فرهنگ‌ فضاي مجازي: بايدها و نبايدها در فرهنگ اينترنتي

تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۳۸۷

آيا فضاهاي ارتباطي و اجتماعي اينترنت فرهنگ دارند؟ ويژگي‌هاي آن‌ها چيست؟ آيا نظام‌هاي ارزشي، فرهنگي، ملي يا قومي بر فضاي مجازي حاكم‌اند؟ هدف مقاله حاضر معرفي و بررسي رويكردهاي نظري اخير در خصوص توصيف و يافتن خاستگاه‌هاي يك فرهنگ مجازي است. همچنين، اين مقاله به بررسي تأثير فرهنگ‌هاي (ديني، قومي، ملي و غيره) بر فرهنگ‌هاي فضاي مجازي پرداخته و چارچوب‌هاي نظري مربوط را براي تفكر در مورد فرهنگ در اينترنت ارائه مي‌دهد.

گرداب-  حرف اين مقاله اساساً‌ آن است كه نظر به افزايش تعامل انسان با كامپيوتر و شبكه، ديگر صرف پرداختن به رابطه و تعامل انسان و ماشين كافي نيست. فناوري‌هاي ديجيتالي و كامپيوترها مي‌توانند گسترش فرهنگ‌هاي ارتباطي در فضاي مجازي را تسهيل كرده و حتي مانع آن شوند و اين فرهنگ‌هاي رو به رشد را مي‌توان در هر پژوهش جامعي كه در خصوص ارتباطات شبكه‌اي صورت مي‌گيرد، مورد توجه و بررسي قرارداد.

رابطه كامپيوتري بين انسان‌ها روز به روز فراگيرتر مي‌شود.كامپيوترها روز به روز از طريق شبكه‌هاي محلي و جهاني و نيز از طريق فناوري بي‌سيم به يكديگر پيوند مي‌خورند. ارتباط گسترده، هر روز بيش از پيش سرعت انتقال عكس، صدا، فيلم و اطلاعات را افزايش مي‌دهد.
فناوري‌هاي كامپيوتري امكان تعامل انسان ـ ماشين را به شكلي كاملاً جديد و بديع و همچنين امكان تعامل انسان ـ انسان در فضايي مجازي را فراهم مي‌كنند. تعامل انسان با انسان، سنگ‌بناي فرهنگ است. مدل توسعه فرهنگي "لوريا و ويگوتسكي" نشان‌گر نياز به بذل توجه به فرهنگ‌هاي فضاي مجازي در هرگونه بررسي در خصوص ارتباطات انساني كامپيوتر محور است، چراكه اين امر مستلزم كنش‌هاي ارتباطي و رفتاري‌اي است كه انسان‌ها به هنگام تعامل با محيط اطراف خود انجام مي‌دهند.

پيشينه
به اعتقاد لوريا و ويگوتسكي، انسان‌ها به منظور ارتباط با خود و محيط از ساختارهاي روانشناختي مختلفي استفاده مي‌كنند. ساختارها در قالب نشانه‌هايي دسته‌بندي مي‌شوند كه شامل مكانيزم‌هاي ارتباطي زباني و غيرزباني‌اند؛ ساختارها در قالب ابزارهايي دسته‌بندي مي‌شوند كه در بردارنده طيف وسيعي از الگوها و روش‌هاي رفتاري ديگري هستند كه فرد به منظور ارائه عملكرد موثر درون يك فرهنگ يا جامعه آن‌ها را فرا مي‌گيرد و اقتباس مي‌كند.

روي هم رفته، نشانه‌ها و ابزارها به افراد امكان تحليل و تفسير اطلاعات را داده و معنا و تعامل با اشياء، افراد و موقعيت‌هايي كه آن‌ها با آن روبرو مي‌باشند، را مي‌سازند. زماني كه اين ابزارها كه به منظور هدايت فضایي خاص به دقت در كنار هم قرار مي‌گيرند، با فضای ديگري مواجه مي‌شوند، دچار نقص شده يا كلاً از كار مي‌افتند.

