گرداب- میز تحلیل: برجستهسازی بخشی از تکنیکهای
خبری و رسانهای است که به تاثیرات رسانهها و مجاری ارتباطی بر شناخت و تعیین
اولویتهای ذهنی مخاطبان اشاره دارد. این نظریه بر این امر تاکید میکند که رسانهها
و مجاری ارتباطی، همه واقعیت را منعکس نمیکنند بلکه با تمرکز بر برخی از موضوعات
آن را در اولویت توجه مخاطبان قرار داده و آن موضوعات را در صدر لیست توجه افکار
عمومی قرار میدهند.
طبق این نظریه، رسانهها و مجاری ارتباطی شاید نتوانند تعیین
کنند مردم چگونه بیندیشند اما میتوانند تعیین کنند که مردم و افکار عمومی درباره
چه موضوعاتی بیندیشند. به این ترتیب و با این تکنیکها، افکار عمومی مهندسی شده و
آن را در جهت موضوعات مورد نظر سوق میدهند.
جنبشهای مجازی در شبکههای
مجازی نیز از این قاعده مستثنی نیست. نفسِ این جنبشها و جریانها خودشان نوعی از
برجستهسازی هستند و موضوع یا موضوعات خاصی را در کانون توجه مخاطبان قرار میدهند.
این جریانها شاید نسبتی هم در عالم واقع با واقعیت نداشته باشند اما به مرور وقتی
از جانب صدها و هزاران کاربر به شکلهای مختلف تکرار شوند، به مرور به عنوان یک موضوعِ
مورد توجه جا افتاده و اذهان را به خود مشغول میکنند.
با توجه به مختصات و اقتضائات فضای مجازی شاید هر موضوعی و به هر شکلی استعداد و پتانسیل
برجسته شدن را نداشته باشد. به همین جهت باید نیم نگاهی نیز به ارزشهای ذاتیِ و خبریِ
پنهان در رویداد داشت که آیا رویداد و موضوع موردنظر، پتاسیل این موضوع را دارد یا
خیر. این امر نسبت مستقیمی با ارزشهای خبری دارد.
برخی از ارزشهای خبری ارتباطی
وثیقی با این موضوع دارند. ارزشهای خبری تعاریف متعددی
دارند. با همه این تنوع تعاریف اما عموما در مورد هفت مورد، اجماع و همگرایی وجود
دارد. تازگی، مجاورت، در برگیری، شهرت، شگفتی، فراوانی و تضاد(برخورد). هر رویدادی
که واجد یکی از این شرایط باشد، دارای ارزش خبری است.
نیمنگاهی به فعالیت افراد و
جریانهای معاند حاکی از آن است که عمده فعالیتهای این طیف در تولید محتوا بر
ارزشهای «شگفتی» و «تضاد و برخورد» متمرکز شده است. البته این امر شاید ناشی از
ذات فضای مجازی باشد که به دلیل گذرا و غیرعمیق بودن، نسبت وثیقتری با احساس و
نسبت کمتری با تعقل برقرار میکند. از همین جهت هر مطلبی که در عین کوتاهی، با
«احساسِ» آدمیزاد ارتباط برقرار کند، اصطلاحا بیشتر دیده میشود.
در بین ارزشهای
فوقالذکر، «شگفتی» و «تضاد و برخورد» ضرباهنگ بیشتری داشته و احساسیتر هستند. به
بیان دیگر، این دو ارزش خبری بیشتر دیده میشوند. واقعیتها تقطیع و از متن و
بدنه اصلی خود جدا شده و مبتنی بر ارزش شگفتی یا تضاد و برخورد، تنظیم شده و
محوریت یافته و روانه شبکههای اجتماعی میشوند. پس و پیش آنها غالبا نامعلوم است.
از همین جهت عموما دارای معنا و بار کاملی نیستند اما به شدت مستعد کژتابی و خلق
معانی متفاوت از متن اصلی هستند.
همچنین به دلیل برخورداری از دو ارزش فوق، به شدت
کاربر را به واکنش تحریک میکنند حتی کاربری که بعضا شاید با آنها مخالف نیز باشد.
واکنش به چنین رویهای اعم از موافق یا مخالف بودن، بازی کردن در سناریوی آنها و
گسترش کمی و کیفی این جریانهاست. مهم نیست که با این جریانات موافق باشی یا
مخالف، نفس واکنش نشان دادن، کاربر را وارد این بازی میکند و او را در حکم مهرهای
در خدمت این بازی قرار میدهد.
