بر اساس یک نظرسنجی که در ایالات متحده، بریتانیا و چین انجام شده است، ۲۹ درصد از کودکان ۸ تا ۱۲ ساله مایلند «یوتیوبر» شوند. این تعداد سه برابر کسانی است که میخواهند فضانورد شوند.
به گزارش گرداب، نظرسنجیهای دیگر حاکی از آن است که درصد بیشتری از نوجوانان تمایل به کسب شهرت و ثروت از طریق یوتیوب یا دیگر رسانههای اجتماعی دارند. یک گزارش خبری نشان داد که ۵۴ درصد از آمریکاییهای ۱۳ تا ۳۸ ساله تمایل دارند اینفلوئنسر (تاثیرگذار) شوند و ۱۲ درصد از این افراد در حال حاضر خود را اینفلوئنسر میدانند.
دقت این آمار ممکن است مورد تردید باشد، اما با توجه به ثروت هنگفتی که ظاهرا از طریق مسخره کردن، بازی کردن، آرایش کردن، یا صرف باز کردن جعبهی اسباببازیها به دست میآید، جای تعجب نیست که بسیاری از افراد غرق در رویای اینفلوئنسر شدن هستند.
بدیهی است که بین ظاهر جذاب و واقعیت این صنعت جدید تفاوت فاحشی وجود دارد. واقعیت این است که شانس راه رفتن روی ماه برای اینفلوئنسرهای نامتعارف بیشتر است تا شانس رسیدن به جایگاهی همانند آنچه رایان کاجی دارد. در واقع آنها اگر خیلی خوشاقبال باشند، به اندازهی یک کارگر رستوران میتوانند درآمد کسب کنند.
در ادامه به برخی مضرات پدیدهی اینفلوئنسر میپردازیم:
سربازان پیاده جدید بازاریابی
ادبیات بازاریابی، اینفلوئنسر را فردی تعریف میکند که در رسانههای اجتماعی (به ویژه اینستاگرام و یوتیوب) از دنبالکنندگان بالایی برخوردار است.
از آنجا که مردم کمتر از رسانههای سنتی استفاده میکنند و زمان بیشتری را در پلتفرمهای اجتماعی صرف میکنند، تبلیغکنندگان به طرز فزایندهای از این افراد برای معرفی محصولات خود استفاده میکنند. گفته میشود که فردی مانند کایلی جنر با ۱۳۹ میلیون دنبالکننده در اینستاگرام، میتواند برای یک پست تبلیغاتی بیش از یک میلیون دلار دریافت کند.
در سال ۲۰۱۷ حدود ۵۷۰ میلیون دلار در سطح جهان برای بازاریابی تأثیرگذار هزینه شد. در سال ۲۰۲۰، طبق اعلام مرکز تحقیقات تبلیغات جهانی، این مبلغ بین ۵ تا ۱۰ میلیارد دلار بوده است.
شرکت لوازم آرایشی استی لادر یکی از شرکتهایی است که واقعا قدرت نفوذ اینفلوئنسرها را پذیرفته است. در ماه آگوست، مدیر اجرایی این شرکت اعلام کرد که ۷۵ درصد از بودجهی تبلیغاتی این شرکت در حال حاضر به اینفلوئنسرهای رسانههای اجتماعی اختصاص مییابد، «و آنها نشان دادهاند که بهرهوری بالایی دارند».
اما در حالی که بخشی از بودجهی این شرکت به اینفلوئنسرهای خرد (با کمتر از ۱۰۰۰۰ دنبالکننده) اختصاص مییابد، احتمالا بخش عمدهی آن همچنان صرف قرارداد با «مدلهای سخنگو» و «سفیران برند» مانند کارلی کلوس، گریس الیزابت، فی فی سان، آنوک یای و کندال جنر میشود.
به یک معنا، این معاملات تفاوت چندانی با تبلیغاتی که شرکت لوازم آرایشی برای چندین دهه با افراد مشهور انجام داده است، ندارد.
