغلب کشورها هم سعی میکنند با تدابیر مختلف و برنامههای متعدد بحث سواد رسانهای را گام به گام با بحث پیشرفتهای تکنولوژیکیاش پیش ببرند. از کشور خودمان بگذریم که این بحث مغفول مانده و بیشتر به یک شوخی آکادمیک شبیه است اما در کشورهای پیشرفته مانند آلمان، کانادا، آمریکا و ... با برنامهریزی گسترده و دقیق نحوهی مواجهه با انواع رسانهها را به شهروندان آموزش میدهند. من معتقدم حتی اگر دولت و حکومت هم نخواهد در این زمینه کاری برای شهروندان انجام دهد، نقطهی شروع خود شخص میتواند باشد چون خود او میتواند انتخاب کند از چه شبکههایی استفاده کند یا دربارهی خوب یا بد بودن محتوای آنها قضاوت کند.
این بیشتر به بحث مسوولیت خود فرد برمیگردد اما سوال من به صورت دقیق این است که این تکنولوژیها چه تاثیری بر سواد رسانهای داشتهاند؟ به عنوان مثال پژوهشی وجود دارد که آیا سواد رسانهای در ایران بعد از فراگیر شدن این رسانهها تغییر کرده است یا خیر؟
خواهش میکنم دربارهی ایران صحبت نکنیم چون ما به حدی با فقر منابع و ادبیات در این حوزه مواجه هستیم که نمیتوان بحث دقیقی انجام داد. البته در یک دههی گذشته پایاننامهها و مقالات زیادی در این زمینه کار شده و فکر میکنم چیزی کمتر از ده کتاب هم منتشر شده است...
میزان تحقیقات کم بوده یا زیاد؟
نسبت به پیشرفت تکنولوژی کم بوده اما...
ببینید من احساس میکنم تحقیقات کم بوده است ولی چون شاید نمیخواهید بعدا در مقابل همکارانتان قرار بگیرید که بگویند ما کار کرده بودیم میگویید زیاد بوده است.
نه. اتفاقا من جزو کسانی هستم که تاکید خاصی بر بحث سواد رسانهای دارم. اما واقعیت این است که متاسفانه ما در بحث سواد رسانهای متولی نداریم و در این مورد کاملا جزیرهای عمل میشود یعنی هر سازمان و ارگانی به صورت مجزا به این بحث میپردازد.
کدام سازمان یا نهاد باید متولی این بحث شود؟
من فکر میکنم سه نهاد هستند که در بحث سواد رسانهای تاثیر زیادی دارند: صدا و سیما، آموزش و پرورش و وزارت علوم. در آموزش و پرورش یک سری سخنرانی برای اولیا و مربیان برگزار میشود و تلاشهایی در این زمینه دیده میشود ولی صدا و سیما هیچ اقدام عملیای در این زمینه انجام نداده است و کسی هم پاسخگو نیست. من معتقدم تا این بحث به یک امر ملی تبدیل نشود، صحبت از پیامدهای منفی شبکههای اجتماعی و بحثهای این چنینی بیشتر آب در هاون کوبیدن است.
وزارت علوم چه طور؟
نکتهی جالب اینجاست که در دانشگاه علمی-کاربردی واحدی برای سواد رسانهای وجود دارد اما متاسفانه کسانی که این واحد را تدریس میکنند، اصلا آشنایی کافی با این مفهوم ندارند و علاوه بر این ادبیات کافی در این زمینه نیز وجود ندارد که در اختیار این مدرسان قرار بگیرد و بیشتر به صورت سلیقهای انجام میشود. در آموزش پرورش و وزارت علوم باید واحدهای درسی برای سواد رسانهای تعریف شود اما متاسفانه تا کنون هیچ اقدام عملی برای تحقق این امر ندیدهایم.
یعنی خصوصا در آموزش و پرورش همان بحثهای سلبی مبنی بر نبردن موبایل به مدارس و اینها مطرح است.
بله، دقیقا. متاسفانه ما همواره در این موارد سلبی و منفعلانه عمل میکنیم و به جای این که چه طور دیدن و چه طور استفاده کردن را به دانش آموزان و فرزندانمان یاد بدهیم، بیشتر بر ندیدن و استفاده نکردن تاکید میکنیم که میتواند نتایج مخربی داشته باشد.
کلا وضعیت سواد رسانهای در ایران را در حالت عام چگونه ارزیابی میکنید؟
ببینید برخی تحقیقات در ارگانهای مختلف به بررسی سواد رسانهای پرداختهاند اما تحقیق جامعی در این زمینه در دست نداریم. در حالت کلی میتوان گفت ما از حداقلهای سواد رسانهای برخورداریم مثلا آموزگار مدرسهی ما باید در این زمینه آگاهی داشته باشد اما میبینیم دانش آموزان در بحث تکنولوژی جلوتر از معلمان هستند یا فرزندان از والدین خود در این مباحث جلوتر هستند و این مساله خطرناکی است که کنترل فرزندان را برای والدین و دانش آموزان را در مدارس سخت میکند.
پس اعتقاد دارید که وضع مطلوبی نداریم.
دقیقا. به اعتقاد من باید جامعه به سمتی برود که اگر شخصی سواد رسانهای نداشته باشد به او به چشم بیسواد نگاه شود و سواد رسانهای در زمرهی مهمترین سرمایههای یک فرد دربیاید.