مطالب نیز البته به دلیل تنظیم مبتنی بر دو عنصر،
اشتهای کاربران را برای کنشهای هیجانی و گذرا افزایش و او را قلقلک میدهند.
به همین جهت است که عمده
تولید محتوای طیف مقابل، روی این دو ارزش خلاصه میشود. نیمنگاهی به جریانهای خبری
برجسته شده نیز حکایت از آن دارد که عموم این جریانها مبتنی بر این دو ارزش طراحی
شدهاند.
نکته دیگری که در جریانسازی این طیف، اهمیت فوقالعاده دارد «طنز» داست.
طنز یا هجو توصیف کردن افراد و شخصیتها و اقدامات مرتبط با نظام، یکی از ارکان
اساسی فعالیتهای این طیف به شمار میرود. این مورد نیز ارتباط منطقی با مساله
مطرح شده در بند قبل دارد.
فضای مجازی محل بحثهای سنگین و کارشناسی شده نیست. هر
قدر مباحث، سطحیتر در عین حال طنازانهتر و شگفتآورتر و تضادگونهتر طرح شوند،
مخاطب بیشتری پیدا کرده و طبعا مانند یک گلوله برف که از ارتفاع رها میشود، رفته
رفته حجم بزرگتری را به خود اختصاص میدهد.
کاربران توسط لیدرها به سمت
این ارزشهای خبری رانده شده و به دلیل پتانسیل بالقوهای که رویدادهای گزینش شده
برای درگیر کردن کاربران دارند، جریانهای مجازی شکل میگیرند. لیدرها که معمولا
فالوئرها یا دنبالکنندگان زیادی دارند، کوششی برای زیر سوال بردن نظری یا معرفتی
مسائل مرتبط با جمهوری اسلامی ندارند. شعار نمیدهند. بحثهای سیاسیِ سنگین و
فلسفی و تئوریک نمیکنند. با کاربران مخالفی که ذیل محتواهای آنها شروع به بحث میکنند،
وارد محاجه و جدل نمیشوند. اشتیاقی هم برای درگیری کلامی با این دسته از کاربران
ندارند.
آنها صرفا یا با بیانی هجوآمیز، مسائل مرتبط با نظام را مورد مضحکه قرار
میدهند یا با برجسته کردن ارزشهایی مانند تضاد یا شگفتی، سعی دارند، تصویری
احمقانه و طبعا هجوآمیز از جمهوری اسلامی ارائه کنند. آنها صرفا نقش سمپات را
دارند. حرفشان را با بیانی طنز یا هجو میزنند و البته مرتب و مداوم و غیرمنقطع
هم میزنند. این کار، دامنه کار و تاثیرشان را دو چندان میکند.
آنها مدام هستند. آنها برای تجمیع این فعالیتها،
هشتگسازی هم میکنند به گونهای که کاربر با کلیک کردن بر هشتگ مورد نظر، قادر
به دیدن همه مطالبی خواهد بود که در آن رابطه به اشتراک گذاشته شدهاند. این
فرایند سایر کاربران را ترغیب به فعالیت در جریان کرده و آنان را به سمت خود میکشاند.
این مارپیچ به تدریج، بزرگ و بزرگتر میشود به گونهای که دیگر در فضای مجازی
قابل نادیده گرفتن نیست.
لیدرها در عین حال رعایت اقتضائات فضای مجازی را نیز میکنند.
فعالیتهای آنها صرفا محدود به مسائل سیاسی نیست. آنها دانسته یا نادانسته به این
امر واقفند که فضای مجازی، فضایی سیال بوده و کاربردی که صرفا به دنبال استفاده
ابزاری سیاسی له یا علیه جریان خاصی باشد به تدریج از چشم بسیاری از کاربران خواهد
افتاد.
به همین جهت علاوه بر همه این مسائل، بخش مهمی از روزمرگیها و اوقات فراغت
و وبگردیهای این افراد نیز بخش قابل توجهی از محتواهای تولید شده آنها را تشکیل
میدهد و به این شکل، تجربه زیست خود در عرصههای زندگی واقعی و مجازی را با دنبالکنندگانشان
به اشتراک میگذارند. کاربران به این شکل با بخشی از زندگی لیدرها شریک میشوند.