در بافت اينترنت، انسان‌ها صرفاً با ابزارهاي ديجيتالي تعامل ندارد، بلكه اين ابزارها انسان‌ها را وارد فضايي مجازي با طيفي از امكانات ارتباطي و فرهنگي مي‌كند كه در توانايي آن‌ها جهت تعامل با فناوري‌هاي مختلف، فرهنگ فضاهاي مجازي و افرادي كه با آن‌ها مواجه مي‌شوند، مؤثر است.

كنش‌هاي فرهنگي گروهي و فردي آنها ممكن است با فرهنگ‌هاي مجازي فضاي مجازي هم‌خوان باشد و يا حتي نباشد. برخي محققان تا بدانجا پيش رفته‌اند كه مي‌گويند جوانب اجتماعي ـ فرهنگي تعامل كامپيوتر محور انسان‌ها در انتقال معنا و ايجاد ساختاري كارآمد و مؤثر بسي مهم‌تر از ملاحظات فني ارتباط است.

مقاله حاضر نظريات رايج درخصوص ماهيت و ساختار فرهنگ‌هاي مجازي را بررسي كرده و پيشنهادات كوتاهي در مورد اهميت مطالعات فضاي مجازي در حوزه تعامل کامپیوتر - انسان را در آينده ارائه مي‌دهد.

مباحث كليدي در پژوهش‌هاي مربوط به فرهنگ مجازي
شايد يكي از برجسته‌ترين ويژگي‌هاي پيكره ادبيات رايج در فرهنگ مجازي تقريباً متضاد بودن مباحث مربوط به تمام موضوعات باشد. تعدادي از پژوهشگران اين تناقض‌ها را به طور مستقيم بررسي مي‌كنند. "فيشر"، "رايت" و "پوستر" به طور مشخص به مقايسه پيشگويي‌هاي آرمان‌گرايانه و غيرآرمان‌گرايانه در گفتمان حاكم بر اينترنت مي‌‌پردازند. "لوي"، "پوستر" و "جردن" تا آنجا پيش رفته‌اند كه معتقدند اينترنت ماهيتاً مهمل‌نما است.

اين وسيله جهاني اما غيركلي، آزادي‌خواه و انحصار طلب، قدرتمند، شكننده و سريع، صرفاً در تحول است. از اين رو بسياري از نويسندگان مايلند در مباحث مهمل‌نما (مربوط به اينترنت) تنها درخصوص يك طرف، نظريه‌پردازي كنند. نمونه اين مسأله را در مباحث بعدي مي‌توان ملاحظه نمود.
 
آرمانشهر يا نا آرمانشهر
برخي نويسندگان ضمن عدم دفاع آشكارا از ابزارگرايي، ديدگاه‌هايي آرمانشهري درخصوص به اصطلاح "گذرگاه اطلاعاتي" مطرح مي‌كنند. اين نظريه پردازان پيش‌بيني مي‌كنند كه توانايي رهاشدن از ارتباطات اينترنتي در پيدايش اشكال جديد دموكراسي و ادارك جمعي در دهكده جهاني فضاي مجازي تأثير بسزايي دارد.

منتقدين آن‌ها معتقدندكه اين نويسندگان از واقعيت غافلند و ارزش‌هاي فرهنگي بطور جدايي‌ناپذيري با رسانه و زبان در ارتباطند و فرهنگ مجازي از ماتريكس فرهنگي و اجتماعي شناخته شده نشات گرفته است. اين نظريه‌پردازان به طرح ديدگاه‌هاي جزمي‌تر فناوري و ناآرمانشهري درخصوص فضاي مجازي در سطح وسيعتري پرداخته‌اند. در اين ديدگاه‌ها، فرهنگ سرمايه‌داري و پول محور غالب است و سلسله مراتب بي‌عدالتي و نابرابري اقتصادي موجود را گسترش مي‌دهد و از طرفي ارزش‌هاي فرهنگي غربي/آمريكايي و مهارت‌هاي فني را تقويت مي‌كند.

اين مباحث و مباحثي كه موضوعاتي متقابل و متضاد دارند و به فرهنگ مجازي مربوطند؛ نظير اينترنت به مثابه مركز كنترل جمعي در مقابل اينترنت به مثابه يك فضاي اجتماعي جديد يا اينترنت به مثابه بافت فرهنگي در مقابل اينترنت به مثابه يكدست ساخته فرهنگي همه در مباحث فلسفي‌اي كه مباني اثر فهرست شده در ديگر بخش‌هاي مقاله را تشكيل مي‌دهند، آمده‌اند.