کارآموزی بدون مزد
تاکنون بیشتر نشانهها حاکی از آن است که اقتصاد جدید بازاریابی تاثیرگذار با اقتصاد قدیمی بازاریابی تفاوت چندانی ندارد.
همانند صنعت بازیگری، مدلینگ یا موسیقی، لیست کوچکی از اینفلوئنسرهای فوق ستاره وجود دارد که میلیونها دلار درآمد دارند و باقی ستارههای نیز در شرایط خوبی زندگی میکنند؛ اما باقی اینفلوئنسرهای خرد از این بازار طرفی برنمیبندند و باید برای امرار معاش خود شغلی عادی دست و پا کنند.
در سال ۲۰۱۸، استاد دانشگاه علوم کاربردی آفنبورگ در آلمان، ماتیاس بارتل، تحلیلی آماری از کانالهای یوتیوب، آپلودها و بازدیدهای بیش از یک دهه منتشر کرد. نتایج او نشان داد که ۸۵ درصد از ترافیک فقط به ۳ درصد از کانالها اختصاص دارد و ۹۶.۵ درصد از کاربران یوتیوب برای رسیدن به خط فقر فدرال ایالات متحده (۱۲۱۴۰ دلار) پول کافی به دست نمیآورند.
بروک ارین دافی، دانشیار دانشگاه کرنل، پیشنهاد میکند که فریب اینفلوئنسر اجتماعی بودن بخشی از یک افسانهی بزرگتر در مورد اقتصاد دیجیتالی است که از طریق توسعهی برند شخصی، فرصتی برای تحقق، شهرت و ثروت در انجام کاری که دوست دارید، فراهم میکند.
دافی در کتاب ۲۰۱۷ خود میگوید که داستانهای موفقیت نباید واقعیت را مبهم کند. به جای یک شغل رضایتبخش، چیزی که اکثر افراد دارند یک «کارآموزی بدون حقوق» است.
تبلیغ غذاهای ناسالم:
نتایج یک پژوهش نشان داد حدود ۹۰ درصد از غذاهایی که در ویدئوهای یوتیوب به نمایش درمیآیند، اقلام ناسالم مانند میلکشیک، سیبزمینی سرخکرده، نوشابه و چیزبرگر یا به طور کلی فستفود است. محققان گفتند که یافتههای آنها نگرانکننده است؛ زیرا یوتیوب رسانهای محبوب برای کودکان نوپا و نوجوانان است. تقریبا ۸۰ درصد از والدینی که فرزندان ۱۱ ساله یا کوچکتر دارند، میگویند که به فرزندانشان اجازهی تماشای یوتیوب را میدهند و ۳۵ درصد این افراد نیز فرزندانشان به طور منظم آن را تماشا میکنند.
کودکان خردسال به ویژه مستعد بازاریابی هستند. مطالعات نشان میدهد که کودکان تا سن ۸ یا ۹ سالگی نمیتوانند بین آگهیهای بازرگانی و کارتون تمایز قائل شوند و پس از دیدن تبلیغات، میل آنها به غذاها و نوشیدنیهای ناسالم را بیشتر میشود.
کارشناسان میگویند این مساله نه فقط یک موضوع تبلیغاتی، بلکه یک نگرانی بهداشت عمومی است؛ چرا که نرخ چاقی کودکان در سالهای اخیر به شدت افزایش یافته است. امروزه نزدیک به ۲۰ درصد از کودکان آمریکایی بین ۲ تا ۱۹ سال چاق هستند؛ در حالی که این رقم در اواسط دههی ۷۰، تنها ۵.۵ درصد بود. مطالعات حاکی از ارتباطی قوی بین بازاریابی مواد غذایی ناسالم و چاقی دوران کودکی هستند. یافتههای جدید نشان میدهد والدین باید مراقب باشند که چگونه کودکان توسط شرکتهای غذایی در رسانههای اجتماعی هدف قرار میگیرند.
