Gerdab.IR | گرداب

موسوی دهه 60، موسوی دهه 80 - بخش اول

تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۸۹

درست است که موسوی عضو حزب جمهوری اسلامی است اما در عین حال افکارش، افکاری نیست که در خط ولایت باشد، بلکه هوادار مصدق و جزء حلقه‌ حبیب الله پیمان است و در چنین مواردی خودش و همسرش مقابل مجلس خبرگان قانون اساسی، می‌ایستند.

گرداب- اثر حاضر که در چندین قسمت و به طور مستمر تقدیم خوانندگان خواهد شد، بخش‌هایی از کتابی با عنوان "موسوی دهه 60، موسوی دهه 80" است که به اهتمام جمعی از نویسندگان نگاشته شده و با نگاهی تطبیقی، مقاطعی خاص از زندگی میرحسین موسوی را به بررسی نشسته است.

در مقدمه‌ این کتاب هم با اشاره به همین رویکرد، تصریح شده: موسوی نخست وزیر سال‌های اول انقلاب که هنوز خود را نخست وزیر دوران امام می‌نامد؛ دو دهه از عرصه‌ سیاسی کشور غایب بود و در آن دوران در مقابل حوادث و اتفاقات مهم، سکوت اختیار ‌کرد. او که بعد از فتنه‌ 88، در مقابل اعدام 5 عضو یک گروه تروریستی پیام می‌دهد و روش نظام را تخطئه می‌کند، در مقابل حوادث مهمی مانند قتل‌های زنجیره‌ای، حادثه‌ 18 تیر، مواضع نشریات زنجیره‌ای و حتی توقیف آن‌ها و... سکوت کرد و هیچ واکنشی از خود نشان نداد. این سکوت 20 ساله تنها ابهام موجود در مورد شخصیت موسوی نیست. چگونگی ظهور او در عرصه‌ قدرت و مواضع و اقدامات وی در آن زمان نیز هنوز، در پرده‌ای از ابهام قرار دارد.
 
در همین راستا، این مجموعه می‌کوشد گامی باشد در افکندن نور بر تاریک خانه‌ افکار و اقدامات میرحسین موسوی؛ گفتنی است طبق برنامه‌ریزی انجام شده، این اثر پس از قرار گرفتن در سایت، چاپ و منتشر خواهد شد.
 
ساختار قدرت سیاسی در دهه‌ 60
در دهه‌ نخست انقلاب اسلامی، بیش‌تر اعضای هیئت حاکمه، مردانی با خاستگاه مذهبی و از طبقات پایین و متوسط بودند که این افراد به لحاظ عقاید، ایدئولوژی، شیوه و زندگی بسیار به توده‌ مردم شبیه بودند، تا هیئت حاکمه. در این مقطع، دولت جمهوری اسلامی هم‌چنین فرآیند یک‌پارچگی ملی و تعمیق نفوذ حکومت مرکزی در مناطق روستایی و در میان طبقه و قشر ضعیف جامعه را با قدرت بیش‌تر ادامه داد. در نتیجه این فرآیند نه تنها تمرکز، تراکم قدرت و تکامل تدریجی ابزار قدرت دولت تقویت شد؛ بلکه ایدئولوژی و شعارهای عدالت جویانه و مساوات طلبانه‌ای که در قانون اساسی نیز مندرج شده بود، زمینه را برای تلاش دولت در مبارزه با سرمایه‌داران، مالکان بزرگ و در اختیار گرفتن قدرت انحصاری آن‌ها و باز توزیع آن منافع بین اقشار مختلف اجتماعی باعث افزایش نفوذ و بوروکراسی دولت در سراسر کشور شد. [1]
 
در این دوره، ایدئولوژی انقلاب اسلامی با تأکید بر تقویت سمبل‌های مشترک و فرا طبقاتی کوشید تا تمایزات اجتماعی و طبقاتی را تضعیف و با هویت اسلامی به همسان سازی جمعیت و برگزاری اخوت اسلامی بپردازد. [2]
 
قوه‌ مجریه و تحولات آن در دهه 60
با شهادت "محمدعلی رجایی" و "محمدجواد باهنر"، رئیس جمهور و نخست وزیر وقت، در انفجار شهریور 1360، در دهم مهر ماه 1360، سومین دوره‌ ریاست جمهوری با ریاست  آیت الله خامنه‌ای آغاز شد. یکی از مسائل مهم در این دوره، بحث حضور یا حضور نیافتن روحانیون در انتخابات ریاست جمهوری بود. با وجود مخالفت اولیه‌ امام(ره) با کاندیداتوری روحانیون در انتخابات ریاست جمهوری و با توجه به شرایط خاص کشور و نبود کاندیدای قابل قبول در سطح جامعه، بنابه پیشنهاد هاشمی رفسنجانی نامزدی آیت الله خامنه‌ای در سومین دوره‌ ریاست جمهوری نزد امام خمینی(ره) مطرح شد و ایشان با این پیشنهاد، موافقت فرمودند.
 