 
مدرن يا پسامدرن
از ديگر تقسيمات عمده در بحث مربوط به ماهيت و فرهنگ فضاي مجازي اين مسأله است كه آيا اينترنت (و فناوري‌هاي وابسته به آن) پديده ای مدرن است يا پسامدرن؟ نويسندگان بيشماري گسترش فناوري‌هاي اينترنتي و فضاي ارتباطي جديد ساخته شده از سوی آن‌ها را صرفاً به مثابه تجلي ايده‌هاي مدرن به شكل ابزار و تكنيك كه به طور قطع در ايده‌آل‌هاي جمهوري خواهانه و انقلابي، آزادي، برابري و برادري نهفته است، مورد بررسي قرار داده‌اند.

"اسكوبار" با تأكيد بر هم‌خواني فناوري‌هاي رايج با انقلاب‌هاي فرهنگي موجود، مباني فرهنگي غربي توسعه فناوري را مورد بررسي قرار مي دهد، "گانكل" نيز با تاكيد بر همين مسأله معتقد است كه منطق فضاي مجازي صرفاً عبارت است از بسط و گسترش استعمار اروپايي. از نگاه "كستلز" فرهنگ مجازي برخاسته از فرهنگ برتر علمي و تكنولوژيكي، "در فهرست مأموريت غلبه بر جهان قرار داشت".

"ارول" معتقد است كه بحث در خصوص پسامدرن بودن، ابراز فراموشي نسبت به گذشته است و مدعي است كه فضاي مجازي و فناوري‌هاي مجازي دنباله همان تصويرگري رمانتيك و دهه‌هاي 1830 و 1840 است. او مي‌گويد از قالب خارج كردن، محصول جديد دوران مدرن نيست، بلكه پديده جديد موفقيت تصويرگري رمانتيك بود.

نويسندگان متأخرتر، فضاي فرهنگي فضاي مجازي را كاملاً جديد و پسامدرن دانسته، آن را نشان‌گر گسستی عمده و اساسي در الگوهاي فرهنگي جامعه، هويت و ارتباطات درنظر مي‌گيرند. به عنوان مثال "وبب" معتقد است تصاوير مرزي فضاي مجازي نشانه تغييری پسامدرن از انسان محصور به يك غيرانسان نامحصور مجهز به كامپيوتر است.

پوستر مدعي است فناوري‌هاي اينترنتي فرهنگ دومي را پديد آورده است. "فرهنگي غير از مبادلات هم‌زمان نشانه‌ها و صداها بين افراد در فضاي واقعي و زميني". او پيش‌بيني مي‌كند كه پيامدهاي فرهنگي اين نوآوري، بايد سبب تخريب و نابودي "مدرن" شود و براي اين بافت گزاره هايي از نظريات پسامدرن انديشمنداني نظير "فوكو"، "هايدگر"، "دلوزه"، "بادليراد" و "دريدا" را كه عقايد مدرن درخصوص پيشرفت، شخصيت اصيل تعريف پذير و وجود مباني مطلق براي ساختار علم را به چالش كشيده‌اند را از نو تدوين مي‌كند.

پوستر معتقد است ديدگاه‌هاي پسامدرن درخصوص زندگي و فرهنگ كه فراتر ازعقايد و آموزه‌هاي مربوط به ساختارهاي ثابت اجتماعي ممكن است با فضاي پويا، شناور و حتي به لحاظ فرهنگي متناقض با فضاي مجازي، بيشترين پيوند و سازگاري را داشته باشد.
 
ارزش‌هاي فرهنگ مجازي
آيا ارزش‌هاي فرهنگ مجازي صرفاً ارزش‌هاي وارد شده از فرهنگ‌هاي غيرمجازي موجودند؟ يا فرهنگ مجازي فرهنگ جديد و خاص خود را دارد؟ نويسندگان بسياري درخصوص ماهيت و خاستگاه‌هاي ارزش‌هاي فرهنگ مجازي پژوهش‌ كرده‌اند.

