به گزارش گرداب، مطالعات تجربی متعددی نشان دادهاند که افراد در مواجهه با انبوه شواهد و استدلالها، به دنبال اطلاعاتی میروند که با دیدگاههایشان سازگارتر باشد. آنها مستندات موافق با نظراتشان را موثقتر و دقیقتر میپندارند و برای شواهدی که علیه نظراتشان مطرح شود اعتبار کمتری قائلاند. این سوگیری و جانبداری در مواجهه با اطلاعات مختلف، یکی از سازوکارهای درونی ذهنی برای پرهیز از ناهمسانی شناختی است؛ هنگامی که با ایدهها یا شواهد مغایر با یکدیگر روبرو میشویم که امکان آشتی دادنشان در یک طرح بزرگتر وجود ندارد، در انتخاب میان آنها دچار مشکل میشویم. ذهن انسان که تا حد زیادی برای سازگاری بیشتر در زندگی و حفظ قلمرو (خواه جغرافیایی یا فکری) تکامل یافته است، با این اقدام پیشگیرانه در تلاش است از وقوع این اتفاق جلوگیری کند.
یک وجه این پدیده آنجا خودنمایی میکند که افراد در شرایط مساوی به دوستی و ارتباط با افرادی بیشتر مایلاند که در برخی زمینههای کلیدی و اساسی با آنها همنظر باشند. با این راهبرد، احتمال بروز تنشهای جدی میانمان کمتر میشود و احتمال آنکه سود بهتری از سرمایهگذاریمان در این ارتباط به دست بیاوریم افزایش مییابد. گاهی اوقات نیز این همنظری در یک یا چند مورد کلیدی که به طور کلی محل افتراق و اختلاف در جامعه است، زمینهساز اصل ارتباط میشود چون علاوه بر آنکه حداقل از یک گرۀ بالنسبه محکم در ارتباط مطمئن هستیم، یک «قبیله» یا «تیم» نیز یافتهایم تا با پیوند به آن از حمایتش برخوردار شویم.
فضای مجازی نیز از این سازوکار ذهنی و جمعی مستثنی نیست. در شبکۀ گستردۀ جهانی هم افراد کمابیش به دنبال افراد همنظر و همسلیقه میگردند تا علاوه بر یافتن تأییدات استدلالی و عاطفی بیشتر برای مواضع خود، پیوندهای مستحکمتری برای کارکردهای دیگر زندگی بیابند. بدینترتیب، میتوان از شکلگیری جزیرههای منفکی از کاربران حرف زد که اعضای هریک هرچند ارتباطی صوری با دیگر جزیرهها دارند، اما احساس تعلق بیشتری به جزیرۀ اصلیشان دارند. دالّ مرکزی یا مضمون محوریِ جزیره میتواند سیاسی، فرهنگی، اجتماعی یا اقتصادی باشد و افراد میتوانند حسب مواضعشان در حوزههای مختلف، مقیم چندین جزیرۀ متفاوت هم باشند؛ فرد میتواند در سیاست محافظهکار، در هنر آوانگارد، در اجتماع آزادیخواه و در اقتصاد هوادار بازار آزاد باشد. به یُمن فضای پستمدرن جهانی، دیگر وجود چنین عناصری در یک منظومۀ فکری خاص، چندان غریب و تناقضآمیز به نظر نمیرسند. حضور در هر جزیره، به تعبیر مرسوم یک «اتاق پژواک» میسازد که در آن صداهای بیرونی راه چندانی برای نفوذ نمییابند و صداهای درونی دائم تشدید شده و یکدیگر را تقویت میکنند. بدین ترتیب فرد در حبابی از نظرات مشابه قرار میگیرد که گاه به توهمی از جنس خودمرکزپنداری میانجامد، چنانکه همه را شبیه خود میپندارد و «دیگری»ها را یا از لحاظ جمعیتی در اقلیت میداند و یا فکر و استدلالشان را فرودست و پستتر از خود میبیند.
البته ساختار این جزایر، به ویژه در حوزۀ سیاست و اجتماع که درگیری قدرت وجود دارد، یکسان نیست. هستۀ اصلی جزیرههای «قبیلهای» بیشتر بسط همان شبکههایی است که با استراتژی بقاء در اجتماع غیرمجازی ایجاد میشوند؛ این جزایر بر اساس آشناییهای متعارفتر از فضای مجازی شکل میگیرد و پس از تشکیل، ثبات بیشتری دارد، وفاداری اعضاء به همدیگر قویتر و طولانیتر است و اعضاء حاضرند برای دوام گروه از مقادیر بیشتری از منافع غیرحیاتی خود چشمپوشی کنند. اعضای جزیرههای «تیمی» معمولاً پیشتر دورۀ رفتار قبیلهای را طی کردهاند، از آن سرخورده شدهاند، حرکت انفرادی را برگزیدهاند و چون در آن هم چندان نتیجه نگرفتهاند بر اساس اهداف تاکتیکی با دیگران پیوند برقرار میکنند. این جزیرهها سیالتر بوده و آزادی عمل اعضایشان در مقولههای خارج از مضمون محوری، بیشتر است. فضای مجازی بهواسطۀ فضای منعطفتری که زمینۀ تجربهگریهای نسبتاً فارغالبال را فراهم میکند، برای تشکیل جزیرههای تیمی به مراتب مستعدتر است. با این حال، پدیدۀ «اتاق پژواک» در هر دو جنس از جزیرهها به سادگی قابل مشاهده است چنانکه گاه اصل پدیدۀ «جزیره» مترادف با ویژگی کلیدیاش یعنی «اتاق پژواک» میشود.
بیرون رفتن از این فضاهای همنظر و یکصدا کار دشواری نیست. شاید حتی بتوان گفت که فضای مجازی با فراهم کردن امکان ارتباط با طیف متنوعی از مردم دیگر، بالقوه زمینه را برای شکستن در این اتاقهای پژواک فراهم کرده است؛ اما عبور از این در خیالی، نیازمند اراده است؛ ارادهای برای دیدن و به رسمیت شناختن دیگران.
یادداشت
محمد معماریان
منبع: روزنامه صبح نو