پس از تنفیذ حکم ریاست جمهوری آیت الله خامنه‌ای از سوی حضرت امام خمینی(ره)، پست نخست وزیری به دلیل اختیارات وسیع آن از مسائل مهم روز بود. آیت الله خامنه‌ای ابتدا "علی اکبر ولایتی" را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد، اما مجلس به ولایتی رأی اعتماد نداد و آیت الله  خامنه‌ای  علی‌رغم اختلافاتی که در داخل حزب جمهوری اسلامی با میرحسین موسوی داشت، او را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد. موسوی از آن زمان تا سال 1368 و پس از فوت امام خمینی(ره)، برای مدت 8 سال، نخست وزیر ایران بود. بسیاری از ناظران دلیل این انتخاب از سوی آیت الله خامنه‌ای را نظر مثبت امام خمینی(ره) به موسوی بنا به مصلحت و شرایط آن موقع جامعه دانسته‌اند. میرحسین موسوی در یازدهم آبان ماه 1360 مأمور تشکیل کابینه شد. [3]
 
در این بین، شهید حسن آیت مخالف جدی نخست وزیری موسوی در مجلس شورای اسلامی بود. شهید آیت و میرحسین موسوی هر دو، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودند. یکی از نقاط اختلاف شهید آیت و موسوی، طرفداری جدی موسوی از دکتر مصدق بود، به گونه‌ای که تا قبل از فاجعه‌ هفتم تیر که موسوی سردبیری روزنامه‌ جمهوری اسلامی را به عهده داشت بسیاری از صفحات این روزنامه به طرفداری از دکتر مصدق اختصاص می‌یافت. در مورد مخالفت شهید آیت با موسوی، ناگفته‌های قابل تأمل بسیاری، وجود دارد.
 
زمانی که نام موسوی به عنوان وزیر پیشنهادی امور خارجه در جلسه‌ شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی مطرح شد، شهید آیت مخالفت جدی خود را با این موضوع، اعلام کرده و می‌گوید که مخالفت خود را در مجلس نیز اعلام خواهد کرد و علت مخالفت خود را به خاطر این دانسته بود که آقای موسوی در خط حبیب الله پیمان (رهبر جنبش مسلمان مبارز) است و خط پیمان، لاجرم به خط آمریکا می‌انجامد. "ابراهیم اسرافیلیان" از دوستان شهید آیت، دلیل مخالفت شهید آیت با موسوی را به نقل از وی چنین بیان می‌کند: «درست است که موسوی عضو حزب جمهوری اسلامی است اما در عین حال افکارش، افکاری نیست که در خط ولایت باشد، بلکه به عمل‌گرایی فردی تمایل دارد و هوادار مصدق و جزء حلقه‌ حبیب الله پیمان است و در چنین مواردی خودش و همسرش مقابل مجلس خبرگان قانون اساسی، می‌ایستند. بنابراین، این دو نفر به احتمال قوی در مسیری خواهند رفت که در آینده اگر خودشان را اصلاح نکنند، جلوی نظام هم می‌ایستند.» [4]
 
بنا بر اظهارات دوستان و آشنایان شهید آیت، ایشان اسنادی را علیه میرحسین موسوی داشت و روزی که موسوی قرار بود از مجلس برای وزارت امور خارجه‌ کابینه‌ شهید باهنر رأی اعتماد بگیرد، تصمیم می‌گیرد برای بیان حقایقی در خصوص موسوی و برخی از مسائل مرتبط، اسنادی را به مجلس بیاورد، اما هنگام سوار شدن به اتومبیلش از سوی افراد ناشناس ترور می‌شود و اسناد نیزناپدید می‌گردد. [5]
 
شهید آیت: موسوی اصلاً به جمهوری اسلامی و نظام اعتقاد ندارد
دکتر آیت معتقد بود که موسوی اصلاً به جمهوری اسلامی و نظام اعتقاد ندارد بلکه به خاطر منافعش درون نظام جا گرفته است؛ چرا که به عقیده‌ وی، موسوی از همان ابتدا که روی کار آمد؛ نظرات و تفکرات چپ داشته؛ ولی برای این که به کارهایش مشروعیت ببخشد، خودش را پشت ولی فقیه پنهان می‌کرده است.
 
