مارتین فورد، آیندهپژوه آمریکایی، در این گفتگو پیشبینیهای خود را از آینده فناوری ارائه میکند.
به گزارش گرداب، مارتین فورد، آیندهپژوه و نویسنده مطرح آمریکایی که کتابی با عنوان «ظهور رباتها، فناوری و تهدید یک آینده بیکار» نوشته است، در این گفتگو پیشبینیهای خود را از آینده فناوری ارائه میکند.
«پایگاه رسانهای گرداب جهت آگاهی و افزایش دانش مخاطبان خود به ترجمه و انتشار مطالبی در حوزههای مختلف فناوری اقدام میکند. انتشار مطالب به معنای تایید محتوای آن نیست».
امروزه با پیشرفت تکنولوژی شاهد تغییرات بسیاری بر اوضاع اقتصادی اقشار مختلف جوامع و ماهیت مشاغل هستیم. این تغییرات روز به روز بیشتر میشود و نگرانیهایی بوجود آورده است. مارتین فورد –آیندهنگر و نویسنده مطرح نیویورک تایمز- کتابی تحت عنوان "ظهور رباتها، فناوری و تهدید یک آینده بیکار" منتشر نموده که در این کتاب سعی بر تبیین تأثیر هوش مصنوعی بر اقتصاد دارد. در ادامه مصاحبهای با مارتین فورد تهیه شده است که وی درمورد پیشبینی خود درمورد آینده مطالبی مهم را بیان میکند.
من یک آیندهپژوه و نویسنده هستم که تاکنون روی تأثیر هوش مصنوعی بر جامعه و اقتصاد تمرکز کردهام. کتابی به نام "ظهور رباتها، فناوری و تهدید یک آینده بیکار" نوشتهام که در آن به موضوعاتی از قبیل ظهور هوش مصنوعی، سیستمهای اتوماسیونی و از بین رفتن بسیاری مشاغل پرداختهام. به عقیده من، این روند باعث بوجود آمدن ناعدالتی در اوضاع اقتصادی انسانها میشود، چرا که با توسعه فناوری سرمایه جایگزین نیروی کار میشود و البته سرمایه در اختیار افراد بسیار کمی است. در نتیجه دستاوردهایی همچون هوش مصنوعی و رباتها به مرور باعث ایجاد شکاف طبقاتی عمیقی در جوامع مختلف خواهند شد. به نظر من این مسئله یکی از چالشهای بزرگ در دهههای آتی خواهد بود.
واقعیت اساسی این است که تنها چیز ارزشمندی که اکثریت قریب به اتفاق مردم جهان دارند، ارزش کار آنهاست. حتی در کشورهای توسعه یافته و ثروتمند مانند ایالات متحده هم مردم بجز ارزش کار خود چیز با ارزش دیگری ندارند. در یک نگاه کلی به تمام طبقات مردم جهان، تعداد سرمایهدارانی که نیازی به کار کردن ندارند بسیار اندک است؛ لذا غالب مردم به ارزش کار و مهارت خود تکیه کردهاند و آنچه با پیشرفت هوش مصنوعی و سیستم رباتیک شاهد آن هستیم این است که بسیاری از این مهارتها ارزش خود را از دست میدهند. چراکه هوش مصنوعی میتواند جایگزین بسیاری از افراد شود و با دقت بالا و هزینه کم، بسیاری از کارها را انجام دهد؛ کارهایی که روزی باعث کسب درآمد تعداد زیادی انسان بوده است! شاید اکنون این پدیده برای ما ملموس نباشد، اما ظرف ۱۰ یا ۱۵ سال آینده آشکارا شاهد این خواهیم بود که چگونه رشد فناوری باعث تغییرات بنیادین در اوضاع مشاغل میشود. در آینده نه چندان دور با این چالش بزرگ روبرو میشویم و درصدد این خواهیم بود که چه تغییراتی را میتوانیم اعمال کنیم تا شکاف طبقاتی ایجاد شده باریک شود و همه اقشار جوامع از رشد تکنولوژی بهره ببرند. در نگاه کلیتر، ۱۰ یا ۱۵ سال مدت زمان زیادی نیست.