"انررسان" معتقد است كه "ارزش‌هاي فرهنگ مجازي، ارزش‌هاي گفتاري، قابل دسترس، آزاد و داراي واكنش سريع هستند". كستلز معتقد است كه "فرهنگ هكري" اساس فرهنگ مجازي است و ارزش‌هاي شايسته‌سالارانه، مفهوم اوليه جامعه مجازي و آزادي فردي بالايي را به همراه دارد. جردن مدعي است كه فرهنگ مجازي، نيرويي است كه فرهنگ، سياست و اقتصاد را مي‌سازد و "قدرت فناوري" را قدرتي تعريف مي‌كند كه نظام هنجاري فرهنگ مجازي را شكل مي‌دهد. او در سال 2001 مانند كستلز، زبان انگلو- آمريكايي و فرهنگ متعصبانه فضاي مجازي كه به اعتقاد او اساسش بر رقابت و صور اطلاعاتي ليبرال و ايدئولوژي‌هاي آنارشيستي استوار است را بررسي كرد.

"ناپفر" و "مورس" ماهيت مردسالارانه فرهنگ مجازي را بررسي مي‌كنند در عين حال، "كولكو" معتقد است كه اعضاء (كه عمدتاً آنگلو- آمريكايي‌اند) جوامع مجازي جديد،ارزش‌هايي (عمدتاً آمريكايي) از فرهنگ بومي خود نيز با خود وارد اين جوامع مي‌كنند. در نتيجه و همانگونه كه استار نيز پيش‌تر خاطرنشان كرده بود، هيچ تضميني وجود ندارد كه تعامل در شبكه صرفاً بي‌عدالتي‌هاي نژادي، جنسي و طبقاتي‌اي را كه در اشكال ديگر ارتباطات سراغ داريم، كپي كند.

مقالاتي كه "شيلدز" در سال 1996 در مجموعه‌اي ويراستاري كرد، ويژگي‌هاي مربوط به ارزش‌هاي فرهنگ مجازي و مواردي نظير نوع نگاه به سانسور، تعامل اجتماعي، سياست‌هاي سلطه‌ طلبانه و كنش‌هاي جنس‌مدارانه در شبكه را مورد بررسي قرار داده‌اند، اما ديگران معتقدند كه فضاي مجازي محل ايجاد فرهنگی كاملاً جديد است. به عنوان مثال "لوي" معتقد است: "فرهنگ مجازي بيان گر پيدايش يك فرهنگ متفاوت جهاني و جديد است، چرا كه از عدم تعصب در فهم از جهان برگرفته شده است" و "هيلي" فضاي مجازي را فضایي ميانه‌ ميان تمدن و صحرانشيني مي‌داند كه در آن گرايشات و گزينه‌هاي فرهنگي را مي‌توان انتخاب كرد.

خرده‌ فرهنگ‌هاي فضاي مجازي
آيا خرده فرهنگ‌ها در محيط فرهنگي فضاي مجازي قابل شناسايي‌اند؟ شماري از نظريه‌پردازان فرهنگهاي آن‌لاين خرده‌گروه‌هاي خاص را مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهند: كستلز "فرهنگ هكري" را به تفصيل بررسي كرده است. "لئوناردي" فرهنگ آن‌لاين و طرحهاي وب‌سايت اسپانيا‌يي‌هاي ايالات متحده را مورد مطالعه قرار مي‌دهد و "گيبس" و "كراس" تصاويري را كه خرده فرهنگ‌هاي مختلف اينترنتي به كار مي‌برند را مورد بررسي قرار مي‌دهد. اما شماري از پژوهش‌ها به جاي موضوع‌بندي و توصيف خرده‌ فرهنگ‌هاي فضاي مجازي، به حاشيه رانده شدن يا عدم دسترسي برخي گروه‌هاي فرهنگي را به فضاي مجازي مورد بررسي قرار مي‌دهند.

