سگ هار همیشه تشنه است و هیچ گاه سیراب نمىشود و در هر صورت ـچه به او کمک کنند، چه رهایش سازندـ حمله مىکند.
برای مهار چنین سگی، به قلادهای محکم و ضخیم نیاز است تا مبادا به انسان آسیب وارد کند. برخی فناوریهای فرهنگی از قبیل اینترنت نیز اینچنین هستند؛ اینترنتی که میلیونها صفحه مستهجن و ضد اخلاق در آن به نمایش گذاشته شده و بنابر آمار، آمریکا با داشتن 428 میلیون صفحه مستهجن، دارنده رتبه اول در آن است؛ اینترنتی که هزاران سایت در آن با عقاید انحرافی مانند بهائیت، وهابیت و عرفانهای انحرافی و عقائد کفرآمیز و باطل با جذابیتهای بسیار، مشغول شبههافکنی و از بین بردن اعتقادات مردم کشورها هستند؛ اینترنتی که شبکههای اجتماعی آن، موجب جدایی و طلاق بیش از 30 درصد خانوادهها فقط در کشور انگلیس شده و دامنه مخاطرات آن در کشور ما نیز گسترش یافته است، تا جاییکه بنا به گفته پلیس فتا، بیش از 20درصد کاربران این شبکهها در کشور ما، افراد زیر 18 سال هستند و اکثر مزاحمتها مربوط به دختران است.
همه این شواهد گویای آن است که این سگ هار باید در کشور کنترل شود. اما قلاده نخی چاره آن نیست؛ زیرا مسأله فیلترینگ در کشور ما، بهسان قلاده نخیِ پوسیدهای است که هر کودک 9 ساله نیز با دسترسی آسان به فیلترشکن، می تواند از آن عبور کند و در معرض آسیبها و خطرهای فراوان قرار گیرد.
آیا رهاکردن اینترنت با چنین فیلترینگی، رهاکردن سگی با قلاده نخی در بین جامعه نیست؟ آیا توسعه اینترنت با چنین فیلترینگ پفکی، به نفع أمنیت فرهنگی کشور و هویت ایرانی اسلامی است؟
به نظر میرسد چاره کار، نه چفت و بست بیشتر قلاده، بلکه بیرون راندن چنین سگی است تا بتوان با آوردن سگ تربیتشدهای که دارای منافع بیشتر است، از آن برای تحقق اهداف کشور، استفاده کرد. شاید به همین دلیل باشد که از نظر فقه اسلامى، خریدوفروش چنین سگهایى مجاز شمرده شده است ولى سگهاى هار(سگهاى مبتلا به بیمارى) از نظر فقه اسلامى بى ارزش شناخته شدهاند؛ چراکه کار یکی مراقبت است و کار دیگری مزاحمت.
امین روشندل
ماهنامه فرهنگ پویا-29
انتهای متن/