البته به نظر میرسد تا رسیدن به این نقطه فاصلهی زیادی داریم.
بله، خیلی فاصله داریم ولی یکی از راههای فرهنگسازی در این حوزه اختصاص یک روز یا هفته به این بحث و نامگذاری آن به نام سواد رسانهای است.
خب ما الان هم هفتهها و روزهای زیادی داریم ولی میبینیم آنها هم در برگزاری یک سری همایش و سخنرانی خلاصه میشوند و تاثیر عملی چندانی ندارند و بیشتر حالت نمایشی پیدا کردهاند.
میتوان مانند برخی کشورها مثل کانادا که پنجم تا هفتم نوامبر به عنوان هفتهی سواد رسانهای نامگذاری کرده عمل کرد که . . .
خب آنجا شاید واقعا کاری صورت میگیرد ولی در کشور ما به برگزاری یکی دو کنفرانس محدود میشود.
این مساله درست است اما حداقل فایدهی این کار میتواند این باشد که مسوولان ما با این مفهوم آشنا میشوند. در حال حاضر خیلی از مسوولان رسانهای ما هستند که وقتی از سواد رسانهای صحبت میکنیم نمیدانند منظور چیست و وقتی برایش توضیح میدهیم جبهه میگیرد. خب چرا باید این گونه باشد؟ به هرحال این قدمها باید کم کم برداشته شود. ما باید اول مسوولان را به ضرورت وجود چنین بحثی متوجه کنیم بعد برای نشر آن در جامعه تلاش کنیم.
ما حتی در رشتهی علوم ارتباطات اجتماعی هم واحدی به نام سواد رسانهای نداریم.
متاسفانه همین طور است و تنها در صورتی که یک استاد خودش بخواهد به این موضوع میپردازد و چیزی به صورت سیستماتیک نداریم. به نظر من حتی میتوان واحدی برای دروس عمومی در دانشگاهها به عنوان سواد رسانهای تعریف کرد تا دانشجویان ما بیشتر با این مفهوم آشنا شوند.
شما وضعیت سواد رسانهای کاربران ایرانی در شبکههای اجتماعی مجازی و این اپلیکیشنهای موبایلهای هوشمند را چه طور ارزیابی میکنید؟
در این مورد با توجه به آنچه من در اطراف خود میبینم، میتوانم بگویم کاربران ما اغلب منفعل هستند در حالی که فضای مجازی به شما امکان تولید محتوا و فعال بودن میدهد. این فضا زمان ندارد، مکان جغرافیایی در آن معنا پیدا نمیکند و خیلی از اطلاعات در آن به راحتی در دسترس است که پیش از این تنها در دسترس عدهای خاص بود اما کاربران ما از این امکانات به خوبی بهره نمیبرند. علاوه بر این مثلاً تو در تو شدن فرهنگها، از بین رفتن مرز زبانی و همهی اینها میتواند به استفادهی بهتر از این فضا منجر شود. همچنین امکان بازخورد آسان و تولید محتوا و آزادی عمل و بیان از دیگر نقاط مثبت این فضاست.
با توجه به همهی این مسایل برداشت شما از سواد رسانهای کاربران ایرانی در فضای مجازی چیست؟
متاسفانه این سواد رسانهای در پایینترین سطح خود قرار دارد. مثلا بیشترین کلیدواژههای جستجو شدهی کاربران مربوط به هرزه نگاری جنسی است و این خود نشان دهندهی سواد رسانهای پایین است در حالی که میتوان استفادههای خیلی بهتری از این فضا و امکانات آن کرد.
این مساله بیشتر به خود اینترنت بر میگردد. دربارهی شبکههای اجتماعی چهطور؟
در مورد این شبکهها و خصوصا اپلیکیشنهایی مثل وایبر بیشتر کاربران به ساخت و انتشار جک و مسایل این چنینی میپردازند و ما نمیبینیم در این فضا مثلا دربارهی یک موضوع علمی بحث و تبادل نظر شود. البته در سطح نخبگان فکر میکنم این فضا بهتر استفاده میشود و به کمک آنها آمده تا از این فضا برای بحث و آگاهی از برنامههای مختلف علمی استفاده کنند اما دربارهی کاربر عام و خصوصا نسل جوان این گونه نیست و حتی میتوان گفت اصلا دستگاه موبایل بخودی خود تبدیل به یک مشخصهی هویتی شده است و نوع و مدل گوشی را چیزی میداند که هویت خود را با آن تعریف میکند.
این مساله ربطی به سواد رسانهای پیدا میکند؟
بههرحال دستگاه تلفن همراه، خود یکی از ابزارهای دسترسی به شبکههای اجتماعی است و حتی میتواند باعث تشدید فردگرایی شود.
خب قاعدتا این کار باید به تقویت سواد رسانهای منجر شود.
بله، تقویت به شرط این که کاربر از این شبکهها و دستگاهها به صورت هدفمند استفاده کند نه این که ساعتها در گروههای مختلف پرسه بزند ولی در نهایت چیزی عایدش نشود و تنها وقت گذرانی کرده باشد. در واقع میتوان این کار را به عادتی که برخی جوانها در قدیم داشتند و سرکوچهها صرفا برای وقت گذرانی میایستادند، تشبیه کرد.