سران فتنه زير پای ماندند...

تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۸۹

اين شعر، سروده برادر يك شهيد است كه در اشعار خود به لايه‌های انتظار، مباحث مربوط به يك فرد منتظر و بصيرت منتظران می‌پردازد. وی در شعر خود كه در نخستين سالروز حماسه "9 دی" سروده است، به وقايع روز عاشورا و پاسخ ملت بابصيرت و ولايت‌مدار به فتنه‌گران پرداخته است.

هوا آشفته بود و شهر مجنون
زمين سر در گريبان، چشم پر خون

حماسه می‌خروشيد از گلوشان
ز رگ‌ها خون غيرت سخت جوشان

كه عاشورا كسي رقصيده؟ او كيست؟
چه كس با شاه دين جنگيده؟ كوفيست؟!

از اين غم شهر گويا پر ز شير است
دي از گرمای اين دل‌ها چو تير است

همه عمارگون، آماده، هوشيار
تمام شهر بيدارند، بيدار

كسي حرمت شكن آشوب كرده
شغالی بيشه را مخروب كرده

الا ای فتنه گر، شيطان، حرامی!
ميان بيشه‌ی شيران خرامی؟!

شما، اي جمله عالم گوش داريد
كلام آوازه‌ی بر گوش داريد

به ايران، رهبری فرزانه داريم
اشارت او كند جان می‌سپاريم

الا ای فتنه‌گر، ما مرد جنگيم
براي رجمت ای ابليس، سنگيم

چو شمشير آخته، در دست اوييم!
بميريد از حسد، سر مست اوييم

ابابيليم اگر بر فيل‌هاييد
چو ريگی نرم آخر زير پاييد

9 دی سيل مردم باز جوشيد
تمام سينه‌ها آخر خروشيد

خس و خاشاک را از شهر راندند
سران فتنه زير پای ماندند

ولي حرفيست بي پيرايه ‌ای دوست
كه اين حرف از زبان يار حق گوست

"بصيرت " ياب، بيدارست دشمن
ز حقد و كينه تبدار است دشمن

صف آراييست! اما در غبار است
ميان فتنه ره دشوار و تار است

چراغ راه ما را جز وليّ نيست
كسي رهبر به جز "سيد علي" نيست
 
 
فارس