ماری براگ، استادیار بهداشت عمومی و تغذیه در دانشکدهی بهداشت عمومی جهانی دانشگاه نیویورک، گفت: «طرز ادغام این محصولات مارکدار با زندگی روزمره در این ویدئوها بسیار خلاقانه و باورنکردنی است. این تبلیغات راهی مخفیانه و قدرتمند برای قرار دادن این محصولات ناسالم در مقابل چشم کودکان است».
برای مستندسازی گستردگی این پدیده، دکتر براگ و همکارانش پنج نفر از برترین اینفلوئنسرهای کودک یوتیوب از جمله رایان را شناسایی کردند و ۴۱۸ ویدئوی محبوب آنها را تجزیه و تحلیل کردند. محققان دریافتند که تقریبا نیمی از محبوبترین ویدئوها (۴۲.۸ درصد) به تبلیغ غذا و نوشیدنی میپردازند. بیش از ۹۰ درصد محصولاتی که نشان داده میشود، غذاها، نوشیدنیها یا اسباببازیهای فستفود ناسالم هستند و فستفود و پس از آن آبنبات و نوشابه پرمصرفترین غذاهای ناسالم هستند. فقط در چند ویدئو اقلام بدون مارک ناسالم مانند هاتداگ (۴ درصد)، اقلام سالم بدون مارک مانند میوه (۳ درصد) و اقلام با مارک سالم مانند ماست (۲ درصد) دیده میشود.
ویدئوهای حاوی محصولات ناخواسته بیش از ۱ میلیارد بار مشاهده شد که سطح خیرهکنندهای از قرار گرفتن در معرض محصولات غذایی است. ممکن است والدین متوجه نباشند که اینفلوئنسرهای کودک اغلب توسط شرکتهای مواد غذایی برای تبلیغ غذا و نوشیدنیهای ناسالم در ویدئوهای خود پول میگیرند. براگ گفت: مطالعهی ما برای اولین بار میزان نمایش محصولات ناخواسته را در ویدئوهای یوتیوب توسط اینفلوئنسرهای کودک اندازهگیری میکند.
تولد دیجیتالی:
رسانههای اجتماعی ابزار قدرتمندی هستند که جوامع را در سراسر جهان تغییر میدهند. از راهاندازی انقلابها تا روزنامهنگاری رو به رشد، پلتفرمهایی مانند فیسبوک، یوتیوب، توییتر و اینستاگرام امکان ارتباط انسانی را در مقیاسی بیسابقه فراهم میکنند و افراد میتوانند تمام وقایع زندگی روزمرهی خود را از قبیل تعطیلات خانوادگی و یا حتی روزهای اول مدرسهی کودکان، در آنها به اشتراک بگذارند.
با این حال، آیا ما به طور کامل عواقب این میزان از اشتراکگذاری را درک میکنیم؟
بر اساس یک مطالعه در سال ۲۰۱۰، ۹۲ درصد از کودکان آمریکایی در سن ۲ سالگی حضور آنلاین دارند و ۳۴ درصد آنها «تولد دیجیتالی» خود را از درون رحم مادر تجربه میکنند؛ زیرا والدین آنها تصویر سونوگرافی را در رسانههای اجتماعی ارسال میکنند. بیشتر والدین مراحل بارداری و تولد فرزندان خود را برای ارتباط با دوستان و خانوادهی خود و به خصوص برای کسانی که نزدیک آنها نیستند، به اشتراک میگذارند.
با این حال، اگر تنظیمات حریم خصوصی نادیده گرفته شود، ارسال عکس وان حمام کودک که به ظاهر معصومانه و بلامانع است، میتواند عواقبی نامطلوب در پی داشته باشد. برخی از والدین تصاویر فرزندان خود را در سایتهای پورن کودکان پیدا کردهاند، و برخی دیگر قربانی «ربایش دیجیتالی» شدهاند که در آن کاربر تصویر کودک را میدزدد تا وانمود کند که کودک متعلق به اوست.
