گرداب- 1- کوفی جماعت از قوم بنیحمار بوده است گویا! آن زمان که مکر عمروعاص قرآن را بر سر نیزه کرد و جماعت خشکه مقدس و بیبصیرت کوفی دست از شمشیر با دشمن خدا کشیدند و تیغ بر گلوی ولی خدا زدند! تا مالک به خیمهٔ فتنه نزدیک نشود و برگردد، عمار را کم داشتند تا فریاد بزند ای ظاهربینان کوفی! قرآن ناطق را نمیبینید و ورق پاره قرآن را تقدیس میکنید!
2- وقتی پای تلویزیون نشستهای و کوفی جماعت به دور "ابنزیاد" حلقه زده است و پسر مرجانه برای فریب مردم به رنگ سبز متوسل شده، باز در عقل و ایمان این جماعت شک میکنی؟ وقتی یک حرامزاده از منبر رسول خدا بالا میرود و خطبه میخواند و آیه و دلیل میآورد که یزید خلیفه است و حسین(ع) شورشی است و همچون ابولهب است، میفهمی فتنه چطور حق و باطل را با هم میآمیزد! و در فتنه است که عماری باید، تا فریاد زند و ابوذری که استخوان بکوبد بر سر کعب الاحبار و میثمی که فریاد کند و دم از عضق علی(ع) بزند، اما صد افسوس که بسی از بزرگان کوفه از ترس جانشان، خفه شدند!!!
میثمی میخواهد که بگوید که حسین نه بهخاطر آنکه فرزند پیامبر است، معصوم است و شایسته خلافت که کنعان هم پسر نوح بود! بلکه حسین همان است که پیامبر فرمود «حسین منی و انا من حسین(ع).» که اگر پیامبر شایسته حکومت بود حسین هم از پیامبر است. حسین همان است که قرآن خبرش را داده بود به ابراهیم نبی که "و فدیناه بذبح عظیم"
اما، جماعت ظاهربین کوفی توجیه کردند و آیه و روایت آوردند که تقیه برای حفظ جان واجب است و نگفتند که اگر این طور بود پس چرا حسین(ع) خود تقیه نمیکند؟ و صد البته اشتباه کردند که تقیه برای حفظ جان نیست و برای حفظ دین است! آنچه مهم است حفظ دین است چه از راه تقیه چه از راه جهاد!
3- وقتی در کنار مسجد کوفه وارد حرم میثم میشوی بی اختیار فقط می گویی علی(ع). اصلا گویا آنچه گفته اند درباره مجنون که مشق نام لیلی میکرد و فرهاد در بیستون خواب شیرین میدیده است و حلاج بر سر دار "انا الحق" میگفته است کوچک میبینی در مقابل عظمت میثم! در حرم میثم تمار فقط و فقط باید مدح علی(ع) گفت که عشق علی(ع) میثم را به سر دار کشاند و امویان را رسوا نمود!
4- مختارنامه کم حسن ندارد! اما شاید به دلیل تمرکز بر شخصیت مختار، بعضی مواقع به اشتباه میرود. بعضی سکانسها این برداشت میشود که مختار محور است نه امام حسین(ع). نباید فراموش کرد اگر مختار، مختار شد بهخاطر عشقش به حسین (ع) بود!
5- مختارنامه این روزها ناخواسته ذهن را میبرد به فضای فتنه سال گذشته. ذهن است و سیال. ابن زیاد با لباسی سبز به فریب مردم میپردازد ! امام مجتبی در کوشک آنقدر غریبند که به دوستان هم نمیتوانند اعتمادکنند! حسین (ع) را مردم بیبصیرت کوفی به عراق میکشانند و خود را مصداق لعن دائمی میکنند که در زیارت عاشورا آمده است اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً.
اگر که گفتهاند "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" پس هم یزیدی است و هم حسینی. هم کاخ سبز شام هست و هم خیمههای حسینی در کربلا. به قول سید شهیدان اهل قلم، عقل میگوید بمان و عشق میگوید برو. حال میتوانی حر باشی یا حبیب. زهیر باشی یا مختار و یا عمر سعد و ابن زیاد و شریح قاضی و یا حتی سکوت کنی!
اما باید بدانی که ساکت نمیتوان نشست که شریعتی میگفت: «وقتی حسین در مسلخ است چه به نماز ایستاده باشی و چه به شراب نشسته باشی! هر دو یکی است و شامل بند لعن زیارت عاشوراست.»
6- مختارنامه این روزها محرم را زودتر مهمان خانهها کرده است! امسال محرم روضههای تکیهها و حسینیهها به تصویر درآمده است، دلی سنگ میخواهد که تاب بیاورد و گریه نکند!
7- بوی بهشت خدا بوی حسین (ع)است و بس!