۱۰ یا ۱۵ سال صرفاً یک حدس است و ممکن است بیشتر از این طول بکشد. به عقیده من نکته اصلی اجتناب ناپذیر بودن این اتفاق است و واقعاً فرقی نمیکند که ۱۰ سال طول بکشد یا ۲۰ سال و یا حتی ۳۰ سال، مهم این است که در نهایت ما با این پدیده روبرو خواهیم شد. نگاه من به این برهه زمانی از تاریخ، چیزی شبیه به یک نقطه عطف است. در گذشته نیز رگههایی از اینگونه تغییرات در مشاغل بوجود آمده است. برخی کارهای یدی، فیزیکی و یا برخی مشاغل که فرد روی خط مونتاژ کاری تکراری انجام میداد به سیستمهای خودکار سپرده شده است. اما آنچه امروزه شاهد آن هستیم بسیار متفاوت است. فناوری بسیار گستردهتر از گذشته جایگزین بسیاری از کارکنان مشاغل میشوند؛ دستاوردهای کنونی به مرور حتی جایگزین شغلهایی میشوند که نیاز به فکر کردن دارد! امروزه ما نرمافزارهایی داریم که قدرت تصمیمگیری دارند و برای مشکلات مختلف راه حل طراحی میکنند. در نتیجه کارمندی که بارها و بارها در طی ساعت کاری خود گزارشهای مشابهی را به کارفرما ارائه میدهد، شغل خود را به هوش مصنوعی واگذار خواهد کرد. به همین منوال بسیاری دیگر از مهارتها مستعد اتوماسیونی شدن هستند.
مسئله دیگری که عموماً به آن اشاره میشود این است که رشد تکنولوژی باعث ایجاد برخی شغلهای جدید میشود. اما سؤالات مهمی وجود دارد که ما را از اشتغالزایی تکنولوژی دلسرد میکند. اولا این مشاغل از لحاظ کمی، چه تعدادی نیروی کار را شاغل میکند؟ دوما این که چه کسانی میتوانند مشغول اینگونه کارها شوند؟ مسلما کسی که راننده تاکسی است یا کسی که در چرخاندن همبرگر مهارت دارد قادر نخواهد بود که همپای یک مهندس رباتیک یا هوش مصنوعی در این حوزه فعالیت داشته باشد.
برای ایجاد تعادل اقتصادی راهحلهای کمی مطرح شده است که من همه آنها را بررسی کردهام. ما درمورد دنیایی صحبت میکنیم که به معنای واقعی کلمه کار کافی برای انجام دادن وجود ندارد و یا حداقل گروههای محدودی از افراد در سطوح مهارتی خاص، به سختی میتوانند مفید واقع شوند و به طور کلی فرصتهای شغلی مانند گذشته در دسترس همگان نیست و نخواهد بود. به عقیده من درآمد پایه سادهترین راه حل برای ایجاد تعادل اقتصادی در جوامع است. به این گونه که مبلغی پول، بدون هیچ قید و شرطی به تمام اقشار جامعه داده شود. در مورد این که این مبلغ چه مقدار باشد پیشنهاداتی مطرح شده است که اکثراً چیزی حدود هزار دلار یا هزار یورو در ماه بوده است. در فنلاند به صورت آزمایشی برای مدتی ماهانه ششصد یورو برای مردم واریز میشد که این مبلغ واقعاً کمی است. با داشتن این مقدار پول مردم برای امرار معاش باز هم نیازمند کسب درآمد خواهند بود.
ایده ما این است که به اندازهای به مردم پول بدهیم که هم نیازهای اولیه زندگی خود را برطرف کنند و هم انگیزهای برای انجام فعالیتهای مختلف داشته باشند تا مقداری بیشتر پول بدست بیاورند. بدین شکل عدهای کار پاره وقت یا تمام وقت نیز برای خود فراهم میآورند. این شرایط آرام روانی، شرایط را برای فکر کردن مردم و انگیزه تولید شغلهای خلاقانهای در غالب کارآفرینی نیز بوجود میآورد.
این نیز نکته مهمی است که حین پیادهسازی چنین سیستمی باید به بسیاری از جنبهها نگاه عمیقی داشته باشیم تا مسائل اجتماعی ناگوار رخ ندهد. در برخی از کشورهای اروپایی روشهای مشابه چیزی که صحبتش را میکنیم استفاده شده است، ولی نتیجه آن با آنچه ما در صدد آن هستیم متفاوت بوده است. به عنوان مثال در اسکاندیناوی به صورت کاملاً سخاوتمندانه، برای افرادی که شغلی ندارند مزایای فراوانی در نظر گرفته شده، اما به محض شاغل شدن، فرد آن مزایا را از دست میدهد. این سیستم به وضوح باعث این میشود که تقریباً هیچ یک از افراد بیکار جامعه به فکر اشتغال نباشند و در نتیجه مقوله ابتکار و پویا بودن در جامعه آسیب جدی میبیند.
اما چیزی که ما به آن فکر میکنیم درآمد پایهای است که با داشتن آن مردم هم میتوانند در خانه بمانند و کاری نکنند و هم عدهای را به فکر کسب و کار میاندازد؛ به این شکل جلوی مشکلات اجتماعی مانند مشکلاتی که در اسکاندیناوی رخ میدهد از پیش گرفته میشود.