استاد مهارتهای حقوقی دانشگاه فلوریدا، استیسی استینبرگ، یکی از برجستهترین متخصصان در مورد پدیدهی «اشتراکگذاری والدین» در فضای مجازی است. این اصطلاح اولین بار توسط مجلهی والاستریت ابداع شد. او استفادهی بیش از حد والدین از رسانههای اجتماعی، برخی از اثرات مضر آن و به ویژه حق کودک برای حفظ حریم خصوصی را برجسته میکند. اشتاینبرگ در مقالهی خود با عنوان «اشتراکگذاری: حریم خصوصی کودکان در عصر رسانههای اجتماعی» نوشت: «کودکان ممکن است روزی از افشاگریهای سالها قبل والدینشان در مورد زندگی خود ناراحت شوند».
در واقع، کودکانی که والدینشان در سال ۲۰۰۴ که فیسبوک راهاندازی شد، شروع به ارسال پست در مورد آنها کردند، اکنون متوجه میشوند که چقدر بی آنکه بخواهند در مورد زندگیشان اطلاعات منتشر شده است. تیلور لورنز از آتلانتیک در قطعهی «وقتی بچهها متوجه میشوند تمام زندگیشان آنلاین است»، طیفی از احساساتی را که کودکان ممکن است هنگام کشف ردپای دیجیتالی خود احساس کنند، بررسی میکند.
در حالی که برخی آن را هیجانانگیز میدانند، برخی دیگر احساس کردهاند که توسط والدین به آنها خیانت شده است.
جیل سیمونیان، مشارکتکنندهی فرزندپروری تلویزیونی میگوید: «آسیب درازمدتی را که اشتراکگذاری بیش از حد ممکن است به اعتماد متقابل والد و فرزند وارد کند در نظر بگیرید. «اگر مطلبی بسیار دقیق از چالشهای فرزندمان منتشر کنیم، او چه احساسی خواهد داشت؟ آیا زمانی که متوجه بشود ما پشت سر او و در مورد زندگی شخصی او و چیزی که ممکن است نسبت به آن حساس باشد، صحبت میکنیم، بر اعتماد او خدشه وارد نخواهد شد؟»
به گفتهی اشتاینبرگ، با این حال، حق حریم خصوصی کودکان باید با حق والدین برای کنترل تربیت فرزند و حق آزادی بیان متعادل شود. او میگوید «دخترم از من خواست که از نوشتن دربارهی مادری دست بردارم. به همین دلیل است که من دست از این کار برداشتهام.» نویسندهی دیگری مذاکرهی خود را با دختر کلاس چهارمیاش توصیف میکند و حق فرزندش را برای داشتن مرزهای شخصی با نیاز خود برای اشتراکگذاری تجربهی مادری تطبیق میدهد.
مصرفگرایی مداوم
پدیدهی اینفلوئنسر کودک به برجستهتر شدن مدل اینفلوئنسر بزرگتری که امروز میبینیم کمک کرد. این پدیده با تغییر در رویکرد شرکتها نسبت به امر تبلیغات و روی آوردن به اینفلوئنسرها آشکار شد. آنها احساس کردند که کودکان کلید برقراری ارتباط با کودکان دیگر هستند.
رایان به عنوان یک اینفلوئنسر کودک، از سوی شرکتها دعوت میشود تا با جدیدترین اسباببازیها بازی کند و کودکان دیگر بتوانند آن را ببینند. بنجامین باروز، استادیار روزنامهنگاری و مطالعات رسانهای میگوید: «اما اکنون، خود اینفلوئنسر کودک به برندی تبدیل شده است که در جایی مانند آمازون بهعنوان نیروی تأثیرگذار قرار میگیرد. گرایشهای رسانههای اجتماعی بسیار تکاندهنده است».
استفاده از کودکان به عنوان بازیگر یا سخنگوی محصولات، سابقهای طولانی دارد و تا کنون ادامه پیدا کرده است، اما رویکرد کنونی متفاوت است. زیرا انسانها با کودکی مثل رایان، که درست مثل یک بچهی معمولی از یک خانوادهی معمولی است، احساس نزدیکی میکنند. آنها فقط یک دوربین دارند و از رایان در حال بازی با اسباببازیها فیلم میگیرند. این کار نزدیکی مهربانانهای برای مخاطب ایجاد میکند که در نوع خود منحصربهفرد است.