مثلاً "هوو" مي‌گويد: «تفاهم‌هاي مهم ارزش‌هاي فرهنگي، فضاي مجازي را براي آمريكايي‌هاي بومي (اصيل) نامناسب مي‌كند. "كنيستون" و "هال" آماري در مورد زبان انگليسي و غلبه غرب در اينترنت ارائه مي‌كنند؛ آن‌ها اظهار داشته اند که 95% جمعيت هند به دليل اين‌كه از زبان انگليسي سليس محروم‌اند، عملاً از كامپيوتر استفاده نمي‌كنند. اندرسان معتقد است "سنت‌هاي اومانيستي ليبرال فرهنگ عربي و اسلامي" از عالم فضاي مجازي محرومند نه به اين دليل كه به رسانه‌هاي جديد وارد نشده‌اند، بلكه به اين دليل كه آن‌ها به معناي دقيق كلمه تحت شعاع ارزش‌هاي فرهنگي وابسته به زبان و فرهنگ غالب فضاي مجازي قرار گرفته‌اند. "فريس"، "مورس" و "كناپفر" نيز معتقدند كه فرهنگ جنسي فضاي مجازي مي‌خواهد زنان را از دنياي مجازي بيرون كند.

جالب اينكه "داهان" از فضاي عمومي آن‌لاين محدودي كه در اختيار اسرائيلي‌های وابسته به اكثريت يهوديان ساكن در اسرائيل گزارش مي‌دهد. اين نويسنده به جاي آن‌كه به اين نتيجه برسد كه فرهنگ آنگلو ـ آمريكايي در اينترنت غالب است، قاطعانه مي‌گويد اين عدم تعادل نشانگر آن است كه محروميت اجتماعي و سياسي موجود در جامعه اسرائيل صرفاً در فضاي مجازي، منعكس شده است.

"داويس" از امكان محروميت از فرهنگ ابزاري جهاني (تكنوفرهنگ) به واسطه تفاوت و تنوع ارزش‌ها و گرايشات انساني حمايت مي‌كند. در اين ميان، "استالد" و "تافت" چند گزارش درخصوص فعاليت‌هاي شماري از اقليت‌هاي مشخص و مجزا در فضاي مجازي تهيه كرده‌اند: مردان آفريقايي سياهپوست روستايي در دانشگاهی در آفريقاي جنوبي، خانواده‌هاي آٍسياي جنوبي در لندن، زنان هند و مهاجران ايراني مقيم لندن.

 در جستجوي آرمان شهر: تأثير فرهنگي و طراحي فناوری
اگر فرهنگ مجازي را نظام ارزشي‌اي بدانيم كه تجسم سخن آزاد، كنترل فردي و از ميان بردن فاصله‌ها است، آيا اين بدان معناست كه نابرابري‌هاي موجود را مي‌توان با پيگيري اين آرمان شهر اصلاح نمود؟

كنيستون و هال مي‌كوشند تا موضوعاتي را كه طي اين تلاش‌ها قابل بررسي است را برشمرند: توجه به واكنش‌هاي ملي‌گرايانه به روشنفكران انگليسي زبان، ايجاد صور استاندارد براي زبان‌هاي بومي و چالش‌هايي كه شركت‌هاي نرم‌افزاري آمريكاي شمالي به هنگام پرداختن به زبان‌هاي آسياي جنوبي با آن مواجه هستند.

"بنسان واستندينگ" (38) نقش سياست در حفظ ارزش‌هاي فرهنگي را بررسي كرده‌اند. آن‌ها همچنين چارچوب جديدي براي ارزيابي تأثير فناوري و ارتباطات بر فرهنگ ارائه كرده‌اند.

ويلسون معتقد است كه چارچوبی مبتني بر تحليل چامسكي (1989) از رسانه‌هاي فراگير مي‌تواند در تعيين ميزان مشاركت آمريكايي‌ها و ميزان غلبه نهادها (و در نتيجه تعيين فرهنگ) فضاي مجازي مؤثر باشد. از مسایل مربوط به حوزه HCI مي‌توان به تلاش‌هاي اوليه در راستاي تهيه فضاهاي آن‌لاين براي گروه‌هاي فرهنگي خاص اشاره كرد. به عنوان نمونه، "ترك" به طور خلاصه تلاش‌هايي را كه جهت ايجاد روابط بين فرهنگ كاربران و علائق آن‌ها به وسائل ارتباطي خاص و مدل‌هاي سايت شبكه جهاني برشمرده است، در عين حال، لئوناردي گزارشي از پژوهشي در خصوص ظهور "ويژگي‌هاي فرهنگي اسپانيايي"در نحوه طراحي وب‌سايت ارائه مي‌دهد. (خصوصيات فرهنگي در قالب بافت آمريكايي در راستاي اشتقاق از فرهنگ‌ها درك و مشاهده مي‌شوند) و طرح‌هاي خود را براي اين جامعه ارئیه مي‌دهد.