یکی از مهمترین فاکتورهایی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که شرایطی را برای مردم فراهم کنیم که انگیزه مشارکت را در آنها زنده نگهداریم. صرف پول دادن به مردم راه حل خوبی نیست. ما برای ایجاد چنین فضایی، بازخورد بسیاری از روشهایی که کشورهای مختلف پیادهسازی کردهاند را بررسی کردهایم.
این اتفاقی که میگویید واقعاً در حال رخ دادن است و هوش مصنوعی از بسیاری لحاظ از انسانها قویتر شده است. اما این مسئله برای هنر پیش نیامده است. اما به وفور هنرمندانی در جهان هستند که اوضاع مالی بسیار نابسامانی دارند و به عبارتی گرسنه میخوابند. درصد کمی از هنرمندان میتوانند از این راه امرار معاش کنند. اما اگر درآمد پایه جهانی داشته باشیم، بسیاری از مردم تمایل خواهند داشت که به هنر یا از این قبیل فعالیتها بپردازند؛ که این اتفاق ارزشمندی است. در نتیجه این امکان برای مردم فراهم میشود که حتی روی هر نوع سرگرمی تمرکز کنند و کسبوکار کوچکی برای خود مهیا کنند. کسبوکارهایی که به خودی خود درآمد کافی برای زندگی ندارند.
من همچنین پیشنهاد کردهام که به مرور میتوانیم برای افراد مختلف مبالغ مختلفی درآمد پایه در نظر بگیریم تا بتوانیم به صورت غیر مستقیم مشوق مردم باشیم تا فعالیتی انجام دهند. به این شکل درآمد فردی که در خانه نشسته و بازی ویدیویی انجام میدهد با کسی که در حال فعالیت هنری است یا کسب و کاری راه انداخته است متفاوت خواهد بود. مردم میتوانند از چنین سیستمی به عنوان فرصتی برای گسترش افقهای خود و رشد در زمینههای مختلف و یافتن استعدادهای خود استفاده کنند و در عوض چشماندازهای ناسالم جامعه رفته رفته محو میشوند.
باید این موضوع را در سطوح مختلف بررسی کنیم. در سطح کلان مردم باید ارتباط خود را با یکدیگر حفظ کنند و جامعه به صورت یکپارچه آماده چنین سیستمی شود. ما با سیاستهای خود به دنبال پیادهسازی چیزهایی خواهیم بود که مشکلات احتمالی را کاهش دهیم. پیشنهاد من برای مردم این است که ذهنی باز داشته باشند تا بتوانند راحتتر فناوری را بپذیرند. در سطح فردی، مردم به این فکر خواهند کرد که آیا تکنولوژی باعث این میشود که شغل خود را از دست بدهند یا خیر؟ یا درمورد این که بچههای خود را وادار به تحصیل در چه رشتهای کنند با یکدیگر صحبت میکنند.
به طور کلی میتوان گفت که فناوری تأثیر بسیار زیادی بر مشاغل خواهد گذاشت. مخصوصاً شغلهایی که فرد وارد محل کار خود شده و کارهای قابل پیشبینی و تکراری انجام میدهد.
مشخصا تمام افراد میخواهند از این مصائب دور بمانند. این را بدانید که شغلهایی که خلاقانهتر بوده و شامل تعاملات پیچیده و رابطه با افراد دیگر هستند احتمال این که به هوش مصنوعی سپرده شوند کمتر است. چرا که در حال حاضر ماشینها در این زمینهها خیلی خوب عمل نمیکنند. حتی شغلهایی مثل برقکار یا لوله کشی هم بخاطر تحرک زیاد و مهارت دست، به رباتها واگذار نمیشود و احتمالاً زمان خیلی زیادی طول بکشد تا بتوانیم ماشینهایی تولید کنیم که لولهکش، برقکار و یا پرستار باشند. این گونه مشاغل به دوندگی زیاد نیاز دارند و فرد به مشکلات غیرقابل پیشبینی برخورد میکند؛ لذا این نوع مشاغل امنترین شغلها برای مردم هستند.
فرزندان شما در مدرسه مشغول یادگیری مهارتهایی هستند که بخشی از آنها قرار است به ماشینها سپرده شود و در نتیجه شغل آینده فرزند شما تحت شعاع تهدید هوش مصنوعی خواهد بود. این بدین معناست که سیستم آموزشی باید کاملاً بازسازی شود. اما این اتفاق به این سادگی رخ نمیدهد و غالباً مدارس به روش قدیمی خود به پروش دانشآموزان میپردازند. شاید ساده به نظر برسد، اما اصلاح آموزش واقعاً سخت است. من فکر میکنم با تکنولوژی موجود، میتوان برنامه یادگیری جدیدی پیاده کرد که به صورت آنلاین، رویکرد آموزشی شخصی بر اساس شخصیت و ویژگیهای فردی دانشآموزان داشته باشیم. هوش مصنوعی میتواند با هزینه بسیار کم این امکان را برای سیستم آموزشی بوجود بیاورد.