شاید برای همه ما این سوال پیش بیاید که آیا این پیشرفت خوب است؟ چه تاثیری بر روی سرگرمی کودکان دارد؟ داشتن فرزندی که این همه توجه به خود جلب میکند و میتواند این چنین بر ادراکات کودکان دیگر و از طریق آنها بر روی خانوادههایشان تاثیرگذار باشد، چه معنایی در پی دارد؟ این که کودکی مدام در حال مصرف کردن باشد، چه تاثیری بر روی او خواهد داشت؟ اینها آن دسته از سوالات اخلاقی هستند که باید با آنها دست و پنجه نرم کنیم.
یکی از مضرات یوتیوب این است که در آن همه چیز در مورد مصرف است و در مورد کودکان اتصال مصرف و بازی به گونهای است که خود به خود نیاز به مصرف مداوم را ایجاد میکند.
بسیاری از مادران به جای بازی با بچههای خود و کسب اطلاعات بیشتر در مورد آنها، درگیر دوربین میشوند تا واکنشهای شگفتانگیز کودک را ضبط کنند. این والدین باید از تاثیراتی که عکسبرداری مداوم بر سلامت روحی، جسمی و عاطفی کودک دارد، آگاه باشند. تاکید زیاد بر ظاهر میتواند برای کودک مضر باشد. هنگامی که درک کودک از ارزشمندی خود بر اساس خوب یا بد بودن تصویرش باشد، ظاهربینی و مصرفگرایی تشدید میشود. همچنین تشویق مداوم کودک به پوشیدن لباسهای مختلف برای عکسبرداری و تبلیغ کالا میتواند این تصور را در او ایجاد کند که آنچه یک فرد میخرد، تعیینکنندهی شخصیت اوست.
مصرفگرایی میتواند احساس بدبینی و بیحسی نسبت به زندگی را در کودک تشدید کند. تحقیقات ثابت کرده است وقتی فرد احساس کند اساسیترین نیازهایش از طریق خرید کردن تامین میشود، بهمرور ناامید خواهد شد و این نگرش در طولانیمدت به افسردگی منجر میشود.
اینفلوئنسرهای مجازی:
اینفلوئنسر مجازی به برندها و شرکتها امکان ایجاد محتوایی را میدهد که در آن پسران و دخترانی ایدئال را نشان داده میشوند که میتوانند با مخاطبان جوان زیادی صحبت کنند. به این صورت شرکتها به طور بالقوه میتوانند با استفاده از افراد تاثیرگذار به راحتی ذهنیت جوانان را دستکاری کنند.
ایدئال گرایی:
اینفلوئنسرهای رسانههای اجتماعی تأثیر زیادی بر فرهنگ آنلاین داشتهاند و اغلب برای افرادی که آنها را دنبال میکنند، نقش الگو و مربی را ایفا میکنند. اینفلوئنسرها یک سبک زندگی خاص، محصولات و برندهای مختلف را در صفحات رسانههای اجتماعی خود تبلیغ میکنند.
تقریبا هر چیزی که اینفلوئنسرها منتشر میکنند، طوری طراحی شده است که ایدئال به نظر برسد و در خدمت یک تصویر باشد. اما برخی از اینفلوئنسرها در حال مخالفت با این روند هستند. برخی از آنها اخیرا در مورد مشکلات سلامت روان و فرسودگی شغلی خود صحبت کردهاند.