"هيتون" باكمك گرفتن از ايده "بيجكر" و "لو" در مورد "چارچوب تكنولوژيكي" توضيح مي‌دهد كه چگونه طراحان ژاپني تصميمات فني را با توسل به عناصر فرهنگي ژاپن توجيه مي‌كنند. چالش‌هاي روش‌شناختي و نظري اين‌گونه رويكرد به طراحي فناوري به تفصيل در بخش "نشريه‌هاي فرهنگي مربوط به ارتباطات فكري آن‌لاين" (مكفادين) و در همين دايره‌المعارف آمده است.

گرايشات آينده
درحال حاضر در ادبيات فرهنگ مجازي موجود بين نظرياتي كه بيان‌گر ورود فرهنگ‌هاي پيشين [به فضاي مجازي] هستند و نظرياتي كه انتظار ساخته شدن فرهنگی جديد را در فضاي مجازي دارند، تنش وجود دارد. نظريه‌پردازان دسته اول، مايلند ابتدا گروه‌هايي كه در فضاي مجازي از تعاريف فرهنگي (و معمولاً قومي) جزمي يا بنيادين استفاده مي‌كنند را شناسايي وطبقه‌بندي كنند، سپس به بررسي شيوه‌هاي وارد كردن، تحميل كردن و يا از دست دادن كنش‌هاي فرهنگي در فضاي مجازي بپردازند. آن‌گاه تحليل‌هاي سياسي ـ اجتماعي بر مبناي اين طبقه‌بندي‌ها صورت مي‌گيرد.

به كارگيري چنين تعاريف ثابتي از فرهنگ راه را براي برخي حملات به توسعه به اصطلاح "نسخه‌هاي" فرهنگي مناسب فضاهاي آن‌لاين و تعامل‌هاي انسان ـ كامپيوتر هموار مي‌كند. اما،چالشي كه هنوز وجود دارد، فقدان نظريه‌ای دقيق درخصوص فرهنگ است كه تحليل پيچيدگي‌هاي واقعي فرهنگي مجازي و جوامع مجازي را مي‌طلبد و به علاوه اين فقدان، فناوري و طراحي ابزار را هدايت مي‌كند. اما اخيراً برخي نظريه‌پردازان، سودمندي الگوهاي ثابت و "طبقه‌اي" يا تعاريف فرهنگ را زير سؤال مي‌برند. در عين حال "عبدالنور نوسرا" معتقد است كه بررسي ساخت فرهنگ در شبكه دشوار است. بنسان و استندينگ نظريه سيستم‌هاي كاملاً جديد فرهنگي را ارائه كرده‌اند كه فرهنگ را مؤكداً سيستمی نامرئي قلمداد می‌کند تا مجموعه‌اي از مقولات و طبقات.

مهم‌تر اين‌كه، نظريه‌‌پردازان پسامدرني نظير پوستر معتقدند كه اينترنت نظريه فرهنگي و اجتماعي خاص خود را مي‌طلبد. نظريه مشترك بين اين نظريات ناظر به ماهيت پوياي فرهنگ و نقش افراد به مثابه عامل‌هاي فعال در ساخت فرهنگ آن‌لاين يا آف‌لاين است.
 