به عقیده من مهمترین مهارتی که هر کسی برای مواجه شدن با جهان آتی باید بیاموزد این است که چگونه بیاموزد و چگونه سازگار شود. به طور کلی برای بقا در جهانی که پیش روی ما است باید از یادگیری لذت ببریم! چرا که یادگیری اجتنابناپذیر خواهد بود.
من به شخصه مهمترین مهارتی که میخواهم به فرزندانم بیاموزم همین است. شما اگر فرزند خردسال دارید، مطمئن باشید که نمیتوانید پیشبینی کنید تا زمانی که کودک شما بزرگ شود جهان چه تغییراتی کرده؛ چه شغلهایی از بین رفته یا بوجود آمده است.
جهان با سرعت بالایی درحال تغییر و تحول است. بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که مهارت انطباق با آینده را بدست آوریم.
اگر چنین قدرتی داشتم، برای شروع حداقل درآمد پایه را برای مردم در نظر میگرفتم. حتی اگر با مبلغ کمی شروع میکردم. شاید در ابتدا مبلغ ۲۰۰ یورو در ماه اختصاص میدادم. این مبلغ کمی است، اما به منزله شروع پیادهسازی سیستمی خواهد بود که پتانسیل گسترش دارد. در ادامه مبلغ درآمد پایه به موازات گسترش پروژه پیشنهادی به مرور افزایش مییابد. در این مورد استدلالهای بسیاری مطرح شدهاست. حتی اگر تأثیرات تکنولوژی بر شغل و منبع درآمد مردم را توهم در نظر بگیریم، بیشک درآمد پایه بخشی از مردم را از فقر مطلق نجات خواهد داد و تا حدودی نابرابری از بین میرود.
من از جنبههای مختلفی این ایده را تحلیل کردم و معتقدم که جهان به چنین چیزی نیازمند است و واقعاً دوست دارم این ایده را عملی کنم. فیالواقع این تنها کاری است که از نظر سیاسی-اجتماعی میتوانیم انجام دهیم. شروع این طرح در وهله اول در سطح پایین خوب است تا بتوانیم چالشهایی که از لحاظ سیاسی ایجاد میکند را دریابیم و برای آنها راه حل مناسب بیابیم. به عقیده من ما باید در صورت امکان هرچه سریعتر این کار را انجام دهیم.
این نوع مطالب علمی تخیلی که مردم نگران آن هستند، مطمئناً با نگرانی که من از خودکار شدن مشاغل دارم متفاوت است. تمام چیزی که امروزه به عنوان A.I. یا هوش مصنوعی میشناسیم در واقع هوش مصنوعی تخصصی است، نه این که بتواند مانند انسانها قدرت فکر و خیال داشته باشد. به نظر من این واقعیت که هوش مصنوعی میتواند بعضی کارها را بسیار دقیقتر از انسانها انجام دهد و مشاغل زیادی را تهدید میکند اجتنابناپذیر است، اما باعث نابودی جهان با آگاهی انسانها نخواهد شد. در این زمینه، آدام اسمیت کارها را در دستههای مختلفی از هم جدا کرده است. برخی کارها، به نسبت تخصصی که نیاز دارند از هوش مصنوعی تخصصی خاصی استفاده میکنند و برخی کارها فعلا بهتر است به انسانها سپرده شود!
این که آیا ماشینی که فکر کند ساخته میشود یا نه موضوع جذابی برای فکر کردن و خیالپردازی است. شاید عدهای نگران این باشند که اگر جهان به چنین دستاوردی برسد چه بلایی سر انسانها میآید. این نگرانی احمقانه نیست و شاید واقعاً چنین چیزی ساخته شود. اما باید بدانیم که این اتفاق در آینده نزدیک رخ نمیدهد. چیز مهمی که الان باید روی آن تمرکز کنیم جهانی است که در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده خواهیم داشت.
سؤال آخر از مارتین فورد این بود که "در حال حاضر روی چه موضوعی کار میکنید؟ "، او حین مصاحبه کتاب جدیدش را معرفی کرد که در آن با کارشناسان برجسته هوش مصنوعی درباره حال و آینده هوش مصنوعی مصاحبه کرده است. نام این کتاب "معماران هوش، حقایقی درمورد هوش مصنوعی از زبان افراد سازنده آن" است.