بسیاری از افراد عادی در رسانههای اجتماعی قصد دارند مانند اینفلوئنسر مورد علاقهی خود باشند. جیمی بلوچ، بازیگر و اینفلوئنسر ساکن تورنتو، در مصاحبهای دربارهی این صحبت کرد که چرا مردم میخواهند اینفلوئنسر شوند:
«مردم فکر میکنند اینفلوئنسر بودن بسیار جذاب است. آنها گمان میکنند که اینفلوئنسر چیزهای رایگان دریافت میکند، به مکانهای جالب میرود و با افراد شناخته شده معاشرت میکند. چیزی که آنها درک نمیکنند این است که اینفلوئنسر بودن یک شغل است و بهانهای نیست تا مدرسه یا کار خود را رها کنیم و به دنبال تفریح و زندگی پر زرق و برق برویم. تصور مردم از این شغل ارتباطی با واقعیت ندارد».
اینفلوئنسرها گاهی اوقات میتوانند به عنوان یک محصول انسانی در نظر گرفته شوند. در دنیایی که در خدمت به نمایش درآوردن "لحظههای عالی" است، از دست دادن اصالت فردی بسیار آسان است و گاهی اوقات میتواند اینفلوئنسرها را به کار با برندها یا اتخاذ سبکی سوق دهد که با شخصیت و ارزشهای انها مغایرت دارد.
رسانههای اجتماعی میتوانند بر عزت نفس، اعتماد به نفس و سلامت روان کاربران تاثیر بگذارند. تحقیقات نشان داده است که مقایسههای اجتماعی از نظر شناختی ناکارآمد هستند و به منابع ذهنی زیادی برای پردازش نیاز دارند. کسانی که صرفا بر مقایسههای اجتماعی متمرکز هستند، میتوانند اثرات مضری از جمله کاهش رضایت ظاهری، خودارزیابی پایین، خلق منفی بالاتر، ناامنی و اضطراب را تجربه کنند. از آنجایی که تمام زندگی و حرفهی اینفلوئنسرهای در رسانههای اجتماعی سرمایهگذاری شده است، آنها بسیاری از این تاثیرات منفی را تجربه میکنند.
علاوه بر این، مصرفکنندگان رسانههای اجتماعی اغلب درگیر مقایسههای اجتماعی صعودی میشوند که میتواند بر سلامت روان تأثیر منفی بگذارد. این امر به ویژه برای اینفلوئنسرها صادق است؛ زیرا آنها دائما به سایر تاثیرگذاران با موقعیت بالا نگاه میکنند و خود را با آنها مقایسه میکنند.
نفرت آنلاین
در عصر اینترنت هرکسی میتواند با یک صفحهی ناشناس بهصورت آنلاین نفرتپراکنی کند یا پیامها و تصاویر توهینآمیز، تهدیدآمیز و جنسی ارسال کند. آگاهی کودکان برای درک این پیامها هنوز گسترش پیدا نکرده است. مسائل در ذهن کودک مانند ذهن بزرگسالان حل و فصل نمیشود. این کودکان میتوانند در معرض زورگویی، باجگیری، شایعهپراکنی و نظرات غیرواقعی دیگران قرار بگیرند. آنها علاوه بر تحمل تمام فشارهایی که «کودک بودن در عصر دیجیتال» ایجاد میکند، باید با فشار ستاره بودن در شبکههای اجتماعی نیز مقابله کنند.
اضطراب، افسردگی و کمبود اعتمادبهنفس
بسیاری از اینفلوئنسرها، کمکم عادت میکنند که ارزش خود را بر اساس میزان تائید عمومی و لایکها بسنجند. از آنجا که هویت فردی در اواخر بلوغ شکل میگیرد، بنا کردن اعتماد به نفس بر اساس تائید عمومی از غریبهها آن هم در سنین پایین، بسیار خطرناک و اضطرابآور است. به همین ترتیب، فعالیتهای اینفلوئنسر کمکم تبدیل میشود به تلاش برای کسب خشنودی لحظهای در مقابل افسردگی. عملکرد این افراد همیشه زیر ذرهبین است. اگر توجه عمومی به هر دلیلی نسبت به این کودکان کاهش پیدا کند، ممکن است آنها را دچار اضطراب و ناامیدی کند؛ زیرا تحمل شکست در سنین پایین دشوار است.