نتيجه گيري
هرگاه انسان‌ها در خلال زمان با يكديگر تعامل برقرار مي‌نمايند، فرهنگ‌هاي جديد به وجود مي‌آيند. در فضاي مجازي، فناوري‌هاي كامپيوتري شبكه‌اي، فرايندهاي ساختار فرهنگي را شكل مي‌دهند (يا مانع می‌شوند يا بلوكه مي‌كنند) و شكل گيري اين فرايند را تسهيل مي‌کند. اگرچه مباحثات درخصوص ماهيت فرهنگ مجازي به افراط كشيده مي‌شود، اما يك نكته به شدت واضح و مبرهن است: در حوزه تعامل كامپيوتر- انسان، ديگر زمان كافي و مقتضي براي تمركز بر تعامل ميان ماشين و انسان وجود ندارد. هر كوششي در راستاي بررسي ارتباطات انساني شبكه‌اي بايد تعامل انساني را با فرهنگ‌هاي فضاي مجازي در نظر گيرد كه فناور‌ي‌هاي كامپيوتري مسبب آن بوده‌اند.

اصطلاحات و مفاهيم
فرهنگ: اين واژه از چندين معنا برخوردار است: الگویي بنياديني كه اساس آن را الگوهاي مشترك،عقايد،رفتارها،ديدگاههاي محافظه كارانه اجتماعي وارزشهاي اكتسابي كه فرهنگ را نظامي مشترك ازحل وفصل يا ايجاد معناي جمعي ميدانند،تشكيل ميدهد.كليد فهم فرهنگهاي آن لاين- كه درآنها ارتباطات متن محور است– ممكن است تعاريفي از فرهنگ باشد كه بر رابطه معكوس و معنايي میان زبان و فرهنگ تاكيد دارد.

فضاي مجازي: اينترنت به نحو آشكار به زير ساختهاي تكنولوژيكي كامپيوترهاي شبكه اي اشاره دارد كه ارتباطات ديجيتالي را در سطح دنيا ممكن مي سازند.در عين حال فضاي مجازي،مكان هاي مجازي به شمار مي روند كه در آنها افراد با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند و اين ارتباط توسط فناوري هاي اينترنتي ممكن شده است.از نگاه لوي فضاي مجازي نه تنها زيرساخت ابزاري ارتباطات ديجيتالي است كه اقيانوس اطلاعاتي است كه انسان ها در آن زيرساخت ها را كنترل كرده و توسعه مي دهند.

آرمانشهر: مدينه فاضله عبارت از جامعه اي واقعي يا تصوري، مكان يا دولتي كامل يا ايده ال است.

ناآرمانشهر: اين مدينه از لحاظ معنايي مخالف مدينه فاضله است و به هر جامعه نامطلوبي اطلاق مي شود. اين اصطلاح عمدتاً براي اشاره به جامعه اي ساختگي(در آينده اي نزديك) بكار مي رود كه در آن گرايشهاي اجتماعي رعب آور و از لحاظ اجتماعي بي نهايت مخرب است.

ابزار گرايي تكنولوژيكي: ديدگاهي كه در آن صرفاً فناوريها و ابزارهايي كه دخالت درفرهنگ ندارند،اهميت داشته و مفيدند. ابزارهايي كه حامل هيچگونه ارزش يا فرضيات فرهنگي در نوع طراحي و نيز درمقام تحقق نيستند.

جزم گرايي تكنولوژيكي: عقيده اي است كه بر اساس آن فناوري طبق قوانين دروني خود گسترش مييابد و از اين رو بايد به مثابه سيستمي مستقل در نظر گرفته شود كه تمام عرصه هاي اجتماع را تحت كنترل و نظارت دارد.

مدرن: اصطلاح مدرن در علوم اجتماعي به اشكال مختلف سياسي،اجتماعي،فرهنگي(و مباني اجتماعي و فلسفي آنها) اشاره دارد كه مشخصه جامعه صنعتي و غرب امروز به شمار مي رود. فرضيات فرهنگي مدرن بطور خاص در پي بسط نظريات جهاني وعقلايي هستند كه جوامع انساني را توضيح و تفسير مي كنند.

پسامدرن: رويكردهاي نظري كه بعنوان پسامدرن شناخته شده اند،اين اعتقاد را كه فرضيات اجتماعي جهاني و عقلايي،مطلوب هستند را كنار گذاشته اند. نظريات پسامدرن، فرضيات بنيادين مدرن نظير ايده پيشرفت يا آزادي را به چالش كشيده اند.

 منبع : روزنامه جام جم