شاید مروری بر گذشته‌ موسوی یا همان "حسین ره‌جو" و همسرش زهرا رهنورد یا "زهره کاظمی" نیز این مطلب را اثبات کند. موسوی دانشجوی دانشگاه هنرهای زیبا بود و بعداً اسمش را تغییر داد. همسرش هم فرزند یکی از افسران ارتش شاه بود که در خیابان خاور جنوبی زندگی می‌کرد. [6]
 
پس از انتخابات خبرگان قانون اساسی در سال 58، رهنورد در مصاحبه‌ای به صراحت عنوان می‌کند: «در این انتخابات تقلب شده و من این مجلس را قبول ندارم.» وی ادامه می‌دهد که «در این مجلس روحانیون سنتی ورود پیدا کرده‌اند و این افراد قانون اساسی ما را سنتی می‌نویسند.» در حالی رهنورد این‌گونه تفکرات ضد انقلابی خود را در بحبوحه‌ انقلاب مطرح می‌کند که همه‌ در پی تدارک ثبات انقلاب بودند، امام راحل انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی را تأیید کرده و جالب‌تر این که این انتخابات در دوران دولت موقت انجام شده بود و ریاست آن‌ها را هم آیت الله منتظری و نیابت رئیس را دکتر بهشتی بر عهده داشت. بنا بر گفته‌ رهنورد، شهید بهشتی و دیگر علما در مجلس خبرگان قانون اساسی، سنتی بوده‌اند. [7]

"تقی زاده" از اعضای حزب جمهوری اسلامی نیز اظهار می‌دارد که شهید آیت بارها در جلسات حزب، میر حسین موسوی و زهرا رهنورد را التقاطی معرفی کرده است. شهید آیت، جبهه‌ ملی، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق را حلقه‌های پی در پی یک زنجیر می‌دانست و تشکیلاتی مثل جاما و جنبش مسلمانان مبارز را هم که حبیب الله پیمان ریاست آن را بر عهده داشت، در چارچوب این جریان ارزیابی می‌کرد. میرحسین موسوی و همسرش قبل از انقلاب اسلامی، عضو جنبش مسلمانان مبارز بودند و شهید آیت این دو نفر را کماکان شیفته‌ این جریان و سلسله می‌دانست.
 
شهید آیت معتقد بود که استعمار در برابر مبارزان اصیل، مبارزان قلابی و بدلی به وجود می‌آورد و میرحسین را یک "انقلابی قلابی" می‌دانست. علاوه بر این شهید آیت، مخالفت شخصیتی مثل "بنی صدر" با میر حسین موسوی را هم، برای قهرمان شدن و جا زدن او به عنوان یک مبارز اصیل در چشم انقلابیون می‌دانست. [8] چه بسا حذف سالروز شهادت آیت از تقویم رسمی کشور، نتیجه‌ همین مخالفت‌های وی با موسوی بوده است.
 
شهید آیت در مدتی که معاونت سیاسی حزب را بر عهده داشت، به ملی‌گراها، سلطنت‌طلب‌ها و منافق‌ها با الفاظ بسیار صریح، حمله می‌کرد. وی به طور آشکار مطرح می‌کرد که خیلی از این ملی‌ها به هیچ وجه دین ندارند و ضد انقلاب هستند و منتظر فرصت‌اند که به جمهوری اسلامی ضربه بزنند.
 
تنها یکی دو نفر از گواهی دهندگان بر مخالفت شهید آیت با میر حسین موسوی از اعضای حزب جمهوری اسلامی نیستند. هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و عضو هیئت مؤسس حزب هم در خاطرات خود از انتقاد شدید دکتر آیت نسبت به خط روزنامه‌ جمهوری اسلامی، سخن به میان می‌آورد. [9]
 
وی در خاطرات 14 تیر 1360 خود می‌نویسد: «در جلسه‌ علنی معرفی موسوی از سوی آقای رجایی به عنوان وزیر خارجه که تصویب شد، بنی صدر قبول نمی‌کرد. آقایان (دکتر حسن) آیت و احمد کاشانی مخالفت کردند و واکنش بدی داشتند؛ به خصوص آقای آیت که عضو شورای مرکزی حزب بودند.» [10]   ترور دکتر آیت یک ماه پس از نطق ایشان در این جلسه،  علیه موسوی به وقوع پیوست.

 
[1]- اسماعیل معظم‌پور، انقلاب اسلامی و گستردگی دولت؛ پایان‌نامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی، راهنما احمد نقیب‌زاده، دانشگاه تهران،1377
 
[2]- یحیی فوزی، تحولات سیاسی و اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، چاپ و نشر عروج وابسته به مؤسسه‌ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ اول،1384، ص 98.
 
[3]- همان، صص 99، 100.
 
[4]- محمد جواد اخوان، عبور از فتنه، مرکز مطالعات و پژوهش‌های سازمان بسیج دانشجویی، خرداد1389 رک :اظهارات ابراهیم اسرافیلیان
 
[5]- همان
 
[6]- همان
 
[7] -   همان، رک: سخنان اسدالله بادمچیان
 
[8] - همان، رک: سخنان نقی زاده (اعضای حزب )
 
[9]- عبور از بحران، کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1360، دفتر نشر معارف انقلاب، به اهتمام یاسر هاشمی، چاپ نهم، 1386، ص74
 
[10]- همان، ص 161(*)
 
جمعی از نویسندگان؛ راضیه امیری، فاطمه امیری و افسانه قائم

منبع: برهان